یادداشت

کارکردهای اجتماعی شعر بعد از انقلاب اسلامی ایران / لیلا باقری دانش‌آموخته دکتری سیاست‌گذاری فرهنگی

شعر انقلاب اسلامی

چکیده

شعر وسیلهای برای بررسی بیان عواطف و احساسات و نیز تبیین چگونگی زندگی بشر است و با تکیه بر شعرها که هر کدام جنبهای از زندگی بشری را به تصویر میکشند، میتوان جامعۀ هر عصری را در بوتۀ پژوهش، نقد و اصلاح گذاشت. شعر دورۀ انقلاب اسلامی نیز بیانگر اوضاع و شرایط اجتماعی و فرهنگی و بازتاب افکار، اندیشهها، باورها و تجارب دورۀ قبل از انقلاب اسلامی تا حال حاضر بوده است. بهسبب پیوند ناگسستنی ادبیات و جامعه، در ماهیت ادبیات و ازجمله شعر، کارکردهای مختلفی وجود دارد که هدف از انجام این مطالعه، بررسی صرفاً کارکردهای اجتماعی اشعار بعد از انقلاب با رویکرد اجتماعی بوده است؛ به این منظور با روش پژوهش اسنادی و توصیفی، منابع مرتبط (حدود 70 منبع) با عنوان پژوهش مطالعه، برگهنویسی و سپس دستهبندی و مقولهبندی شد. مطالعات حاصل از این منابع در 7 دسته کارکردهای اجتماعی شعر انقلاب طبقهبندی شد. کارکرد اعتراض و انتقاد اجتماعی؛ اشاره به مسائل اجتماعی و معضلات فرهنگی؛ هویتبخشی؛ تقویت ملیگرایی، وحدت و انسجام اجتماعی؛ کارکرد اخلاقی و تربیتی و بازتاب مضامین اسطورهای، دینی و عرفانی؛ امیدبخشی به تحقق مدینه فاضله یا آرمانشهر؛ رویکرد به زن و مسائل مربوط به زنان ازجمله مقولهها و موضوعات و مضامین شعری عصر انقلاب اسلامی هستند.

 

واژگان کلیدی: شعر انقلاب اسلامی، کارکردهای اجتماعی، هویت، اعتراض، آرمانشهر، مسائل اجتماعی.

 

مقدمه و بیان مسئله

زبان و ادبیات اساسیترین منبع احساسی، فرهنگی، و ارتباطی جامعه بهشمار میآیند. ازاینرو، همزمان با پیدایی جامعه، ادبیات نیز پدیدار و ساختارمند و نظاممند شده است. جامعه در قالب ادبیات و هنر معنادار میشود. در حقیقت، ادبیات هویت فرهنگی و اندیشگی و صدای واقعی جامعه محسوب میشود و جامعه را ازطریق ادبیات میتوان بازشناخت. ادبیات نوعی زیبایی و حسانگیزی است که میتواند به وحدت و یکپارچگی جامعه کمک كند.

ادبیات و جامعه در هم تنیدهاند و رابطۀ همزیستی و متقابل دارند بهطوریکه ادبیات آینۀ تمامنمای اندیشهها، رفتارها، آئینها و فرهنگ جامعه، و بخشی از زندگی اجتماعی است. جریانهای ادبی در هر برهۀ تاریخی، متأثر از ساختار اجتماعی و سیاسی و بیانگر احوال و اوضاع ساختار حاکم بر آن زمان است. یکی از بهترین روشهای شناخت و آشنایی با باورها، ارزشها و افکار هر جامعه، بررسی ادبیات آن است. شعر یکی از قالبهای ادبی پراقبال است؛ ازاینرو، بسیاری از ادیبان اندیشهها و افکار خود را در این قالب به جامعه عرضه کردهاند.

«زبان و ادبیات جلوهگاه اندیشه، آرمان، فرهنگ، تجارب، و روحیات یک جامعه است. انسانها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیامها، عواطف، و اندیشههای خویش بهره جستهاند و در این میان از ادبیات و زبان ادبی بهخاطر ویژگیهای ذاتی آن در انتقال بهتر، بایستهتر و مؤثرتر اندیشۀ خود استفاده کردهاند. ادبیات در تلطیف احساسات، پرورش ذوق و ماندگارتر کردن ارزشها سهمی بزرگ و عمده بر دوش داشته است. بههمینعلت، هر اندیشهای که در قالب مناسب خویش ریخته شود، پایا و مانا خواهد بود» (زارع برمی، 1398: 140-141). 

پژوهشگران اجتماعی، که در ادبیات تحقیق میکنند، از ادبیات برای کسب اطلاع دربارۀ جامعه استفاده میکنند. نظریۀ بازتاب معتقد است که ادبیات میتواند حاوی اطلاعاتی در مورد رفتار و ارزشهای اجتماعی باشد و متون ادبی به شیوههای مختلف، بهعنوان بازتابدهندۀ اقتصاد، روابط خانوادگی، اقلیم و چشماندازها، ایستارها، اخلاقیات، نژادها، طبقات اجتماعی، رویدادهای سیاسی، جنگها و مذهب جامعهای که این متون را تولید میکند، توصیف شدهاند (آلبرچ، 1954: 426 به نقل از کورس[، 2002: 13).

اگر به ادبیات بهمثابه یک هنر بنگریم، برخی از صاحبنظرانی مانند تئودور آدورنو از متفکران مکتب فرانکفورت- بهصورت جدی به زمینۀ تاریخی و اجتماعی هنر توجه کردهاند. به تعبیر وی، اثر هنری هم از روح سوبژکتیو آفریننده مایه میگیرد و هم از روح ابژکتیو جهان، و به قول لوکاچ هنر محصول تکامل اجتماعی است و ابزاری است که با آن آدمی خود را و مناسبات تاریخی و اجتماعی خود را میسازد (احمدی، 1383 به نقل از پویان و صافی اصفهانی، 1391: 702).

در شعر ظرفیتهای زیادی وجود دارد. هر کارکردی را که در طبیعت اندیشۀ بشر جایگاه داشته باشد میتوان در شعر رصد کرد. کارکردهای مختلف در ماهیت شعر نهفته است. یکی از این کارکردها، کارکرد اجتماعی شعر و جایگاه این هنر در بین مردم جامعه و پیوند جداییناپذیر آن با زندگی روزمرۀ بشر است. حال ممکن است این سؤال پیش آید که با وجود کثرت این همه وسایل ارتباطی جدید، در جهان امروز چه کاری از شعر برمیآید؟ آیا شعر هنوز هم قدرت تأثیرگذاری دارد؟ کارکردهای اجتماعی شعر در دورۀ بعد از انقلاب اسلامی چه بوده است؟

 

تعریف مفاهیم

کارکرد: واژۀ کارکرد[از ریشۀ لاتینی Functio به معنای انجام یک وظیفه گرفته شده و در فارسی معادلهایی چون نقش، عمل، خدمت و شغل یافته است. در زبان ریاضی به معنای تابع است و در علوم اجتماعی نقشی را میرساند که یک جزء از کل تقبل کرده و به انجام میرساند. خلاصه اینکه کارکرد به مجموعه فعالیتهایی گفته میشود که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام میگیرد (ریتزر، 1382: 131).

 

شعر انقلاب: شعر دورۀ انقلاب با شکلگیری قیام مردمی در آخرین سالهای رژیم پهلوی پا گرفت و بسیاری از شاعران، که خود نیز از مردمانی در متن خیزش انقلابی مردم بودند و این حماسه مردمی و دینی را از نزدیک میدیدند و به جان میچشیدند، ارزشهای نوین انقلاب را- که بیشتر رنگوبوی حماسه و دین، آن هم با نگاهی کموبیش نو داشت- در شعر خویش انعکاس دادند.

با توجه به غلبۀ فضای شور و نشاط و حماسه و سلحشوری در ایام انقلاب و جنگ و فضای آرامش و تفکر بعد از جنگ، این دوره خود میتواند به دو دورۀ عمده تقسیم شود: الف) دورۀ انقلاب و جنگ تحمیلی. ب) دورۀ پس از جنگ (فولادی و اسکندری، 1395: 45-46).

محمدرضا سنگری نیز شعر دورۀ انقلاب و دفاع مقدس را ازنظر زمانی به سه دوره شعر اوایل انقلاب، شعر دوران هشت سال جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و شعر پس از جنگ تقسیمبندی کرده است (سنگری، 1385، ج 1: 180).

در اینجا منظور از شعر انقلاب متعهد دورۀ بعد از انقلاب است. بیشتر اشعار بررسیشده در این متن از شاعران مطرح انقلاب بوده است.

 

شعر: واژۀ شعر برگرفته از «شِیر»- به تخفیف یاء- است و «شِیر» در زبان عبری یا آرامی به معنی سرود و آواز است. از این رهگذر، شعر نتیجۀ کنشهای روحی و روانی در قالب کلامی آهنگین و موسیقایی است. البته شعر در زبان عربی- با تأکید بر حرف عین- از ریشۀ شعور به معنی علم و درک است (امین، 1387: 22 به نقل از گرامی دیزجی، 1393: 9).

