ده نگاه

جایگاه و نقش پژوهش در ادبیات پایداری / دکتر محمدرضا صرفی

پژوهش در ادبیات پایداری

پژوهش به روایت ده استاد گفت‌وگو با ده تن از استادان و پژوهشگران زبان و ادبیات فارسی دانشگاه‌ها فاطمه سنگری ـــ لیلا باقری


باید توجه داشت که هیچ پدیده‌ای به‌خصوص در مجموعۀ اندیشه‌های فرهنگی و ادبی بدون پژوهش کامل نیست. ادبیات پایداری نیز از این امر مستثنا نیست. آنچه اهمیت دارد آن است که به جایگاه و نقش پژوهش در مطالعات ادبیات پایداری از دو چشم‌انداز باید نگریست: نخست از چشم‌انداز وضعیت موجود و دوم از دریچۀ وضعیت مطلوب و آرمانی. طبیعتاً بین این دو جنبه از مطالعه و پژوهش تفاوت‌های آشکاری وجود دارد. هیچ‌گاه مطالعه و تحقیق در ادبیات پایداری به شکل نهایی و کامل خود نخواهد رسید و همیشه پژوهشگرانی پا به عرصۀ وجود خواهند نهاد که از چشم‌اندازی متفاوت با دیگران و با بهره‌گیری از نظریه‌های ادبی جدید، که پیاپی در جهان ایجاد می‌شود، به آثار هنری و ادبیات پایداری خواهند نگریست و نکته‌هایی را در آن خواهند یافت که از نگاه دیگران مغفول مانده است. بنابراین، نمی‌توان انتظار داشت که پژوهش‌های این حوزۀ مهم به شکل نهایی و آرمانی خود برسند؛ همیشه می‌توان با تغییر زاویۀ دید به موضوعات چندوجهی‌ای مثل موضوعات ادبیات پایداری نگریست و به نتایج جدید و مطلوبی رسید که دیگران به آنها دسترسی نداشته‌اند. پس، همیشه باب مطالعه و تحقیق در ادبیات پایداری گشوده است. بااین‌حال، با بررسی پژوهش‌های موجود که توسط صاحب‌نظران تدوین شده است، این نکته بر ما آشکار می‌شود که در برخی از زمینه‌ها، تحقیقات با دقت فراوان و ریزبینی‌های گوناگون همراه بوده است و در برخی از زمینه‌ها جاهایی خالی وجود دارد.


باید توجه داشت که پژوهش و مطالعه در ادبیات پایداری نباید صرفاً جنبۀ مطالعات درزمانی و تاریخی به خود بگیرد، بلکه آنچه مهم‌تر است مطالعات هم‌زمانی و مطالعاتی است که در روزگار معاصر به امر بهبود آفرینش‌های ادبی در حوزه‌های داستان، شعر، خاطره، نمایش‌نامه، فیلم‌نامه و کوتاه‌نوشته‌های ادبیات پایداری منجر شود و بتواند به ما کمک کند تا آثاری با معیارهای جهانی و مورد‌ پسند طیف وسیعی از خوانندگان به وجود آوریم. به بیان دیگر، لازم است در این حوزۀ خاص بین آفرینش ادبی و پژوهش ادبی نوعی تعامل به وجود آید و هریک در تکمیل دیگری مؤثر واقع شوند. پژوهشگران با تبیین فضای حاکم بر آثار ادبی، به تدوین الگوهای آفرینش ادبی بپردازند و زمینۀ تبدیل درون‌مایه‌های واقعی را به دست‌مایه‌هایی برای آفرینش‌های ادبی فراهم کنند و نویسندگان آثار ادبی با توجه به نظریه‌پردازی‌های دقیقی که توسط پژوهشگران صورت می‌گیرد، به بازنگری آثار خود بپردازند و نقاط قوت خود را تقویت کرده و نقاط ضعف خود را اصلاح کنند. در غیر این‌صورت، اگر قرار باشد پژوهش به راه خود برود و آفرینش به راه دیگری برود، حاصل کار ما در هر دو حوزه ناقص و ناتمام خواهد ماند. پژوهش آن‌گاه ارزشمند است که کاربردی شود و آفرینش زمانی قابل اعتنا و اصیل خواهد بود که مبتنی‌بر مبانی و اصول هنری و زیبایی‌شناسانۀ قابل ادراک باشد.


