هادی خورشاهیان از جمله شاعران و نویسندگانی است که هم در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان فعالیت دارد و هم در حوزۀ ادبیات بزرگسال. او که لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی دارد، هماکنون در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به کار است. از سال ۱۳۷۰ آثارش در مطبوعات به چاپ رسیده و تاکنون 120 عنوان کتاب در حوزههای ادبیات کودک و نوجوان، شعر، ادبیات داستانی، ترجمه، نقد ادبی، نمایشنامه و فیلمنامه از او منتشر شده است. آثار وی در چند جشنواره برگزیده شده و در چند جشنواره نیز به عنوان داور حضور داشته است.
ادبیات دفاع مقدس در حوزۀ کودک و نوجوان چگونه شکل گرفت و چه کسانی در آن نقش داشتند؟ از ابتدای شکلگیری در دوران دفاع مقدس چه وضعیتی داشت؟
میتوان گفت با آغاز جنگ در 31 شهریور سال 59 و در همان روزهای نخست تهاجم عراق به ایران جریان ادبیات داستانی دفاع مقدس در شکلهای مختلف آغاز شد، ولی در مورد اینکه اولین کارها را چه کسانی، چگونه و با چه رویکردی نوشتند، حضور ذهن ندارم. البته بهخاطر دارم که در حوزۀ شعر بزرگسال، شعر جنبۀ حماسی داشت و بنا بود تهییج کند و تأثیر بگذارد. بهیاد دارم در داستان بزرگسال، قاسمعلی فراست، کتاب نخلهای بیسر را نوشت یا احمد محمود، کتاب زمین سوخته را منتشر کرد. رمان بهگونهای است که در ذهن میماند، داستان کوتاه زیاد خواندهام ولی حضور ذهن ندارم که دقیقاً بگویم چه کسانی اولینها را نوشتند. چیزی که از مطالعات در ذهنم مانده، این است که نویسندگان نسل پیش از ما مانند ناصر ایرانی و محمود گلابدرهای که نویسندگان شناختهشدهای بودند و پیش از انقلاب هم مینوشتند، این مسیر را آغاز کردند و از نویسندگان جوانی نبودند که پس از سال 57 نوشتن را آغاز کرده باشند. این در مورد ابتدای شکلگیری ادبیات کودک و نوجوان در عرصۀ ادبیات دفاع مقدس. پس از آن، هر چه جلوتر آمدیم آثار خوبی در حوزۀ داستان نوجوان پدید آمد که از این میان، میتوان به آثار نویسندگانی چون حسن بنیعامری و محمدرضا کاتب اشاره کرد. البته نخستین گامها را در این زمینه نسل پیش از انقلاب برداشتند، و تا جایی که در ذهن دارم نخستین کارها را کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر کرده است؛ و مراکز انقلابی نشر به این شکل و شمایل بعداً پدید آمدند. در دهۀ شصت و تا زمانی که دفاع مقدس همچنان ادامه داشت، یعنی تا پذیرش قطعنامه در اواخر تیرماه 1367، همه وارد شده بودند؛ نویسندگان کودکان و نوجوان مثل امیرحسین فردی، حسین فتاحی و محمدرضا بایرامی همگی در این حوزه فعالیت داشتند. آن زمان، بهویژه در حوزۀ داستان و حتی حوزۀ شعر کودک و نوجوان، آثار ضعیف دیده نمیشد؛ یعنی با اینکه در بحبوحۀ جنگ بودیم و ضرورت داشت آثار ادبی با شتاب بیشتری پدید آید، اما میتوان گفت ما ادبیاتی جدّی داشتیم، و نویسندگان حرفهای که آن دوران جوانتر بودند، درصدد خلق آثار جدّی بودند. این در حالی است که متأسفانه بعدها این وضعیت را شاهد نیستیم، و کارها رو به ضعف رفت، و در حوزۀ دفاع مقدس کارهای ضعیف زیادی نوشته شد؛ البته تولید داستان، از نظر کمّی وضعیت خیلی خوبی داشت، و استقبال زیادی هم از آن میشد، و شمار زیادی وارد عرصۀ کودک و نوجوان شدند، و طوری شد که بسیاری از افراد علاقه داشتند در حوزۀ شعر و داستان آثاری خلق کنند، و تعداد این افراد بسیار زیاد شده بود. به نظر من، دهۀ شصت دهۀ باشکوه ادبیات دفاع مقدس در حوزۀ کودک و نوجوان و بهویژه در حوزۀ داستان بود. برای مثال، داستان مهاجر کوچک آنطور که در ذهن من مانده برای آن مقطع بود، و از آن زمان کارهای کانون پرورش فکری بیشتر در ذهنم مانده است، و نویسندگان مختلفی، از جمله نادر ابراهیمی، با این کانون کار کردهاند که برخی به جریان روشنفکری تعلّق دارند.
