معرفی کتاب

تاریخ غیرت (رمانِ تاریخی)

مسئله و مسئله شناسی

نویسنده: آقاشیخ‌موسی نثری (دستجردی همدانی)
به‌کوشش: مهدی به‌خیال؛ ویراستار: مصطفی قهرمانی ارشد
ناشر: نشر طلایی، مجموعه آثار مکتوب حوزۀ هنری استان همدان.
پیوست دانشنامۀ استان. 1399. (چاپ دوم). قطع رقعی، جلد گالینگور، 277 صفحه.
به قلم علیرضا عبدالرحمان

1. آقاموسی فرزندِ ملاعبداللهِ دستجردیِ کبودرآهنگی (موسی نثری)، سال 1260 ش. در روستای دستجردِ کبودرآهنگ همدان به دنیا آمد و پس از 72 سال در شهریورماه 1332 ش. در تهران وفات یافت و در ابن‌بابویه به خاک سپرده شد.
دربارۀ این رَجُلِ نه‌چندان پُرآوازۀ علمی-فرهنگی، پراکنده‌وار در کتاب‌ها و پاره‌ای نشریات به اشارت و اختصار سخن گفته‌اند و خصوصاً وی را به موجب نگارش و نشرِ رمانِ عشق و سلطنت از زمرۀ پیشگامانِ رمان‌نویسیِ معاصرِ ایران برشمرده‌اند.1 استاد پرویز اذکایی در عبارات نخستینِ زیست‌نامه‌ای موجز و انتقادی- که عجالتاً دقیق‌ترین پژوهه در باب شناخت احوال و آثار موسی نثری و غمام همدانی محسوب می‌شود- وی را «فاضل ترقی‌خواه، روزنامه‌نگار میهن‌دوست، رمان‌نویسِ تاریخ‌دان، شارحِ ادب‌پیشه، فرهنگیِ بنیادگر، رئیسِ معارف‌پرور، ریاضی‌دانِ نوآور از ولایتِ همدان، سرآمدِ معاصرانِ آن زمان و از دانشورانِ متأخر ایران» خوانده است.2 شاید مخاطبِ ناآشنا با مَشی و مرامِ استاد اذکایی با ملاحظۀ این جمله، در صدرِ زیست‌نامۀ نثری گمان بَرَد معِّرف از فرطِ اشتیاق به معَّرف به سیاقِ تذکره‌نویسانِ روزگارانِ گذشته، در معرفیِ صاحب-ترجمه به دامِ مبالغۀ مُستعار افتاده است. اما خبرگانِ به طریقتِ علمی-عینیِ استاد اذکایی نیک می‌دانند که وی از انتساب این گمان مُبراست و او در همین زیست‌نامۀ کم برگِ پُربار مصادیق و موارد یکایکِ تعبیرات مذکور را شناسا کرده و نشان داده است.3 مع‌الوصف جای توجه است دانسته شود چرا وی چونان همعصران خود به شهرت و شناختگی نرسید و در گفتارهایی که نام و یادی از او شد آن‌سان که باید در افواه به گفت و دید نیامد. سبب این مهجورماندگی را استاد اذکایی در سطور پسینِ صدرِ زیست‌نامه به‌روشنی این‌گونه واگو کرده‌اند: «درعین‌حال [موسی نثری] به پایِ استادیِ دانشگاه که همگنانِ او رسیدند نرسید. درویش‌مآبی، محجوب‌بودگی و محروم‌ماندگی که از ویژگی‌هایِ دانشورانِ همدان بوده و هست در او مصداقی داشت.»4 در اتقان و تأیید این نظر، نقلِ دو شاهد و یک مؤید کفایت است. سعید نفیسی در انجامۀ نقلِ خاطره/یادکردی از وحید دستگردی آورده است: «... نخستین‌بار مرحوم موسی نثری را در خانۀ وحید دیدم. این مرد از دانشمندان پخته و ورزیدۀ عصر ما و بسیار محجوب و فروتن بود و بسا می‌شد که ساعت‌ها خاموش می‌نشست و چیزی نمی‌گفت، به‌همین‌جهت پس از مدتی دراز کسی می‌توانست پی به معلومات سرشار او مخصوصاً در معارف قدیم ببرد. شاهکار او همان تحریری است که به نثر از مثنوی مولانا کرده و در معرفیِ افکارِ این حکیم بزرگ قدم بسیار بلندی برداشته است.»5 نقل شاهد دوم از آنِ ابراهیم صفاییِ ملایری است: «نثری علاوه‌بر مقام شامخ ادبی و احاطه بر حدیث و تفسیر و اخبار در علوم غریبه یدی طولا داشت، در فلکیّات و ریاضیات استاد و صاحب تألیفاتی بود ولی نام او را مردم کمتر شنیده‌اند، چرا، زیرا نثری مرد چاپلوسی و تملق نبود و به ظواهرِ پرفریب زندگیِ زودگذر و به مقاماتِ پوشالیِ دولتی اعتنایی نداشت. او بی‌سروصدا به فرهنگ ایران خدمت می‌کرد و ظاهراً هم عضو فرهنگ بود، ولی فرهنگ حق‌ناشناس قدر او را ندانست، مردی که همچون بحری مواج از دانش و ذوق بود و در کمالِ عزتِ نفس و وارستگی می‌زیست... .»6 اما سخن مؤید از آن استاد علیرضا ذکاوتی قراگزلو در ابتدای کتاب در روشنای دانش است، که در آنجا میلِ به مستوری و خودداری از خودنماییِ فرهیختگانِ ولایت همدان را به بیان‌آورده و زمینه‌ها و موجبات آن‌ را توضیح داده است.7
2. موسی نثری تحصیلاتِ مقدماتیِ مَرسوم زمانه را نزد پدرش ملاعبدالله کبودرآهنگی به پایان برد و پس از آن درسِ طلبگی را تا خارج فقه در «مدرسه کوچک» همدان ادامه داد و در طی این مدت نیز زبان فرانسه را فراگرفت. در تأسیس مدرسۀ امیریه دست داشت و در آنجا تدریس می‌کرد تا مدرسۀ نصرت به همت اعضای حزب سوسیال دمکرات به وجود آمد (1291 ش.) و سه سال بعد به مدت ده سال مدیریت مدرسه را برعهده گرفت و در ضمن همان‌جا ریاضیات و ادبیات درس می‌داد و خود نیز در ادامه و تکمیل تحصیلاتِ پیشین زبان فرانسه و منطق و عرفان و علوم غریبه می‌آموخت. نخست‌بار در همین مدرسه دورۀ متوسطۀ تحصیلی را به وجود آورد و نخستین دانش‌آموختگان این دوره را به جامعه معرفی کرد. گرچه درس‌خواندۀ علوم دینی بود، به محفل روشنگران پیوست و از اعضای «انجمن ادبی» همدان شد که آن را سید محمد غمام همدانی8 برپا کرده بود. سال 1304 به ریاست ادارۀ معارف/فرهنگ همدان رسید و در جهت رشد و شکوفایی دانش‌آموزان نشریۀ الوند را با مدیریت آزاد همدانی9 منتشر کرد.