ضرورت پژوهش در ادبیات پایداری 

حضور وجه پایداری در تمام ژانرها و گونه‌های ادبی امری انکارناپذیر است. منتها این حضور در هریک از انواع ادبی شکلی متفاوت با حضور آن در ژانری دیگر دارد. به عنوان مثال، در ادبیات حماسی، بیشتر جنبۀ اغرایی و هویت‌بخشی دارد و برانگیزاننده برای اقدام به عملی خاص است. در ادبیات تعلیمی، با بیان نکته‌هایی ظریف به ارائۀ الگوهای اخلاقی، رفتاری و تبیین اصول و مبانی پایداری توجه می‌شود. در ادبیات عاشقانه و غنایی، ازخودگذشتگی در راه معشوق و ایثارگری را می‌آموزاند و در ادبیات عرفانی، ابواب جدیدی از جهاد را به روی آدمی می‌گشاید و با گذر از جهاد اصغر به جهاد اکبر، به پایداری در برابر خواهش‌های نفسانی و هواجس درونی می‌انجامد و با تبیین برتری قلم بر خون شهید، مسئولیتی سنگین را بر دوش مخاطب خود می‌گذارد. همچنین، این وجه ادبی در گونه‌های دیگر ادبی، به‌شکل دعوت انسان به اغتنام فرصت و لزوم بهره‌گیری از زیبایی‌های جهان هستی، رساندن فریاد اعتراض، بیان دلتنگی‌های آدمیان و سرگذشت مظلومان و ستم‌دیدگان نمود می‌یابد. در تمام این ژانرها، نکته‌های مبهم و ناشناخته به‌مراتب بیش از شناخته‌شده‌هاست. 


نقش اندیشکدۀ ادبیات پایداری در مسئله‌مندی و سامان‌دهی پژوهش‌های حوزۀ ادبیات پایداری


فلسفۀ وجودی تأسیس اندیشکده‌ها، زمینه‌سازی و گشودن افق‌های جدید به روی پژوهشگران است. ازاین‌رو، پاره‌ای از کارهای مهم که در دانشکده‌ها و پژوهشکده‌ها عملاً قابل اجرا نیست، در اندیشکده‌ها می‌توان پیرامون آنها برنامه‌ریزی کرد و به اجرای آنها پرداخت. اندیشکده‌ها طبیعتاً توان آن را دارند که با بهره‌گیری از اعضای پاره‌وقت، و با استفاده از فضاهای مجازی و رسانه‌هایی که در اختیار دارند، زمینۀ همکاری گروه بسیاری از متخصصان را در حوزۀ فعالیت خویش را فراهم آورند و ازآنجاکه همه چیز را همگان دانند، همکاری همگان سبب دستیابی به نتایج عالی خواهد شد. هر پژوهشگر با توجه به زمینۀ تخصصی و دانـش خـاص خود، مســائل و موضوعاتی را برای تحقیق و مطالعه برمی‌گزیند و به پژوهش‌های خویش سامان می‌بخشد. این تحقیقات گــاه به‌عــلت جــزئی‌نگــری بیش از حد، به یکی از دو سوی افراط یا تفریط فرومی‌غلتد. ازاین‌جهت، در اندیشکده‌ها با توجه به برنامه‌های بالادستی و با توجه به احاطه‌ای که بر پژوهش‌های انجام‌شده وجود دارد، می‌تـوان افــق‌های جــدیدی را ترسیم کرد و پژوهشگران را برای انجام پژوهش‌های عمیق و اصیل در آن افق‌ها هدایت و حمایت

کرد.