در همان دوران، نویسندگان روشنفکر نیز در این حوزه کتابهایی پدید آوردند، ولی آن همراهی که در نویسندگان ارزشی و انقلابی بود در کارهای آنان بهچشم نمیخورد. آنها به جنگ به گونۀ دیگری نگاه میکردند، و این نیز طبیعی بود؛ قاعدتاً همۀ ما با جنگ مخالف بودیم، و در این شکی نیست، اما ما یک بُعد حماسی و عاطفی از جنگ میخواستیم، و این بُعد برای آنها مطرح نبود، برای آنها این مهم بود که جنگ نباید بهوقوع میپیوست، و همواره میتوان از ادامۀ آن جلوگیری کرد، ولی ما میدانستیم اینگونه نیست که این مسئله دست ما باشد و هر لحظه بتوانیم جلوی جنگ را بگیریم. عراق آغازگر جنگ بود، نه ما، او به کشور ما حمله کرده بود و حاضر نبود بازگردد. مشکل ما و نسل نویسندگان روشنفکر در پرداختن به دفاع مقدس همین مسئله بود. ما ضد جنگ بودیم؛ یعنی ضد ماهیت جنگ، نه جنگی که در آن دفاع میکردیم، و نمیتوان ضد دفاع بود. نویسندگان هیچ کشوری ضد دفاع نمینویسند، ولی روشنفکران اینگونه نمیاندیشیدند، آنها گمان میکردند پایان دادن به جنگ امکانپذیر است، ولی واقعاً اینگونه نبود.
به عبارت دیگر، نویسندگان روشنفکر بیشتر روی آسیبهای جنگ تمرکز میکردند، و آنگونه که به یاد دارم بیشتر هم اهل جنوب کشور بودند؛ شما میتوانید برای اطمینان در اینباره بیشتر تحقیق کنید. من چون پیشینۀ کاری آنها را دیدهام، چنین میگویم، و اکنون آنقدر کتاب منتشر میشود که بسیار سخت میتوان آثار پیشین را مطالعه کرد، و آنچه خواندهام به همان دوران مربوط میشود.
در دهۀ شصت آثار ادبیات دفاع مقدس، هم در حوزۀ داستان و هم در حوزۀ شعر بهلحاظ کیفی خوب بودند، نویسندگان این نسل نیز اعم از نویسندگان حرفهای پیش از انقلاب، و نویسندگان نوقلم و نسل اول انقلاب نویسندگانی خوب و جدّی بودند و همۀ آنها نامهای ماندگاری شدند؛ به عنوان مثال، امیرحسین فردی، یوسف قوجُق که در این دوران آثار خوبی نوشتهاند.