سال 1308 به ریاستِ ادارۀ معارف کرمانشاه منصوب شد و چهار سال بعد به ریاست مجدد فرهنگ همدان بازگشت. سالیانی چند زین‌پس نیز ریاست ادارۀ فرهنگ کردستان و قزوین به وی سپرده شد و مدتی بعد به تهران مهاجرت کرد و به تدریس ریاضیات اشتغال یافت تا به سال 1328 بازنشسته شد و در سال 1332 در تهران درگذشت. نوشته‌های اولیه نثری در روزنامۀ اتحاد همدان (1293ـ1294) عمدتاً معطوف به آزادی‌خواهی و استقلال ایران و مقابله با اشغال بیگانگان بود. این نشریه در پی‌آیند حوادث جنگ جهانی اول و ورود نظامیان روس به همدان تعطیل شد. آنچه در این نوشته‌ها، خصوصاً آثار بعدی وی- که تدریجاً سمت‌وسویِ تاریخی و ادبی یافتند- به‌نحو برجسته‌ای به چشم می‌آید رویارویی با جهل و فروبستگی و تعصبِ خودیان و استعمار و استثمار بیگانگان و خاصّه اشغالگران روس و انگلیس (در جنگ جهانی اول) است. جان‌مایۀ مکتوبات نثری حبّ وطن، حفاظت و صیانت از دیانت و نگاهداشت زبان فارسی و فرهنگ ایران و توجه به فراگیری آموزه‌های علمی نوپدید/تجدد (و نه غرب‌زدگی و خودوادادگی) است. ازاین‌رو، بی‌وجه نیست که این مبارزِ فرهنگی روشن‌اندیشِ نوگرا از تبار «متفکران و اندیشمندان برآمده و بارآمدۀ نهضت مشروطه و دورۀ بیداری ایرانیان و پیشتاز فکر و اندیشه و قلم دوران معاصر»10 خوانده آمده است. توجه موسی نثری به کارکردِ اجتماعی ادبیات/ادب متعهد- و تسلط به آثار ادبی گذشتۀ ایران و آگاهی از ضرورتِ بازیابی/بازخوانی و روزآمدکردن آنها به اقتضایِ وقت، موجب شد که وی به نثر و شرح مثنوی مولوی اهتمام کند و ازسویی‌دیگر با معاینۀ هوشمندانه از پیدایی گرایش‌هایِ نو، تحت‌تأثیر انقلاب/تجدد ادبیِ عصر به نگارشِ رمانِ تاریخیِ عشق و سلطنت دست یازد. به‌این‌طریق، نثری با احیای گذشتۀ تاریخ ایران باستان در قالب رمان و اقدام به نثر و شرحِ مثنوی، پیوند میان گذشته و حال/تاریخ و ادبیات، وطن‌دوستی و دیانت و معنویت را در کسوت نقل مثنوی (تحریر و شرح) و نگارش رمان (خلق و ابداع) به منصۀ ظهور آورده است تا مخاطبان پیشاروی خود را به مقاصدی که در نظر و نیّت داشته هدایت کند و برانگیزاند. توان گفت پیدا و پنهان دغدغه‌های معلمی/مُعلمانه، دأب و دعوی همیشگی وی بوده است، من البدو الی الختم. یکی از وجوهِ تمایز نثری با بسیاری از روشنفکرانِ عصر، اعتنا و توجه به میراث ادب گذشتۀ ایران و نه انکار و بی‌اعتنایی یا خوارداشتِ آنها است. درعین‌حال، به‌نظر می‌رسد وی به این نکته/دقیقۀ نه‌چندان آشکار وقوف داشته که، همان‌گونه که ادب در دنیای سنَّت و عالمِ اجمال در شعر بالیده و برکشیده و این ریختار و زبان- شعر- زبانِ غالب عهد سپری‌شده یا در حالِ وداع است، عصر جدید و عالمِ تفصیل از آنِ نثر و داستان است. تأمل در این نظر، کاشف از سخنی است که استاد پرویز اذکایی به درنگ و ظرافت چونان «یک اکتشاف ادبی مهم» از آن یاد کرده‌اند. داعیۀ ایشان بر این برنهاد استوار است که «منشأ و مبدأ تجدد ادبی در نثر فارسی طی دورۀ معروف به بازگشت همانا شهرِ همدان بوده است».11 استدلال و احتجاح استاد اذکایی در تبیین و اثبات این رأیِ شاذ، البته شایان توجه می‌نماید. وی بر آن است نثری در تداوم رویّۀ نویسندگانِ ماقبل خود در پیدایی و شکوفایی نثر فارسی معاصر ایران نقشی تأثیرگذار و جهت‌دهنده داشته است.