ایجاد همکاری بین اندیشکده‌ها و پژوهشگاه‌ها و دانشگاه‌ها در وهلۀ اول نیازمند ایجاد فضای همکاری مشترک و نشان دادن دغدغه‌های مشترک بین این مراکز است. لذا به‌نظر می‌رسد برگزاری نشست‌های تخصصی، به اقتراح گذاشتن موضوعات مورد نیاز، معرفی تازه‌های نشر و تحلیل و بررسی آنها، طرح پرسش و درخواست پاسخ از متخصصانی که در دانشگاه‌ها یا مراکز مختلف پژوهشی در سراسر کشور پراکنده‌اند، همگام کردن سلایق گوناگون، ایجاد زمینه‌های مطالعات بین‌رشته‌ای به منظور بهره‌گیری از روش و متد سایر رشته‌ها یا استفاده از یافته‌های دیگران برای ارتقای پژوهش و آفرینش در ادبیات پایداری و از همه مهم‌تر، تلاش برای نظریه‌پردازی و ارائۀ آفرینش‌ها و پژوهش‌های عمیق و مورد نیاز جامعه ازجمله راهکارهایی است که لازم است در اندیشکده به آنها توجه و اهتمام 

بیشتری شود.


رویکردهای پژوهش در مطالعات ادب پایداری


ادبـــــیـــــات پـــــــایــــــداری یــــکـــی از زیرمجمـــوعه‌های خـــانــوادۀ بـــزرگ ادبیات و هنرهای کلامی است. ازایـــن‌رو، از تمــــامی رویــکردهــــای مطرح در نقد ادبی برای تحلیل و بررسی این نوع آثار می‌توان بهره گرفت. بااین‌همه، در عمل، میزان بهره‌گیری از نظریه‌ها و رویکردها محدود به چند نوع ساده و سهل‌الوصول شده است و توجه پژوهشگران غالباً به تحلیل مضمونی و محتوایی ادبیات پایداری جلب شده است. شاید دلیل اصلی این امر آن باشد که به‌تدریج و در طول زمان، کلیشه‌هایی ایجاد شده و این کلیشه‌ها به‌راحتی بر گونه‌های مختلف آثاری که با رویکرد ادبیات پایداری آفریده شده‌اند قابل انطباق است. ازاین‌جهت، به‌نظر می‌رسد باید با تأمل و تفکر دقیق‌تر در ابعاد گوناگون نظریه‌ها، آنها را با ادبیات پایداری همسو کرد و در زمینۀ تحلیل آثار ادب پایداری مورد استفاده قرار داد. درحال‌حاضر، رویکردهای پژوهشی نسبت به موضوعات موجود در ادبیات پایداری از تنوع چندانی برخوردار نیستند. ما می‌توانیم با استفاده از رویکردهای شناخته‌شده، ادبیات پایداری را از دیدگاه‌های مختلف زبانی، فرمی، محتوایی، ژانری، وابستگی به مکاتب ادبی و زیبایی‌شناسی مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم؛ اما مقدم بر همه لازم است در تمامی این رویکردها تغییراتی ایجاد شود و متناسب با اهداف و زمینه‌های ادبیات پایداری، بازنگری لازم در آنها صورت پذیرد.


جایگاه مسئله‌شناسی در پژوهش‌های ادبیات پایداری


پژوهش‌های انجام‌شده در ادبیات پایداری در دسته‌های گوناگون جای می‌گیرند. برخی از پژوهش‌ها بسیار عمیق، علمی، مسئله‌محور و کاربردی هستند و برخی دیگر از پژوهش‌ها بسیار بی‌ربط، شعاری، برای رفع تکلیف و گرفتن امتیاز و یا ارائۀ آمار تهیه شده‌اند. بین این دو طیف، تحقیقات دیگری وجود دارد که از لحاظ کمّی و کیفی یکسان نیستند. بنابراین، در کنار پژوهش‌های مسئله‌محور، که روشمند و علمی هستند، پژوهش‌های کم‌اهمیت قرار دارند.

