یادداشت سردبیر

دکتر کامور

مسئله و مسئله شناسی

در فرایند تحقیق، معمولاً بین «موضوع»، «سؤال» و «مسئله» ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی وجود دارد. شاید بتوان در ذهن واکاونده بین این سه مثلثی پدید آورد که همواره گذر از یکی و ورود به عرصۀ بعدی، راه رسیدن از مجهول به معلوم را بر پژوهشگر روشن‌تر می‌سازد. از منظر دیگر، می‌توان این سه را پله‌ها و نردبان‌هایی دانست که با عبور از هرکدام، ابعادی از یک امر مجهول بر ما آشکارتر می‌شود. اما اینکه بدانیم کدام‌یک از این سه مقوله بر دیگری اولویت دارد نکتۀ مهمی است. در حوزۀ روش‌شناسی تحقیق، معمولاً موضوع در پله و گام اول قرار می‌گیرد که عمدتاً ناظر بر رویارویی اولیه ما با امور و پدیده‌ها است. هرچه در واکاوی پدیده‌ها سؤال ایجاد کنیم و با طرح سؤالات متعدد در صدد شناخت آن پدیده بربیاییم در واقع به پلۀ بعدی، یعنی «مسئله» می‌رسیم و در ادامه با طراحی سؤالات متعدد و با بهره‌گیری از روش‌های تحقیق پاسخ‌هایی تازه بر سؤالاتمان می‌یابیم.
هدف از این مقدمه، بیان این نکته است که در امور پژوهشی می‌توان «مسئله» را برآمده و حاصل از معرفت/شناخت دانست. به سخن دیگر، هرچه معرفت/شناخت در ساحتی و عرصه‌ای عمیق‌تر باشد، میزان درک و نیاز و «مسئله‌مندی» در آن ساحت و عرصه هم بیشتر خواهد بود. با این نگاه، مسئله‌مندی را می‌توان در ارتباط مستقیم و تک‌سویه با دغدغه‌مندی ناشی و حاصل از معرفت/شناخت قلمداد کرد. حال، این مسئله می‌تواند ساحت فردی داشته باشد یا ساحت جمعی.
به‌نظر می‌رسد پی بردن به مسئله‌ای در ساحت عمومی و عمدتاً نخبگانی، حاصل و برآیند طیف دغدغه‌مندی است که می‌کوشد در حوزۀ معرفت‌شناسی مجهولی را معلوم گرداند یا پژوهش‌های پیشین در همان موضوع و مسئله را ساختارمند کند.


از میان شاخه‌ها و رشته‌های گوناگون علوم انسانی، یکی از مقوله‌های نوینی که نیازمند توجه جدی به موضوعات و مسائل آن است ادبیات پایداری است.
حال باید دید شاخص‌ترین و مهم‌ترین مسائل پیش روی ادبیات پایداری چیست و چه راهکارهایی برای حل آنها وجود دارد؟ بیراهه نیست اگر بگوییم جهانی کردنِ این «ادبیاتِ انسانی» از بزرگ‌ترین و شاخص‌ترین دغدغه‌های فعالان و کوشندگان آن است و باید برای آن راهکار مناسبی پیدا کرد.
در پروندۀ ویژۀ این شماره از فصلنامه، با یک گفت‌وگوی تخصصی و یک یادداشت علمی در کنار یک گفتوگو و گزارش مسئله‌شناسانه کوشیده ایم «مسئله» را بیشتر بکاویم.