3. در میان آثار نوشتاری چاپ‌شدۀ موسی نثری- گذشته از مقالات سیاسی اجتماعی او در روزنامۀ اتحاد، رمان سه جلدی عشق و سلطنت و نثر و شرح مثنوی بیشتر شناخته شده و محل توجه قرار گرفته است. جلد اولِ رمانِ مذکور- به همین نام- در سال 1298 ش. توسط مطبعۀ همدان انتشار یافته و مؤلف نسخه‌ای از آن را برای ادوارد براون فرستاده بوده است. براون ضمن معرفی و نقد اثر در جلد چهارم تاریخ ادبیات ایران از این کتاب به‌عنوان «نمونه‌ای آموزنده و سرگرم‌کننده از یک نوع ادبی که در ایران ناشناخته مانده» یاد کرده است. جلد دوم کتاب با عنوانِ ستارۀ لیدی در بمبئیِ هند سال 1303 انتشار یافته و جلد سوم به نام شاهزاده خانم بابلی در سال 1311، در زمان ریاست مؤلف بر ادارۀ معارف کرمانشاه، در همین شهر چاپ و منتشر شده است. زین‌پس این سه کتاب به‌هم‌پیوسته با عنوان عشق و سلطنت یا فتوحات کوروش کبیر متوالیاً به چاپ و انتشار رسیده است. نثری در این کتاب با یادآوریِ بازسازی‌شدۀ دوران مجد و عظمتِ تاریخ ایران باستان، به‌منظور بیداری و تحریک احساساتِ وطن‌خواهانۀ خوانندگان در برابر بیگانگان به خلق این اثر همت گماشته است. دانستنی است پیدایش خیزش وطن‌خواهی و اعاده و احیایِ گذشتۀ تاریخی ایران، به‌مثابه یک پدیدار و جریانِ فرهنگی، از جمله آثار و تبعاتِ جنگ‌های یازده‌سالۀ ایران و روسیّه است. دربارۀ رمان عشق و سلطنت در غالب قریب به اتفاق، کتاب‌ها و مقالاتی که راجع‌به سیر و سابقۀ داستان‌نویسی در ایران نوشته شده است، پراکنده‌وار و گذرا، بر سیاق نقل و نقد نکاتی چند می‌توان یافت.12 خودِ مؤلف، تسامحاً این اثر را اولین رمان به سبک اروپایی خوانده و سعید نفیسی هم از آن به‌عنوان اولین رمان به زبان فارسی یاد کرده است. یحیی آرین‌پور آن را دومین رمان تاریخی پس از شمس و طغرا نوشتۀ محمدباقر میرزا خسروی کرمانشاهی برشمرده و در نِگَری دگر این اثر، سومین رمان به زبان فارسی خوانده شده است.13 چنان‌که در این مقال خواهد آمد، به‌نظر می‌رسد اطلاق اولین رمان به زبانِ فارسی از سوی نویسنده، فی‌الواقع مربوط و متوجه رمان/داستان بلند تاریخ غیرت باشد و نه عشق و سلطنت. دومین اثر شناخته‌شده و شهرت‌یافتۀ موسی نثری نثر و شرح مثنوی است که گویا نگارش آن در میانۀ سال‌های 1300 تا 1308 زمان برده و به انجام رسیده و در سال 1330 از سوی انتشارات کلالۀ خاور چاپ و منتشر شده است. استاد پرویز اذکایی بر آن است که روش و اندیشۀ نثرنگاری شیخ موسی نثری تحت‌تأثیرِ ترجمۀ فاضلخانی کتاب مقدس صورت پذیرفته و به‌همین‌سبب سبک و سیاقِ نثرِ مثنویِ نثری شباهتِ تامی به کتاب مقدس یافته است و این شباهت را استاد جلال‌الدین همایی پس از ملاحظۀ جلد اول نثر مثنوی به فراست دریافته و اظهار کرده بوده است.14 نثری در این اثر به زبانی روان و روشن به بازخوانی و بازروایی مثنویِ مولوی پرداخته است؛ در این بازنویسی و روایت-نشانی از تصنع و پیچیده‌گویی دیده نمی‌شود، گویا مؤلف با نظر به مشی معلمانۀ خود به حضور و بهره‌گیری مخاطبان اثر چشم داشته است. استاد اذکایی به نقل از پدر خود- «میرزا کاظم اذکایی مدیر» که از فرهنگیانِ مؤسس و خوش‌نام همدان و همعصرِ نثری بوده‌اند- سبب انتخاب و جایگزینی نام نثری، به‌جای دستجردی کبودرآهنگی را، علاقه و اقدام مؤلف اثر در تبدیل نظم مثنوی به نثر دانسته و عنوان کرده است. نیز، بایسته است از دو کتاب تقریباً فراموش‌شدۀ موسی نثری در اینجا به اشاره یاد شود: افسانۀ زمان (1307) کتابی که در قالب یک داستانِ علمی‌تخیلی/فانتزی، با اشاره به نظریۀ بقای ماده، موضوعِ امکان ضبط و فراهم‌آوری صدا و تصویر در امواج فضا محل توجه نویسنده قرار گرفته است. در این داستان همچنان تاریخ و جغرافیای عهد باستانِ همدان و عشق به‌نحوی به‌هم‌پیوسته دیده می‌شود. قوانین نثری رساله‌ای است حاصل تأملات نویسنده و ابداعات او در حل معادلات ریاضی و جبر؛ جز اینها گفته شده است نثری مقالاتی دربارۀ زبان فارسی، شرح و تفسیری بر سورۀ یوسف و نوشته‌هایی دیگر داشته که بعضاً رد و نشانی از آنها داده شده است. مرور بر سیر و سرگذشت این شخصیت فرهنگی و آثار به‌دست‌آمده از وی و آنچه تا‌به‌حال دربارۀ او نوشته‌اند نشانگر کاستی‌ها و ابهام‌هایی است که برطرف کردن آنها مستلزم بازیابی مکتوبات نثری نزدِ بازماندگان و بایگانی/آرشیو نهادهای اسنادی و پرسش و پی‌جویی از راویانِ مطلعِ مع‌الواسطه، و در نهایت، اهتمام به تدوین و نگارش اثری جامع و مستقل (تک‌نگاری) راجع‌به زندگی، زمانه و آثار موسی نثری است.