در آن دوران ناشران انگشتشمار بودند، و مثل امروز نبود که بیش از بیستهزار ناشر داریم، و نویسندگان فراوانی هم قلم میزنند. عرصۀ نوشتن و انتشار قدری فراختر شده است و افراد زیادی به این حوزه وارد شدهاند؛ همه مینویسند دلی هم مینویسند، دستشان درد نکند، اما نوشتهها از نظر ادبیات، تصویرگری و... ضعیف است. نمیگویم این مسئله به جریان اصلی آسیب میزند، ولی این ادبیات ضعیف خیلی پررنگ شده است.
بهطور کلی، در دهۀ شصت ادبیات بزرگسال چندان پررنگ نبود؛ زیرا شمار قابل توجهی از نویسندگان پیش از انقلاب، به دلایل مختلف، دیگر نمینوشتند؛ شاعران نمینوشتند، ادبیات کودک و نوجوانی که برای نسل انقلابی بود تازه پا گرفته بود و نویسندگان این نسل تازه نویسنده شده بودند. اینها پرقدرت بودند و با انرژی مینوشتند. بسیاری از کارهای برخی از نویسندگان نیز همان دهۀ شصت چاپ شد.
ادبیات کودک و نوجوان در دهۀ چهل و پنجاه متولد شده بود، ولی اتفاق مهم دقیقاً در دهۀ شصت رخ داد؛ یعنی بعد از سالهای 58، و 59، هم در عرصۀ ادبیات کودک و نوجوان، و هم در زمینۀ دفاع مقدس. به نظر من، در دهۀ شصت بهطور کلی ادبیات کودک و نوجوان در همۀ زمینهها پررنگتر از ادبیات بزرگسال بود. مثلاً از هوشنگ گلشیری اثری منتشر نشد؛ رضا براهنی یک یا دو اثر بیشتر چاپ نکرد، و یا عباس معروفی سمفونی مردگان را در سال 68 منتشر کرد. کارها در حوزۀ بزرگسال کم بود، و کارهای ارزشی و انقلابی چندانی در این عرصه نداشتیم، از نویسندگان این حوزه میتوان به میثاق امیر فجر هم اشاره کرد.
بعد از جنگ، دوران سازندگی بود و متأسفانه بازسازی برخی مناطق، بهویژه خوزستان، چندان با سرعت انجام نشد. در این میان، نمیگویم نویسندگان کودک و نوجوان سرخورده شدند و ننوشتند، ولی دیگر آن قدرت قبلی را نداشتند.
البته به برکت جشنوارهها، نهادها، سازمانها و... در زمینۀ ادبیات کودک و نوجوان دفاع مقدس آثاری تولید میشد، ولی کارهای خوب، کارهای دلی، کارهای پخته در دوران قبل بیشتر بود، و بر اساس برخی آثار فیلم و سریال نیز ساخته شد. در عرصۀ سینما، افرادی مانند ابراهیم حاتمیکیا بودند که سالها در این حوزه، حتی در سالهای جنگ، کارهای درخشانی کردند، اما در زمینۀ داستان چنین افرادی نبودند، نویسندهای نداشتیم که آن مقطع گل کرده باشد و پس از آن هر کار جدیدی که ارائه میدهد دیدنی و خواندنی باشد. زمانی که اسم ابراهیم حاتمیکیا میآمد منتظر فیلمش بودیم، ولی در میان نویسندگان جبهۀ انقلابی چنین کسانی را نداشتیم که منتظر انتشار آثارشان باشیم تا بخوانیم. در این میان، رضا امیرخانی توانست این ویژگی را بهدست آورد، ولی زمینۀ فعالیت او صرفاً دفاع مقدس نبود؛ مثلاً رمان از به که در مورد خلبانهاست کار بسیار درخشانی است؛ یا بعضی از کارهای حسن بنیعامری که مربوط به دفاع مقدس است، مثل کتاب گنجشکها بهشت را میفهمند یا کتاب نفس نکش بخند بگو سلام که کارهای پختهای هستند، ولی بیشتر در حوزۀ بزرگسالاناند تا کودک و نوجوان. کتاب فصل جوانی آقای فراست در مورد تیم شهید چمران نیز کار درخشان و خوبی