جریانشناسی ادبیات داستانی دفاع مقدس
محسن پرویز
محسن پرویز از اعضای مؤسس انجمن قلم ایران و در
دورههای متعدد عضو هیئت مدیرۀ انجمن بوده است. او بهعنوان کارشناس فرهنگی با
نهادها و مراکز فرهنگی مختلفی همکاری داشته و از جمله، عضو کمیتههای «تدوین سند
مهندسی فرهنگی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران و مدیریت کلاندستگاههای فرهنگی» زیرمجموعۀ
شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده است.
پرویز در دورههای مختلفی بهعنوان داور با جشنوارههای
کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، کتاب سال دفاع مقدس، قلم زرین، داستان انقلاب، شهید
غنیپور و جایزۀ ادبی شهید اندرزگو و… همکاری
داشته است.
آغاز
کلام
در حوزۀ ادبیات یا هنر مکتوب، دو گونه شعر و داستان
داریم که خلاقیت و آفرینندگی، بهمعنای واقعی کلمه، در آنها بهچشم میخورد. سایر
گونهها این میزان از تخیل را ندارند.
ادبیات داستانی دفاع مقدس ذیل همین گونۀ خلاقانۀ
ادبیات از همان سالهای ابتدایی جنگ در ردههای سنّی کودک و نوجوان و بزرگسال شکل
گرفت، تولیدات اولیۀ کودک و نوجوان در حوزۀ ادبیات داستانی، بهلحاظ کمّی و کیفی،
برتری داشت و در طول زمان ادبیات داستانی بزرگسال نیز تقویت شد. در کنار اینها از
همان سالهای آغازین گونۀ ادبی دیگری به نام زندگینامۀ داستانی خلق شد که بهنوعی
پیش از دفاع مقدس در ایران وجود نداشت.
در اوایل دهۀ شصت ما چند نهاد و فعالیت مشخص داشتیم
که بهعنوان کانونهای اصلی تولید انواع مختلف ادبیات مرتبط با انقلاب و دفاع مقدس
فعالیت ویژه داشتند.
یکی
از آنها حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی بود، یکی دیگر مجلات خاصی بود که در دهۀ
شصت پرطرفدار بودند. یکی دیگر از کانونهای اصلی بخشهای فرهنگی سپاه بود که بهطور
مشخص در این حوزه فعالیت زیادی داشتند.
مجموعهای که آقای سرهنگی در حوزۀ هنری راهاندازی
کرد، بیشتر به جنبۀ ثبت خاطرات و حفظ و بازنویسی آنها میپرداخت و طبیعتاً در
این دایره قرار نمیگیرد، اگرچه زحمت زیادی هم در آن مقطع زمانی کشیدند. در کنار
این فعالیت ما در حوزۀ هنری شاهد برگزاری کلاسهای داستاننویسی و جلسات نقد و
بررسی شعر بودیم و نشریات حوزۀ هنری، بهویژه نشریۀ سورۀ نوجوان که برای ردۀ سنّی
کودک و نوجوان منتشر میشد؛ بهطور مشخص در حوزۀ ادبیات داستانی فعالیت داشتند و
کتابهایی هم تحت عنوان «سورۀ بچههای مسجد» و بعد هم برای بزرگسالان تحت عنوان «سوره»
منتشر میکردند.
بخش زیادی از اینها تحت تأثیر دفاع مقدس بود و به
موضوع دفاع مقدس میپرداختند و بسیاری از شاعران و نویسندگانی که بعداً بهویژه در
حوزۀ شعر صاحب نام شدند نخستین آثارشان را در آنجا منتشر کردهاند. در نشریاتی هم مانند
کیهان بچهها به سرپرستی مرحوم امیرحسین فردی، جلسات نقد داستان برگزار میشد
و فعالیتهایی نیز آن مرحوم در مسجد جوادالائمه داشت.
سپاه نیز در ایام جنگ صرفاً مأموریت نظامی نداشت.
سپاه مجلات بسیار پرطرفداری داشت، و نشریهای برای بزرگسالان تحت عنوان پیام
انقلاب، نشریهای برای جوانترها با نام امید انقلاب، و دو نشریه نیز برای
کودک و نوجوان منتشر میکرد که یکی نشریۀ کودک مسلمان بلوچ ویژۀ سیستان و
بلوچستان بود که مسائل محلی و منطقهای در آن منعکس میشد، و دیگری نشریهای عمومی
که نهال انقلاب نام داشت. در واقع این نشریات (نهال انقلاب، پیام
انقلاب، امید انقلاب) تقریباً همۀ ردههای سنی را پوشش میدادند.