4. تاریخ غیرت اثری است نوشناخته و تازه‌یافته از شیخ موسی نثری که اخیراً در شمار «مجموعه آثار مکتوب حوزۀ هنری استان همدان» چاپ و منتشر شده است. یابنده و معِّرف و مصحح این اثر، آقای مهدی به‌خیال، در پیشگفتار کتاب آورده‌اند که در جریان تدوین و تنظیم خاطرات دکتر علی اقبالی15، به وجود این کتاب پی برده‌اند و زان‌پس توانسته‌اند با مساعدت خانم دکتر افسانه نثری (نوه شیخ موسی نثری) به کپی نسخۀ خطی این اثر دست یابند. بنابر نظرِ مصححِ متن، این نسخه از روی متنِ دست‌نوشتِ موسی نثری و به درخواست و نظارت وی کتابت/رونویسی شده است و حاشیه‌نگاری‌های مؤلف اثر بر آن، دلیل بر صحّت و اتقان متن و خصوصاً کاشف از زمان نگارش این رمان/داستان است. براساس این حواشی، نگارشِ تاریخ غیرت هم‌زمان با دورانِ طلبگی نثری در «مدرسه کوچک» به سال 1316 ق. آغاز شده و یک سال پس از آن پایان پذیرفته است. موضوع رمان به ماجرای لشکرکشی دولت عثمانی به رهبری احمد پاشا در سال 1136 ق. (اواخر دورۀ صفویه) از بغداد به همدان و محاصرۀ چهارماهۀ شهر، به‌ویژه مقابلۀ سرسختانۀ همدانیان با قوای متجاوز عثمانی اختصاص دارد. به نوشتۀ شیخ محمدعلی حزین لاهیجی، که خود شاهد بر صحنه‌هایی از این رخداد بوده است، «در آن وقت حاکمی و لشکری در شهر نبود، سکنه و عوام شهر به مدافعه برخاستند و مدت محاصره به چهار ماه کشید و جمعی از رومیّه [قوای عثمانی] را محصوران به تیر و تفنگ بکشتند و چندان که احمد پاشای سردار ایشان را به اطاعت خواند، درنگرفت. رومیّه که از صد هزار افزون بودند و در قلعه‌گیری شهرۀ جهان، در تسخیر کوشیدن گرفتند و یک طرف حصار را به آتش باروت فروریخته به شهر درآمدند و قتل بنیاد کردند. مردمِ شهر نیز دست به اسلحه‌ای که داشتند برده، ازهرسو روی به ایشان نهادند، و چون کار از دست رفته بود بر آن کوشش فایده مترتب نشده، همگی در مبارزات به قتل رسیدند. افراطِ قتل رومی در آن شهر و ایستادگی و مردانگی مردم آنجا از مشهورات و نوادر روزگار است [...] آن مقدار از مشاهیر سادات و افاضل و اعیان به قتل رسیدند که تخمین آن دشوار است تا به سایرالناس چه رسد. از جمله فاضل نحریر علامۀ بی‌نظیر میرزا هاشم همدانی علیه‌الرحمه بود [...] و از جمله مولانایِ عارفِ عابد مولانا عبدالرشیدِ همدانی که از عدول خلق [بود] و در علوم شرعیه مرتبۀ عالی داشت و هم از جملۀ مقتولین بود نادرۀ آفاق مولانا علی خطاطِ اصفهانی، وی به اکثر علوم مربوط و جمیعِ خطوط را چنان می‌نوشت که تا آن زمان هیچ‌یک از متقدمین را آن درجه میسّر نیامده [بود].16 تاریخ غیرت در شانزده/هفده سالگی نویسنده به قلم آمده است. در این زمان هنوز جنگ جهانی اول آغاز نگردیده و مؤلفِ اثر، همانند بسیاری از رجالِ سیاسی و علمی و روشنفکر دوران جنگ- به‌جهت دشمنی دیرینه با روس و انگلیس- به‌اصطلاح آلمانوفیل (طرفدار و دوستار آلمان) نشده و به دولت عثمانی (به‌سبب اتحاد با آلمان، علیه روس و انگلیس) تمایل نیافته بودند. این گِرَوِش در میان دانشوران دینی-سیاسی وقت تحت لِوا و شعار «اتحاد اسلام» و ضرورت هم‌پیوستگی ملل مسلمان در برابر استعمار و استثمار عنوان و جلوه می‌یافت و نمایش داده می‌شد. به احتمال قریب به قطع، بلکه به تصریح معرِّف و مصحح اثر، آقای مهدی به‌خیال، سبب منتشر نشدن این کتاب و گم‌شدگی آن در میان نوشته‌هایِ به‌جای‌مانده از موسی نثری، خصوصاً انصراف وی از ادامۀ نگارش داستان در جلد دوم و سوم، به‌دلیل رعایت همین ملاحظه و مصلحت، و به تعبیر دکتر علی اقبالی «به‌علل موقعیت زمان» بوده است.17 اما افزودۀ مصححِ کتاب بر پیشگفتارِ چاپ دوم، روشنگر دو نکته و پاسخ‌دهندۀ چند پرسش مقدر و البته نویدبخش پیدایی ناشناخته‌هایی دیگر از احوال و آثار موسی نثری است. نخست آنکه موسی نثری ده سال قبل از محمدباقر میرزا خسروی، نویسندۀ رمان شمس و طغرا، تاریخ عبرت را نوشته است، دراین‌صورت شهرت یافتنِ رمان شمس و طغرا به‌عنوان اولین رمان تاریخی، در کتاب‌هایی که به سیر پیدایی ادبیات داستانی معاصر پرداخته‌اند، محل درنگ و بایستۀ بازنگری است.18 شاید ازهمین‌رو، موسی نثری در اعلان معرفی تاریخ غیرت، مندرج در روزنامۀ اتحاد (شمارۀ 19، 21، 22، 24 و 26 ـ رمضان 1332) تاریخ غیرت را به‌عنوان «رُمنی [رمانی] تاریخی سیاسی اخلاقی» و «اول کتابی» معرفی می‌کند که «به طرز رُمن‌های [رمان‌های] مؤلفین اروپ [اروپایی] به زبان فارسی انشا و تألیف شده» است. در واقع این اعلان، در معنی آمادگی مؤلف برای چاپ و انتشار آن بوده، خواسته‌ای که به‌دلیل آنچه گذشت، اجابت نشده، مؤلف از پی‌گرفتِ آن دست کشیده، و انجام آن به عمل نپیوسته است. نکتۀ دوم، بیان و بازنمود شیوۀ تصحیح و آماده‌سازی متن و بشارتِ دستیابی مصحح، به اثر نویافتۀ دگر از مؤلف با عنوان تاریخ من است که از سوی خانم افسانه نثری در اختیار آقای به‌خیال قرار گرفته و در آن موسی نثری به تاریخ غیرت و زمان نگارش آن، در «زمان صباوت» خود، اشاره کرده است. از نام کتاب برمی‌آید محتوای این اثر دربردارندۀ خاطرات و مشاهدات مؤلف باشد و ازاین‌رو به‌نظر می‌رسد نشر آن می‌تواند به شناخت گُم‌گوشه‌هایِ حسب‌الحال موسی نثری و زمانه و آثار وی کمک کند. بنابر آنچه اختصاراً گذشت، عجالتاً می‌توان چنین نتیجه گرفت که زمانِ نگارش تاریخ غیرت مقدم بر شمس و طغرا و مشخصاً پیش‌تر از نوشتن عشق و سلطنت است بلکه بسا بتوان گفت تاریخ غیرت مشقِ مقدماتی و دست‌گرمیِ نثری برای نوشتن رمان عشق و سلطنت بوده است.