است، ولی همانطور که گفتم نسبت به آن دورۀ باشکوه ادبیات دفاع مقدس، ما کارهای خوب کمتر داریم. اینجا باید از فرهاد حسنزاده نام ببرم. او کتابی به نام هستی نوشت که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را چاپ کرد. همزمان، جمشید خانیان، نمایشنامهنویس و نویسندۀ دیگری است که کتاب عاشقانههای یونس در شکم ماهی را نوشت و کار خوبی در عرصۀ دفاع مقدس است و کانون پرورش فکری آن را منتشر کرد. ابراهیم حسنبیگی نیز کتابهای خوبی نوشت که در عرصۀ دفاع مقدس بودند و تا جایی که حضور ذهن دارم جزء آثار شاخص بهشمار میرفتنداین سیر طی شد تا به دهۀ نود رسید، در این دهه هم کارهای خوبی منتشر شد، و شمارگان کتابها افزایش چشمگیری داشت و کتابها دیده میشدند. شاید یکی از دلایل آن فعالیت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باشد. خودم هم کتاب پلاک 61 را که در مورد دفاع مقدس است در انتشارات کانون چاپ کرده بودم. در آن دوره آقای حمیدرضا شاهآبادی که نویسندهای دینی و انقلابی بود، مدیریت کانون را بر عهده داشت. این کارها در طرح «رمان امروز» کانون مورد توجه قرار گرفت، و گمان میکنم بیش از 50 کتاب در چارچوب این طرح چاپ شد که از میان آنها حدود 10 اثر در مورد دفاع مقدس بود و کارهای خوبی درآمد.
سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس که زیرمجموعۀ بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس است رویدادهایی از جمله جایزۀ کتاب سال دفاع مقدس برگزار کرد که من هم در چند دورۀ آن داور بودم. به نظر میرسد این قبیل رویدادها و اقدامات موجب شد که نسل جوان و انقلابی وارد عرصۀ نشر شوند. در این دوران، ناشرانی مانند سورۀ مهر هم فعال بودند که میتوان گفت انتشارات نهاد حاکمیتی بود، و زیر نظر حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی فعالیت میکرد. در همین راستا مراکزی مانند شهرستان ادب، کتابستان معرفت، انتشارات شهید کاظمی و نیروهای مختلف و پرشور انقلابی نشر را بهدست گرفتند. بخش دیگری از این تغییر بهواسطۀ آدمهای خوشفکری صورت گرفت که نویسندگان را جذب کردند. شاید بسیاری از نویسندگانی که این روزها از آنان کتابی در حوزۀ دفاع مقدس میخوانیم خودشان چندان روحیۀ دفاع مقدسی نداشتند، ولی این ناشران توانستند آنها را جذب کنند و کارهای خوبی در این عرصه نوشتند. سورۀ مهر در عرصۀ ترویج ادبیات دفاع مقدس نسبت به مراکز دیگر سهم بیشتری داشت؛ یعنی نسل جدیدی را وارد عرصۀ نشر کرد. نسل جدید انقلابی خوشفکری که از یک سو نویسنده، و از سوی دیگر مخاطب کارهای نویسندگان دهۀ شصت بودند. اینها در عرصۀ نشر فعال، و باعث دیده شدن این بخش شدند.
بعدها موضوع مدافعان حرم بهنوعی فضای بازگشت ایجاد کرد؛ مثلاً در مورد شهید حججی این را به عیناً دیدیم ولی نمیدانم برای شهید حججی چقدر اثر ادبی خلق شد. برای شهید سلیمانی دیدیم آثار ادبی پدید آمد، ولی گویا هنوز برای خلق رمان و کاری درخشان کمی زود است. گمان میکنم هنوز تا خلق ادبیات دربارۀ مدافعان حرم مقداری فاصله است.