من به یاد دارم در سال 1364 شمارگان نشریۀ نهال انقلاب به بیش از سیصدهزار نسخه رسیده بود و گمان میکنم همان موقع کیهان بچهها که نشریۀ نسبتاً خوب و مورد اعتنایی بود؛ کمتر از دویستهزار نسخه منتشر میشد. همۀ اینها از طریق شبکۀ توزیع و یا از طریق اشتراک به فروش میرسید و این فروش به خاطر حمایتها نبود.
بخش زیادی از اینها تحت تأثیر دفاع مقدس بود و به موضوع دفاع مقدس میپرداختند و بسیاری از شاعران و نویسندگانی که بعداً بهویژه در حوزۀ شعر صاحب نام شدند نخستین آثارشان را در آنجا منتشر کردهاند. در نشریاتی هم مانند کیهان بچهها به سرپرستی مرحوم امیرحسین فردی، جلسات نقد داستان برگزار میشد و فعالیتهایی نیز آن مرحوم در مسجد جوادالائمه داشت.
فروش این نشریان از همان قواعد کلی سایر نشریات در
آن ایام پیروی میکرد. بدین معنا که اگر تقاضا افزایش مییافت شمارگان در شمارۀ
بعد مقداری افزایش پیدا میکرد، و اگر مرجوعی یا ماندگاری در انبار بیش از ده درصد
بود، شمارگان کاهش مییافت. همۀ نشریات از این قاعده پیروی میکردند. گزارشهای میدانی که در نشریۀ امید انقلاب در سالهای 61 و
62 چاپ میشد توسط خبرنگاران اعزامی نشریه تهیه میشد، در آن زمان در این حوزه فعالیت
زیادی در نشریات صورت میگرفت که بهطور کلی در پایگاههایی نظیر بخشهای فرهنگی
سپاه انجام میشد. سپاه در کنار مأموریت نظامی، برای خود مأموریتهای تبلیغی و
فرهنگی نیز قائل بود. آثاری هم که تولید میکرد، آثار قابل قبولی بودند، زیرا در
شوراهایی بررسی میشدند که سختگیری در آنجا وجود داشت. بعد از پایان جنگ، رفتهرفته
این مأموریتها به سمتی رفت که در بنیاد حفظ نشر و آثار دفاع مقدس تجمیع شد، و شکل
عامتری پیدا کرد.
از
همان اوایل جنگ انتشار داستانهایی را شاهد باشیم که از همۀ عناصر داستانی
بهره گرفته بودند و صرفاً یک خاطرهنویسی ساده یا بازآفرینی سادۀ خاطرات
نبودند و در آنها شخصیتپردازی، پیرنگ مناسب، زاویۀ دید مناسب، اوج و فرودی
که در داستان انتظار داریم، و در واقع همۀ عناصر داستانی در آنها نمود داشته
باشد. |
شمار داستانهای بلند در دهۀ شصت بهویژه در نیمۀ نخست
این دهه چندان زیاد نبود و داستان کوتاه بیشتر منتشر میشد، این داستانهای کوتاه
قابل تأمل بودند، و این نکتۀ مهمی است.
در دهۀ هفتاد، نگارش زندگینامۀ داستانی به گونههای
ادبی افزوده شد و این گونۀ ادبی پرمخاطب بود و هست، ولی وفاداریش به واقعیت زندگی
شخصیتهای اصلی آن بیش از میزان تخیلی است که نویسنده بهکار میگیرد. در یک جمعبندی
به نظر میرسد که در دهۀ شصت ما با نسلی از داستاننویسان روبرو بودیم که شاید
قبلاً داستان هم نوشته بودند، ولی جدیترین آثار آنان در حوزۀ دفاع مقدس بوده است.
بسیاری از آثار این نویسندگان هنوز هم جزو آثار خوب و خواندنی این حوزه بهشمار میروند.