تاریخ غیرت رمان/داستان بلندی است خلّاق و خیال‌مندانه، و نه مستند تاریخی همانند عشق و سلطنت، که در 12 فصل به‌هم‌پیوسته ‌نوشته و تدوین شده است و چنان‌که گذشت موضوع آن به دفاع و مبارزۀ مردم همدان در برابر قوای تجاوزگر عثمانی مربوط می‌شود. طرح و چارچوب داستان بسیار ساده و خالی از پیچیدگی، واقع‌نما و عینی و ساختار آن یادآورِ داستان‌هایِ نقلی-رواییِ مردم‌پسند/مردمانه، همانند سمک عیار است. زبانِ روایت سرراست و صریح و برآمده از زبانِ گفتار است. بدیهی است در مرحلۀ آغازینِ رمان‌نویسی در ایران، نشانه‌هایی از آمیزش داستان‌نویسی سنتی ایران و اروپایی، و عبور از این دوران گذر و گذار- گرچه نه‌چندان آشکار- مشهود باشد. شهرگرایی یا شهری شدن جغرافیای داستان که بعدها در عبور از داستان تاریخی به داستان اجتماعی به‌مرور رخ می‌نماید از نشانه‌های این تقریب و آمیختگی و تبدیل محسوب تواند شد. در تاریخ غیرت عشق نقشی پررنگ و حادثه‌آفرین دارد و مشوِّق و محرِّک قهرمانانِ داستان و عاملِ جاذب و ترغیب‌کننده برای خوانندگان و مخاطبان است. درعین‌حال، عشق مکملِ رخدادهاست و ماهیّت آن بیشتر سنتی و تلویحی است. ازاین‌رو، در این داستان مکاتبات و مراودات و حتی مواجهات عاشقان و عاشقانه، هنوز به تمایلات و تمناهای تن‌خواهانه- که در داستان‌هایِ اجتماعی چند دهۀ بعد به بروز می‌رسد- آمیخته و آلوده نشده، و عفیف است (ص 130، 131، 144، 145، 159، 161، 169، 251، 275، 276). داستان دارای دو شخصیتِ اصلی/دو قهرمان (آقاعلی-احمدخان) است که پسرعمویِ یکدیگرند و به همدستی و پشت‌گرمی یکدیگر فرماندهی مقاومت و مواجهه را برعهده دارند و در یکی دو جا از آنان با عنوان «سردار ملی» (ص 224) یاد شده است. آشکارا تأثیر وقایع مشروطه و نامبردار شدن ستارخان به این عنوان/لقب در این نامگذاری (و ذهنیت نویسنده) مشهود است. هر دو فرمانده در روند رخدادها عاشق می‌شوند، اما به‌سبب وقوع جنگ و حضور سپاه دشمن مجال وصال نمی‌یابند بلکه تحت‌تأثیر تشجیعِ معشوق خود در راه مبارزه و مواجهه با دشمن مصمم‌تر می‌گردند. در دیدارهای کوتاه یا مکاتباتی که گاه بین دلدادگان رخ می‌نماید مؤلف جا‌به‌جا چونان زبانِ حالِ طرفین از تک‌بیت‌های اشعار حافظ و سعدی مدد جسته و بهره برده است. زنان و دختران شهر، که غالباً به صفت «خوشگل» موصوف‌اند، در وقایع حضوری شایان دارند و غیرت و ناموس‌پرستی «مجاهدین و داوطلبان» (ص 241، 242، 254) را با سخنان «مهیجانه» خود علیه دشمن برمی‌انگیزند و «طوری جوان‌های جنگی را سرگرم می‌کردند [= می‌کنند] و خون آنها را به جوش می‌آوردند [= می‌آورند] که کار صد دسته موزیکان‌چی [در مقابل آنها] قابل نبود» (ص 222) به مداوا و زخم‌بندی مجروحان می‌پردازند، گاه در میدان مواجهه با دشمن دست به سلاح می‌برند و در انتهای داستان، همپای مردان پا به میدان جنگ می‌گذارند، می‌کشند و کشته می‌شوند و در نهایت واقعه بسیاری از آنان به ضرب و زخم خنجر و کارد خود را هلاک می‌کنند تا زنده به دست دشمن نیفتند و اسیر نشوند (ص 157، 162، 163، 223، 265). حال آنکه در این جنگ و دفاع مردمی فریدون خان مُکری، حاکم همدان، در میانۀ ماجرا به دشمن پیوسته و به مردم خیانت کرده است (ص 154). در واپسین روزهای دفاع و مقاتله کلیمی‌ها و ارامنه و زرتشتیان به کمک مبارزان می‌شتابند و در رویارویی با دشمن حضور دارند (ص 237، 241). از جمله شخصیت‌های مکمل داستان «شیخ محمد غصه‌خوار» است که همپای فرماندهان در «انجمن دفاع ملی» شهر حضور دارد و علاوه‌بر فقه و اصول در فلسفۀ طبیعی و ریاضیات هم دست دارد و شاید به‌همین‌سبب و داشتن تمایلات سیاسی «مطرود خیلی از علما و دولتیان» است و نزد ایشان مرجعیتی ندارد (ص 89، 90). «چون در هر جا می‌نشیند صحبت از خرابی مملکت و بی‌ترتیبی کارها می‌کند و همه را افسوس می‌خورد» (ص 90). نیک پیداست موسی نثری در لفافۀ معرفی شیخ و آراء و عقاید او پرده از مکنونات و منویات خود برمی‌دارد. شیخ به خلاف غالبِ علمایِ زمانه به مسائل سیاسی و اجتماعی آگاه است و از جمله سخنان او این است که: «پتر کبیر، روسیه را آباد کرده است و در فکر بُردن ایران است و باید فکری کرد تا ایران از روسیه عقب نماند» (ص 90). در جایی دیگر که بین شیخ و حاکم به بهانۀ معرفی فرماندۀ جنگ و قابلیت‌های او امکان هم‌سخنی فراهم می‌آید چنین می‌گوید: «آقاعلی» [فرماندۀ مجاهدین و داوطلبان] مرا واداشت به اینکه فلسفۀ طبیعی را از زبان عربی به فارسی ترجمه کرده و کتاب سهل و مختصری که تمام مردم بتوانند از او [= آن] استفاده بکنند درست کنم و سه