 

پیشین  تحقیق 

در جستوجوهایی که انجام شد، منبعی که بهطور مستقیم با عنوان «کارکردهای اجتماعی شعر انقلاب» ارتباط داشته باشد، به چشم نخورد، اما منابع بسیاری از پایاننامه، کتاب و مقاله بهطور غیرمستقیم و بیشتر در منابعی که به گفتمانها و جریانهای شعری یا ویژگیهای شعری شاعران دورۀ انقلاب پرداخته بودند، مطالعه کردم که به تعدادی از آنها در زیر اشاره شده است.

 

  یکی از این منابع، کتاب گفتمان فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تألیف طاهره ایشانی (1394) است. نویسنده ضمن بررسی گفتمانهای سیاسی و اجتماعی در شعر هر کدام از شاعران بررسیشده، مضامین اجتماعی شعر شاعران دفاع مقدس را در سه مقولۀ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی در شعر ده شاعر این دوره بررسی کرده است. نام این شاعران عبارت است از: راکعی، عبدالملکیان، امینپور، حسینی، قزوه، عزیزی، کاشانی، بیابانکی، کاکایی و طهماسبی. مضامین مورد توجه این شاعران در زمان جنگ به شرح زیر است: اشاره به شهدا، رزمندگان و جنگ؛ آموزههای دینی؛ اشاره به برخی مشکلات و مسائل فرهنگی در جامعه؛ انتقاد نسبت به برخی مسائل فرهنگی و سیاسی؛ اشاره به شرایط جامعه چه ازنظر فرهنگی و چه ازنظر سیاسی؛ عشق به وطن؛ اشاره به جایگاه زن در جامعه؛ تقابل سنت و مدرنیته؛ اشاره به برخی شخصیتهای مهم فرهنگی و سیاسی؛ اشاره به برخی حوادث مهم سیاسی و فرهنگی؛ اشاره به مسائل برونمرزی؛ اشاره به دشمنان انقلاب در قالب هجویات؛ صلحدوستی و جنگستیزی؛ آرمانشهر؛ اشاره به مشکلات اقتصادی در جامعه.

 

  پایان نامهای توسط انجم شعاع (1398) با عنوان «سیر تحلیلی بنمایۀ اعتراض در شعر فارسی انقلاب اسلامی از پیروزی انقلاب تا سال 1390» در دانشگاه شهید باهنر کرمان انجام شده است. این پژوهش مصادیق اعتراض در شعر شاعران انقلاب اسلامی را مشخص کرده و میتواند به شناخت درست از مشکلات، کاستیها و غفلتهای صورتگرفته کمک کند. روش این پژوهش کتابخانهای است و با استفاده از شیوۀ تحلیل محتوای کیفی، تحلیلهای لازم را عرضه کرده است. نتایج این تحقیق نشان داد که در سالهای دهۀ 60، موضعگیری شعرهای اعتراضی بیشتر بهسمت دشمنان بیرونی بود و شاید بههمینسبب، شاعران به ناهنجاریهای درونی کمتر عنایت داشتهاند. پس از دوران دفاع مقدس غالب اعتراضها، حول مضامینی چون نفوذ رفاهزدگی و نابرابریهای مزمن اقتصادی و فراموشی و تحریف ارزشها و ... بوده است. در دهۀ 80، شعر اعتراض بیشتر جنبۀ اجتماعی پیدا کرده و عدالتخواهی به صدای اصلی شاعران این دوره تبدیل شده است. 

 

  «تحلیل گفتمانی انتقاد اجتماعی در شعر شاعران انقلاب اسلامی» نوشتۀ بشیر و عرفانپور (1397) مقالهای است که به دو پرسش اساسی چیستی گفتمانهای غالب انتقاد اجتماعی در شعر سه دهۀ نخست انقلاب اسلامی و دیگری سیر تحول این گفتمانها پاسخ داده است. به این منظور برای انتخاب شاعران مطرح اجتماعی، مصاحبهای با ده نفر از متخصصان این حوزه انجام شده و پس از تعیین شعرا از هر دوره، 5 شعر از هر کدام که بهطور برجستهتر به انتقاد اجتماعی پرداخته است، انتخاب شده و در مجموع 75 شعر تحلیل و گفتمانهای غالب انتقاد اجتماعی از هر دهه، همچنین سیر تحول این گفتمانها تبیین شده است. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که شش گفتمان برتر انتقاد اجتماعی حاصل این پژوهش عبارتانداز: افول اجتماعی اخلاقی، افول اجتماعی فرهنگی، افول اجتماعی روانی، افول اجتماعی اقتصادی،گفتمان افول اجتماعی دینی و افول اجتماعی سیاسی.

 

  نادری و روشن و انق (1392) در مقالهای «دغدغههای اجتماعی شعر قیصر امینپور» را بررسی کردهاند. این پژوهش به بررسی بازتاب مسائل اجتماعی در شعر این شاعر بزرگ با روش تحلیلی_توصیفی پرداخته است. مهمترین درونمایههای اجتماعی امینپور، در قالب چهار عنوان آزادی، صلحطلبی، بازتاب ظلم و فساد جامعه و تشویق به مبارزه و جهاد در «مجموعه کامل اشعار قیصر امینپور» بررسی شدهاند. نتایج تحقیق حاکی از آن است که گرچه امینپور در تمام دورههای زندگی ادبی و شعریاش تابع اندیشههای محوری و مرکزی انقلاب بوده است و قلم و شعرش در خدمت ضرورتهای این عقیده حرکت کرده است. اما با گذر زمان سیر حرکت او بهسمت رهایی همۀ بشریت تغییر کرده است.

در مقام جمعبندی از پیشینۀ منابع مطالعهشده، میتوان گفت
با توجه به کمبود منابعی که از منظر بینارشته
ای به این موضوع پرداختهاند، این منابع در دستهبندی و رسیدن به کارکردهای اجتماعی شعر انقلاب کمک شایانی میکنند، زیرا هر کدام از این منابع از وجهی به شعر انقلاب پرداختهاند. بنابراین سرنخهایی برای محقق فراهم شد که با کلیدواژههای جدیدی مثل اعتراض و انتقاد اجتماعی، اخلاق و تربیت، مسائل اجتماعی، آرمانشهر و ... به جستوجوی منابع بپردازد و این کارکردها را دستهبندی کند. 

 

روش پژوهش

روش پژوهشی این مطالعه اسنادی و توصیفی بوده است؛ به این صورت که در سایتهای علمی داخلی ازجمله گنجِ ایران داک، نورمگز، پایگاه مقالات علمی جهاد دانشگاهی، مقالات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، کتابخانههای الکترونیک و برنامههای کتابخوان و ...، با کلیدواژههای «کارکرد شعر»، «زن»، «انتقاد و اعتراض»، «وحدت و انسجام»، «هویت»، «مسائل اجتماعی و فرهنگی» در اشعار بعد از انقلاب_ که رویکرد اجتماعی داشتهاند_ جستوجو و مطالب مرتبط برگهنویسی و سپس مقولهبندی و دستهبندی شد.

 

کارکردهای اجتماعی شعر انقلاب اسلامی

در اینجا به نقشهایی میپردازیم که شعر انقلاب اسلامی در برآوردن نیازهای اجتماعی تحت تأثیر اوضاع اجتماعی و سیاسی دوران بعد از انقلاب داشته است. برخی از این کارکردها، که در شعر انقلاب بروز و ظهور داشته است و در ادامه به شرح آنها میپردازیم، عبارتاند از: انتقادهای اجتماعی و اعتراض، اشاره به مسائل اجتماعی، هویت، آرمانشهر، انسجام و وحدت، بازتاب مضامین اسطورهای، عرفانی و دینی، رویکرد به زن و مسائل مربوط به زنان.

 

1. انتقادهای اجتماعی و اعتراض

یکی از کارکردهای شعر پایداری بعد از انقلاب، اشعاری با مضامین اعتراضی است که «شعر اعتراض» یا «شعر دلتنگی» نامیده میشود. این نوع شعر به آن دسته از سرودهها و نوشتهها اطلاق میشود که به نوعی روح انتقاد یا اعتراض یا مقاومت شاعر و نویسنده را در برابر عوامل تحمیلی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی حاکم منعکس کرده است. بعد از انقلاب اسلامی شعر اعتراض رنگوبوی دیگری گرفتهاند و هدف آنها نیز دگرگون شده است؛ در واقع، شاعران انقلابی در دوران جنگ و حتی بعد از آن وظیفه خود میدانند تا در برابر نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی زبان به اعتراض گشایند و انحرافات را به اقشار مختلف جامعه گوشزد کنند (طاهری ماهزمینی و همکاران، 1393: 289).

