یادداشت

مسئله‌مندی پادگفتمان فرابودگان و فروخفتگان شعر انقلاب اسلامی / محمدعلی قاسمی

شعر انقلاب اسلامی

.ادبیات عصر حاضر انقیادی و ارتجاعی نیست. آئین ادبیات مبتنیبر انبساط فکر و خیال، در ساحت معرفت است. هرگاه اقلیم اندیشه در انقیاد افکار ارتجاعی به تسخیر درآید، آنجاست که فلسفۀ ادبیات دچار ازهمگسیختگی انقباضی میشود. فلسفۀ ادبیات غوطه خوردن در اندیشیدن و آینهآرای پندارهای مبهم و ناگفتههای کشفناشده است. آنچه ساحت این گفتمان را جلوهآرایی میکند، آموزههای متنوع و متکثری است که فارغ از نوآوری در آرایه، فراخوان ذهن پویا به کهکشانی از گزارههای ناهمگون است که بهنوعی در حرکتی فعال بر محور کمال در چرخشاند.

مسئــلهمــندی مــن امــا در عصـــری کــه بنیــان آن مبتنیبر ازهمگسیختگی ظاهری گزارهها در نیل رسیدن به فراوانی برداشتهای متکثر از «شریعت شعر است»، نشان از پادگفتمان «فرابودگان» شعر انقلاب در تقابل با «فروخفتگان» این جریان است. دیرزمانی گفتمان فرابودگان شعر انقلاب مبتنیبر تولید فکر و اندیشه و تحول در مضمونآفرینی بدیع و مفصلبندی این گزارهها در توالی پیشرانهای نوآوری بود. انقلاب ایران در شکل و شمایل نوظهور خود «انقلاب فراگاه» طبقۀ متوسط جامعه علیه شوکت شاهانۀ عصر انقیاد بود. فراگاهی این انقلاب زمانی زیبایی خود را به تماشا گذاشت که در آن قشربندی اجتماعی در همترازی مطالبهگری در «عنصر عدالت»، حقطلبی خود را در گفتمان «شریعت شعر» شعار دادند. شگفتآوری این شعور در ساحت شعارهای متنوع بر دوش پیامبر شعر» بود. انقلاب فراگاه در سرزمینی رقم خورد که میتوان منادیان آن را به «ملت شگفتی» لقب داد. ایران، آفتابزای روح رهایی در فرومردگی جنازۀ جهان بود.


اندیشۀ محوری آمــوزۀ انقــلاب فــراگاه برپایۀ «عدالت» بود. پرتوافکنی هنر شعر در ساحت شعور، برخی از گزارههای این آرمان را در مفصلبندی متقارب معانی و مفاهیمی بنیان گذاشت که دیرزمانی به زوال رفته بودند. بازآفرینی این مفاهیم همان رسالتی بود که «فرابودگان» شعر انقلاب از اواخر دهۀ 40 و دهۀ 50 آن را در انوار رنگارنگی از معناآفرینیهای بدیع بنیان گذاشتند. ملت شگفتی در همگرایی با طنین پیامآوران این گفتمان «فراگاه» بر علیه انقیاد افکار انقباضی و ارتجاعی شوریدند.گفتمان فرابودگان شعر، فراگاهی در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ادبی و هنری بود. فراگیری این گفتمان در تقابلی سهمناک، در برابر گفتمان انقیادی و ارتجاعی نظام شاهانه منجر به بازآفرینی و از نو زنده شدن مفاهیمی شد که دیرزمانی رنگ صوری و انتزاعی به خود گرفته بود. تقابل گفتمانی بین «فراگاهبودگان شعر انقلاب» و شوکتسرایان کاخ شاهانه، جدال بین واقعیت معنا در عبارت «عدالت» و «برابری» بود. فرابودگان شعر در صدد فراگاهی اقشار مختلف جامعه نسبت به این واقعیت بودند. دستاورد این خیزش گفتمانی منجر به شورش ناگهانی علیه انقیاد گزارههای تبلیغی بود. به تعبیری، جدال بین گفتمان فراگاه در برابر گفتمان تبلیغی حاکمیت منجر به غبارزدایی حقایقی شد که دیرزمانی به بوتۀ فراموشی سپرده شده بودند. شعر «زمستان» اخوان از بنیادیترین شعرهایی بود که قشربندیهای نظام اجتماعی ایران را درنوردید و در همۀ سطوح آن ظهور و بروز کرد بهطوریکه حتی افکار و اذهان غیرسیاسی به آن روی خوش نشان دادند. مهمترین ویژگی این شعر غیرزمانی بودن آن در بستر زمان است. بهعبارتدیگر، بهترین شعر سیاسی شعری است که تاریخمصرف زمانی و مکانی نداشته باشد. فراگیری و فراوانی مخاطب این شعر، در طول زمان، باعث تکثر آن در افکار عمومی میشود:

 

سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید نتواند

که ره تاریک و لغزان است

و گر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است.

تأثیر گفتمانی چنین شعری در آگاهیبخشی به نظام اجتماعی ایران بهنوعی فراخوانی افکار عمومی به خوداندیشی در سایۀ سوز و خفقان بود. این خوداندیشی منجر به تکثر دیگر اذهان نسبت به حقایق مهجورشده در متن جامعه گردید بهطوریکه نگاههای معناگرا، مارکسیسیتی و سوسیالیستی در مواجهه با گفتمان انقیادی حاکمیت پهلویها، باعث شد تا مسئلهمندی گفتمان حقیقتمحور شاعرانی که دغدغۀ اجتماعی داشتند در برابر باورهای کژاندیش به تقابل بپردازند. طاهره صفارزاده ازجمله «فرابودگان پیشرو انقلابی» در دهۀ ۴۰ بود که با خلق شعر «کودک قرن» مسئلهمندی نظام اجتماعی ایران را بهعنوان مهمترین دغدغۀ شاعر روشنفکر مذهبی فراروی دیگران به نمایش گذاشت.

 

کودک این قرن

هرشب در حصار خانهای تنهاست

پر نیاز از خواب اما وحشتش

از بستر آینده و فرداست

بانگ مادرخواهیاش آویزهای

در گوش این دنیاست

گفتهاند افسانهها از:

مهربانیهای مادر

غمگساریهای مادر

در بَرِ گهوارهها، شبزندهداریهای مادر 

لیک آن کودک ندارد هیچ باور

شب چو خواب آید درون دیدۀ او

پرسد از خود: «باز امشب مادرم کو؟»

بانگ آرامی برآید: «چشم بر هم نه که امشب مادرت اینجاست

پشت یک میز

زیر پای دودهای تلخ سربیرنگ

در میان شعلههای حقه و نیرنگ

چهرهاش لبریز از زنگار فکر بُرد

فکر باخت، فکر پوچ، فکر هیچ»

 

گزارههای اجتماعیمذهبی در حوزۀ جریان شعر روشنفکری چندان عمیق و فراگیر نبود. مهمترین ارکان و مفصلبندی گزارههای گفتمانی شاعران روشنفکر، نگاه چپگرایانه و بعضاً سیاسی مفرط آنان به گفتمان ارتشاهی نظام پادشاهی پهلوی بود. «گفتمان ارتشاهی» بر دو محور «انقیاد اندیشهای» و «ارتشای ادبی» در حرکت بود. این گفتمان سعی در سلطۀ سلوک سرمایهداری بر نظام اندیشهورزی تصمیمگیرندگان ادارۀ امور را داشت و ازطرفی با راهاندازی بنیادهای فرهنگیهنری در پوشش حمایت از مواجببگیران درباری، در صدد نظر خالقان و محافل ادبی و فرهنگی کشور بود. گزارۀ اصلی و اساسی این گفتمان، ضدیت با مذهب و مؤلفههای اصیل آن بود.در سیطره و هجمۀ چنین گفتمانی، تکگزارههای گفتمانی مذهبی نشان از دغدغهمندی شاعر در عصر نیستانگاری دینی را دارد. علی موسوی گرمارودی ازجمله فرابودگان شاعر انقلابی است که با خلق شعر نیمایی خود تحت عنوان «خاستگاه نور» در برابر جاهلیت مدرن به تقابل گفتمانی پرداخت:

 

غروبی سخت دلگیر است

و من بنشستهام اینجا، کنار غار پرت و ساکتی، تنها

که میگویند: روزی، روزگاری، مهبط وحی خدا بوده است

و نام آن «حرا» بودهست.