بســیاری از پــژوهشــگران حوزۀ ادبیات پایداری گونه‌های مختلف پژوهش را نمی‌شناسند و احیاناً تصور درستی از مسئله و موضوع ندارند و این دو را به‌جای هم به‌کار می‌برند. این امر یکی از آسیب‌های مهم در حوزۀ ادبیات پایداری است و ضربه‌های متعددی بر پیکرۀ آن فرود می‌آورد. 

یکی از مسائل مهم و بایسته در ادبیات پایداری آن است که تلاش شود این آثار برای مخاطبانی با طیف‌های وسیع نوشته شود. درحال‌حاضر، گوینده و شنوندۀ ادبیات پایداری_ هم در حوزۀ آفرینش و هم در حوزۀ پژوهش_ گروهی محدود هستند؛ یعنی ما برای خود می‌نویسیم و خود می‌خوانیم و خود از آنها استفاده می‌کنیم. آثار ما به فرهنگ‌های دیگر راه ندارند و به‌ندرت مخاطب جهانی پیدا می‌کنند. از این لحاظ یکی از مهم‌ترین مسئله‌ها، که پیرامون آن مسائل جزئی متعددی مطرح می‌شود، آن است که چگونه می‌توان برای این همه آثار ارزشمند مخاطبان جهانی دست‌وپا کرد و چگونه می‌توان توجه پژوهشگران عرصه‌های مختلف آثار ادبی را به اهمیت و ضرورت پژوهش در آثار ادبیات پایداری جلب کرد؟ امروزه بسیاری از صاحب‌نظران بنا به دلایل گوناگون از ورود در عرصۀ مطالعاتی ادبیات پایداری اجتناب می‌کنند. دلیل این امر آن است که آنان کمتر وارد این عرصه شده‌اند و عظمت‌های آن را نشناخته‌اند. بسیـــاری از شـــاهکارهــای جهـــانی ادبیات، پیرامون مسائل جنگ، دفاع و پایداری ملت‌ها شکل گرفته است؛ اما در کشور ما شاید به‌سبب وجود فضاهای نیمه‌روشنفکرانه و سیاست‌زدگی برخی از منتقدان و صاحب‌نظران، ورود در عرصۀ ادبیات پایداری منحصر به گروه‌های خاصی شده است و این گروه‌ها بدون آنکه مهارت لازم را کسب کرده باشند، به تولید بی‌کیفیت و کم‌اهمیت آثار متعدد اقدام می‌کنند و به‌این‌ترتیب، به‌جای آنکه در ترویج ادبیات پایداری و فرهنگ عمیق آن مفید و مؤثر باشند، زیان‌رسان و دفع‌کننده می‌شوند.


نقش کنگره‌ها و همایش‌ها در جریان‌سازی 

یکی از اهداف مهم در برگزاری همایش‌ها آن است که پژوهشگران مختلف با دیدگاه‌ها و سلایق گوناگون، که در ارتباط با موضوعِ محوری همایش و سمینار مشغول فعالیت هستند، در یک‌جا جمع شوند و با به اشتراک گذاشتن نتایج پژوهش‌های خویش، از یافته‌های دیگر پژوهشگران نیز بهره‌مند شوند و با ایجاد فضای نگرش بین‌الاذهانی هریک از محققان به تعامل با یکدیگر بپردازند و با استفاده از تجربۀ دیگران به اصلاح یا تکمیل تجربه و دانش خویش توفیق یابند.

