یازدهمین نشست اندیشکدۀ ادبیات پایداری، هشتم شهریور 1401 با موضوع «متن انقلاب، انقلاب متن» برگزار شد. این نشست بهعبارتی نخستین نشستی بود که گروه ادبیات انقلاب اسلامی برگزاری آن را برعهده داشت و آغازگاه سلسله نشستهای آیندۀ این گروه در حوزۀ ادبیات انقلاب اسلامی خواهد بود. گروه ادبیات انقلاب اسلامی یکی از گروههای چهارگانۀ اندیشکدۀ ادبیات پایداری است که هدف آن فراهم کردن بستر مناسبی برای ارائۀ ایدههای جدید، نظریهپردازی، جریانسازی، شناسایی خلأها، نیازها و کاستیهای پژوهشی و ... در حوزۀ ادبیات انقلاب اسلامی است. این گروه بهموازات رسیدگی و پیگیری فعالیتهای خود در سایر محورها، در راستای تحقق اهداف خود در محور آموزش، در سال جاری (1401) نشستهایی را طراحی و برنامهریزی کرده است. اولین نشست این گروه با درنظر گرفتن نگاهی کلان، به رابطه و نسبت ادبیات و انقلاب اسلامی اختصاص یافت. به این معنا که انقلاب اسلامی تا چه میزان در جهت ادامه و تقویت ادبیات تأثیر داشته است؟ ادبیات تا چه میزان در برپایی و ایجاد حرکتی به نام انقلاب اسلامی در ایران نقش فعال داشته است؟ مسائل موضوعه این تأثیر و تأثر متقابل چیست؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسشها و بهدلیل تمرکز مطالعاتی استاد نشست بر موضوع جهان متن، بنا بر این شد که پیوند این دو مقوله یعنی متن و ادبیات انقلاب موضوع بحث قرار گیرد. مهمان و سخنران این جلسه، دکتر فریدون اکبری شِلدره، از چهرههای نامآشنای ادبیات انقلاب اسلامی بود که مختصری از کارنُمای فعالیتها و آثار ایشان به شرح زیر است:
سابقۀ تدریس در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی
ریاست گروه زبان و ادب فارسی سازمان پژوهش و برنامهریزی کتابهای درسی
عضویت و همکاری با فرهنگستان زبان و ادب فارسی
تدریس در کارگاههای آموزشی متعدد
تألیفات متعدد اعماز کتابهای پژوهش ادبی چون درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صداهایی برای ننوشتن آواهایی برای نوشتن، همآوایی با جهان متن (تحلیل مهارت خواندن و سازههای متن) و...، کتابهای کمکدرسی و مقالههای مختلف.
در این گزارش تلخیصی از مطالب طرحشده در سخنرانی دکتر فریدون اکبری شلدره در چند محور اصلی پیش روی خواهد آمد. این محورها عبارتاند از:
متن و کاربرد آن در متون کهن فارسی
انقلاب اسلامی، متن است
مواجهۀ ما با متن و بهخصوص متن انقلاب اسلامی چگونه است؟
تأثیر انقلاب اسلامی بر نویسندگان
متن و کاربرد آن در متون کهن فارسی
عنوان این سخنرانی، دو واژۀ ترکیبی «متن انقلاب و انقلاب متن» است. در اینجا مراد از متن، فقط نوشتۀ کاغذی نیست. این جهان، متن است که ما را به اندیشیدن و دگراندیشیدن فرامیخواند. بهعبارتی، هر آنچه کارخانۀ ذهن انسان را به پویایی و چرخش دربیاورد و چرخدندههای کارخانۀ ذهن را بگرداند متن است. پس، متن میتواند کتاب یا فیلم باشد، میتواند برگ باشد، میتواند مرگ باشد و یا هر چیز دیگر.
ای در درون جانم و جان از تو بیخبر
وز تو جهان پر است و جهان از تو بیخبر
مولانا در مثنوی، دو جا از تعبیر «متن کوه» و «متن ناودان» استفاده کرده است. نخست، در داستان ناقۀ صالح که میگوید اگر صالح باشد و آوایی از بنیاد جان برآورد، متن کوه، ناقهها خواهد زایید. آنجا «متن» در معنای «بطن»، «دل» و «درون» است، از گونهای که در ادبیات پیشین کارایی داشته است.