ماهه از من قول گرفت که این کتاب را با یک کتاب افسانه (رُمن [= رمان]) عوض نقل‌ها و متل‌های بی‌فایده در قهوه‌خانه‌ها خوانده شود و طوری باشد که حبِّ وطن و حبِّ مذهب را در نظر خوانندگان جلوه دهد. حاکم گفت: گویا این مطلبی که می‌فرمودید من می‌توانم تمام الواط‌های این شهر را وطن‌پرست کنم، تألیف همین کتاب افسانه بوده است. شیخ جواب داد بلی، تألیف همین کتاب بود، ولی به کتابِ تنها درست نمی‌شود، باید حضرت‌عالی هم به تمام نوکرها و بستگان خود سفارش کنید که در قهوه‌خانه‌ها عوض نقلِ حسین کُرد، این کتاب را ترویج کنند» (ص 139). از جمله دل‌مشغولی‌های جدّی و دغدغه‌های فکری موسی نثری که هوشمندانه و بجا در مطاوی این داستان جای داده است اشاره به اختلاف بین مسلمانان و ایجاد ضعف میان آنان از سوی دشمنان (صص 75 و 76) و ایجاد منازعات میان اهل سنت و شیعه و بهره‌مندی بدخواهان اجنبی از این کشاکش‌هاست (ص 172). ازاین‌رو، رفع و حل اختلاف و لزوم «اتحاد اسلامی» در چند جا از این داستان محل توجه و تذکار قرار گرفته و سبب تشدید این اختلاف- از زبانِ «محمدقاسم خان» پدر احمدخان فرماندۀ جنگ، تحریک سلاطین صفویه قلمداد شده است. این محمدقاسم خان در تاریخ غیرت واگوی اندیشه‌های روشنگرانۀ یک نفر اهل نظر و قلم، و هم‌رأی شیخ آگاه و معتقد به جمع دیانت و سیاست است. ازاین‌رو، وی از شیخ می‌خواهد لایحه‌ای [= بیانیه‌ای] خطاب به فرماندۀ قشون عثمانی بنویسد و سبب اختلاف بین شیعه و سنّی را متذکر شده و از او بخواهد دست از محاصره و هجوم به همدان و آسیب به مردمان شهر بردارد (ص 179). در حوادث آتی داستان، محمدقاسم خان توسط قراولان «نایب محمد» و برادرش «رستم خان» (که از نفراتِ خودیِ هم‌پیمان‌شده با دشمن معرفی شده‌اند) کشته می‌شود. نایب محمد، ضمناً رقیب رویاروی آقاعلی در عشق به نیم‌تاج خانم- معشوق آقاعلی- است و پاره‌ای از حوادث داستان به‌سبب این رقابت و کشاکش رخ می‌دهد. مع‌الوصف معشوق دل‌سپردۀ پسرعموی خود آقاعلی است و نه نایب محمد. محمدقاسم خان در وصیت خود خطاب به احمدخان نوشته است: من فقط یک وصیت به تو دارم که اگر به او [= آن] عمل کنی تمام حقوق مرا ادا کرده‌ای و او [= آن] این است که کتابی من در اتحاد اسلامی نوشته‌ام که نتیجۀ زندگانی من است [...] او [= آن] را بعد از من اول خودت بخوان و بعد میان مردم منتشر کن [...] تمام تواریخ شهادت می‌دهند که هیچ طایفه، هیچ ملت، هیچ مملکت به اوج سعادت و ترقی نرسید مگر به اتحاد و اتفاق [...] دشمنان اسلام و مسلمانان چون دیدند مستقیماً نمی‌توانند با مسلمین طرف شوند، به هر وسیله و تدبیری که باشد میان آنها نفاق انداخته و می‌اندازند تا تمام قوای آنها صرف جنگ داخلی خودشان بشود، وقتی قوۀ آنها تمام شد آن وقت مقصودی که دارند انجام بدهند و بدون مانع، ممالک اسلامی را متصرف شده و اسلام را از میان بردارند [...]. مختصراً بعد از نیم ساعت آقا شیخ محمد و آقاعلی و احمدخان و محمود [همراه و پیشکار آقاعلی] قسم خورده و هم‌قسم شدند که در اتحاد اسلامی بکوشند و بَنا شد هر روزی یک ساعت معین بنشینند یک فصل از کتاب مرحوم محمدقاسم خان را بخوانند ... (ص 212) و شعارِ «زنده باد اسلام، پاینده باد اتحاد ملی، نابود باد نفاق» را پاس بدارند (ص 214).
یکی از دل‌بستگی‌های جدّی موسی نثری که در طول زندگی او به صورت‌های متنوع نمود عینی داشته و در این داستان بروز یافته و حوادثی چند به آن در پیوسته است، علم‌دوستی و جهل‌ستیزی و لاجرم لزوم استمرار در تحصیل دانش است. ازاین‌رو، آقاعلی و احمدخان ضمن آمادگی و اهتمام به جنگ و دفاع شهری در برابر دشمن موظف می‌شوند «هر روز صبح در منزل شیخ محمد روزی یک ساعت از کتاب اتحاد اسلامی را بخوانند و آقاعلی علاوه‌بر این روزی دو ساعت نزد شیخ محمد علم حساب و هندسه بیاموزد» (ص 218). شیخ محمد در یکی از جلسه‌های انجمن دفاع در حضور آقاعلی خطاب به توپچی شهر می‌گوید: «چون صاحبان مملکت ما قانون علمی در دست ندارند و مقلِّد محض هستند، گمان نمی‌کنم میزان علمی آن [ترکیب دقیق اجزای باروت] را بدانند» (ص 167)، لهذا شیخ دانا راهکار ترکیب درصد اجزای ساخت باروت را به توپچی توضیح می‌دهد تا او بر کار باروت‌سازان نظارت کند. توجه موسی نثری به نشر اخبار جنگ و اطلاع‌رسانی درست سبب شده است در طرح داستان به اعلان/اعلانیۀ کتبی «انجمن دفاع» (ص 71، 150، 222) و نصب آن به دیوارهای شهر نیز بپردازد، (ص 70، 273) بدیهی است این تلقی و تصور بیشتر برآمدۀ ذهنیّت نویسنده به اقتضای زمان و زمینۀ نگارش داستان است و نه زمان وقوع رویداد.