در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدیریت،
به این معنا که در جایی یک استراتژی تدوین شود و سپس به اجرا درآید، وجود نداشت، و
بیشتر اتفاقات به فعالیتهای افراد متکی بود؛ یعنی کسانی که احساس وظیفه میکردند
و در عین حال بااستعداد هم بودند، توانستند کارهای موفقی هم بکنند. در واقع، میخواهم
بگویم شاید آنچه روی داد محصول مدیریت هوشمندی نبود، بلکه حاصل خرد جمعی جامعۀ
انقلابی آن دوران بود. جامعه بهصورت خودجوش به جایی رسیده بود که یکباره گروه
زیادی به سمت جبهه برود و بخشی از این بسیجیان که هنرمند هم بودند و تفکر انقلابی
داشتند، اسلحه به دست نگیرند و کار هنری انجام دهند؛ یعنی غلبه با آن روحیۀ بسیجی
حاکم بر آثار بود.
در دهۀ هفتاد، گونۀ ادبی دیگری در حوزۀ تاریخ شفاهی
پدید آمد که صرفاً خاطره نبود، و همانندیهایی با ادبیات داستانی داشت؛ یعنی از ابزارهای
داستانی در زندگینامهها، منهای تخیل، استفاده میشد.
در این گونۀ ادبی تلاش میشود نوعی شخصیتپردازی
شود، و روند کار از طراحی مناسب یا پیرنگ برخوردار باشد و رابطۀ علت و معلولی
حوادث حفظ شود، حوادث فرعیِ کماهمیت حذف و حوادث اصلی پررنگتر گردد. در واقع،
منهای تخیل که در این گونه راه ندارد سایر عناصر داستانی را تقریباً میتوان دید و
در زندگینامه مورد استفاده قرار میگیرد. برخی از این زندگینامههای داستانی جزء
آثار پرخواننده و خوب میشود. برای مثال به تازگی کتابی به نام یحیی منتشر
شده است که بازنوشتۀ خاطرات سردار رحیم صفوی است و من چیزی کمتر از یک کار داستانی
خوب در آن ندیدم.
در دهۀ هفتاد شکل خامتری نیز از این گونۀ ادبی پدید
آمده است. در کنگرههای شهدای استانهای مختلف آثاری از قبیل شعر، داستان، زندگینامۀ
داستانی منتشر شده است که کارهای نسبتاً خوب و خواندنی است. در این زمینه ما رشد
خوبی داشتهایم و برخی از آثاری که هماینک نوشته میشوند رشد بیشتری دارند، گویی
نویسندگان جوان فعالیت خود را از پلۀ پایین شروع نکردهاند و در ادامۀ نسل پیشین
خود از پلههای بالاتر آغاز کردهاند؛ زیرا این نسل کارهای پختهتر و ارزشمندتری دارند.
منظور
از نویسندگان بسیجی لزوماً کسانی نیستند که در جبهۀ نبرد حضور داشتند، بلکه
منظور کسانی است که ذیل تفکر بسیجی داستان نوشتهاند یا شعر سرودهاند؛ یعنی
افزون بر اینکه سختیها، مشکلات، کمبودها و کاستیها را از نگاه یک بسیجی میبینند
در همان حال با این انقلاب و نظام و ظلمی که به آنها از ناحیۀ دشمن روا داشته
شده، همدلی و همدردی میکنند |
در سالهای آغازین انقلاب تفکری وجود داشت که میخواست
روبروی انقلاب بایستد، اما جرأت و جسارت ابراز آن را نداشت، در حالی که از سالهای
بعد، با توجه به رویههای خاصی که سیاستمداران به معنای واقعی کلمه در پیش گرفتند رفتهرفته
مشکلاتی پدید آمد.
در هر نظامی، اصل بر این است که فضا برای فعالیت
فرهنگی معتقدان به آن نظام و کسانی که حاضرند در راه آن نظام فداکاری کنند باز
باشد. این حداقل اتفاقی است که باید روی دهد. یعنی عدهای معتقد به انقلاب اسلامی میخواهند
در دفاع از انقلاب اسلامی چیزی بنویسند، کاری انجام دهند و اثری منتشر کنند. حداقل
چیزی که انتظار داریم این است که در برابر زحمتی که میکشند، مانعی بر سر راهشان
نباشد. اما ما در برهههای زمانی، سیاستهای فرهنگی خاصی را شاهد هستیم که بر سر
راه نیروهای همراه انقلاب مانع ایجاد میکند، و به حمایت از طرف مقابل میپردازد.