صالح از یک دم که آرد با شکوه
صد چنان ناقه بزاید متن کوه
در متن ناودان، هم «متن» به همین معنا است.
سوی بام آمد، ز متن ناودان
جاذب هر جنس را هم جنس دان
اما در متون گذشته هم، متن به معنای آنچه چرخدندههای کارخانۀ ذهن را به چرخش دربیاورد آمده است. ذهن چونان کارخانهای است که نیاز به مادههایی نخستینه دارد که آنها را با هم درآمیزد، بهکار گیرد و در پی آن فرآوردهای از دل این کارخانه سر برآورد که آن فرآوردهها، گفتار یا نوشتار است.
برگ درختان سبز پیش خداوند هوش
هر ورقی، دفتری است، معرفت کردگار
این بیت مشهور سعدی نشان میدهد که در نگاه او، برگ متنی است که میتواند انسان را به خویشتن فرا بخواند. بنابراین، دامنۀ متن بسیار فراخ است. هر بافت آوایی و صدایی که از دریچههای گوش به سامانۀ مغز میرسد متن است. مثلاً اینکه در زمان انقلاب، ساعت نه شب، بانگی از پشتبامها برمیخاست، این متن است و پیامی دارد. حسهای پنجگانۀ برونی، پنج دریچۀ دروندادی هستند. این پنج حس برونی و ظاهری، بهبیان هجویری، پنج سپهسالاران عقل و علماند و ابزار انسان برای رویارو شدن با متن محسوب میشوند. این پنج درِ ظاهری، همرا با پنج درِ باطنی، درگاههای درونریزی است که خداوند در وجود همۀ انسانها نهاده است.
انقلاب اسلامی متن است
اساساً پدیدۀ انقلاب اسلامی متن است. رخدادی عظیم که تبلرزهای در عالم پدید آورد. اما پرسش اینجاست که انقلاب اسلامی چگونه متنی است؟ متنی که در تاریخ ایران پدیدار شد، از تلنگرهای نخستین مشروطه آغاز و از سال 1342 آشکار شد و بعدها همچنان ادامه یافت تا اینکه در سال 1357 به مهبانگ انقلاب اسلامی منجر شد. از منظر پدیدارشناسی، آن تلنگری که در پهنای جغرافیایی ایران از سال 1342 بر پیکرۀ جامعه زده شد (که تبلرزهها و تکانههایش تا به اکنون پیداست)، یک متن است. در اینجا تعبیر «متن انقلاب» برآمده از یک بنیاد تشبیهی است؛ یعنی انقلاب همانند یک متن است و به همان سان گنجایش و قابلیت مطالعه و خوانش را دارد.