و اینجا سرزمین کعبه و بتهاست

و روز از روزهای حج پاک ما مسلمانهاست...

برون از غار...

ز پیش روی ما و زیر پای من، تا هر کجا سنگ و بیابانست

هوا گرم است و تبدارست اما میگراید سوی سردی، سوی خاموشی

و خورشید از پس یکروز تب، در بستر غرب افق، آهسته میمیرد.

و در اطراف من از هیچ سویی، رد پایی نیست

و دور من، صدایی نیست

فضا خالیست

و ذهن خسته و تنهای من، چون مرغ نوبالی،

-که هر دم شوق پروازی به دل دارد-

کنار غار، از هر سنگ، هر صخره

پرد بر صخرهای دیگر...

 

گفتمان فرابودگان شعر انقلاب، علاوهبر مفهومگرایی در ساحت فرم درصدد شاخصگذاری خود نسبت به دیگر جریانات شعری بود. طاهره صفارزاده در مجموعۀ طنین در دلتا و با نگاهی فرمایشی به شعر، آثاری را تحت عنوان «شعر کانکریت» به گفتمان خود
پرداخت: 

« بالا

زندگی آسانسور

پایین»

 

بعدها حمید سبزواری با ارائۀ شعرهای سیاسی در اعتراض به کنسرسیوم نفت، بر دامنۀ گفتمان اعتراضی شاعران انقلابی افزود. پیروزی انقلاب، گفتمان فرابودگان این ساحت را توسعه بخشید. پیشروترین آنان سید حسن حسینی، قیصر امینپور، یوسفعلی میرشکاک، علی معلم دامغانی، احمد عزیزی و محمدرضا عبدالملکیان بودند.

گفتمان پیشرو شعر انقلاب به معنای اخص آن که مبتنیبر فراگاهی در حوزۀ اندیشهای و طرح مسائل معنوی و ارزشهای انسانی بود، در اشعار سید حسن حسینی نمود شاعرانۀ قوی دارند:

این طرفهمردانی که خصم خوف و خواب‌‌اند

به حلق ظلمت خنجر تیز شهاب‌‌اند

بر خاک میغلتند و گل میروید از خاک

روح بهاران، شوکت باران و آب‌‌اند

بر گُردۀ شبباوران و شبپرستان

شلاق سرخ آذرخش اضطراباند

از نسل سرخ سربداران سلحشور

نامآوران خطۀ دار و طناباند

بغض گدازان هزاران نسل در بند

آتشفشان شیعه را خشم مذاباند

درهمآمیختگی شور انقلابی در شعور معنوی یکی از شاخصهای مهم گفتمان فراگاه شعر است که شاعران انقلابی با بهرهگیری از گزارههای متنوع آن، خودبودگی مسئلهمندی نظام سیاسی اجتماعی خویش را فراروی دیگران به نمایش میگذارند. دراینمیان، قیصر امینپور ازجمله شاعران پیشرو گفتمان فرابودۀ انقلاب است که با انتشار مجموعه شعر تنفس صبح، ویترین شعر انقلاب را در قالب غزل به تماشا گذاشت. رندی قیصر در لابهلای مضامین و ترکیباتی جلوهگری میکند که کمتر شاعری در حوزۀ شعر انقلاب توانسته است بدان دست
یابد:

 

دلم قلمرو جغرافیای ویرانی است

هوای ناحیه ما همیشه بارانی است

دلم میان دو دریای سرخ مانده سیاه

همیشه برزخ دل تنگۀ پریشانی است

مهار عقدۀ آتشفشان خاموشم

گدازههای دلم دردهای پنهانی است

صفات بغض مرا فرصت بروز دهید

درون سینۀ من انفجار زندانی است

تو فیض یک اقیانوس آب آرامی

سخاوتی، که دلم خواهشی بیابانی است!

 

در پیوستگی و امتداد فرابودگان شعر انقلاب، علی معلم دامغانی با زبانی کهنگرا و نگاهی نوآرا، سعی در تلفیق میراث تاریخی «ملت شگفتی» و الگوهای عصر حاضر جامعۀ ایرانی را دارد. او در تراز شاعری ذهنآگاه، با پیوند دادن اشتراکات اسطورهای و عرفانی، شعری را خلق میکند که رهآورد گفتمان فراگاه مردم ایران
است:

 

شبی نشسته سپید و شبی نشسته سیاه

شبی به حادثه افزونتر از هزاران ماه

.