این یک پدیدۀ نوظهوری است که گمان میکنم تنها در
کشور ما میتوان آن را ببینیم، بعید است در سایر انقلابهای دنیا، یا در سایر نظامهای
دنیا، چنین چیزی را شاهد باشیم که سر راه نیروهای مدافع نظام مشکلآفرینی کنند، و
از فعالیتشان جلوگیری شود. برای مثال در یک مقطع زمانی در وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی به افرادی جایزه داده میشود که آثارشان در مقابل انقلاب اسلامی، یا در
مقابل دفاع مقدس است، و این خیلی شگفتانگیز است، یا از ناشرانی حمایت میشود که
برآیند کلی آثارشان و جهتگیری کلی آنها، نهتنها همراه با انقلاب نیست، بلکه میکوشند
نسبت به حقانیت جمهوری اسلامی نیز سؤالات و شبهاتی ایجاد کنند. کتابهای این
ناشران خریداری میشود، و در چاپ آثارشان مساعدتهایی صورت میگیرد، اینگونه
اقدامات شگفتانگیز در همۀ عرصههای هنر هم بهچشم میخورد و صرفاً در هنر مکتوب
نیست؛ در سینما، موسیقی، تئاتر هم همینگونه است. شما میبینید از امکانات نظام
جمهوری اسلامی استفاده میشود و بعد کاری تولید میگردد که با اهداف جمهوری اسلامی
و انقلاب اسلامی هیچگونه همخوانی و سازگاری ندارد.
در اواسط دهۀ هفتاد فضا بهگونهای باز شد که
افرادی که پیشتر ملاحظهای داشتند و چندان تفکر و نگاه خود را بروز نمیدادند،
راحتتر وارد فضا شدند و مطالب و بیان هنری را بهشکلی بیان کردند که توأم با
تحریف و خلاف واقع بود؛ یعنی فضای فرهنگی به گونهای بود که در ظاهر بیطرفانه به
نظر میرسید، اما در باطن جانبدارانه و جناحی بود، و این لغزش کسانی را در پی داشت
که شاید چندان استوار نبودند. بالأخره شاعر، نویسنده و همۀ کسانی که در بخشهای گوناگون
ادب و هنر فعالیت میکنند، علاقهمند هستند که نتیجۀ خلاقیت خود را ببینند؛ یعنی
اگر کاری در عرصۀ انقلاب و دفاع مقدس تولید شود و آن را نگاه نو بنامند، توجه به
آنسو جلب و به الگویی برای دیگران تبدیل شود که از آن تبعیت کنند.
شاید
ما تاریخنگار نباشیم، اما اثری هنری میآفرینیم و آن اثر هنری در تاریخ باقی
خواهد ماند و خوانده خواهد شد. |
اگر کسی بخواهد با انقلاب فرانسه آشنا شود، میتواند
کتابهایی را بخواند که دربارۀ انقلاب فرانسه نوشته شده است، اما اگر کسی بینوایان
را بخواند، ناخواسته در جریان و همراه انقلاب فرانسه قرار میگیرد که ویکتور هوگو
آن را به تصویر کشیده است و کسی که این کتاب را میخواند، تصویری ذهنی از رویدادهای
این انقلاب بهدست مسآورد که این رویدادها گرچه ممکن است اتفاق افتاده باشد ولی
رویداد نادری است و همین رویداد نادر از انقلاب فرانسه در ذهن او باقی میماند.
ما هم در
ادبیات داستانی چیزی را برای آیندگان به میراث میگذاریم. شاید آیندگان تاریخ
نخوانده باشند، اما وقتی داستان میخوانند ممکن است صحنههای نادر و جزیی که با
جریان غالب در دفاع مقدس ناسازگارند، به عنوان تصویر اصلی و برجستۀ دفاع مقدس در
ذهنشان باقی بماند. به عنوان مثال، در دفاع مقدس من به عنوان کسی که در جبهه حضور
داشتم، در کنار رزمندگان شجاع و استواری که در مقابل گلولههای دشمن میایستادند و
بیباکانه پیش میرفتند و به فتوحات میرسیدند، سربازی را هم دیدم که از شدت ترس
جرأت نمیکرد سرش را از خاکریز بلند کند. ما خاکریز را رها کردیم، در عملیات فتح
المبین پیش رفتیم و آن سرباز همانجا ماند. حالا اگر من بخواهم داستان این سرباز
را بنویسم، بدون اشاره به هزاران سرباز و بسیجی که خاکریز را رها کردند و به سمت
دشمن شتافتند و به شهادت رسیدند، نهایت بیانصافی است، در حالی که میتوانم مدعی
شوم که این هم واقعیتی از جنگ بوده است، اما چیزی که به مخاطب القا میشود این است
که رزمندگان ما ترسو بودند. در حالی که آن سربازِ پشتِ خاکریز مانده، برآیند و
جریان کلی دفاع مقدس نبود.