مواجهه ما با متن و بهخصوص متن انقلاب اسلامی چگونه است؟
برای درآمدن به دنیای متن، سه گام را میتوان برشمرد. نخستین و اولین قدم، مقام متن است. به این معنا که برای شناخت متن و اینکه متن چه پایه و مایهای دارد، باید مقام آن را مطالعه کنیم. مقام به خود پدیدآورندۀ اثر و نویسندۀ متن برمیگردد و منظور این است که نویسنده در چه جایگاهی قرار گرفته است که اینگونه سخن میگوید. در یک مثال ساده میتوان بیان کرد که منظور از مقام چیست؟ وقتی دربارۀ انقلاب فرانسه، در سالهای 1770 میلادی به بعد مطالعه میکنید، شما را به آن دامنۀ تاریخی، جغرافیایی، فکری، فرهنگی و ... میبرد. اما وقتی در ایران، در سرزمینی با پیشینۀ فرهنگی، این رگه را پی میگیرید، میبینید بعد از تاریخ اسلام، پس از روی کار آمدن صفویه و پس از فرازوفرودهای دوران مشروطه، قاجار و ... است که انقلاب اسلامی پیروز میشود. دکتر صادق زیباکلام در کتاب مقدمهای بر انقلاب اسلامی میگوید: «انقلاب اسلامی بزرگترین تحول تاریخی از ظهور اسلام تاکنون در ایران است که شگفتانگیزترین و پیچیدهترین ویژگی آن بُعد مذهبی است». در میان انقلابهای معاصر جهان، انقلاب اسلامی تنها متنی است که رویکرد دینی در آن حضور پررنگی دارد و گسترۀ آن از ظهور اسلام تا به اکنون کشیده میشود. این متن بر سامانۀ ذهن اهل فرهنگ تأثیر میگذارد. دیدار نخستین مولانا با شمس متنی است که پسامتنهایی را برای خود پدید میآورد. هر متن پیشامتن و پسامتنهایی دارد. پیشامتن این است که بی هیچ گمان و گزافهای همۀ ما خوشهچین خرمن افکار و اندیشههای پیشینیان خود هستیم و چه بدانیم و چه ندانیم (آگاهانه یا ناآگاهانه) از پیشداشتها، پیشانگاشتها، پیشداوریها، پیشباورها تأثیر میپذیریم. همۀ این پیشامتنها، در متنی که قرار است پدید بیاید تأثیر میگذارند. بنابراین، انقلاب اسلامی ایران، همچون متنی است و یک متن بیپیشینه نیست. متنی است که آبشخورهای اصلی آن ازیکسو از صدر اسلام و ازسویدیگر در فرهنگ ایران است. همۀ ما نیز پسامتنهای این انقلاب محسوب میشویم. بنابراین، «انقلاب اسلامی» مادرمتنی است که از دل آن، خردهمتنهایی زاده شده است و دقت در این مادرمتن نشان میدهد که در دل خود متنهای دیگری دارد.
قدم دوم، در مواجهه با متن، کشف حال متن است. به حسب مکانها، حالها هم تغییر میکنند و این دو کاملاً بههمپیوسته هستند. متن انقلابهایی را که در این صد سال اخیر در سراسر عالم پدید آمدهاند با این سنجه میتوان سنجید.
سومین و آخرین گام برای رویارویی با هر متن، لحن هست. هر متن برای خودش لحنی دارد که تشخیص آن باید برپایۀ دو زنجیرۀ قبلی (مقام و حال) صورت پذیرد. وقتی جایگاه نویسنده تغییر میکند، حال تغییر میکند و به دنبال آن واژگان زبان و لحن سخن هم دستخوش تغییر میشوند. بنابراین، لحنِ متن جوهرۀ اصلی متن است. لحن بازسازی در فضای عاطفی-ذهنی نوشته یا نویسنده است.
تأثیر انقلاب اسلامی بر نویسندگان
مهبانگ عظیم انقلاب اسلامی همه چیز را زیرورو کرد و بر نویسندگان این سرزمین نیز اثر گذاشت. از منظر این تأثیرپذیری، نویسندگان را در سه دسته میتوان قرار داد: نویسندگانی که با انقلاب همبودی دارند، همزادند. آنانی که پیشزادند و آنهایی که پسینزادند. هوشنگ مرادی کرمانی و محمود دولتآبادی از زمرۀ نویسندگان پیشزادند.
دستۀ دوم، نویسندگانی هستند که با انقلاب همزادند یعنی با انقلاب رشد کردند و در دل تبلرزهها و موجهایی که برانگیخته شد، اوج گرفتند و گاهی در فرود درهها افتادند. ما در دوران جنگ هشتساله همۀ اینها را تجربه کردهایم، یعنی گاه بر اوج قلهها بودیم و گاه به درهها رسیدیم.
شاید به زعم عدهای، بعضی از نویسندگان تحتتأثیر جریان انقلاب قرار نگرفتند. اما حقیقت آن است که عدهای برای اینکه تحت تأثیر دعوت حق قرار نگیرند، به تعبیر قرآن گوشها را بستند و خودشان را به خواب زدند توگویی که در پسزمینههای جهان ذهن آنها هیچچیز دگرگون نشده است.