انواع شعر اعتراض طبق تقسیمبندی انجامشده در پژوهش طاهری ماهزمینی و همکاران (1393) و پژوهش زهرا انجم شعاع (1398) به شرح زیر است:

 

1 _ 1. اعتراضهای جهانی یا برونکشوری: در دوران معاصر با توجه به بیداری جوامع بشری و گسترده شدن وسایل ارتباطی، دیگر کمتر کسی است که از اوضاع و تحولات سیاسی جهان بیخبر باشد و درد و رنج ناشی از نابرابریها و بیعدالتیهای رواداشتهشده بر مردم جهان را احساس نکند؛ بههمینسبب، بسیاری از شاعران ایران در اعتراض به ظلمهای مستکبران و استعمارگران جهانی شعر سرودهاند. ازجملۀ این اشعار میتوان به این شعر طاهر صفارزاده اشاره کرد:

«من گفتهام که ویرانیها/ از دروغ واژۀ «عَمَرَ» میآید/ و با وساطت باب استفعال/ به تخریب/ به چپاول/ به استعمار میرسد» (صفارزاده، 1387: 432  به نقل از طاهری ماهزمینی و همکاران، 1393: 293).

سلمان هراتی نیز در اعتراض به وضع بردگان در کشورهای اروپایی میگوید:

«سوسیالیستهای فرانسه/ وضع بهتری ندارند/سوسیالیستهای فرانسه/ با لالایی سیا به خواب میروند/ من دیدم/ در خیابان شانزه لیزه/ زیر پای دموکراسی/ پوست موز میگذارند/ فکر میکنید مهد آزادی کجاست؟» (هراتی، 1364: 88).

1 _ 2. بررسی مضامین اشعار اعتراض در سطح داخلی یا درون کشوری: این نوع اعتراضها پهنۀ گستردهای دارند و به اعمال، رفتار، طرز تفکر و تصمیمگیری مردم و مسئولان و خود مربوط میشود که به بررسی جداگانه هریک از آنها پرداخته میشود.

 

  اعتراض به فراموشی ارزشها و یاد شهدا: در تمام دوران انقلاب اسلامی و بعد از آن و در دوران جنگ، بسیاری از جوانان و جوانمردان برای تحقق و حفظ ارزشهای اسلامی جان خود را فدا کردند و این مسئله حفظ و نشر ارزشهای شهیدان و دفاع مقدس، دغدغۀ بسیار مهمی است که همۀ اقشار جامعه به آن اهتمام دارند. پس از پایان جنگ موضوع فراموشی ارزشها و یاد شهدا، محور و موضوع بسیاری از سرودهها و نوشتهها قرار می گرفت؛ چون این ارزشها بهمرور زمان کمرنگ شدند و توجه به مادیات و تجملات جای آن ارزشهای والا را میگرفت. چنانکه سید حسن حسینی در منظومۀ «مردابها و آبها» میگوید:

«ماجرا این بود کمکم کمیت بالا گرفت/ جای ارزشهای ما را عرضۀ کالا گرفت» (طاهری ماهزمینی و همکاران، 1393: 294).

مهرجو (1396) اظهار داشته که در سالهای پایانی دفاع مقدس، فرسایشی شدن جنگ تحمیلی و فاصله گرفتن نظام اجتماعی ایران از فضای ملتهب و اضطراب سالهای آغازین جنگ، سبب شد تا خاطرۀ جنگ تا حدودی در بین بخشی از جامعه کمرنگ شود. ازطرفیدیگر، زندگی و حواشی آن، مردم جامعه را تا حدودی از فضای جنگ دور میکرد که این عکسالعمل برخی از شاعران را به همراه داشت. این طنز تلخ نیز دقیقاً بهدلیل همان ترسی است که شاعر از فراموش شدن ارزشها و مبانی فکری و ایدئولوژیک در جامعه دارد و این ترس از بیعدالتی و فراموشکاری است که شاعر (علی رضا قزوه) را وادار میکند تا به تعبیر خود از حربۀ «زخم زبان» استفاده کند:

«من فکر میکنم شاعری زخم زبان میخواهد/ نه معانی نه بیان میخواهد/ شاعر یعنی موی دماغ سیاستبازان/ شاعری که با خیال راحت میخوابد/ اصلاً شاعر نیست».

شاعر برخوردار از این لحن، احساس میکند طبقۀ اشرافی، مخالف انقلاب و گریزان از جنگ و بیتوجه به گرایشهای نوین مذهبی سعی دارد تا دستاوردهای انقلاب را از طبقۀ صاحب انقلاب و مدافع جنگ و مستضعف بگیرد و این دستاوردها را نابود کند. بنابراین، در این نوع اشعار بهطورکلی با تقابل دو طبقۀ اجتماعی و دو نگرش فکری و سیاسی متفاوت روبهرو هستیم. مخاطب در این گونه اشعار معمولاً یک ایرانی انقلابی معتقد به ارزشهاست و دایرۀ فکری شاعر نیز همین ارزشها و ایدئولوژی است که ساختار انقلاب را شکل داده است. ازاینرو شاعر دارای لحن معترض [به تضعیف ارزشها] را میتوان «دلواپس ایدئولوژی» نامید.

همچنین مهرجو معتقد است که مهمترین درونمایههای لـحـن معــترض به تضــعیــف ارزشها عبارتانداز: اعتراض به سکوت جهانی، دگرگونی ارزشها، تجملگرایی و دنیاطلبی، بیدردی، فرصتطلبان و ریاکاران و غیره. (مهرجو، 1396: 155-157).

 

  اعتراض به اوضاع نابسامان جانبازان و رزمندگان: گاهی در جامعه، جانبازان و رزمندگان سالهای خون و حماسه، با بیمهری مواجه میشوند و آنان که زمانی مایۀ افتخار ملت بودند، حتی گاهی تحقیر هم میشوند.

این امر، زمینۀ این گونه اعتراضات را فراهم کرد:

«تن یاران وطن پر شده از شعله و زخم/ باز، بر زخم چرا زخم زبانید شما؟» (قزوه، 1391: 88 به نقل از طاهری ماه زمینی و همکاران، 1393: 296).

 

  اعتراض و انتقاد به بیعدالتی و شکافهای طبقاتی: مقایسۀ دو طبقۀ اجتماعی، که یکی صاحب انقلاب و مدافع جنگ و مستضعف است و طبقۀ اشرافی و مخالف انقلاب و گریزان از جنگ، در سالهای 64 و 65 بهصورت جدی در اغلب هنرها خود را نمایاند (کاکائی، 1376: 138). این مضمون، در اشعار شاعران انقلاب وجود دارد؛ البته پس از جنگ، بیشتر خود را نشان میدهد و در دهۀ دوم انقلاب، به یکی از مضامین کلیدی در شعر شاعران انقلابی و مذهبی تبدیل میشود.

سلمان هراتی، در مبارزه با این بیعدالتیها، به این مسئله معترض است که چرا وقوع انقلابی که دست تمام ابرقدرتها را از کشور کوتاه کرده، هنوز هم عدهای به شیوۀ ارباب و رعیتی بر جایی حکومت میکنند و حق مظلومان و زیردستان را نمیدهند (رحیمی و همکاران، 1393):

«چرا عبداله به شهر نیاید؟/ وقتی ارباب به ناموسش چشم دارد/ مادر میگوید:/ چرا هنوز حق با ناصرخان است؟!/ چرا سهم عبداله/ جریب جریب زحمت است و حسرت/ و سهم ناصرخان/ هکتار هکتار محصول است و استراحت؟/ مگر عبداله، زیر بوته بهعمل آمده است/ که صاحب هیچ زمینی نیست؟/ پس چرا عبداله فقط کاشتن را بلد است/ و ارباب برداشتن را؟/ ما در مقابل آمریکا ایستادهایم/ اما چرا هنوز کیومرثخان خرش میرود؟» (هراتی، 1368: 16-17).

 

 اعتراض به اوضاع نابسامان اقتصادی مردم جامعه: شاید به یقین بتوان گفت بیشترین نوع اعتراض، مربوط به نابسامانی اوضاع اقتصادی جامعه و مردم است؛ این اشعار موضوعاتی چون گرسنگی، خالی بودن سفره، یک لقمه نان، نداری، شرمندگی پدر و سرپرست خانواده و ... را دربر میگیرد (طاهری ماهزمینی و همکاران، 1393: 297). برای نمونه:

«پدر آمد از راه/ دستهایش خالی/ کودکان چشم به دستان پدر.../سفره خالی را / پدر از پنجره بیرون انداخت/ سفره قلبش را/ بار دیگر گسترد/ بچهها/ آن شب هم/ ـ مثل دیگر شبها ـ/ یک شکم سیر محبت خوردند!» (حسینی، 1363: 91).

 

  اعتراض به افراد سودجو و منفعتطلب: در لحظهها و روزهای مبارزه و پایداری و شهادت، عافیتطلبان حادثهگریز به مدد توجیه و بهانه از صحنه و میدان کنار میروند و به «خود» و دنیای خود میپردازند. در ادبیات پایداری ملتها، لبۀ تیز حمله، گاه متوجه این گونه افراد است که از همهچیز به نفع خود استفاده میکنند و حتی از جنگ یا جبهه، وسیلهای برای رسیدن به منافع خود استفاده میکنند. ازجملۀ این افراد، برخی از تاجران و بازاریان هستند که این گونه مورد طعن و اعتراض قرار میگیرند:

«تاجری مجلس تفسیر گذاشت/ ابتدا فاتحه بر قرآن خواند» (حسینی، 1387: 5 به نقل از طاهری ماهزمینی و همکاران، 1393: 299-300).