تاریخ غیرت ورایِ اهمیت یا ارزشِ ادبی- تاریخی- سیاسیِ آن، با توجه به داده‌های جغرافیای تاریخی و تاریخ محلی و مردم‌شناسی نیز حائز اهمیت و شایان توجه است. به‌ویژه آنکه معماری این شهر در نوسازی‌های دورۀ پهلوی اول، به سال 1307 توسط یک مهندس آلمانی به نام «کارل فریش» زیر و بالا شد و ازآن‌پس تاکنون به‌سبب دگرگونی‌های پیوسته و غالباً شتابزده و محاسبه‌نشده، بسیاری از مکان‌های کهن و محلات و چمن‌ها و باغ‌ها و چشمه‌‌های این ولایت هزارچشمه معرض تخریب و فراموشی واقع گردید. از جمله در چند جا در این داستان به محل اجتماع «مجاهدین و داوطلبان شهری» (ص 241، 242) و مردم با عنوان «میدان سنگ‌زار» (ص 83، 125، 141، 143، 240) در میانۀ شهر اشاره شده است که به احتمال بسیار همین مکانِ کنونیِ میدانِ مرکزی همدان است که در کندوکاوهایِ سال‌هایِ اخیر، لایه‌ها و نشانه‌هایی از سازه‌ها و آثار دوران ماد و ادوار بعد از آن به دید و دست آمده است. مع‌الاسف، اینک جای و نشانی از دروازه‌هایی که در کتاب از آنها نام برده شده نیست؛ از جمله دروازۀ مختاران، دروازۀ قزوین، دروازۀ سنگ شیر، دروازۀ بهار، دروازۀ شمالی (ص 206، 235، 247، 253). ذکر نام محله‌ها و کوی‌هایی همچون، مصلا (و تپۀ تاریخی آن، که اساساً یک قلعۀ نظامی بوده و کارکرد دفاعی داشته است)، محلۀ کبابیان، قاشق‌تراشان، نراقی‌ها، درودآباد، سرقلعه، بُن بازار، گازران، درۀ عباس‌آباد، درۀ امام‌زاده [احتمالاً امام‌زاده کوه]، خورزنه (ص 226، 228، 235، 239، 253، 254)، باغ‌ها و چمن‌ها (ص 38) از زمره جای‌هایی است که نزد معمرین کنونی شهر حدوداً و کم‌وبیش آشنا و نسل جدید و امروزی از مکان و وجه تسمیۀ این محلّات غالباً بی‌اطلاع است.19 همچنین وفور و رخ‌نمود برخی آداب و اعتقادات و اصطلاحات و زبانزدها در داستان بایستۀ امعان‌نظرست، من‌جمله سوگند خوردن یا سوگند دادن طرف مقابل- که میان الواط سوگندی مغلّظ و بی‌ردخور تلقی می‌شده است- به عبارت «تو بمیری» (ص 105) در معنای به جان تو، یا «سبیلاته کفن کردم» (ص 161) تقریباً به همان معنا و کاربرد، (ص 106، 108، 161)، «خر بیار و معرکه بار کن» (ص 158)، «قلم دادن» به معنی به خلاف واقع وانمود کردن (ص 59)، «زیر قلیانی» به معنی صبحانه (ص 66)، اصطلاحات و کلمات نظامی و جنگ‌افزارها، از قبیل قمه و چماق ارژنی، قره مینا (تپانچه)، توپ و توپچی، کارد و خنجر، تفنگ و شمشیر، تابین (سرباز زیردست)، قراول، سنگربندی و خاکریز، شیپور حاضرباش، سلام نظامی، یوزباشی، ده‌باشی، تفتیش، اسم شب، داوطلب شهری، مجاهدین، تفنگ‌چی، قمه‌زن (ص 40، 42، 43، 102، 143، 159، 165، 206، 237، 241، 242). پوشش/حجاب و سیمای زنان (ص 85، 163) نیز نام شخصیت و قهرمانان داستان، اعم از مرد و زن، کلماتی چند از واژگان/گویش همدانی (ص 46، 186) معماری خانه‌ها و کوچه‌های باریک و پیچاپیچ (که در اصل منبعث از تجربۀ تاریخی و ضرورت دفاع در برابر مهاجمان بدین‌صورت پدید آمده بودند)، راهنگ آب، قالی همدان، پنجره‌های ارسی، صندوق‌خانه (ص 34، 38، 63، 68) جای توجه دارد.
تاریخ غیرت یک داستان ساختگی و با نظرداشت به یک رخداد تاریخی به قلم آمده است، درعین‌حال توجه یا تعلق مؤلف به اصل ماجرا و استنادات تاریخی در روایت، حتی در یک داستان مخیَّل، سبب شده است مؤلف تقریباً در انتهای کتاب با درج و نقل ماجرا از نظر حزین لاهیجی، آن را مستند بنمایاند و باورپذیرتر سازد. در تحویل رویداد از تاریخ به ادبیات، ماجرا از حبس و حصارِ زمانِ سپری شده رها می‌شود. این رهایی ره‌آوردی است که روایتِ ادبی به تاریخ می‌بخشد تا آن را به حال و آینده متصل کند.
با توجه به حاشیه‌نوشت‌های موسی نثری بر نسخۀ کتابت‌شده و تغییرِ بعض کلمات و جمله‌ها به قلم وی، خصوصاً نانوشته ماندن متنِ ذیل «صورت خطابۀ شهدای وطن (بلد طیبۀ همدان» (ص 255) به نظر متبادر می‌شود مؤلف اثر بنا داشته است به هنگام انتشار کتاب، در آن تجدیدنظر کند. بدین‌نحو کتاب در جلد نخست به‌مثابه پایان یک حماسۀ ناتمام خاتمه می‌یابد و نویسنده «برای تألیف جلد دوم و سوم آن از خدای تعالی توفیق» می‌طلبد. گویا چنین مقدر بوده و باشد که دفتر غیرت و روایت/واقعه در این سرزمین هیچ‌گاه به قید مکان و زمان به پایان نرسد و بسته نشود.
1ـ مطالب مندرج در این مقال راجع‌به زندگی و آثار موسی نثری برگزیده‌ای مجمل از این منابع است:
ـ اذکایی، پرویز (1383). غمام و نثری. همدان: نشر نازلی.
ـ اذکایی، پرویز (1399). همدان‌نامه؛ بیست‌گفتار دربارۀ مادستان. همدان: نشر مادستان.
ـ به‌خیال، مهدی (1399). تاریخ غیرت. همدان: نشر طلایی.
ـ سعادت، اسماعیل (1395). دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، جلد ششم. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
2ـ ر.ک به: اذکایی، پرویز (1383). غمام و نثری. همدان: نشر نازلی. ص 46.
3ـ ر.ک به: نصرتی، عبدالله. «موسی نثری همدانی: پیشگامی در رمان، میانه‌روی در نثر» در سایت مدّ و مه.
4ـ ر.ک به: اذکایی، پرویز (1383). غمام و نثری. همدان: نشر نازلی. ص 46.
5ـ ر.ک به: نفیسی، سعید. خاطرات سیاسی، ادبی، جوانی. به‌کوشش: علیرضا اعتصام (1381). تهران: نشر مرکز. ص 328.
6ـ ر.ک به: صفایی ملایری، ابراهیم (خرداد 1338). «نثر و شرح مثنوی» در نشریه ارمغان، دورۀ بیست‌وهشتم، شماره دوم. صص 54ـ61.
صفایی ملایری در ادامۀ این یادکرد نوشته است: «به جرم آنکه ورقۀ بی‌ارزش لیسانس دانشگاه را در دست نداشت از ریاست فرهنگ کرمانشاه برداشتند و او را مرئوس یک جوانک بی‌سواد بلهوس لیسانسه نمودند، نثری تا پایان عمر خون دل خورد و مقام و منزلت شامخ او مجهول ماند.»
7ـ ر.ک به: ذکاوتی قراگزلو، علیرضا (1399). در روشنای دانش. گفت‌وگو: سعید پورعظیمی. همدان: حوزه‌ هنری همدان.