بیشینۀ نویسندگان پس از انقلاب، این تکانه را در خود حس کردند؛ مثلاً سید مهدی شجاعی از نویسندگان خوبی است که نوشتههایش رنگوبوی انقلاب دارد و میگوید: «شأن نویسنده شأن و رسالت طبیب و حکیم است که برای شفا دنبال نقص میگردد.» یا «نویسنده نقش قائد قبیله را دارد که باید جلوتر حرکت کند و مخاطرات را بشناساند.» و «نویسنده باید آینه باشد.» یعنی آینۀ نقش نویسنده مانند آینه است که هم خوبیهای و هم ناراستیها و کاستیها را نشان میدهد. این نگاه را، از دهۀ 40 به بعد، جلال آلاحمد در ادبیات ما پی گرفت. جلال در غربزدگی میگوید: «ادبیات را بلندترین آنتن پیشگو از حوادث آینده میدانم و از هر هجومی یا سیلی یا زلزلهای که قرار است اساس جامعهای را بلرزاند یا ویران کند؛ این پیشگوترین وجوه فعالیتهای فرهنگی، در هر حوزۀ تمدن مشخص، چون در دنیای صمیمیت و به زبان گهواره مادری عمل میکند؛ بایست زودتر از دیگر فعالیتهای فرهنگی، به وجود عنصر خارجی و حضورش یا هجوم احتمالی آیندهاش پی ببرد.». همچنین لوکاچ در پیشگفتار کتاب پژوهشی در رئالیسم اروپایی مینویسد: «ادبیات نقش بزرگی در انجام دادن وظایف تازهای که در زندگی نو در هر کشور برعهده آن گذاشته است، داراست. اگر ادبیات واقعاً این نقش را بهعهده بگیرد، طبعاً بایستی یک پیششرط همراه داشته باشد و آن، تولد دوبارۀ فلسفی و سیاسی نویسندگانی است که این وظیفه را برعهده گرفتهاند. هرچند این شرط لازمی است، اما کافی نیست. این تنها افکار نیست که باید تغییر کنند بلکه همۀ دنیای عواطف آدمی باید دگرگون شود. مؤثرترین مبلغان این احساس تازه رهاییبخش و دموکراتیک، صاحبان قلماند.»
دستۀ سوم نویسندگان، پسزاد و پسینزادند. پیداست که این سه کسان پنداشتها، برداشتها و خوانشهای یکسانی از متن انقلاب اسلامی ندارند. به اینسبب که تجربۀ زیسته ناهمگونی دارند. این تنوع تجربۀ زیسته، سپهر اندیشگانی و افق گفتمانی متفاوتی را نمایان میسازد. مثلاً در نویسندگان پساانقلاب، مصطفی مستور و سید مهدی شجاعی هر دو همزاد انقلاباند. هر دو با انقلاب رشد کردند اما جهاننگری متفاوتی دارند. البته باید هم متفاوت باشند، چون «مقام» و «حال» آنها یکسان نیست.
کلام آخر
بنابر آنچه گفبنابر آنچه گفته شد انقلاب اسلامی متنی است که نگارش آن از سال 1342 آغاز شد و در سال 1357 به سطر پایانی رسید. از آن هنگام تاکنون پسامتنهایی را در پی داشته است و رگرگِ شور و شیرین این جریان همچنان نو نو میرسد. برای رویارویی و شناخت متن (متن انقلاب، پساانقلاب) سه گام را میتوان برمیشمرد. پیداست راهیابی به جهان متن، بدون توجه به جهان زیست خالق اثر و زمینه و زمانۀ خلق اثر ادبی و هنری، کاری نارسا و یکسویه است. متنها جهانهای صامت و بیصدایی هستند که با خوانندۀ اهل و آشنا، زبان به نطق و گفت میگشایند و با خوانش او، خوانایی خویش را نمایان میسازند. متن مرده و بیروح است و با خوانش خواننده جان میگیرد، برمیخیزد و هر خوانش، متن را به دنیای تازهای درمیاندازد. پس از متن، تجربههای خوانشی متعدد و متفاوتی وجود دارد و بههمینسبب میتوانیم تجربههای خوانشی و تاریخ خوانشهای مختلف را تمدید کنیم. متن در هر دوره به حسب مقام و حال خوانندهها، معنایی دگرگونه میدهد. بنابراین، در دل هر متن به فراخور خوانندههای متن، جهانی از معنا نهفته است.