به نظر من، چیزی که باعث شد جریان دفاع مقدس این چند سال اخیر پررنگ باقی بماند وجود رسانهها بوده است. این فضاهای مجازی، شبکههای مختلف تلویزیونی، شبکههای مختلف اینترنتی، روابط عمومی سازمانها و... همۀ اینها دست به دست هم دادند و رونق جریان دفاع مقدس را در این سالها رقم زدند. بعضی اوقات نیز اتفاقاتی میافتد مثلاً 175 شهید غواص را آوردند نمیدانم شما آن روز تشییع جنازۀ این شهدا بودید یا نه؟ یک اتفاق حیرتانگیزی بود. در همان یکی دو سال چند بار اینگونه شد که بالای صد شهید آوردند. این یک اتفاق تکاندهنده بود، و در عرصۀ شعر، و کموبیش در ادبیات داستانی خودش را نشان داد. بعدها آثار بیشتری در مورد آنان خلق خواهد شد. گمان میکنم مدافعان حرم هم کسانی باشند که دیرتر در موردشان آثار شاخص و ناب پدید آید.
مدافعان حرم فضای اجتماعی ایجاد کردند، فیلمهایی که منتشر شد تکاندهنده بود. تشییع محسن حججی اتفاق حیرتانگیزی بود. در عین حال همۀ اینها در غربت شهید شدند، شهیدان ما بیشتر در خاک خودمان شهید شدند، و کمتر پیش آمده بود که در خاک عراق شهید شده باشند، مثلاً در فاو پیش آمد ولی بیشتر در خاک خودمان بودند، و پشت سرشان پشتیبانی بود، و سرانجام پیکر آنان ـ مثلاً یک هفته بعد ـ تشییع میشد، ولی مدافعان حرم در غربت شهید شدند. به نظر من، بسیاری از پیکرها بازنگشت، بالأخره اسیر داعش بودند و بعید است بسیاری از آنها برگشته باشند.
پیکرهایی که بازمیگردند گاهی با فاصلۀ دو تا چهار سال بعد از شهادت است. در این میان سیاستگذاریهای کلان دهههای اخیر با برگزاری مسابقه و جشنوارههای گوناگون در عرصۀ جریان ادبیات کودک و نوجوان اثر داشته است.
همه این موارد در این حد که آثاری خلق شود تأثیرگذار بوده است. به عنوان مثال، جشنوارۀ خاتم که پایهگذاری شد، به خلق آثار کمک کرد. پیش از آن در مورد حاج قاسم تا این اندازه داستان نوشته نمیشد، ولی اکنون داستاننویسی در اینباره شتاب گرفته است. دو دوره جشنوارۀ «انسان تمام» برگزار شد و موجب گردید نویسندگان در حوزۀ انسان تمام بیندیشند و شعر، داستان، رمان، نمایشنامه، موسیقی بیافرینند. یا مثلاً بنیاد شهید دو دوره جشنوارۀ سرخنگاران را برگزار کرد که من در آن داور بودم؛ یا جشنوارۀ دیگری با عنوان جشنوارۀ ملّی ایثار برگزار شد که آقای کامور یک دوره داور آن بود. اینها در تولید آثار تأثیر دارد، برای ناشران هم مایۀ دلگرمی است. اگر سالی مثلاً بیست عنوان کتاب برگزیده شود میتواند جریان راه بیندازد. واقعیت این است که سیاستگذاریهای کلی یا خوب اجرا نشده یا ایرادی داشته است، و یا سیاستگذاران با ابزارهای سیاستگذاری آشنا نبودهاند. در یک سال گذشته برخی از نویسندگان با جریان انقلاب فاصله گرفتند، و با مواضع و عملکردی که داشتهاند دوباره به سراغ دفاع مقدس نخواهند آمد.