در بسیاری از سمینارهایی که برگزار می‌شود، برای شرکت صاحب‌نظران سیاست‌های تشویقی درنظر گرفته نمی‌شود. ازاین‌رو، بخش عمده‌ای از صاحبان مقالات را نویسندگانی تشکیل می‌دهند که در آغاز راه هستند و یا از علم و اندیشۀ عمیق و همه‌جانبه دربارۀ موضوع همایش برخوردار نیستند. بهتر است در هر همایشی به تعدادی از پژوهشگران برتر، که قابلیت‌های خود را به اثبات رسانده‌اند، سفارش مقاله داده شود و با حمایت مادی و معنوی از آنها، زمینۀ لازم فراهم آید تا پژوهشگران جوان بتوانند با گفت‌وگو با آنها به اصلاح یا تکمیل دانش خود اقدام کنند. ازسوی‌دیگر، بسیاری از همایش‌ها حوزۀ موضوعی بسیار وسیعی را برای خود برمی‌گزینند و هر نوع مقاله‌ای، با هر نوع نگاهی، به این همایش‌ها راه می‌یابد و همایش به‌صورت جُنگ در می‌آید. بهتر است برگزارکنندگان همایش‌ها نسبت به انتخاب موضوع سخت‌گیرانه‌تر عمل کنند و همایش‌ها را تخصصی، عمیق و مسئله‌محور برگزار کنند. نکتۀ دیگر آنکه میزان موفقیت سمینارها به برگزارکنندگان آنها و نوع داوری مقالات و ترکیب هیئت علمی همایش‌ها بستگی تام دارد. صرف دقت و وقت در این امر سبب خواهد شد پژوهش‌های ارائه‌شده در همایش‌ها، عمیق‌تر و غنی‌تر شوند. یکی دیگر از معایب مهم همایش‌ها و سمینارها و جشنواره‌ها این است که بلافاصله بعد از پایان همایش، پژوهش‌های انجام‌شده به بایگانی سپرده می‌شوند و مورد تجزیه و تحلیل دقیق قرار نمی‌گیرند و جنبۀ کاربردی پیدا نمی‌کنند.

برگزاری کارگاه‌های آموزشی در حاشیۀ همایش‌ها نیز موضوعی بسیار مهم و تأثیرگذار است که غالباً از آن غفلت می‌شود.

ادبیات پایداری از موضوعات مستحدث و جدید در قلمرو ادبیات فارسی و ادبیات جهانی به‌شمار می‌آید. به‌همین‌سبب، به‌نظر می‌رسد پژوهش‌های انجام‌شده در عرصۀ ادب پایداری در قلمرو زبان و ادبیات فارسی، جوان و کم‌سابقه است و تا رسیدن به وضعیت آرمانی و مطلوب فاصله‌ای طولانی دارد؛ لذا نمی‌توان انتظار داشت که این پژوهش‌ها به تمام نیازها و مسائل روز پاسخ لازم، کامل و قانع‌کننده بدهند. هرچه بر عمر پژوهش‌های این حوزه افزوده می‌شود، چشم‌اندازهای جدیدی به روی موضوع باز می‌شود و مسائل جدیدی در افق دید صاحب‌نظران قرار می‌گیرد و جریان مطالعاتی ادبیات پایداری کامل‌تر می‌شود. این قانون کلی و حاکم بر تمام پژوهش‌ها در همۀ زمینه‌هاست و طبیعی است که با گذر زمان و افزوده شدن بر عمر مطالعات مرتبط با ادبیات پایداری، زمینه‌های فهم دقیق‌تر مسائل اساسی و تفکیک آنها از موضوعات غیرضروری بیشتر فراهم می‌شود. استمرار در انجام پژوهش و تحقیق و بازنگری مداوم در حاصل پژوهش‌ها به‌تدریج زمینۀ تکمیل موضوع را فراهم خواهد ساخت و بر غنای پژوهش‌ها افزوده خواهد شد و با درک وضعیت موجود، امکان ترسیم نقشۀ راه برای رسیدن به وضعیت مطلوب فراهم خواهد شد. 