بنابر آنچه گفته شد انقلاب اسلامی متنی است که نگارش آن از سال 1342 آغاز شد و در سال 1357 به سطر پایانی رسید. از آن هنگام تاکنون پسامتنهایی را در پی داشته است و رگرگِ شور و شیرین این جریان همچنان نو نو میرسد. برای رویارویی و شناخت متن (متن انقلاب، پساانقلاب) سه گام را میتوان برمیشمرد. پیداست راهیابی به جهان متن، بدون توجه به جهان زیست خالق اثر و زمینه و زمانۀ خلق اثر ادبی و هنری، کاری نارسا و یکسویه است. متنها جهانهای صامت و بیصدایی هستند که با خوانندۀ اهل و آشنا، زبان به نطق و گفت میگشایند و با خوانش او، خوانایی خویش را نمایان میسازند. متن مرده و بیروح است و با خوانش خواننده جان میگیرد، برمیخیزد و هر خوانش، متن را به دنیای تازهای درمیاندازد. پس از متن، تجربههای خوانشی متعدد و متفاوتی وجود دارد و بههمینسبب میتوانیم تجربههای خوانشی و تاریخ خوانشهای مختلف را تمدید کنیم. متن در هر دوره به حسب مقام و حال خوانندهها، معنایی دگرگونه میدهد. بنابراین، در دل هر متن به فراخور خوانندههای متن، جهانی از معنا نهفته است.
ته شد انقلاب اسلامی متنی است که نگارش آن از سال 1342 آغاز شد و در سال 1357 به سطر پایانی رسید. از آن هنگام تاکنون پسامتنهایی را در پی داشته است و رگرگِ شور و شیرین این جریان همچنان نو نو میرسد. برای رویارویی و شناخت متن (متن انقلاب، پساانقلاب) سه گام را میتوان برمیشمرد. پیداست راهیابی به جهان متن، بدون توجه به جهان زیست خالق اثر و زمینه و زمانۀ خلق اثر ادبی و هنری، کاری نارسا و یکسویه است. متنها جهانهای صامت و بیصدایی هستند که با خوانندۀ اهل و آشنا، زبان به نطق و گفت میگشایند و با خوانش او، خوانایی خویش را نمایان میسازند. متن مرده و بیروح است و با خوانش خواننده جان میگیرد، برمیخیزد و هر خوانش، متن را به دنیای تازهای درمیاندازد. پس از متن، تجربههای خوانشی متعدد و متفاوتی وجود دارد و بههمینسبب میتوانیم تجربههای خوانشی و تاریخ خوانشهای مختلف را تمدید کنیم. متن در هر دوره به حسب مقام و حال خوانندهها، معنایی دگرگونه میدهد. بنابراین، در دل هر متن به فراخور خوانندههای متن، جهانی از معنا نهفته است.
نشست «متن انقلاب، انقلاب متن»، سرآغاز و درآمدی بر نشستهای آتی گروه ادبیات انقلاب اسلامی خواهد بود تا پس از این ابعاد ناکاویده و موضوعات مرتبط با حوزۀ ادبیات انقلاب اسلامی بیشتر و دقیقتر کاویده شود. در نشستهای آینده، بررسی مبانی نظری ادبیات انقلاب اسلامی، نقد آثار ادبی و متنهای مکتوب انقلاب مانند متون شعری، متون داستانی، خاطرات، زندگینامهها و... محور بحث قرار خواهند گرفت و همچنین متنهای ادبی انقلاب اسلامی برمبنای انواع ادبی، سیر تحول و دگرگونی آنها و مقاطع مختلف انقلاب، تحلیل و تبیین خواهد شد.