تحقیقات1 علمی بر اساس تبعیت از الگوهای عام روششناسانه هویتی واحد یافته و دو شاخص اعتبار و پایایی برای آنها مشخص میگردد. اما شاخصهایی که تعیینکنندۀ هویت یگانۀ یک حوزۀ علمی است، بسترهای نظری پارادایمی خاص آن میدان علمی است. این چارچوبهای کلی، مبانی مفهومی و مرزهای پژوهشی یک رشتۀ خاص را تعیین میکند. با ملاحظۀ ابعاد کمّی و کیفی تولیدات پژوهشهای ادبیات پایداری در سالهای اخیر در عین التفات به جنبۀ مشترک این آثار، آیا میتوان از مفاهیم بنیادین نظری مورد اجماع پژوهشگران و صاحبنظران آن سخن گفت؟ آیا مجموعه پژوهشهای مطالعات پایداری مرزهای مشخص و متمایز پژوهشی در جغرافیای کلی علوم انسانی و اجتماعی ایجاد کردهاند؟ در مقالۀ حاضر با بررسی و تحلیل نظری مفاهیم جنگ، دفاع مقدس و پایداری، یک مبنای نظری، مفهومی برای پوشش پژوهشهای ادبیات پایداری و همچنین جنگ و دفاع مقدس ارائه میگردد. این ساختار مفهومی با ارائۀ یک مرزبندی روششناسانه بین واژگان حوزه، رشته و میدان در مطالعات جنگ، دفاع مقدس و ادبیات پایداری تکمیل میشود. در نتیجه علاوه بر ترسیم الگوی کلی فعالیت پژوهشی در ادبیات پایداری، مفاهیم پایه و تعاریف نظری آنها در جهت سامانیافتن پژوهشهای آینده مشخص میگردد. تشخص یافتن علمی مجموعۀ این پژوهشها به عنوان یک جریان علمی متمایز در علوم انسانی و اجتماعی نتیجۀ عملی این پژوهش است.
کلمات کلیدی
ادبیات پایداری، جنگ، دفاع مقدس، مبانی مفهومی، مرزهای پژوهشی
مقدمه و طرح مسئله
در تاریخ هر کشوری وقایعی هستند که نقطۀ چرخشی در روند تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی محسوب میشوند. جنگ هشتسالۀ عراق علیه ایران یکی از مهمترین مقاطع تاریخ معاصر ایران است. جامعۀ ایران در عمیقترین و گستردهترین سطوح از این واقعه متاثر گردید. بعد از گذشت بیست و پنج سال از پایان این جنگ دغدغۀ فهم و درک زوایای مختلف آن در عرصههای گوناگون علمی و هنری جریان دارد. تفسیرها و ایدئولوژیهای مختلف فرهنگی _ اجتماعی، این واقعه را از زاویههای مـــختلــف آن مــینگرنــد. ادبیـــات تولیدشده در باب جنگ و دفاع مقدس، در فضای دانشگاهی و غیر دانشگاهی در زمان جنگ و پس از آن، بنابر تنوع واژگان، اصطلاحات، مضامین و رویکردها نشان از وسعت تعامل جامعۀ کنونی ایران با این پــدیــــدۀ برجســته و مــنحصــربهفــرد تاریخی دارد. در سالهای اخیر در زمینۀ پژوهشهای علمی مرتبط با جنگ و دفاع مقدس، شاهد رشد چشمگیر بروندادهای متنی و محتوایی هستیم. رشتههای مختلف علوم انسانی و اجتماعی با ابزار روشی و نظری مرسوم خود سعی داشتهاند به دادههای مستقیم و غیر مستقیم ناشی از جنگ، پرتوی تازه بیفکنند. در این میان، تلاش عمدۀ دستاندرکاران نظام آموزشی و پژوهشی کشور به تدقیق و تحدید مرزها و ساختار تخصصی مرتبط با این حوزۀ مطالعاتی اختصاص یافته است. تأسیس رشتههای دانشگاهی جدید یکی از گامهای مهم در این عرصه بوده است. با بنیان نهادن رشتۀ دانشگاهی ادبیات پایداری اینگونه فرض شد که شاخهای از جریان پژوهشی مطالعات جنگ و دفاع مقدس در قالب فعالیتهای آموزشی و پژوهشی این رشته پیگیری