در جای دیگر قزوه معتقد است که گناه فرد شرابفروش شخصی است، ولی گناه تاجران و غیره، حقالناس است.

«سلام بر همه الّا به قلب مغلوبان/ سلام بر همه الّا به انقلابفروش/ شما که خون دل خلق را پیاله شدید! شرور شهر شمایید یا شرابفروش؟» (قزوه، 1391: 78).

 

  اعتراض به افراد بیدرد و مرفه جامعه: در طول تاریخ همواره انسانهایی بودهاند که برای راحتی و آسایش خویش، دست به هر کاری زدهاند. انسانهایی که هرگز اعضای دیگران نبودند و خود را از گوهر و نژادی برتر دانستهاند. اینان همان کسانی هستند که از تیررس نکتهپردازان و سخنسرایان در امان نبودهاند (طاهری ماهزمینی و همکاران، 1393: 300). چنان که سلمان هراتی در مورد آنان میگوید:

«وقتی جنوب را/ بمباران کردند/ تو در ویلای شمالیات/ برای حل کدام جدول بغرنج/ از پنجره به دریا/ نگاه میکردی» (هراتی، 1364: 53).

این افراد خود را تافتۀ جدابافتۀ ملت میدانند و هیچگونه رنج و سختی را برنمیتابند.

ناتوانی از درک کامل معنویت حاکم بر جبههها، حسرت جاماندن از قافلۀ شهیدان و نیمنگاهی به واقعیتهای تلخ اجتماعی، بخش دیگری از محتوای آثار شاعران دفاع مقدس را تشکیل میدهد و این مسئله نشان میدهد که چگونه این شاعران به مسائل اجتماعی و کجرویهایی که حتی در زمان جنگ در گوشهوکنار جامعه رخ میداد حساسیت نشان میداده و با زبان طنزآمیز و نیشدار به انتقاد از آنها میپرداختند. شاعرانی مانند سلمان هراتی، محمدرضا عبدالملکیان، قیصر امینپور و علی رضا قزوه از نخستین کسانی بودند که بر نابکاری سیاهکاران تاختند؛ کسانی که از غفلت مردم و مسئولان در دوران جنگ استفاده کردند و به ثروتاندوزی و چپاول بیتالمال پرداختند.

انتقادات اجتماعی در سالهای پایانی جنگ پررنگتر میشود و در گذشته که بهصورت طنزهای ظریف و ملیح بود، به طغیانی خشمآلود بدل میشود. بهطور مثال، صراحت بیان و تعابیر بغضآلود علی رضا قزوه در مجموعۀ از نخلستان تا خیابان فاصلۀ زیادی با اشعار انتقادی سلمان هراتی دارد. با پایان یافتن جنگ و حاکم شدن فضای جدید بر جامعه، شاعران آزاداندیش دفاع مقدس بــر انتقــادات خــود افــزودند. آنـان بیشتر بر کمرنگ شدن ارزشهای دوران جنگ، فراموشی شهیدان و دنیاگرایی مسئولان تاختند. برای نمونه، قزوه (1369) در این خصوص چنین سروده است:

«دســته گــلهـــا دســتهدســته میروند از یادها / گریه کن ای آسمان در مرگ طوفانزادها / سخت گمناماید اما ای شقایقسیرتان/ کیسه میدوزند از نام شما شیادها».

شاعرانی که حیات انسان را جز در جامعهای سالم میسر نمیدانند. قلم این شاعران همیشه با انتقاد و اعتراض همراه است. انتقادی از نوعدوستی و دلسوزی و نه از روی حقد و کینه (گرامی دیزجی، 1393).

فاطمه راکعی یکی از شاعرانی است که در «شعر بیداری» بهصورتی رمزگونه و نمادین به انتقاد از مخالفان شعر انقلاب میپردازد. او از شرایط جامعۀ پس از جنگ، از انسان و جوامع بشری از خویش، از ریا و نفاق در جامعه و طبقۀ مرفه و مخالفان نظام انتقاد میکند. وجه مشترک انتقاد سپیده کاشانی و فاطمه راکعی از جامعه در بازگشت به آرمانها و اصول اولیۀ انقلاب و تثبیت و ترویج آنهاست. در واقع، این دو از این طریق به حمایت از انقلاب و آرمانهایش میپردازند. در واقع، شاعران از شعر بهمنزلۀ سلاحی برای انعکاس برخی مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی بهره بردهاند طوری که شعرشان بیشتر مبتنیبر عواطف اجتماعی است تا عواطف شخصی. این دو شاعر زن، در مقام شاعرانی متعهد، در برابر معضلات جامعه حساسیت نشان دادهاند و در بیداری مردم و آگاه کردنشان دربارۀ جامعه و مشکلات موجود در آن میکوشند. این مسئله هم نشانگر حضور مؤثر و فعال زنان شاعر در عرصۀ سیاسی و ادبی جامعه است و هم تأییدی است بر نظریۀ جامعهشناسی ادبیات که هنر را همواره از بسترهای اجتماعی و سیاسی متأثر میداند (ایشانی، 1394).

 

  اعتراض به سکوت شاعران و دیگر هنرمندان: بنابر نگرشی، وظیفۀ شعر و هنر یک نوع اعتراض به جهان و وضع موجود است و هنرمندان هیچگونه ناموزونی و یا نابرابری را برنمیتابند و همواره خواهان بهترین وضعیت هستند و در جهت خلق این وضعیت آرمانی در هر رشتهای که هستند تلاش میکنند؛ اما یکی دیگر از پرکاربردترین مضامین اعتراضی در شعر بعد از انقلاب و بهخصوص دو دهۀ اخیر، اعتراض به سکوت کردن جامعۀ بشری، شاعران و دیگر اقشار جامعه در برابر بیعدالتیها و نابرابریها است. در واقع، باید گفت این نوع، اساسیترین نوع اعتراض است، چون باعث بیداری، تحریض و ترغیب جامعه برای قیام علیه نابرابریهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... میشود (طاهری ماهزمینی و همکاران، 1393: 302). نمونۀ این اعتراضات عبارتانداز:

«وقتی تابوت عاطفه بر زمین مانده بود/ جمعی به جیغ بنفش میاندیشیدند/ و برای کشف زوزۀ صورتی/ هفت مرتبه الیوت و اکتاویو پاز را ورق میزدند» (قزوه، 1369: 99).

«امشب سکوت را/ باید طلاق داد/ و نشاند باید/ انگشتر طلایی فریاد/ در انگشت جاری باد/ مبارک باد!» (حسینی، 1363: 93).

 

  یادکرد عدالت و انصاف امام علی و دیگر ائمه اطهار (ع) و نگاه انتقادآمیز به ایدئولوژی حاکم: یکی از مهمترین ویژگیهای اشعار اعتراض، توجه این گونه اشعار به بیان خصوصیات اخلاقی و معنوی ائمه اطهار(ع) است. در مکتب اسلام، امامان مظهر عدالت، سادگی و حقطلبی هستند. ازآنجاکه هدف اشعار اعتراض هم رسیدن به عدالت جتماعی است، در این اشعار از سادهزیستی، عدالت، وفاداری و ایثار امامان معصوم بسیار یاد شده است و همین ویژگی نشاندهندۀ جنبۀ اصلاحی و عدم مخرب بودن این اشعار اعتراض است. مثل:

«بیا به آفتابی نهجالبلاغه برگردیم/ چرا نهجالبلاغه را جدی نمیگیریم؟/ مولا ویلا نداشت» (قزوه، 1369: 107).

برخی دیگر از شاعران با لحنی ایدئولوژیک به فجایع جنگ و آسیبهای اجتماعی آن پرداختهاند. در این نوع لحن حتی اگر شاعر از فجایع جنگ و آسیبهای اجتماعی آن سخن میگوید، باز هم مقصود او نشان دادن عظمت روح و ایمان و پایداری مردم و رزمندگان در برابر دشمن است. درحالیکه در لحن معترض به ایدئولوژیک، هدف شاعر صرفاً ارائۀ یک تصویر انزجاز از جنگ و تخریب و تضعیف آن است (مهرجو، 1396: 164).

«ای شاعر نسل شقایق/ شعرت صدای عصر عصیان/ .../شعر ترا تأیید کرده است/ ذوق سلیم دردمندان/ بگذار تا آن را نفهمند/ افیونیان نسل نسیان...» (راکعی، 1369: 87-88).

شاعر در این شعر، موافقان و مخالفان شعر انقلاب را در تقابل با یکدیگر قرار داده و شعر شاعران انقلابی را نجوای هستیبخشی دانسته که همانند دشنامی برای مردابصفتان است.

 

2. اشاره به مسائل اجتماعی

در دورۀ انقلاب، شاعران متعهدی مانند قیصر امینپور، موسوی گرمارودی، هراتی و ... به مسائل سیاسی و اجتماعی جامعۀ خود توجه نشان دادهاند. آنان با اشعار خویش به کمک همنوعان خود شتافتند و شعرشان را آینۀ تمامنمای مشکلات جامعۀ بشری قرار دادند. معضلات فرهنگی و اجتماعی، صلحطلبی، آزادی، تشویق به مبارزه و جهاد، انعکاس ظلم و فساد موجود در جامعه از برجستهترین مضامین اجتماعی در آثار این شاعران است.