.

.

به حشر فتنه به یک صیحه سر برافرازیم

ز خون به قطع زمین طرح نو دراندازیم

زهفت پردۀ شب ناگهان هجوم آریم

امیر زنگ ببندیم و باج روم آریم.

 

احمد عزیزی از دیگر نامآوران گفتمان فراگاه شعر انقلاب است که با مضمونآفرینیهای بدیع و نحلۀ بدیع و نیکو در عرصۀ شعر، مفاهیم و گزارههایی را وارد شعر کلاسیک ایران کرد که کمتر کسی جرئت چنین انتحاری را داشت. گفتمان احمد عزیزی مبتنیبر ارائۀ گزارههایی از محیط پیرامون و ندای عدالتخواهی بر مدار محنت و رنج است:

 

قریۀ ما فاصل شهروده است

در حقیقت حاصل شهروده است

مهر آجرها و فرغونها در اوست

زادگاه سرد سیفونها در اوست

 

واقعیت این است که گفتمان فرابودگان شعر انقلاب، حاصل جهد و عرقریزی روح و روان در کسب معرفت و شناخت دردهای انسانی و نابسامانیهای عصر خود بود. اسلوب آنان آینهپردازی خیال در پی کسب شور و شهود بود. اواخر دهۀ 60 و اوایل دهۀ 70، چهرههایی چون علیرضا قزوه و محمدرضا عبدالملکیان از دو منظر متفاوت در زمرۀ فرابودگان شعر انقلاب، ساحتهای نوینی را در این عرصه رقم زدند. عبدالملکیان در این دوره برخلاف نگاههای رایج در شعر انقلاب و جنگ از منظر حماسی و تراژدی سوزناک حوادث و وقایع ناشی از حملۀ رژیم بعث به ایران، با زبانی تغزلی گفتمان شعر انقلاب را توسعه بخشید. شعر «دل روشنی دارم ای عشق» از برجستهترین آثار در این دوره بود که بهار عشق و شور را زمزمه کرد:

دل روشنی دارم ای عشق

صدایم کن از هرکجا میتوانی

صدا کن مرا از صدفهای سرشار باران

صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن

صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو

بگو پشت پرواز مرغان عاشق

چه رازیست؟

بگو با کدامین نفس

میتوان تا کبوتر سفر کرد؟

بگو با کدامین افق

میتوان تا شقایق خطر کرد؟

مرا میشناسی تو ای عشق

من از آشنایان احساس آبم

و همسایهام مهربانیست

و توفان یک گل

مرا زیرورو کرد

پُرم از عبور پرستو

صدای صنوبر

سلام سپیدار

 

دراینمیان، اما علیرضا قزوه از زاویهای دیگر، گفتمانسازی فرابودگان شعر انقلاب را وسعت بخشید. قزوه اولین شاعری است که با روی آوردن به گفتمان انتقادی، اشعاری سرود که با استقبال کمنظیر جامعه روبهرو شد. گفتمان انتقادی قزوه در این شعرها بهنوعی زبان حال طبقۀ متوسط جامعه، نخبگان و منتقدانی بود که توان بیان دغدغهها و دردهای پنهان خود را نداشتند. خودنقدی انقلابی در پرتو گفتمان انتقادی یکی از گزارههای خاص فرابودگان شعر انقلاب بود که چراغ آن توسط علیرضا قزوه روشن شد:

.

در یک گوشه مردم با دو حلقه لاستیک خوشبخت میشدند

در بالای شهر به نیت چهاردهمعصوم

آپارتمانهای چهاردهطبقه میساختند

قاضیای در یک روز

از دو طرف

سهبار سفارش میشد

من کلامم را قاضی کردم

جهنمی شد

.

.

.

اینجا چقدر دروغ میگویند

اینجا عقیل درد فقیری نمیکشد

.

.

.