میشود. اگر از جایگاه بیرونی به مجموعه عناصر و فرآیندهای تولید علمی با ملاحظۀ بسترهای فرهنگی _ اجتماعی حاکم در شاخۀ ادبیات پایداری نظری بیفکنیم، در این صورت است که به عرصۀ مطالعۀ جامعهشناسی علم ورود نمودهایم. انتظار آن را داریم که در این سالها پـــژوهشـــگران مطـــالعـــات ادبیـــات پایداری هم در فضای دانشگاهی کشور و هم در فضاهای پژوهشی خارج از آن، بر یک زمینۀ مشترک از مفاهیم بنیادی توافق نظری و عملی داشته باشند. در این میان، وجــود یــک نوع ســازگاری منطــقی و علمی بین مفاهیم بهکار گرفته شده در متونِ تولید شده نیز انتظار میرود. مرزهای پژوهشی مطالعات ادبیات پایداری با مرزبندی مفهومی آن مرتبط است، اما با رجوع به واقعیت موجود و مشاهدۀ نظرات دســـتانـــدرکـــــاران در ایـــن حــــوزه اولاً تنوعی از مفاهیم بنیادی در تولیدات مشاهده میشود. ثانیاً در مورد مرزهای پژوهشی ادبیات پایداری زمینۀ متنوعی را شاهدیم. مسئلۀ اصلی این پژوهش، بررسی وضعیت دو بعد مفاهیم بنیادی و مرزهای پژوهشی در مطالعات ادبیات پایداری است. در گام بعدی ارائۀ یک مبنای نظری برای مفاهیم بنیادی و مرزهای پژوهشی در این حوزه میباشد.
شواهد مرتبط با نظرات دستاندرکاران ادبیات و پژوهشهای ادبی و علوم انسانی و اجتماعی این حوزه بر تنوع رویکردها و بعضاً تقابل و تضاد بین مفاهیم و واژگان و مرزها دلالت میکند: «صفت مقدس به چه اشاره دارد؟ به دفاع؟ یا ادبیات دفاع یا هر دو» (نجفی، 1389: 328). جنگ یک دغدغۀ جهانی است و همۀ ملّتهای جهان در برههای خاص از تاریخ، مستقیم و یا غیر مستقیم با آن درگیر بودهاند، اما دفاع هشتسالۀ ملّت ایران در مقابل سربازان متجاوز دشمن بهلحاظ داشتن ویژگیهای خاص با آنچه در دیگر سرزمینها به وقوع پیوسته متفاوت است. «فرهنگ پایداری بهمعنای خاصی که امروزه بهکار میرود بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی بهوجود آمد و با آغاز جنگ فضای کشور و روحیۀ مردم دچار تغییر شد». (اسلامی، 1388: 177)
در نــــمــونــــههــای بــســیــاری از پژوهشها و اظهار نظرهای انجامشده مفاهیم متعددی مثل جنگ عراق و ایران، جنگ تحمیلی، جهاد، دفاع مقدس و پایداری بهکار رفته است. از طرفی نظرات توجیهی برای اثبات حقانیت رویکردی خاص به این پدیده ارائه شده است. سازمانها و ارگانهای مختلف دولتی و غیر دولتی نیز در صدد سیاستگذاری، حفظ منابع، روایت، مدیریت، نشر و پژوهش در مورد جنگ هشتساله هستند. از سوی دیگر، شاهد تولیدات در فضای بینالمللی در این زمینه هستیم.
اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
اهمیت و ضرورت انجام این پژوهش معطوف به تعیین جایگاه عناصر و ارتباطات پژوهشی و نظام علمی و حوزۀ مطالعاتی است. تمام سرمایهگذاری انسانی و مالی در آیندۀ پژوهشهای جنگ عراق و ایران در دستگاههای دولتی و غیردولتی، منوط به هماندیشی دستاندرکاران برای رسیدن به تصویری روشن از وضعیت فعلی و نظام مطلوب علمی آینده است. این پژوهش گامی است در رسیدن به این هدف.
بحث و چارچوب نظری
بعد از طرح مسئله، به تفکیکِ سه بعــد محـــوری نظــام پژوهـشهای علمی میپردازیم.