  اشاره به معضلات فرهنگی و اجتماعی جامعه: برخی شاعران با سرودن اشعاری به معضلات فرهنگی و اجتماعی زمان خود توجه نشان دادهاند. شاعرانی مانند امینپور، عبدالمکیان، عزیزی و ... به این مسائل پرداختهاند.

ازجمله معضلات فرهنگی و اجتماعی جامعه که امینپور در شعر خویش منعکس میکند، «بروکراسیهای اداری و رابطهمدار بودن ادارات» است. بروکراسیهای اداری و بهعبارتی «کاغذبازی» ازجمله مشکلاتی است که هنوز هم در ادارات دولتی و غیردولتی قابل مشاهده است و ازنظر شاعر ناشی از بیاعتمادی است:

صف/ انتظار/ صف/ امضا/ فردا/ دوباره/ صف/ انتظار/ امضا/ شماره / ای کاش باد.../ ای کاش باد این همه کاغذ را/ میبرد!/ ای کاش باد.../ یا/ یک ذره اعتماد ... (ایشانی، 1394ب: 49-50).

او در شعر دیگری، «رابطهمدار بودن ادارات» بهجای ضابطهمدار بودن را، که ازجمله مشکلات اساسی محیطهای اداری است، در شعر خویش منعکس میکند. امینپور با زبانی طنزآمیز و بهشکلی نمادین بر این باور است که بدون «رابطه» حتی نمیتوان نفس کشید:

«.../باید دم تمامی درها را دید/ باید هوای پنجره را داشت/ زیرا بدون رابطه/ با این هوا/ یک لحظه هم نمیشود اینجا/ نفسی کشید!» (ایشانی، 1394ب: 50).

مسائل و معضلات مطرح شامل مواردی همچون «مدرکگرایی و توجه به پست و مقام در شعر مردان سبز» (عبدالملکیان، 1384: 96-100)، اشاره به «طبقات محروم جامعه و همچنین شغلهای کاذب» در شعر «هنوز فرصت هست» (عبدالملکیان، 1384: 110-114) است.

ازجمله معضلات و مشکلات اجتماعی مورد توجه عزیزی، که در شعر او بازتاب یافته، مضامین زیر است:

اشاره به «زنان خیابانی در جامعه» در دو شعر «رنج رهگذر» (عزیزی، 1372: 61-62) و «زایمان سوز» (عزیزی، 1375ب: 405-411)؛ اشاره به «وجود اعتیاد در جامعه» در شعر «زایمان سوز» (عزیزی، 1375 ب: 405-411) و برخی مشکلات فرهنگی که بهطورکلی در شعر «خشم مقدس» (عزیزی، 1372: 69) آمده است.

در واقع، عزیزی شاعری است که از کنار مسائل و مشکلات فرهنگی جامعه بهراحتی نگذشته و چشم بر انسانها نپوشیده است. او شاهد رفتوآمد زنان خیابانی در شهر است و با دیدی انساندوستانه به این مسئله مینگرد. زنانی که گاه از شدت فقر و تنهایی به این کار روی آورده و عشق را فراموش کردهاند.

همچنین اعتیاد بهعنوان معضلی اجتماعی بهویژه در میان اقشاری خاص همچون شاعران قلب شاعر را به درد میآورد و با احساسی ناتمام این مشکلات و معضلات فرهنگی جامعه را به تصویر میکشد (ایشانی، 1394ب: 171).

تقابل «سنت و مدرنیته» و بهعبارتی «روستا و شهر» در شعر عزیزی نیز نمود دارد. او در شعر زیر «لادن» را نماد روستا و «آهن» را نماد شهر میداند. شهر و مدرنیته زندگی انسان را بهسوی نابودی و نابینایی سوق میدهد. و روستا و سنتگرایی، سبزی و شادابی و طراوت را به ارمغان میآورد.

.../ ما بهسمت محو لادن میرویم/ ما بهسمت کوه آهن میرویم/ سمت لادن سمت سبز سایههاست/ سمت آهن پایگاه پایههاست/ سمت لادن جلگه لالایی است/ سمت آهن شهر نابینایی است/ سمت لادن تا سمنگان میرود/ سمت آهن رو به سیمان میرود/ ... سمت لادن استراق سمع نیست/ سمت آهن خاطر گل جمع نیست/ سمت لادن جادهها با خارهاست/ سمت آهن راه با رادارهاست/ ... (عزیزی، 1375 ب: 55-59 به نقل از ایشانی، 1394ب: 173-174).

 

  صلحطلبی: قیصر امینپور در ابتدای امر تابع اندیشههای محوری و مرکزی انقلاب و در خدمت ضرورتهای این عقیده بود، ولی بعدها بهسمت رهایی همۀ بشریت از جنگ و خونریزی و رسیدن به صلح و ظهور مصلح که همان حضرت مهدی (عج) است، حرکت کرد (نادری و روشن و انق، 1392).

 

  بیگانهستیزی و غربستیزی: بازگشت به هویت گمشده و بازیافت خویشتن خویش، در شاعران پیش از انقلاب و در دوران مشروطه مورد توجه بوده است. بعد از انقلاب نیز در سرودههای طاهره صفارزاده، علی موسوی گرمارودی، حمید سبزواری، جواد محدثی- مستقیم و غیرمستقیم- ستیز با روشنفکری محسوس و چشمگیر است. بیهویتی، بریدگی از فرهنگ جامعه، بیدردی و نشستن در حاشیۀ حادثهها و به تحلیلهای تحلیل رفته بسنده کردن، شناسنامۀ روشنفکران است که با سرانگشت شعر ورق میخورد:

«هماکنون که نقش تو را به ناکجا میبرند/ او در کافهای نشسته و ودکا مینوشد/ و مرگ تو را تحلیل علمی میکند.../ بر او ببخش خواهرم! روشنفکر است» (موسوی گرمارودی، 1365: 2 به نقل از انجم شعاع، 1398).

از مهمترین آرمانهای انقلاب اسلامی ایران، مبارزه با غربگرایی و دوری از مظاهر تمدن غربی بود. بسیاری از شاعران متعهد انقلاب، در اشعار خود تمدن و فرهنگ غرب را زیر سؤال بردند و لب به اعتراض گشودند. برای نمونه، سلمان هراتی غربزدگی را نفی میکند و اعتراض خود را روانۀ کنفرانسها و انجمنهای علمی و ادبی میکند که آدمی را با لباسش میسنجند نه با علمش و هرچه انسان در این گونه انجمنها بیشتر شبیه غربیها باشد، مشخصتر است. در ادامه، او از شعر روشنفکرنمایانی انتقاد میکند که خالی از محتواست و ثمرۀ استفاده از مواد مخدر و روانگردان است و در واقع، تنها هذیانگویی شاعر است.

«من فرزند مظلوم توام/ نه پاپیون میزنم/ و نه پیپ میکشم/ مثل تو ساده/ که هیچ کنفرانس رسمی او را نمیپذیرد/ و شعر من/ عربدۀ جانوری نیست/ که از کثرت استعمال «ماری جوآنا»/ دهان باز کرده باشد». (هراتی، 1364: 10-11 به نقل از انجم شعاع، 1398: 177-178).

 

.گرایی، وحدت و انسجام اجتماعی  تقویت ملی   .3

ادبیات میتواند جامعه را به یکپارچگی دعوت کند و زمینهساز وحدت در جامعه باشد. متون ادبی میتوانند با نواندیشی و جوانگرایی نقش مؤثری را در تحقق اتحاد و وفاق ملی و انسجام اجتماعی ایفا کنند. شاعران و نویسندگان متعهد میتوانند بهشکلی عمیق با افراد جامعه ارتباط برقرار کنند و بهاینترتیب مفهوم اتحاد و یکپارچگی را در جامعه به وجود آورند؛ زیرا اصحاب قلم از جایگاه بالایی در جامعه برخوردار هستند (محمدی، 1392: 4-5).

دعوت به همبستگی و همگرایی اسلامی در میان شاعران انقلاب هم، اهمیت خاصی دارد. شاهرخی در شعر خود با تلمیحی به واژۀ قرآنی «بنیان مرصوص» بر اهمیت وحدت و همبستگی اسلامی تأکید دارد، چون معتقد است وحدت مانند سدّی در برابر توطئهها و آسیبهاست:

«کِی زند آسیبتان سیل سپاه کفر و شرک/ سدّ رویین است این مرصوص بنیان شما» (نجفزادۀ بارفروش، 1372: 16 به نقل از پرویش، 1397: 147).

