نوشتۀ تئو ننسینی
با مقدمۀ پییر رازو
پاریس: 2021، هارماتان (مجموعۀ ایران در حال گذار)
به قلم محمدمهدی شاکری
عراق شیعی به فارسی سخن میگوید: اسلامگرایی، شبهنظامیان و شبکههای ایرانی عنوان کتابی است که در فروردینماه 1400 در «مجموعۀ ایران در حال گذار» انتشارات هارماتان در پاریس منتشر شده است. نویسندۀ این کتاب، تئو ننسینی، پژوهشگر جوان ایتالیایی است. وی کارشناسی خود را در سال 2016 در رشتۀ روابط بینالملل از دانشگاه فلورانس (ایتالیا) و کارشناسی ارشد خود را در سال 2019 در مدرسۀ مطالعات سیاسی گرونوبل در فرانسه گذرانده است و دراینبین، در سال تحصیلی 2018-2019 فرصتی مطالعاتی را که بهنظر میرسد بخشی از دورۀ آموزش بینالملل مرسوم در مدارس فرانسوی مطالعات سیاسی باشد، در دانشگاه تهران گذرانده است و در دورۀ روابط بینالملل دانشکدۀ مطالعات جهان شرکت داشته است. بنابر صفحۀ شخصی ننسینی در شبکۀ لینکدین و نیز پشت جلد کتاب، وی هماکنون مشاور و تحلیلگر در حوزۀ ژئوپلیتیک و امنیت بینالملل (و پیشتر مشاور در حوزۀ انرژیهای جایگزین و اطلاعات اقتصادی بوده) است. ننسینی با زبان فارسی آشنایی دارد.
کتاب حاضر، با مقدمهای از پییر رازو، نویسندۀ فرانسوی و کارشناس مسائل نظامی خاورمیانه و مشخصاً ایران و عراق منتشر شده است که از او پیشتر کتاب جنگ ایران و عراق به زبانهای فرانسوی (پاریس: پرن، 2013) و انگلیسی (لندن: راتلج، 2017) منتشر شده بود؛ کتابی که ترجمۀ فارسی آن بهزودی به همت نشر مرزوبوم منتشر خواهد شد.
در این مقدمه، رازو از چالشهای پیشروی دولت جدید ایالاتمتحده و رئیسجمهور بایدن در عراق سخن گفته است. مقدمۀ کتاب به بیان دکترین تشیع و شبکههای تأثیرگذار اقتدار، ظهور اسلامگرایی بنیادگرا در عراق، شکلگیری مجدد ژئوپلیتیک منطقه به نفع ایران و پیدایی نظم و نظام شبهنظامی در عراق اختصاص دارد؛ این مقدمه با توجه به شناخت محدود مخاطبان فرانسویزبان از تاریخ اسلام و جوامع مسلمان و نیز آموزههای شیعی بجا و بهنگام به نظر میرسد.
ساختار کتاب
این کتاب در دو بخش کلی و شش فصل و چهارده بهره سامان داده شده است. دو بخش کلی که ساختار کتاب را شکل میدهند، عبارتاند از:
بخش نخست: اسلامگرایی شیعی در عراق: ملت، قدرت و ایران؛
بخش دوم: اسلامگرایی شیعی در عراق: جنگ، شبهنظامیان و ایران.
بخش اول با عنوان «اسلامگرایی شیعی در عراق: ملت، قدرت و ایران» خود دارای سه فصل با عنوانهای «مرز بین شیعه و سنی در عراق» و «سیاسیسازی اسلام شیعی» و «ایران در رأس سازوکار پویای فراملی تشیع سیاسی» است. فصل اول با عنوان «مرز بین شیعه و سنی در عراق» در بهرۀ اول با عنوان «مسیر تاریخی و ژئوپلیتیک تشیع در عراق و ایران» بیشتر به مباحث تاریخی و ژئوپلیتیک گذشته تشیع دوازدهامامی از ظهور تا دوران صفویه میپردازد و ظاهراً با تغافل از پیشینۀ تعظیم شعائر شیعی در زمان آلبویه، برداشت معمول تاریخی در انتساب ترویج و رسمیت تشیع اثناعشری در عهد صفوی را تکرار میکند. بهرۀ دوم که به بررسی وضعیت حاشیهای شیعیان، اسلامیسازی جامعۀ عراق و نقش مرجعیت شیعی اختصاص دارد، بهصورت مشخص به شیعیسازی جنوب عراق در قرن بیستم و محرومیت شیعیان از مشارکت در قدرت ملی (ساختار سیاسی) با سنیسازی دستگاه حکومتی در دوران جمهوری (پس از پادشاهی هاشمی و کودتاهای مکرر) و نیز سیاسی کردن شیعیان بر اثر شکافهای طائفی، هویتی و دینی میپردازد.