شاخه های علمی
(Scientific Disciplines)
از بعد معرفتشناسی (Epistemology)،
دانش بشر به انواع مختلفی تقسیم میگردد. بنابر تقسیمبندی ترنر (2003) علم (Science) در کنار دین، فلسفه و ایدئولوژی بخشهای عمدۀ دانش موجود جوامع انسانی را شکل داده است. دانش علمی در قالب زیرشاخههای متعدد در اجتماعات عــلمــی (Scientific Communities) مختص به خود، تولید و ارزیابی و منتشر میگردد. شاخههای مختلف علوم پایه و طبیعی همچون فیزیک و شیمی، علوم فنی و مهندسی همچون برق و مکانیک، علوم پزشکی همچون طب و پرستاری، علوم اجتماعی و انسانی همچون جامعهشناسی و ادبیات، نظامی شامل مسائل محوری، بینشهای بنیادی دربارۀ بخشی از جهان مورد مطالعه، نظریات و الگوهای توصیفی و تبیینگر، مفاهیم پایه و روشهای کاوش و پژوهش را دربرمیگیرد. فیلسوفان علم و جامعهشناسان معرفت با یک بررسی مرتبۀ دوم بر روی ویژگیهای تولیدات و سازمان علم، برای پوشش این مجموعۀ نظری از مفاهیمی مثل مکتب و پارادایم استفاده کردهاند. پارادایم دربرگیرندۀ تمام این مفاهیم بوده است. بنابراین در هر شاخۀ علمی برای مطالعۀ واقعیت مورد نظر، چندین نظام متفاوت وجود دارد. مثلاً در جامعهشناسی سه پارادایم اصلی تفسیرگرایی، انتقادی و اثباتی در کنار یکدیگر برای مطالعۀ واقعیت مورد نظر جامعهشناسان که امر اجتماعی است حضور دارند. در هر مکتب یا پارادایم گروهی از افراد جامعۀ علمی آن رشته فعالیت میکنند و متعهد به دفاع از پیشفرضها و مسائل خاص خود هستند.
میدانها یا حوزههای مطالعاتی (Fields of Study)
برخلاف محتوای دانشهای دینی و فلسفی که دربارۀ ذات و حقیقت جهان هستی سخن میگوید شاخههای مختلف علوم، صرفاً عوارض و آثار ناشی از واقعیت موجود در جهان را بررسی میکند. این واقعیت به دو بخش عوارض و آثار ناشی از انسان، و عوارض و آثار ناشی از هستی فیزیکی و طبیعی تقسیم میشود. علوم انسانی و اجتماعی عوارض و آثار ناشی از انسان و فعالیتهای او را مورد بررسی و پژوهش قرار میدهد. مثلاً علم جامعهشناسی عوارض و آثار حاصل از کنشهای جمعی انسانها را بررسی میکند. علم روانشناسی عوارض و آثار ناشی از فعالیتهای روانی انسان را مورد بررسی قرار میدهد. علم ادبیات به بررسی آثار و عوارض کنش انسانها در زمینۀ تولید معانی و تفاسیر و احساسات از طریق کنشهای زبانی میپردازد.
بنابراین در هر شاخۀ علمی علوم انسانی و اجتماعی، بخشی از عوارض و آثار موجود انسانی مورد مطالعه قرار میگیرد. بهطور کلی در علوم انسانی و اجتماعی عوارض و آثار خود را در قالب محتوای ذهنی، متون _ که خود به دو دستۀ نوشتاری و تصویری تقسیم میشوند و آثار فیزیکی، مانند دستساختهها و غیره، ظاهر میکنند.
میدان یا حوزۀ مطالعه، برای هر شاخۀ علمی، مجموعهای از عوارض و آثار است که مورد بررسی قرار میگیرد. در علم ادبیات، عوارض و آثار کنش انسانی در قالب چیدمان زبانی بررسی میشود. شیوههای توأمان ایجاد معنا و احساس از طریق خلق متن ادبی، با رویکردهای مختلف در علم ادبیات مورد بررسی قرار میگیرد. بنابر این میدان مطالعۀ علم ادبیات کلیۀ عوارض و آثاری است که محصول نوعی خاص از کنشهای زبانی بهشمار میرود. این عملیات خاص درعرصۀ زبان که تولیداتش مورد مطالعه و توجه پژوهشگران علم ادبیات است، منجر به خلق معنا و احساس میگردد.