 4. هویت بخشی دینی

شاعران انقلاب در فضای انقلابی و آرمانی پرورش یافتند؛ بنابراین شعر آنها از سرزمین ایران متناسب با آرمانهای ملی و فراملی برگرفته از انقلاب در فضایی حماسی شناور بود (زارع برمی، 1398: 86). انقلاب اسلامی هم محصول خودآگاهی دینی بود و هم به خودآگاهی بیشتر و عمیقتر انجامید؛ زیرا حرکتی دگرگونکننده و روبهتغییر و تحول بود. شاعر اصیل انقلاب این رمز را دریافته بود، دل به این حرکت تکاملی سپرد و مؤمنانه این راه را ادامه داد. «غزل رفتن، رسیدن است» از قیصر امینپور، چکیده خودآگاهی دینی شاعر انقلاب است.

«موجایم وصل ما از خود بریدن است/ ساحل بهانهای است رفتن رسیدن است/ تا شعله در سریم پروانه اخگریم/ شمعیم و اشک ما در خود چکیدن است/ ..../ ما هیچ نیستیم جز سایهای ز خویش/ آئین آینه، خود را ندیدن است» (امینپور، 1388: 352).

در مبارزات انقلابی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی هویت مذهبی انقلاب، موجی وسیع و گسترده از مضامین و واژگان و در بیانی کلیتر فرهنگ اسلام را به فراخنای شعر کشاند. شعر از آیات و روایات سرشار بود. ادبیات مقاومت ایران نیز برآمده از جوهرۀ اسلام و ذات فرهنگ شیعی است. در یک نگاه کلی، یکی از اهداف والای شعر جنگ تحمیلی را میتوان حفظ و صیانت از قرآن کریم و تجلی ارزشهای الهی انسانی برشمرد. جای جای این نوع ادبی آکنده از مضامین قرآن است. بهنظر میرسد شاعران متعهد جنگ احیای باورهای قرآنی را سرلوحۀ کارهای خود قرار دادهاند.

به معنای دقیق کلمه، انقلاب در پرتو تعالیم اسلام و قرآن، ارزشهایی مانند شهادتطلبی، فداکاری، انفاق، احسان، عفو، بردباری، فرو خوردن خشم، ازخودگذشتگی، ایثار، پایمردی، شجاعت، استقامت، عدالتخواهی، ظلمستیزی، آزادیخواهی، غیرت، و جوانمردی را ایجاد کرد و جنگ آنها را متبلور و عینی ساخت.

«ای کرده نگون سلسله دیوان را/ وی دیده عیان معجزه قرآن را/ دشمن ز دیار کفر آورده هجوم/ آماده نما مسلسل ایمان را» (حسینی، 1387: 143 به نقل از زارع برمی، 1398: 130-131). 

ادبیات فارسی در ادوار گوناگون تاریخ ایران در حفظ هویت ایرانی نقشی اساسی داشته و جامع تمام عناصر خردهفرهنگها و مظهر و آینۀ تمامنمای ایرانیت بوده است. متون ادب فارسی با تقویت زبان ملی و ایجاد همبستگی در میان ملت میتواند زمینۀ اتحاد ملی را در کشور ایجاد کند. برایناساس، اصل 15 قانون اساسی مقرر میدارد: زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای قومی و محلی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است (محمدی، 1392: 5).

از بین هویتهای متعددی که در اشخاص عمل میکند، هویت ملی برجستگی خاصی دارد؛ چون برداشتهای غالباً غیرواقعی از این هویت نقشی مهم در ایجاد مواضع تند ایفا میکنند (چایلی، 1384: 15 به نقل از پرویش، 1397: 148).

تأکید بر هویت ملی یکی از کارکردهای مهم شعر انقلاب است. ازنظر رهبر انقلاب اسلامی، مشخصههای فرهنگی و مزیتهای فرهنگی، هویت فرهنگی ملت را تشکیل میدهند و شعر نیز باید پاسدار هویت ملی باشد و آن را غنی و پاکیزه کند. بخشی از شعر انقلاب اسلامی در زمینۀ حفظ و تأکید بر هویت ملی است. برای نمونه، طاهره صفارزاده شعری با عنوان «پرچم» دارد که از سربلندی و عزت ما حکایت دارد:

«ما ایستادهایم/ در پای پرچم/ در پای پرچم هیهات/ هیهات منّاالذله/ و پرچم ایستاده/ زیر پرچم حق/ سردار و سربلند/ و ایستادگی ما/ به ایستادگی پرچم/ در زیر پرچم است» (صفارزاده، 1384: 86).

شعر جنگ نیز در حفظ هویت ملی، ایجاد همبستگی قومی، تحکیم باورهای مذهبی، ساماندهی رفتارهای اجتماعی و ایجاد و تحرک اجتماعی نیز نقشی فعال برعهده گرفت (زارع برمی، 1398: 119).

5. کارکرد اخلاقی و تربیتی و بازتاب مضامین اسطوره

مفاهیم تربیتی و اخلاقی در شعر فارسی سابقهای بسیار طولانی دارد. یکی از وجوه برجستۀ شعر فارسی جنبۀ تعلیمی آن است که معمولاً با مفاهیم اخلاقی و تربیتی همراه بوده است.

در شعر کودک و نوجوان بعد از انقلاب، مفاهیم اخلاقی و تربیتی بنمایههای انسانی و آموزههای اخلاقی و تربیتی و در زبان شاعرانه در شعر کودک و نوجوان پرداخته شده است. شاعرانی مانند ابراهیمی (شاهد)، رحماندوست و قاسمنیا، شعر کودک را با مفاهیم اخلاقی گره زدهاند و در اشعار خود به آموزههای اخلاقی و تربیتی پرداختند. مفاهیمی مانند: تقوا، صبر، شکرگزاری، تکریم خانواده، تواضع، ادب و احترام، مهرورزی که هر یک نقش بسزایی در پرورش روح و ذهن کودک و نوجوان دارند. دراینمیان، شعر کودک و نوجوان راهی مناسب و در خور فهمی برای هدایت او بهسوی رشد است (رحیمی، 1391).

برخی از شاعران این دوره نیز با شمّ ادبی والای خود با استفاده از این عناصر، پشتوانۀ فرهنگی شعر خود را غنی کرده و با تلفیق عناصر ملی و مذهبی نشان دادهاند میان آنها تضادی وجود ندارد و در صورت بهرهگیری از پشتوانههای فرهنگی و ادبی میتوان آثار زیبا خلق کرد. شخصیتها و قهرمانان ملی نظیر رستم، کاوه، آرش، سیاوش، اسفندیار، سهراب، بابک و تهمینه و ... بیشتر در نمادسازی مورد توجه این شاعران بودهاند. شاعرانی مانند سلمان هراتی، حسین اسرافیلی، نصرالله مردانی، ضیاءالدین ترابی و بهمن صالحی از این عناصر بیشتر استفاده کردهاند. بهمن صالحی خطاب به وطن میگوید:

«بابکت آن شیرمرد زبده کجا شد؟ / رستمت آن طرفه پهلوان زمانت کو؟/ زار و نزارت نبینم از بد دوران/ بر سر آرش چه آمده است و کمانت کو؟» (صالحی، 1369)

برخی از شاعران به الگوسازی از نمادها و اسطورهها پرداختهاند؛ این اسطورهها الگوهای فرهنگی محسوب میشوند که در عین تقابل با واقعیتها، به بهترین شکل، الگویی برای نشان دادن واقعیتهای قوم ایرانی شدهاند و شاعران با بازسازی اسطورهها، به ژرفترین واقعیات پرداخته و انسان را به بازگشت بهسوی اصل و سرمنشأ هستی هدایت میکنند. اشعاری که در بیان خود از اسطورهها استفاده میکنند، به دنبال کشف یکی از مهمترین جنبههای زندگی بشر هستند و آن کشف «انسان کامل» است (سراج، 1394: 178).

رویکرد اسطورهای در شعر دفاع مقدس در ادبیات معاصر ما جایگاه ویژهای دارد. این اشعار با استفاده از بنمایههای اسطورهای و بیان نمادین به بازآفرینی اسطورهها میپردازند؛ زیرا هنگامی که یک سرزمین مورد هجوم بیگانگان قرار میگیرد، نیاز به قهرمانسازی و قهرمانپروری دارد. شخصیتسازی و قهرمانپردازی و ذکر حوادث و وقایع و ذکر حوادث وقایع تاریخی، شیوهای است که در شعر دفاع مقدس، پاسخی عینی و خردمندانه به نیازهای فرهنگی جامعه است. یکی از دلایل نیاز به قهرمانپردازی در شعر دفاع مقدس، نابرابری موجود میان نیروهای رزمندۀ ایرانی و مهاجمان بود. ازاینرو شاعران با بازآفرینی اسطورههای تاریخی، ملی و دینی به پایداری روحیۀ دفاعی ملت میپردازند (سراج، 1394: 179-180).

شعر دفاع مقدس، با استفاده از مضامین اسطورهای و حماسی، به متن جامعه آمد و بنا به نیاز و شرایط زمانه، نقشی مؤثر را برعهده گرفت و با بازخوانی حوادث و جریانات تاریخی گذشته، از تجربیات عینی و آموختههای عقلانی استفاده کرد. بهبیاندیگر، جنگ با رویکردی اجتماعی به بیان عوامل و زمینههایی میپردازد که با یادکرد مفاهیمی نظیر شجاعت، رشادت، شهامت و آزادگی، خاطرههای ازلی را در مبانی هویت ایرانی بازگو میکند (سراج، 1394: 180). مردانی هریک از رزمندگان اسلام را به آرش تشبیه میکند و با صفاتی مانند سوران سحر، گردان نامآور، جنگجویان دلاور و پیشتازان دلیر، رزمندگان را تحریض به مقاومت میکند.