در یک مقطع زمانی باب شد برخی از نویسندگان برای
نوآوری، داستان آن سربازی را بنویسند که آنجا گریه میکرد و ترسیده بود. در واقع،
اگر ما از این سرباز یاد میکنیم انصاف و وجدانمان حکم میکند که این یادکرد در
کنار سخن از هزاران نفری باشد که خاکریز را رها کردند و پیش رفتند. همچنین، برای
مثال در جبهۀ مقابلِ ما هم نیروهای بعثی بودند و هم نیروهای عراقی. بسیاری از
نیروهای عراقی در جبهۀ مقابل افراد نمازخوان و معتقدی بودند، و به این تهاجم صدام
خونخوار و دیکتاتور علیه ایران اعتقادی نداشتند. اگر ما جبهۀ مقابل را ترسیم میکنیم
باید هر دو گروه را ببینیم تا انصاف را رعایت کنیم، نه اینکه از آن طرف هم عراقیِ
نمازخوان معتقد را به تصویر بکشیم و آن بعثی را حذف کنیم.
بسیاری
از ما گاهی اوقات در گفتار و نوشتار خود به جمهوری اسلامی ظلم میکنیم؛ یعنی
واقعاً جریان کلی انقلاب را نادیده میگیریم. ما در یک لباس سفید زیبایی که بر
قامت جمهوری اسلامی است، دنبال یک لکۀ کثیف میگردیم و میکوشیم آن را بزرگ
کنیم و به رخ بکشیم. |
در نگاه اسلامی شما باید از چنین چیزی پیشگیری کنید.
آیۀ «من استطعتم بالقوه» برای چیست؟ تا آنجایی که توان دارید، خودتان را قوی کنید
تا دشمن از شما بترسد و اصلاً جرأت نکند به شما حمله کند. نگاه اسلامی که نگاه
زیبای حضرت امیر (ع) به این ماجرا است و میگوید: «جاهِدوا...»: مجاهده کنید، و
برای آیندگان، مجد و عظمت بهیادگار بگذارید. در واقع، جهاد در راه خدا. این به
معنای جنگطلبی نیست، عدهای به کشور ما حمله کردند آنوقت ما بنشینیم و تماشا
کنیم. صلح مطلق معنایش چیست؟ این چه الگویی است که از دهها هزار کیلومتر آنطرفتر
ناو جنگی به اینجا میفرستد تا از منافع کشورشان حفاظت و منابع سایر کشورها را
غارت کند و بعد به ما القا نماید که جنگ بد است؟ اگر جنگ بد است ناوگان آنها در
خلیجفارس چه میکند؟ لشگر آنان در عراق و خلیج فارس چه میخواهد؟
سیاستگذاران
این عرصه یا مجریان باید در خدمت اهداف عالی نظام جمهوری اسلامی باشند و
بکوشند از این حوزه صیانت کنند و تفکر انقلابی را رشد و گسترش دهند، این به
سود مملکت است، و تنها بحث انقلاب اسلامی نیست. |
سیاستگذاران این عرصه یا مجریان باید در خدمت
اهداف عالی نظام جمهوری اسلامی باشند و بکوشند از این حوزه صیانت کنند و تفکر
انقلابی را رشد و گسترش دهند، این به سود مملکت است، و تنها بحث انقلاب اسلامی
نیست.
اگر این جنگ با این گستردگی در زمان رژیم پهلوی روی
میداد، بدون شک خوزستان از ایران جدا شده بود. و این مسئله نمونههای فراوانی
دارد. وقتی اهل مبارزه نباشید نتیجهاش پیامدهای ناگوار خواهد بود. ما نباید اجازه
دهیم این واقعیت وارونه جلوه داده شود و جوانانی که با دست خالی فداکاری کردند،
فراموش یا تهدید شوند.