رشتهها و برنامههای تحصیلی نظام آموزش عالی (Programs)
آموزش عالی بهعنوان سطحی از یادگیری و تربیت کنشگران در هر شاخۀ علمی افراد را برای دستیابی به اهدافی ورای تحصیلات پایه و کلاسیک آماده میکند. پیشتر به دو فضای کلی الف) فضای انتزاعی شاخۀ علمی و ب) فضای میدان مطالعاتی اشاره شد. در این میان تنها یک پرسش باقی میماند و آن این است که: چه فرآیندی جریان مداوم انتقال و ارزیابی علمی را در جهان علم بهصورت عملیاتی تضمین میکند؟ به عبارتی دیگر حلقۀ واسطۀ بین نظام نظری و انتزاعی شاخههای علمی، و حوزۀ عینی و موجودیتیافتۀ میدانهای مطالعاتی چیست؟
نظام آموزشی و پژوهش عالی در فرمهای دانشگاهی و غیردانشگاهی بهصورت رشتهها و برنامههای درسی و پژوهشی متجلی شده است. رشتههای دانشگاهی دارای شاخههای علمی متفاوتی هستند که البته یک رشته در یک مقطع تحصیلی در نظام آموزش عالی میتواند همنام کل یک شاخۀ علمی و یا یک میدان مطالعاتی باشد. مثلاً رشتۀ مطالعاتی کارشناسی ارشد و دکتری جامعهشناسی همنام شاخۀ علم جامعهشناسی است، در حالیکه رشتۀ ارشد و دکتری بیمه و رفاه اجتماعی همنام یک میدان و یا حوزۀ مطالعاتی است. در هر صورت رشتههای تحصیلی همان شاخههای علمی و یا میدانهای مطالعاتی نیستند و باید بهصورت دقیق این سه مورد را از یکدیگر تمیز داد.
رشتههای تحصیلی در نظام آموزش عالی، بنابر مجموعهای از تقاضاها و اهداف در درون و بیرون جامعۀ علمی تأسیس میشوند. از اینرو ممکن است در یک رشتۀ تحصیلی بخشی از یک میدان مطالعاتی بزرگ، و یا قسمتی از مسائل محوری و رویکردها و یا یک پارادایم خاص علمی مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد، و افراد بهطور متمرکز بر اساس این برنامه برای توانا شدن در جهت مقاصدی خاص تربیت میشوند. اگر رشتۀ تحصیلی با توجه به رویکردی خاص به میدان مطالعه و یا بخشی از آن شکل گرفته باشد باید نظریات و دیدگاههایی نظری در میان باشد که بر اساس آنها این برنامهسازی تحصیلی و دانشگاهی توجیه گردد. در صورت فقدان این بستر نظری، ایجاد رشتۀ جدید بهعنوان زیرشاخهای از شاخۀ اصلی موجب سردرگمی خواهد شد.
حال با توجه به مسائل مطروحه در بالا میتوانیم نتیجه بگیریم که در یک میدان مطالعاتی حاصل از فعالیتهای انسانی، تحت نام جنگ، عوارض و آثار اینگونه فعالیت انسانی بهصورت اشکال مختلفی بروز و ظهور می یابد:
معانی و تفاسیر درون ذهن افراد متأثر و مرتبط با جنگ. این معانی بهصورت کمّی و یا کیفی قابل استخراج هستند؛
متون متأثر و مرتبط با جنگ. این متون به دو گروه متون تصویری و نگارشی تقسیم میگردد. متون نگارشی به دو گروه متون ادبی و غیر ادبی تقسیم میشود.
آثار فیزیکی مرتبط با جنگ ویا متأثر از آن، شامل مجسمهها، نماها و غیره.