«ای ظفرمندان، ظفرمندانه در سنگر به پیش/ ای سواران سحر، گردان نامآور به پیش/ جنگجویان دلاور، پیشتازان دلیر/ آرشان فاتح این خاک پهناور، به پیش/ پیرتان گوید، اگر از کوه آتش بگذرید/ بگذرید ای امت بیداردل با سر، به پیش... »(مردانی، 1364: 44-45).

 

شهر  6. امید به تحقق مدینه فاضله یا آرمان

«آرمانشهر» یا «مدینه فاضله»، که معادل فارسی واژه اتوپیا[5] است، نمادی از یک واقعیت آرمانی و بدون کاستی است. امینپور از این لفظ در یکی از اشعار خویش استفاده کرده است؛ او بهصراحت به آرمانشهر شاعران- که آرزوی هر شاعری به تحقق پیوستن آن است- اشاره کرده است. علاوهبراین، شهر و روستا را- که روستا را خدا آفرید و شهر را انسان- در تقابل با یکدیگر قرار میدهد:

«خدا روستا را/ بشر شهر را.../ ولی شاعران آرمانشهر را آفریدند/ که در خواب هم خواب آن را ندیدند» (منتظمی، 1389: 148).

همینطور در شعر «روز ناگزیر» به توصیف آرمانشهر خویش، زمانی که منتظر آن روز است، میپردازد. روزی که هیچکس گرسنه نیست و هیچ گدایی در این شهر وجود ندارد. در چنین روزی بی چشمداشت بودن لبخند، قانون مهربانی است و خبری از جنگ و کشتار نیست (ایشانی، 1394: 47).

شعر انتظار که بر اثر خودآگاهی دینی و از بطن شعر انقلاب روییده است، هماکنون حضور مؤثر خود را در شعر معاصر بهگونهای تثبیت کرده است که یکی از ارجمندترین مضامین شعر اصیل امروز قلمداد میشود. خودآگاهی دینی شاعر انقلاب با انتظار است که به بار مینشیند و در شعر او متجلی میشود. به هر تقدیر، شاعر انقلاب شاعر انتظار است و انتظار یگانه روزنۀ امید شاعری است که هنوز به آرمانهای مقدس خود وفادار است و در فضای توحید نفس میکشد (زارع برمی، 1398: 144). 

ایمان به ظهور مصلح جهانی، اوج عشق بشر به آگاهی، نیکی، و زیبایی است. عشق به تکامل، شعلۀ جاویدی است که تمام وجود انسان را دربر میگیرد و انتظار ظهور یک منجی جهانی اوج علاقه به تکامل و تعالی است. اگر انسانها انتظار یک مصلح جهانی را میکشند که سراسر به صلح و آشتی و عدالت سوق میدهد، دلیلش این است که چنین نقطۀ اوجی در تکامل جامعۀ انسانی وجود دارد و امید ظهورش در عمق باورهای فطری همۀ انسانها ریشه دارد، صرفنظر از اینکه پیرو چه مکتبی باشند (زارع برمی، 1398: 146).

امینپور در اشعارش به مدینۀ فاضله بعد از ظهور اشاره میکند: «خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد/ عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد/ در هوای عاشقان پر میکشد با بیقراری/ آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد/ جغد بر ویرانه میخواند به انکار تو اما/ خاک این ویرانهها بویی از آن گنجینه دارد/ ناگهان قفل بزرگ تیرگی را میگشاید/ آنکه در دستش کلید شهر پرآینه دارد» (امینپور، 1388).

امینپور با آوردن عبارت شهر پرآینه، مدینه فاضلهای را نوید میدهد که با ظهور مهدی (عج) محقق میشود (زارع برمی، 1398: 147).

آرمانشهر در یکی از اشعار راکعی با نام «آرزو» مطرح شده است. آرمانشهر او تداعیگر بهشتی است که در آن باغی سرسبز و پر از ستاره است و هیچ دغدغهای از این دنیای پرمشغله دیده نمیشود:

«میروم ساعتی بیاسایم/ پشت دیوار خستگیهایم/ باغی آنجاست سبزه در سبزه/ برکه در برکه رنگ رؤیایم/ میتوانم درِ غریبش را/ با سرانگشت اشک بگشایم/ آه، آنجا دوباره خواهد رُست/ غزل ساقههای نجوایم/ خوشه خوشه ستاره خواهد ریخت/ آسمان، عاشقانه در پایم/ روی این برکهها تماشاییست/ طرحی از سرنوشت فردایم:/ پابرهنه دویدهام چون اشک/ روی سیمای آرزوهایم ....» (راکعی، 1387: 25-26).

7. رویکرد به زن و مسائل مربوط به زنان

از دید عزیزی، زنان پیش از اینکه دارای جنسیت باشند، از هویتی الهی و انسانی همچون مردان برخوردارند و در راستای نیل به اهداف والای آفرینش فرقی میان زن و مرد دیده نمیشود مگر آنکه نقشها و کارکردهای اجتماعی زن و مرد با هم متفاوت باشد و آن دو، در راه زندگی و سیر بهسوی کمال، تکمیلکنندۀ کاستیهای همدیگرند؛ ازهمینروی، عزیزی بهحق منتقد سرسخت کالایی شدن زن مسلمان معاصر و تقلیلش تا حد ابزاری تبلیغاتی و تنی فاقد روح و احساس است و در مقابل، خواهان بازگشت زن به هویت اسلامی و سنتی اصیل خویش و ایفای نقش انسانساز و مؤثرش در حیات اجتماعی است (حاتمی و محققی، 13991: 91-92).

سپیده کاشانی نیز در اشعارش اذعان داشته که زنان در زمان جنگ همراه و دوشادوش رزمندگان به پشتیبانی از آنان میپرداختند و صبر و استقامت خانوادههای رزمندگان و شهدا و بهویژه مادران شهدا در شعر کاشانی نمود ویژهای یافته است. او اینگونه زنان را «یگانۀ زمان»، «نجیب صبور»، «پردهدار عفت»، و «باغبان دشت لاله» میداند و بهزیبایی به توصیف شخصیت آنان میپردازد (ایشانی، 1394ب: 221-222):

«تو از کدام تباری زن زمانه ما!/که گشت همت و ایثار تو فسانه ما/ ز استقامت و صبر و ز پایداری تو/ شده ست لانه خورشید آشیانه ما/ قیام قامتت ای زن، چه شورها انگیخت/ در آفتاب ستمسوز جاودانه ما!/ درون سنگر ایمان تو با سلاح حجاب/ زدی صلای رهایی ز شب، یگانه ما!/ کفن نبود حجاب تو ای نجیب صبور!/ که پردهدار عفافی تو در زمانه ما/ ...» (کاشانی، 1389: 25-26).

 

نتیجهگیری

شعر و ادب نقش مهمی در وقایع و رویدادهای اجتماعی دارد و از آنها نیز تأثیرپذیر است. شعر وسیلهای برای بررسی زندگی ذاتی و اجتماعی بشر است و با تکیه بر شعرها که هر کدام جنبهای از زندگی بشری را به تصویر میکشند، میتوان درصدد نقد و اصلاح جامعه برآمد.

«شاعران متعهد انقلاب خود را با انقلاب و رهبر کبیر انقلاب و اهداف انقلاب همسو کردند و ذوق و استعداد و خلاقیت و خلاصه توان خود را در جهت رشد و شکوفایی اهداف انقلاب قرار دادند» (سراج، 1394: 241).

در این همسویی با انقلاب، شعر برای بیان اهداف بلندمدت و متعالی انقلاب اسلامی نسبت به شعر دورۀ قبل تحولاتی در پی داشت که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

  تلفیق مضامین مذهبی و ملی در اشعار برای بازتاب و بازآفرینی الگوهای فرهنگی؛

  بازگشت به هویت ایرانی-اسلامی و بازگشت به سرچشمههای نگرش عارفانه و درونمایههای عرفانی، اخلاقی و دینی و حماسی؛

  توصیف قهرمانان ملی در قالب نمادهای مثبت نظیر کبوتر، خورشید، آب، ماه و ... در مقابل ضدقهرمان و دشمن را با نمادهایی نظیر دیو، شیطان، اهریمن، ضحاک، افراسیاب، شمر، یزید، گراز، جغد و ... ؛

  تغییر جهت شاعران از انسانمحوری به خدامحوری و توجه به قهرمانی و ایثارگری در راه خدا؛

  تهییج مردم نسبت به دفاع از سرزمین، دعوت به اتحاد، توجه بیشتر به باورمندی اجتماعی و شکوه جمعی در مقابل فردگرایی، اندیشۀ فراقومی و دفاع از ملتهای آزادیخواه در شعر جنگ و دفاع مقدس؛

  اعتراض و دلتنگی به کجیها و کجرویها که البته با امید و ظهور و برقراری عدالت و عبور از وضع موجود و رسیدن به دنیای موعود همراه است؛

  اشعار انتقادی نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی در دورۀ بعد از جنگ نسبت به دورۀ جنگ بیشتر بوده است؛

  اشاره به جایگاه زن بسیار کم مورد توجه شاعران بوده است؛

  و ... .