در برخی از نشستها میبینم نویسندگان اعتراض دارند، برخی از نظر مادی، برخی از نظر دیدهنشدن، و.... به نظرم بهتر است ما پیش از تولید در عرصۀ ادبیات دفاع مقدس و ادبیات دینی و هر نوع تولیدی، در درجۀ نخست در اندیشۀ جذب نویسندگان باشیم. قاعدتاً نویسندۀ جوان وارد این عرصه میشود، ولی نویسندۀ حرفهای که از نظام فاصله گرفته است، بعید است از این پس با نهادهای مربوط همکاری کند.
به نظرم برای تولید و آفرینش ادبیات ما به نویسنده نیازمندیم، نشر میخواهیم، کاغذ میخواهیم، و باید کوشید نویسندگان را حفظ کرد.
ما گاهی که میخواهیم محتوایی را به کودکان انتقال دهیم از آن طفره میرویم. کار بزرگی مانند سلام فرمانده که منتقدانی هم داشت، از نظر ملودی، شعر، حالت، و نیز طرح مسئلۀ فرماندهی آقا امام زمان(عج) که ما به عنوان منجی به او نگاه میکنیم، اقدام و حرکت شاخصی بود. این جایی بود که توانستیم توجه کودکان و نوجوانان را به این سمت معطوف کنیم، اما این اول راه است و باید برای ادامۀ راه انگیزه ایجاد شود.
همچنین کلیپهای جالبی ساخته میشود؛ مثلاً صحنههای کمکرسانی، و یا نذری دادن در ایام محرم، که البته اینها باید در حوزههای مختلف باشد. جنگ که تمام شد، مدافعان حرم هم که چون جای دیگری بودند، برای کودکان و نوجوانان چندان ملموس نیستند؛ یعنی یکوقت میگویند عراق به خوزستان حمله کرد، و این برای کودکان قابل فهم است. خوزستان جزء ایران است و عراق به آن حمله کرد، ولی یکوقت جای دیگر است، کودکان از نظر جغرافیایی و از نظر حسی با آن ارتباط برقرار نمیکنند؛ بهطور طبیعی بشر با جایی که آشناست بیشتر حس میگیرد؛ مثلاً اگر بگویند سی و سه پل خراب شده بسیار ناراحت میشویم؛ زیرا با آن سابقۀ تاریخی داریم، و چهبسا آن را دیده باشیم، ولی وقتی میگویند کلیسای نوتردام در آتش سوخت، چندان برای ما مهم نیست؛ نه آن را دیدهایم، و نه معلوم است که در آینده آن را ببینیم. ما با آن هیچگونه علقه و رابطۀ عاطفی نداریم. ما باید برای کودکان و نوجوانان یک علقۀ عاطفی بهوجود آوریم. در این حوزه باید از خانوادهها آغاز کنیم؛ یعنی کودک احساس کند دفاع مقدس دفاع از حریم خانواده است. البته در این میان ممکن است مشکل دیگری هم وجود داشته باشد، و آن این است که برخی از کودکان و نوجوانان از خانواده نیز گریزاناند. مشکل اصلی از اینجا شروع میشود. ما باید کودکان و نوجوانان را به کانون خانواده بازگردانیم و جایگاه آنان را تثبیت کنیم. اگر به کودکان بیاموزیم که ابتدا خانه و پس از آن مدرسه است، و مدرسه خانۀ دوم آنهاست میتوانیم از همینجا شروع کنیم و رفتهرفته به مسجد و... هم بپردازیم. باید پدرانه نگاه کنیم.
نویسندگان ما برخلاف نویسندگان خارجی خیلی دراماتیک نیستند. نویسندۀ فلسطینی به سمت اسرائیل سنگ پرتاب میکند. او متفکری توانمند است. سارتر در فرانسه در میانۀ مردم است. نویسندگان ما چندان اینگونه نیستند تا با آنها سخن میگوییم از دغدغۀ مالی خود میگویند. دغدغۀ مالی را همۀ دنیا دارند، و مختص ما نیست. باید دغدغۀ فکری داشته باشیم.