پس کل میدان مطالعاتی جنگ در این موارد متجلی شده است. از طرفی دیگر، شاخههای مختلف علمی میتوانند این میدان مطالعاتی را مورد بررسی قرار دهند. با ملاحظۀ بحث قبلی در هر یک از این شاخهها رویکردهای مختلفی از لحاظ مسائل تحقیقاتی، نظریات و روشها برقرار است که میتواند حوزۀ جنگ را مورد کاوش قرار دهد. بنابر این برساختههای زبانی دارای معنا و احساس که در هر یک از عوارض و آثار بالا تجلی یافته است میتواند مورد مطالعه و بررسی پژوهشگران علم ادبیات قرار گیرد. حال اگر به اینجا برسیم که رویکردی خاص نسبت به این میدان جنگ داریم و یا اینکه بخش خاصی از میدان مورد توجه ماست و یا اینکه، مجموعهای از مسائل خاص را مد نظر داریم که میخواهیم با استفاده از کندوکاو در آثار ادبی موجود در این اشیا آنها را بررسی کنیم باید در درون آن شاخۀ علمی توجیهاتی نظری و مفهومی داشته باشیم. از این رو مفاهیمی چون پایداری، دفاع مقدس، جنگ تحمیلی، و هر مضمونی که از زاویۀ آن به میدان مطالعه جنگ مینگریم باید درون شاخۀ اصلی مادر نظریهپردازی کنیم و توجیه بنیادی داشته باشیم که این مفاهیم با چه توجیهات نظری و درونشاخهای شکل گرفتهاند. پس از این مورد میتوان با در نظر گرفتن ویژگیهای دو مورد بالا، به تأسیس رشتههای عملیاتی اقدام نمود که در این رشتهها دانشجویان و مدرّسان حول یک محور و دیدگاه نظری خاص مثلاً مفهوم نظری پایداری با حدود و تعاریف و بنیاد نظری مشخص گرد میآیند و فعالیتهای آموزشی و پژوهشی خود را بر این مبنا تنظیم می کنند و میکوشند از طریق تولیدات علمی و بهگردش درآوردن آن در اجتماع علمی ملّی و بینالمللی، از مواضع نظری خود بهطور عملی با پاسخگویی به مسائل
پژوهشی دفاع کرده، آنرا اصلاح کنند و توسعه دهند.
نتیجهگیری :
بهطور کلی با ملاحظۀ نظرات دستاندرکاران حوزۀ مطالعات ادبیات پایداری و در سطح وسیعتر، پژوهشهای جنگ و دفاع مقدس در حوزۀ علوم انسانی و اجتماعی ایران مشخص میشود که نوعی پریشانی نظری و عملیاتی حاکم است. برای برونرفت از این فضا و مشخص شدن برنامۀ فعالیتهای آیندۀ آموزشی و پژوهشی بهویژه در رشتۀ ادبیات پایداری، توجه به الگوی عناصر سهگانۀ سازندۀ نظام پژوهشهای علمی بسیار ضروری است. پژوهش علمی یک فعالیت چند وجهی است.
پیشنهادات :
علاوه بر این، تأمل در موارد زیر برای ارتقای سطح علمی پژوهشهای مرتبط با میدان مطالعاتی جنگ، در ایران بسیار حائز اهمیت است:
لازم است در حیطۀ بینشهای بنیادی، مکتبی و پارادایمی، مجموعهای مشخص برای پشتیبانی مفهوم و الگوی پایداری بهوجود آید؛ یعنی اینکه مفهوم ادبیات پایداری از حیث نظری پرورده گردد و مشخص شود چه استنباط نظری از این مفهوم در بین کنشگران علمی وجود دارد. در حال حاضر چهار نوع رویکرد را در این زمینه میتوان توضیح و پیشنهاد داد:
رشتۀ تحصیلات تکمیلی ادبیات پایداری از حیث حوزۀ مطالعاتی فقط منحصر به میدان جنگ عراق و ایران. در اینجا برای مفهوم پایداری هیچ پشتوانۀ نظری و مفهومی ارائه نمیشود و صرفاً مراد از پایداری کل میدان مطالعاتی جنگ هشتساله است. در اینجا نکتۀ مهم این است که محدودیت میدان با توجیهات سیاستگذارانه و یا نظری به اجتماع علمی ملّی و جهانی اعلام شود. زیرا خروج قسمتهایی از میدان مطالعاتی جنگ در ایران، مثلاً جنگهای ایران و روس، جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم نباید خالی از وجه نظری و تحلیلی باشد.
رشتۀ تحصیلات تکمیلی پایداری با تمرکز بر میدان مطالعاتی علاوه بر جنگ، شامل میدان مطالعاتی انقلاب نیز میباشد. در اینجا هم صرف تمرکز بر این میادین خاص توجیهگر مفهوم پایداری شده است. شایسته است در اینجا مشخص شود مصادیق میدان مطالعاتی تا چه حد وسیع است: آیا پدیدههای سیاسی و یا پدیدههای طبیعی مثل فقر و خشکسالی را نیز دربرمیگیرد.