برای بررسی کارکردهای اجتماعی شعر انقلاب، منابع مرتبط به روش اسنادی و توصیفی بررسی و مطالعه شدند و در نهایت به 7 کارکرد اجتماعی شعر انقلاب دست یافتیم که البته هر کدام از این دستهبندیها مضامینی نیز استخراج و مطرح شد. این کارکردها و مضامین در جدول ۱ آمدهاند.

 

منابع

احمدی، بابک (1383)، حقیقت و زیبایی، درسهای فسلفه و هنر، چاپ هشتم، تهران: نشر مرکز.

امین، سیدحسن (1387)، تعریف شعر، نشریه ادبیات و زبانها: شماره 50: 22-30.

امینپور، قیصر (1388)، مجموعه کامل اشعار قیصر امین پور، تهران: مروارید.

انجم شعاع، زهرا (1398)، سیر تحلیلی بن مایۀ اعتراض در شعر فارسی انقلاب اسلامی از پیروزی انقلاب تا 1390، رساله دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، به راهنمایی دکتر احمد امیری خراسانی.

اولیایی، مصطفی (1373)، عناصر ویژه سبکی و زبانی ادبیات انقلاب اسلامی، مجموعه مقالات سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی، تهران: سمت.

ایشانی، طاهره (1394 الف)، انتقاد در شعر شاعران زن پس از انقلاب (فاطمه راکعی و سپیده کاشانی)، پژوهشنامه زنان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال ششم، شماره دوم: 1-21.

ایشانی، طاهره (1394ب)، گفتمان فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در شعر دفاع مقدس، چاپ اول، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

برناکی، سکینه (1392)، تجلی اسطوره مذهبی در شعر انقلاب اسلامی، سمنان: انتشارات حبلهرود، چاپ اول.

بشیر، حسین و میلاد عرفانپور (1397)، تحلیل گفتمانی انتقاد اجتماعی در شعر شاعران انقلاب اسلامی، فصلنامه مطالعات فرهنگ ارتباطات، دوره نوزدهم، شماره 41: 1-30.

پرویز، محسن (1397)، شعر انقلاب، میداندار ارائه گفتمان و ارزشهای انقلاب اسلامی، تاریخنامۀ انقلاب، سال دوم، دفتر اول، شماره پیاپی: 135-155.

پویان، مجید و صافی اصفهانی، مائده (1391)، بررسی کارکرد ادبیات و هنر در جامعهشناسی طبقات اجتماعی، همایش انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی، جلد دوم، دوره 7: 700-710.

چایلی، صمد (1384)، هویت و زبان، تبریز: اختر با همکاری انتشارات هاشمی سودمند.

حاتمی، سعید و فاطمه محققی (1391)، بررسی سیمای زن در آثار احمد عزیزی، فصلنامه علمی پژوهشی زن و فرهنگ، سال چهاردهم، شماره چهاردهم: 83-93.

حسینی، سیدحسن (1387)، همصدا با حلق اسماعیل، تهران: سوره مهر.

حسینی، سیدحسن (1363)، هم صدا با حلق اسماعیل، تهران: حوزه هنری.

خالقی دامغانی، احمد و مجتبی نیک فرجام (1395)، تحول کارکردی شعر، در بستر ساخت سیاسی اجتماعی ایران در قرن نوزدهم، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره 46، شماره 1: 67-85.

راکعی، فاطمه (1387)، رؤیای رنگین (گزیده غزلیات، قطعات، چهارپارهها)، چاپ اول، تهران: نشر علم.

رستگار فسائی، منصور (1380)، انواع شعر فارسی، مباحثی در صورتها و معانی شعر کهن و نو پاسی، شیراز: نوید شیراز.

رحیمی، سعید (1391)، بررسی و تحلیل مفاهیم اخلاقی و تربیتی در شعر کودک و نوجوان شاعران پس از انقلاب اسلامی، پایاننامه کارشناسی ارشد زبان وادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی، به راهنمایی دکتر ایرانزاده.

رحیمی، مهدی و عبدالکریم حقدادی و علی کریمی مزیدی (1393)، کاوشی در مضامین انتقادی شعر برخی از شاعران معروف دهه اول انقلاب، فصلنامه علمی-پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، سال یازدهم، شماره 36: 131-149.

زارع برمی، مرتضی (1398)، لقمههای خاردار، چاپ اول، تهران: سوره مهر.

سراج، سید علی (1394)، دف عشق با دست خون (تحلیل گفتمان انتقادی سرچشمههای معنایی شعر دفاع مقدس)، چاپ اول، زیتون سبز.

سنگری، محمدرضا (1393)، از نتایج سحر (تعریف، چیستی، ویژگیها و ابعاد)، چاپ اول، تهران: سوره مهر.

سنگری، محمدرضا (1385)، نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس، جلد 1 و 2، تهران: پالیزان.

عبدالملکیان، حمید (1384)، گزینه اشعار محمدرضا عبدالملکیان، چاپ اول، تهران: مروارید.

عزیزی، احمد (1375ب)، کفشهای مکاشفه، چاپ سوم، تهران: انتشارات بینالمللی الهدی.

عزیزی، احمد (1372)، زائران زاری، تهران: برگ.

علایی، سعید (1387)، جریانشناسی شعر انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

صالحی، بهمن (1369)، نخل سرخ، مؤسسه فرهنگی گسترش هنر، چاپ اول.

صفارزاده، طاهره (1366)، دیدار صبح، چاپ اول، شیراز: نوید.

صفارزاده، طاهره (1387)، طنین بیداری، تهران: شر تکا.

صفارزاده، طاهره (1384)، روشنگران راه: گزیده شعرهای 78-82، تهران: برگ زیتون.

گرامی دیزجی، مهران (1393)، کارکرد اجتماعی شعر از دیدگاه ناقدان برجسته معاصر عرب، پایاننامه کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات عربی، به راهنمایی دکتر فرشید ترکاشوند، دانشگاه بینالمللی امام خمینی.

فولادی، محمد و اسکندری، بهاءالدین (1395)، شعر انقلاب و ادبیات پایداری، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی.

قزوه، علیرضا (1369)، از نخلستان تا خیابان، تهران: سوره مهر.

قزوه، علیرضا (1391)، صبحتان بخیر مردم، نهاد کتابخانههای عمومی کشور، تهران: مؤسسه انتشارات کتب نشر.

طاهری، معصومه و کافی، غلامرضا (1397)، بررسی کاربست برخی از ساختهای تازه در شعر طنز انقلاب اسلامی ایران، نشریه ادبیات پایداری، دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال دهم، شماره هجدهم، 219-246.

طاهری ماه زمینی، نجمه و محمدصادق بصیری و محمدرضا صرفی (1393)، بررسی مضامین شعر اعتراض در ادبیات انقلاب اسلامی، نشریه ادبیات پایداری دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال ششم، شماره یازدهم: 287-307.

لک، منوچهر (1384)، هویت ملی در شعر دفاع مقدس؛ فصلنامه مطالعات علمی؛ شماره 22: سال 6.

کاشانی، سپیده (1389)، مجموعه آثار سپیده کاشانی، چاپ اول، تهران: انجمن قلم ایران.

محمدی، برات (1392)، نقش ادبیات بومی در اتحاد و وحدت جامعه، همایش ملی بررسی سیر تحول ادبیات بومی لرستان (کله باد)، دوره ، معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد استان لرستان: 1-15.

مردانی، نصراله (1374)، سمند صاعقه (مجموعه شعر جنگ)؛ تهران: دفتر ادبیات و هنر مقاومت، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

مکارمینیا، علی (1384)، بررسی شعر دفاع مقدس، تهران: ترفند.

مهرجو، حبیبالله (1396)، جریانشناسی شعر دفاع مقدس، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، چاپ اول.

نادری، اسماعیل و روشن، محمدمهدی و انق، نعمان (1392)، دغدغههای اجتماعی شعر قیصر امینپور، فصلنامه پژوهشهای ادبی و بلاغی، سال دوم، شماره اول، پیاپی 5: 81-89.

نجفزاده بارفروش، محمدباقر (1372)، فرهنگ شاعران جنگ و مقاومت، تهران: کیهان.

هراتی، سلمان (1364)، از آسمان سبز، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری.

هراتی، سلمان (1368)، دری به خانه خورشید، تهران: انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، سروش.

Society, Corse, Sarah. M. (2000), “Literature and Borgatta, Edgar”, F., & Montgomery, Rhonda J. V. in (second edition), (Eds.), Encyclopedia of Sociology New York: MacMillan, pp. 1644-1652, translate to Farsi gholamreza arjmandi: https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?ID=127175

Albrecht, Milton C. (1954), “The Relationship of Literature and Society”, American Journal of Sociology 59: 425-36;