در فصل دوم از بخش اول، با عنوان «سیاسیسازی اسلام شیعی»، در بهرۀ نخست اسلامگرایی شیعی بهمثابۀ ایدئولوژی نظامی با سلسلهمراتب روحانی بررسی شده و نقش روحانیت در برساختن ایدئولوژی سیاسی تشیع مورد واکاوی قرار گرفته است. سپس در بهرۀ دوم به گذار از آرمان پاناسلامیست به تمرکز بر چارچوب ملی پرداخته شده است و انشقاق اسلامگرایی شیعی عراقی بین ملیگرایان و فراملیگرایان و خودمختار کردن خط امام و ملی کردن اسلامگرایی شیعی در عراق مورد مداقه قرار گرفته است.
فصل سوم، با عنوان «ایران در رأس سازوکار پویای فراملی تشیع سیاسی» نیز سه بهرۀ زیر را در برمیگیرد. بهرۀ نخست، به ساختار و بنای ایدئولوژی خمینیگرا بهمثابۀ دین رسمی و حکومتی میپردازد و به معرفی امام خمینی(ره) و الگوی حکومتی وی (خمینیگرایی) اختصاص دارد. بهرۀ دوم، اسلامگرایی شیعی را در دل سیاست منطقهای ایران بهمثابۀ سیاست واقعگرایانۀ خمینیباور بررسی میکند. به نظر مؤلف، صدور فرهنگ مقاومت، پاناسلامیسم ایرانی و انتخابهای فراواقعگرایانه (افراطی) در حوزۀ سیاست خارجی مؤلفههای اصلی این واقعگرایی خمینیگرایانه را تشکیل میدهند.
در بهرۀ سوم که به ظهور دوقطبیگرایی ایدئولوژیک در دل جریان شیعی اختصاص دارد، انفکاک و احساس عدم همبستگی یا تعلق جنبشهای شیعی عراقی نسبت به ایران از یکسو و دوقطبیگرایی ایدئولوژیک در دل چشمانداز طائفی شیعی عراق از سوی دیگر بررسی شده است و جریان صدری (بهعنوان موردی استثنائی) تفسیر شده است که میکوشد در نوسان مناسبات ایدئولوژیک ایرانی - عراقی (عرب و عجم)، راه سومی را باز کند.
بخش دوم کتاب، با عنوان «اسلامگرایی شیعی در عراق: جنگ، شبهنظامیان و ایران» (که با اندکی اختلاف همان عنوان فرعی کتاب است)، بهترتیب سه فصل «بعثیزدایی از عراق: اشغال و طائفیگری سیاسی»، «جنبشهای شیعی و ایران، بازیگران گریزناپذیر بازی سیاسی و راهبردی در عراق» و «سیاست خارجی شبهنظامی تهران: بازیهای ائتلاف و اهرمهای فشار» را در برمیگیرد.
فصل اول با عنوان «بعثیزدایی از عراق: اشغال و طائفیگری سیاسی»، در دو بهره ساماندهی شده است؛ بهرۀ اول بعثیزدایی از عراق را از دیکتاتوری تا آشوب با انحلال و فروپاشی دستگاه حکومتی و ارتش (بهمثابۀ عملی بیبازگشت) برمیرسد و بهرۀ دوم بهمرور دوران گذار سیاسی و تأملی در باب پارادایم عراقی با پیچیدگیهای آن میپردازد و رواج و رونق طائفیگری در عراق پس از اشغال را نتیجۀ ناگزیر اشغال بیگانه میشمرد که خود نشانۀ شکست پروژۀ ملتسازی و ساخت هویت ملی (عراقی) تبلیغشده توسط آمریکاییان [اشغالگر] میتواند باشد.