در حالت سوم برای مفهوم پایداری یک مبنای نظری ساخته و پرداخته شده است، اما نکته در اینجاست که این مبنای نظری دارای ریشۀ ایدئولوژیک است و در بسترهای تحولات سیاسی و اجتماعی خارج از اجتماع علمی پژوهشگران ادبیات حرکت میکند. بنابر این با تحولات اجتماعی سیاسی و به موازات آن تغییر ایدئولوژی نظام سیاسی اجتماعی، رویکرد پژوهشگران نیز دستخوش تغییرات میگردد. فیالمثل با تغییر سیاست دولتی دربارۀ مسلمانان چین یا چچن، یا در درون ایران نسبت به اقوام، برنامههای پژوهشی تحت تأثیر قرار میگیرد.
در بهترین حالت، با تمرکز بر میدان مطالعاتی جنگ، جریانهای متفاوت نظری و روشی درون رشتۀ مادر ادبیات و یا خارج از آن بهصورت بین رشتهای بهوجود میآید. تمام این جریانها سعی دارند در امر آموزش و پژوهش روی میدان جنگ به تولید علم و تربیت نیرو بپردازند. تفاوت این جریانها در رویکردهای متفاوت آنها به تمام یا بخشی از میدان جنگ است. مثلاً یک عده از اندیشمندان علم ادبیات، مبانی نظری و روشی را حول توجیه مفهوم دفاع مقدس ارائه میکنند و میکوشند مسائل محوری خاصی را بر اساس این بینش نظری پاسخ دهند. گروهی دیگر به همان میدان مطالعات جنگ عراق و ایران، از زاویۀ یک بنیاد نظری و مفهومی دیگر مثلاً پایداری توجه میکنند و برای این مفهوم ساز و برگی از تعاریف و نظریات و الگوهای نظری فراهم میآورند.
نگاه بینرشتهای به میدان مطالعاتی جنگ فواید بسیاری را برای جامعۀ علمی ایران و جهان دربرخواهد داشت. علاوه بر فواید آن تأسیس رشتههای بینرشتهای برای پژوهش در میدان مطالعاتی جنگ ایران و عراق ضرورت دارد؛ زیرا تمام عناصر این میدان که حامل عوارض و آثار کنشهای انسانی حاصل از فعالیت جنگ هستند، در دایرۀ هدف ابزار نظری و روشی علم ادبیات قرار نمیگیرند. مثلاً بررسی ذهنیتها و نظام تفسیری افراد در مورد جنگ و آثار ادبی آن یا آثار فیزیکی و یا متون تصویری مرتبط با جنگ را با روشها و بینشهای معمول علم ادبیات نمیتوان بررسی کرد. از اینرو، برای تکمیل پژوهشهای ادبی میدان مطالعاتی جنگ، تأسیس رشتههای بینرشتهای مانند ادبیات، جامعه و جنگ در مقاطع ارشد و دکتری ضروری به نظر میرسد.
در تأسیس رشتهها یا مقاطع جدید تعیین نقش اهداف، برنامه و سرفصلهای پیشنهادی در ارتباط بین شاخههای علمی و میدان تحقیق جنگ بسیار ضروری است بر این اساس باید بررسی کرد در مقطع و رشتۀ جدید آیا کل میدان مطالعاتی جنگ هدف آموزش و پژوهش است یا بخشی از آن. از سوی دیگر، مجموعهای از مسائل محوری خاص، بینشهای توجیهگر و روشهای پژوهش متناظر با آن نیز ارائه گردد.
منابع :
اسلامی (1388) مریم. «از میان آتش و باروت». مجموعه مقالات پانزدهمین جشنواره کتاب سال دفاع مقدس. بهاهتمام محمود رضا اکرامیفر. بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس.
نجفی (1389) رضا. «درآمدی تطبیقی بر آسیبشناسی ادبیات پایداری». مجموعه مقالات همایش اول تا پنجم. ناشر: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس.
Turner (2003)، Jonatan. Modern Sociological Theory. London: Rutledge Press.