در دفاع مقدس امکانات ما به هیچرو در حد امروز
نبود. بحث ابزارهای جنگی را کنار بگذاریم؛ صدام حملۀ شیمیایی میکرد و برای مقابله
با این حملات به کیتهای تشخیص گازهای شیمیایی و روشهای مبارزه با آن و ماسک ضد شیمیایی
نیاز داشتیم. اینها ابزارهای تهاجمی نیستند و ابزار دفاعیاند، اما با این حال از
ما دریغ میشد. وظیفۀ ما این است که این واقعیتها را ترسیم کنیم و به دیگران
بازگو نماییم. اینکه بنشینیم و یک چیزهایی بگوییم که اساساً با جریان غالب دفاع
مقدس سازگار نیست این انصاف نیست. به نظر من سیاستگذاران ما باید در عرصۀ فرهنگ
فضا را آماده کنند تا همراهان انقلاب بتوانند بهخوبی فعالیت کنند.
البته ناگفته نماند که مدیریت فرهنگی ظرافتهای خاص
خود را دارد، و از سایر بخشهای مدیریتی تا حدودی متمایز است؛ یعنی برای مدیریت
مثلاً بخش فنی، کشاورزی و یا سایر عرصههای فناوری حتی علمی، میتوان با یک برنامهریزی
درست کار را به نتیجه رساند و نتیجۀ خوبی بهدست آورد، ولی در عرصۀ فرهنگ باید
لطافتها و ظرافتهای خاصی هم مورد توجه قرار گیرد. مدیریت فرهنگی پیچیدگیهایی
بیش از مدیریت سایر حوزهها دارد. دربارۀ کتاب، فیلم و سایر مواردی که منتشر میشود
همین ظرافتها باید وجود داشته باشد.
برای مثال، وقتی میخواهیم به اثری مجوز انتشار بدهیم
طبیعتاً سطحی را در نظر میگیریم. وقتی میخواهیم توصیهای کنیم، سطح دیگری را. در
جایگاه حمایت نیز به نکات خاصی باید توجه شود که اینها باید بر هم منطبق شوند. در
واقع، اینکه فضا باز گذاشته شود و افراد بتوانند دیدگاههای مختلف را عرضه کنند حوزهای
است که نمیتوان با آن مخالفت کرد، بهویژه در عرصۀ هنر که قالبپذیر نیست. هنر را
نمیتوان تقطیع کرد و دربارۀ قطعه و هر بخش آن سخن گفت.
ممکن است از یک فیلم سینمایی یا از یک کتاب بتوان
پنج دیالوگ یا عبارت را بیرون کشیدتا حرف ضد دین، یا ضد انقلاب یا ضد جنگ در آن
نباشد، اما قضاوت کلی ما باید در مورد کل آن اثر باشد.
بهطور کلی، میخواهم
بگویم که دربارۀ آثار فرهنگی و هنری باید نگاهی کلان داشته
باشیم؛ یعنی اولاً آثاری که میخواهند چاپ شوند اجازۀ مطرح شدن اندیشههای مختلف
را داشته باشند و مانع بیان اندیشه نشویم و وقتی میخواهیم حمایت کنیم باید عوامل نیرومندتری
را هم بیفزاییم.
در قضاوت دربارۀ آثار هم باید کلیت یک اثر را
ببینیم و نه صرف بخشهای مشخص و جداشده از آن را، و اتفاقاً گفتگو در اینباره
بسیار کمککننده است.
نقد
داستان با نقد یک اثر فلسفی یا جامعهشناختی فرق میکند؛ یعنی کسی در مقام
موعظه در یک کتاب اندیشههایش را بیان میکند، شما میتوانید جملهجملۀ حرفهای
او را نقد کنید، ولی در داستان نمیتوانید، چون در داستان، دیالوگی را از زبان
یک کافر بیان میکند که ممکن است نقد به خدا هم بکند. به این شکل بخواهیم
اشکال کنیم، قرآن هم محل اشکال واقع میشود. برای همین در نقد ادبیات داستانی
تقطیع چندان روا نیست و ما باید با نگاهی کلی و دقیقتر به این موضوع بنگریم. |
در پایان، باید بگویم که چندی پیش مقام معظم رهبری
در سخنان خود دربارۀ ثبت و روایت دفاع مقدس مأموریتی به اهل هنر دادند که میتوان
گفت دفاع مقدس چیزی نیست که تمام شده باشد و ما بخواهیم آن را فراموش کنیم، یا اینکه
همۀ گفتنیهای آن را گفته باشیم و دیگر چیزی برای گفتن نمانده باشد؛ نه اینگونه
نیست و ناگفتههای فراوانی دارد، و حتی بیان رویدادهای پیشگفته با شیوههای نو نیز
میتواند جذابیت داشته باشد. هماینک در ایام ماه محرم هستیم، و بدون اینکه بخواهم
تشبیه دقیقی کنیم، این دو شباهتهایی با هم دارند. برای مثال، بسیاری از ما با واقعهای
که در کربلا روی داد آشناییم و در مجالس عزاداری همان واقعه را بارها شنیدهایم،
اما وقتی شاعری با بیان هنری آن را به گونهای دیگر بیان میکند، یا وقتی مداحی میخواند،
ما از عمق جان احساس همدردی میکنیم چنانکه گویی یک واقعۀ جدیدی است و ما برای
بار اول آن را میشنویم.