من خبر موثق دارم

هنوز در بیمارستانهای بلوار کشاورز

هیچ کشاورزی پذیرش نمیشود

 

در برابر گفتمان واقعگرایانۀ فرابودگان شعر انقلاب، متأسفانه طی دو دهۀ اخیر و از اوایل دهۀ 80 به بعد جز شاعر نام آشنا دکتر فاضل نظری، گفتمان فروخفتگان این جریان بیشتر بر بستر خطی خمودگی در حال احتضار است. برخلاف جوشوخروش فرابودگان شعر انقلاب، فروخفتگان این جریان بیشتر به انعکاس وهمیات فروگرایانه و شخصی خود روی آوردهاند. معمولاً در آثار فروخفتگان «مفهومگرایی» جایگاه چندانی ندارد. نگاه کاسبکارانه به جریان شعر انقلاب که در این برهه در لوای مؤسسات و گروهگراییهای منفعتطلبانه رنگوبوی تجاری به خود گرفته است، مهمترین مسئله تفریقگرایی است که جریان شعر انقلاب را به بنبست کشانده است. مسئلهمندی من اما بهعنوان یک کاوشگر، کنجکاو عدم باورپذیری فروخفتگان شعر انقلاب نسبت به پویایی این جریان است. تبری فروخفتگان شعر انقلاب از جریانشناسی ادبیات فراگاه که در عصر حاضر، حلقۀ گفتمان شعرای نحلههای ادبی و هنری است، باعث شده است که بعضاً مراکز آفرینشهای ادبی همچنان در واپسگرایی ذهنی خود پرسه زنند و با انکار تئوریهای جدید در عرصۀ شعر و ادبیات، همچنان در حصار حدائق گذشته پرسه زنند. گفتمان فرابودگان شعر انقلاب میتوانست با احصای مسئلهمندی مبانی نظری شعر معاصر از ذخایر ارزشمند فکری و نظری کسانی چون محمد مددپور، یوسفعلی میرشکاک و دکتر محمدرضا سنگری بیش از پیش بهره گیرد. اما متأسفانه با نادیده گرفتن توانمندیهای فکری میرشکاک، در ساحت تولید اندیشۀ نظریادبی او را به سمتوسویی سوق دادند که منجر به انزوای دیدگاههای ادبی وی شد. به نظر من، میرشکاک موهبتی بود که میتوانست بنیادهای نظری شعر و ادبیات انقلاب را در نظامی هماهنگ ارائه دهد، اما افسوس برخلاف این انتظار، انبان اندیشۀ وی از الفاظی پر شد که در تقویم تاریخ جنبۀ مصرفگرایی پیدا کرد. دراینمیان اما محمدرضا سنگری با توانمندی ذهنی و دانشی که دارد، مبانی نظری شعر انقلاب را بهنوعی در دو اثر مهم به نامهای بررسی شعر دفاع مقدس و از نتایج سحر پیشنهاد کرده است که امید میرود دامنۀ این حرکت پویاتر و عمیقتر شود. البته نباید تلاش و رویکرد توصیفی دکتر غلامرضا کافی را در پژوهشنامه ادبیات دفاع مقدس نادیده گرفت، اما دراینمیان دغدغۀ دکتر سنگری در ارائۀ نظریه بیشتر مشهود است.

گزارههای گفتمان فروخفتگان شعر انقلاب، بیشتر بر مدار برخورداری از مواهب مادی است. حضور در چنین گفتمانی آغشته به تعلق کسب معاش و برائت از باورپذیری حقایقی است که در عرصۀ علم و ادبیات در حال تحول و تبادل است. فروخفتگان در مسئلهمندی شعر امروز، دچار تصلب شرائین فکری و نظری شدهاند. غایت پندار آنان، پیروی محض از کهنگرایی است. این جمود فکری باعث جدایی مخاطب فراگاه عصر حاضر از تولید آثاری شده است که طعم تازگی در آنها احساس نمیشود.

از منظر من مهمترین چالش شعر امروز انقلاب، دوریگزینی از مباحث بدیع و فرانوی است که در این برهه از زمان با آن مواجهیم.

ترتیب ذهن مخاطب امروز، در پرتو آموزههای همگام با تحولات تکنولوژیک رقم میخورد که یکی از بازتابهای آن ارائۀ نظریههای جدید در عرصۀ شعر و ادبیات است. 

عقلانیت سنتی براساس قواعد دستوری گذشته نمی‌تواند منجر به شکوفایی شعری شود که فاتح افکار فراگاه در دیرزمانی آینده شود.