8ـ سید محمد یوسف‌زاده معروف به غمام همدانی، متولد نجف (1253 ش) از زمرۀ فرهنگیان آزادی‌خواه دوران مشروطه در همدان بود و انجمن اتحاد را در این شهر پی نهاد. این انجمن بعدها هفته‌نامه‌ای به نام اتحاد منتشر کرد که موسی نثری سردبیری آن را برعهده داشت. غمام پس از برقراری مشروطه اندک‌اندک از کارهای سیاسی کرانه گرفت و به کارهای ادبی و تدریس در مدارس همدان روی آورد. سال 1321 در تهران درگذشت و پیکرش را به همدان بردند و در آرامگاه خانوادگی شاهزاده حسین همدان به خاک سپردند. شهرت غمام به‌سبب توانایی او در غزل‌سرایی است و بسیاری از شاعران معاصر همدان از او تأثیر پذیرفته‌اند.
9ـ آزاد همدانی از نویسندگان دوران معاصر سال 1258 ش. در همدان به دنیا آمد. پس از طی دوران تحصیل به خدمت وزارت معارف پیوست. از بنیان‌گذاران انجمن ادبی همدان بود و در شیوه شاعری پیرو غمام همدانی بود. در مدرسۀ نصرت همدان تدریس می‌کرد. مقارن با جشن هزارۀ فردوسی (1313) رمان عشق و ادب یا سرگذشت حکیم ابوالقاسم فردوسی از او منتشر شد. در این رمان عشق دستمایۀ نویسنده برای نقل رویدادهای تاریخی است. آزاد در سال 1324 در همدان درگذشت.
10ـ ر.ک به: نصرتی، عبدالله. «موسی نثری همدانی: پیشگامی در رمان، میانه‌روی در نثر» در سایت مدّ و مه.
11ـ ر.ک به: اذکایی، پرویز (1399). همدان‌نامه؛ بیست‌گفتار دربارۀ مادستان. همدان: نشر مادستان. ص 411 و 414.
12ـ دربارۀ رمان عشق و سلطنت ر.ک به:
ـ آرین‌پور، یحیی (1375). از صبا تا نیما. جلد دوم. تهران: [بی‌نا]. چاپ ششم. ص 253.
ـ ادبیات نوین ایران. ترجمه: آژند، یعقوب (1363). تهران: انتشارات امیرکبیر. ص 38.
ـ استعلامی، محمد (1351). ادبیات امروز ایران. تهران: انتشارات زوار. ص 109.
ـ بالایی، کریستف (1377). پیدایش رمان فارسی. تهران: انتشارات معین، انجمن ایرانشناسی فرانسه. ص 347 و 362.
ـ براون، ادوارد. تاریخ ادبیات ایران از صفویه تا عصر حاضر. ترجمه: بهرام مقدادی (1369). تهران: نشر مروارید. صص 407ـ408.
ـ پارسی نژاد، ایرج (1380). روشنگران ایرانی و نقد ادبی. تهران: انتشارات علمی. ص 294.
ـ رحیمیان، هرمز (1389). ادبیات معاصر (نثر) ادوار نثر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. تهران: انتشارات سمت. چاپ ششم. ص 47.
ـ کامشاد، حسن (1399). پایه‌گذاران نثر جدید فارسی. تهران: نشر نی. ص 77.
ـ میرعابدینی، حسن (1386). صد سال داستان‌نویسی ایران. جلد اول. تهران: نشر چشمه. صص 34ـ 36.
13ـ ر.ک به: ادبیات نوین ایران. ترجمه: آژند، یعقوب (1363). تهران: انتشارات امیرکبیر. ص 38.
این رأی نادقیق مأخوذ و مبتنی است بر نظر ماخالسکی (1904ـ1979) ایران‌شناس لهستانی. درباره آرا و آثار او ر.ک به: میرعابدینی، حسن (1389). تاریخ‌نگاری ادبیات معاصر ایران (دفتر دوم). تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی. صص 38ـ41.
14ـ ر.ک به: اذکایی، پرویز (1399). همدان‌نامه؛ بیست‌گفتار دربارۀ مادستان. همدان: نشر مادستان. ص 414.
شرح و نثر مثنوی موسی نثری سال 1396 با ویرایش و مقدمۀ دکتر توفیق سبحانی در سه جلد از سوی انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه بازنشر شده است. نیز ر.ک به خبرگزاری ایبنا «مثنوی را با اثر موسی نثری آغاز کردم.»
15ـ دکتر علی اقبالی (1290ـ1391) بنیان‌گذار مدرسه عالی کشاورزی همدان و رئیس مؤسسه آموزش عالی توسعه و عمران، تحصیلات ابتدایی خود را زیرنظر موسی نثری آغاز کرد و سالیانی چند از شاگردان برجسته موسی نثری بود. از دکتر اقبالی آثار متعددی (تألیف و ترجمه) سفرنامه، تاریخ، جغرافیا و مطالعات آب و آبیاری، زمین‌شناسی و محیط زیست و ... به‌جای مانده است.
16ـ ر.ک به: حزین لاهیجی، شیخ محمدعلی. تاریخ و سفرنامۀ حزین. به کوشش: علی دوانی (1375). تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. صص 212ـ 213. هشت سال بعد (1146) نادرشاه همدان را از اشغال‌گران عثمانی باز رهانید. ر.ک به: استرآبادی، میرزا مهدی‌خان. جهانگشای نادری. به اهتمام: سیدعبدالله انوار (1377). تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. ص 119.
17 شایان توجه است پیش‌تر از این به نقل از دکتر علی اقبالی در کتابچۀ «زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر علی اقبالی» راجع‌به وجود کتاب غیرت- به‌عنوان اثری ناپدیدشده از موسی نثری چنین آمده است: «شیخ موسی نثری کتاب دیگری هم [علاوه‌بر عشق و سلطنت] به نام تاریخ غیرت دربارۀ دلاوری‌ها و پایداری‌های همدانی‌ها در برابر سپاه عثمانی و پایان سلطنت صفویه (شاه طهماسب دوم و آغاز دوران نادرشاه) نگاشته بود که متأسفانه چاپ نشد (شاید به‌علل موقعیت زمان) و نسخۀ خطی آن نیز ناپدید شده است. امید است که روزی یافت شود و به نام شیخ موسی نثری به چاپ برسد. ...» ر.ک به:
ـ زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر علی اقبالی (1387). ویراستار: امید قنبری، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. ص 23.
18ـ ر.ک به: گفت‌وگوی تیمور محمدی دربارۀ تاریخ غیرت. سایت حوزه هنری.
19ـ ر.ک به: میری، سیدهاشم (1397). فرهنگ نامجاهای همدان تا سال 1350. همدان: حوزه هنری، نشر طلایی. ص 24.