هنر و
تاریخ با هم فرق میکنند، در عرصۀ تاریخ شما میتوانید به جایی برسید که بگویید من
همۀ ابعاد تاریخی ماجرا را بیان کردم و نکتۀ دیگری باقی نمانده است، اما همین
موضوع با بیان هنری میتواند، هزاران شکل مختلف پیدا کند.
به عبارت دیگر، تبدیل دفاع مقدس و ارزشها و
رخدادهای ارزشمند آن به بیان هنری و ارائۀ آن در قالب هنر راهی است که هیچگاه
کهنه نمیشود و هرگز به پایان آن نمیرسیم. ایثار و از خودگذشتگی عموم رزمندگان و
شهدا که شما بهراحتی میدیدید که چگونه انسانی را متحول میکرد و از او انسان
دیگری میساخت قابل احترام است و میتواند الگو قرار گیرد. بیانِ هنری این پدیده
هیچگاه پایانی ندارد. از اینرو، به نظر من نگاه مقام معظم رهبری از این جنس است
و ایشان توصیه میکنند که بیان هنری را فراموش نکنیم.
دفاع مقدس برای ایران، میراثی معنوی پدید آورده است
که در گذشتۀ این کشور هم سابقه ندارد؛ صحنههایی که دیده نشده بود و شاید در آینده
هم هیچگاه دیده نشود. برای همین باید از این میراث معنوی حراست کنیم تا برای
آیندگان ما هم بماند.
فرمایش ایشان معطوف به این است که چگونه میتوان
این کار را انجام داد. این مسئله سطوح مختلفی دارد. متأسفانه عموم مسئولان ما وقتی
به فرمایش مقام معظم رهبری میرسند در حد حرف و سخن تابعاند و استفاده میکنند،
اما اینکه این سخن چگونه اجرایی شود و در این مسیر گامی به پیش رود، متأسفانه
اتفاق خاصی نمیافتد. این موضوع بخشهای گوناگونی دارد؛ بخشی از آن به سیاستگذاران
مربوط است و آنها باید در تدوین برنامههای کلان چشمانداز بیست، سی سال آینده آن
را تعریف کنند و این موضوع را در نظر گیرند چه در حوزۀ فرهنگ، چه در سایر بخشهایی
که باید حامی فرهنگ و یا زمینهساز فعالیتهای فرهنگی باشد.
در بخش قانونگذاران نیز طبیعتاً باید به این مسائل
توجه شود. اگر قوانین این بخش را تدوین نمیکنند؛ دست کم قوانین بهگونهای نباشد
که سد راه این مسیر قرار گیرد.
یک بخش هم به
مجریان مربوط است که برنامههای کوتاهمدت را اجرا میکنند و قرار است در کوتاهمدت
این برنامهها را به اجرا درآورند.
بخشی هم به هنرمندان مربوط است. وظیفۀ هنرمندان این
است که در حد توان هنری خود فراموش نکنند که حوزۀ دفاع مقدس همواره در اولویت است
و باید به این حوزه پرداخت.
کسانی هم که برنامهریزیهای کوچک میکنند، یعنی
ناشران دولتی و غیردولتی، حمایت و پشتیبانی از این جریان را باید در دستور کار خود
قرار دهند. این نکتۀ مهمی است که گاهی اوقات از آن غفلت میشود. در واقع، اگر
هنرمند و نویسنده بداند اثری که مینویسد و یا برای آن زحمت میکشد، در چاپش دچار
مشکل نمیشود و مورد استقبال قرار میگیرد، بیشتر در این حوزه قلم میزند.
در
نهایت، اگر سیاستگذارانِ لایههای اصلی از نگاه کلان خود برنامۀ مفصلی برای این موضوع
تدارک ببینند، آنگاه ممکن است یک یا چند گام به پیش رویم