در فصل دوم از بخش دوم کتاب، نسبت جنبشهای شیعی عراق با ایران مورد واکاوی قرار گرفته است و نقش این جنبشها بهعنوان بازیگران غیرقابلچشمپوشی در بازی سیاسی و راهبردی در عراق برجسته شده است. در بهرۀ اول بهطور مشخص جریان صدری (مقتدی صدر) و جیش المهدی (عج) بررسی شده است. از نگاه نویسنده، صدرگرایی، تشیعی مردمی در جستوجوی تثبیت هویت است که مواجهۀ شدید بازوی نظامی آن (جیش المهدی) در برابر اشغال بیگانه، ترمزی در برابر سازوکار پویای آمریکایی-شیعی به شمار میرود. بهرۀ 2 دوم این فصل که به رابطۀ شبهنظامیان شیعۀ عراقی با ایران میپردازد، ضمن بیان محدودیتهای فرقهگرایی شیعی، خطر جنگ داخلی و انفجار فرقهگرایی در عراق بر پایۀ خشونتهای طائفی را گوشزد میکند و از دورویی یا نفاق راهبردی و تعلیق جیش المهدی و رابطه همزمان جنبشهای شیعی با ایران و با ایالاتمتحده و نزدیکی صدریها به تهران سخن میگوید و سیاست ایران را در برابر وضعیت استراتژیک بالفعل عراق با تحکیم شبکههای ایرانی در این کشور شرح میدهد.
فصل سوم کتاب با عنوان «سیاست خارجی شبهنظامی تهران: بازیهای ائتلاف و اهرمهای فشار» بهروزترین بخش کتاب است و به محور مقاومت در عراق و راهبرد ایران در مدیریت نیروهای مردمی بومی [بدون مداخلۀ مستقیم نظامی] میپردازد. در بهرۀ نخست، استراتژی غیرنظامی ایران در عراق در مقطع ظهور داعش بررسی میشود و نویسنده انحلال بسیج عشایر و ظهور داعش را مسبب تغییر راهبرد تهاجمی ایران در عراق از طریق سازماندهی شبهنظامیان شیعی در دستگاه حاکمۀ عراق میداند. در بهرۀ بعد، با بررسی موردی «واحدهای حشدالشعبی» این نیروهای مردمی عراقی را «دفاع ملی هدایتشدۀ عراق توسط تهران» میشمرد. وی ضمن بررسی پیوندهای عملیاتی ایران برای مقابله با شورش جهادگرایانه [داعش]، معتقد است که «ایران [در عراق] زمین را کنترل میکند و ایالاتمتحده آسمان را!». «عراق بعد از داعش: مسئلۀ همگرایی (جذب و ادغام)»، «شبهنظامیان شیعی در دستگاه حکومتی»، «انتخابات مجلس نمایندگان در مه 2018 (اردیبهشت 1397)» و «سازوکار پویای جدید سیاسی در عراق» مطالب دیگر این بهره را شکل میدهند.
آخرین بهره این فصل و کتاب، با عنوان «عراق در قلب محور مقاومت ایرانی»، به تعبیری نتیجهگیری یا پیشبینی تحولات روابط ایران و عراق و نقش شبکههای ایرانی در آیندۀ عراق را واکاوی میکند. «شبهنظامیان شیعی رویاروی اعتراضات مردمی»، «عراق شیعی رویاروی تنشهای بین ایران و آمریکا»، [دوران] گذار عراق در برابر چالش سیاست خارجی» و چالش «محور مقاومت» در برابر عراق مطالب دیگر فصل پایانی کتاب را تشکیل میدهند.
اگرچه این کتاب پیش از رویداد 13 دیماه 1398 در فرودگاه بغداد و شهادت سردار سلیمانی و همراهان نوشتهشده ولی پسازآن منتشر شده است، آشکارا اهمیت حضور ایران در عراق و نقش عراق در محور مقاومت و رویارویی منافع ایران و آمریکا در عراق و نقش گروههای عراقی را به تصویر کشیده است.