امکانات و موانع پیش روی پژوهشگران

سرزمین ایران به‌سبب موقعیت خاص خود در جهان و به‌علت برخورداری از ثروت‌های خدادادی متنوع و بسیار زیاد، پیوسته مورد هجوم بیگانگان و عرصۀ تاخت‌وتاز ستمگران و خیانت‌کاران داخلی بوده است. ازاین‌رو، سرزمین ما بهشت مقاومت و پایداری است. ازیک‌سو، آموزه‌های دینی و الگوهای مذهبی مشوق ایرانیان در امر پایداری بوده است و ازسوی‌دیگر، خُلق‌وخو و ویژگی‌های خاص مردم این سرزمین آنها را سخت‌کوش، مبارز، فهیم و بافرهنگ بارآورده است. به‌علاوه، مردم ایران به‌تجربه دریافته‌اند که بهترین راه رهایی از هجوم بیگانگان و رسیدن به آرامش نهایی، راه مبارزه و ازخودگذشتگی است. براین‌اساس، در فرهنگ ایرانی، پایداری و مقاومت نهادینه شده و نمونه‌های قابل توجهی در طول تاریخ و در آثار ادبی ما به وجود آورده است. بنابراین، مهم‌ترین زمینه، پرداختن به این جنبه‌هاست و بخش عمده‌ای از امکان مطالعه در ادبیات پایداری را باید در همین امر و موضوع کلیدی جست.

درعین‌حال، این حوزه با موانع و آسیب‌های متعددی نیز مواجه اســــت. گـــروهی از نـــویسندگــان و پژوهشگران تصور می‌کنند که تقدسِ دفاع و پایداری به تقدسِ آنان نیز می‌انجامد و مانند مفاهیمی مثل دفاع، جهاد، شهادت، آزادگی، وطن، دین‌داری و.... مقدس هستند؛ پس، هرکسی هم در این حوزه‌ها مطلبی بنویسد، نوشته‌اش مقدس است و نباید از آن ایرادی گرفت. مغالطۀ تقدس موضوع و تعمیم آن به مدعیان و نویسندگان این حوزه یکی از مهم‌ترین آسیب‌های این حوزه است که باب انتقاد را بر روی ادبیات پایداری می‌بندد. یکی دیگر از آسیب‌های ادبیات پایداری، به تعدد نویسندگان جوان و بی‌تجربه مربوط می‌شود که بدون کسب مهارت‌های نویسندگی، به بیان احساسی و سطحی مطالب می‌پردازند و نوشته‌هایشان جنبۀ شعاری و گزارشی به خود می‌گیرد و فاقد جنبه‌های زیبایی‌شناسانه و عمیق است. دخالت مسئولان دولتی نیز یکی دیگر از آسیب‌های ادبیات پایداری است، زیرا برای آنچه برای آنها اهمیت دارد، کثرت کارهاست و غالباً در آمارهای خود از ده‌ها اثر کم‌ارزش نام می‌برند و کمّیت را بر کیفیت ترجیح می‌دهند.

در حوزۀ پژوهش نیز بخش مهمی از پژوهش‌ها عنوانی شبیه به: «بررسی مؤلفه‌های پایداری در شعر یا داستانِ...» دارند و مؤلفه‌های مورد نظرشان به چند عنوان کلی مثل: وطن‌پرستی، شهادت، تجلیل از قهرمانان، اعتراض، ظلم‌ستیزی، جوانمردی، ایثار و.... محدود می‌شود. در این پژوهش‌ها با توجه به جامعۀ آماری پژوهش، فقط شواهد تغییر می‌کنند و مطالب یکسان باقی می‌مانند. بخش عمده‌ای از مسائل اساسی و مورد نیاز نادیده گرفته شده و پژوهش‌های انجام‌شده در مورد آنها بسیار محدود است.