گفت و گو

شعر انقلاب اسلامی از نگاه شاعران انقلاب / فاطمه سنگری

شعر انقلاب اسلامی

شعر انقلاب اسلامی پس از گذشت بیش از چهل سال، چونان سفینهای در دریای ادبیات موجخیز و گهرزای این سرزمین پیش آمده است. شعری که در فرازونشیبهای خود پیوسته در جهت آرمانها و ارزشهای والای انقلاب اسلامی بوده و توانسته است آینۀ نگرش، باور و احساس شاعری باشد که از دل مردم برخاسته و سخن او ترجمان روح بزرگ جامعهای است که در آن میزید. ازاینرو، بررسی و نقد شعر امروز انقلاب اسلامی، نه به معنای ستودن و بزرگنمایی، بلکه به معنای تحلیل و تبیین و ارزیابی آن برمبنای معیارها و بایستههاست. با عنایت به همین نکته، نگارنده درصدد برآمد که به سراغ تعدادی از شاعران و صاحبنظران عرصۀ شعر انقلاب اسلامی برود تا دربارۀ برخی از مسائل پیش روی این حوزه به بحث و گفتوگو بپردازد و شعر انقلاب اسلامی را از دریچه نگاه آنها بنمایاند و بشناساند.

آنچه در ادامه میآید حاصل گفتوگوی شفاهی و کتبی با هشت تن از شاعران و آشنایان عصر انقلاب اسلامی است که در پاسخ به طرح پرسشهایی از این دست شکل گرفته است:

 

 تعریف شما از شعر انقلاب اسلامی چیست؟ آیا شاعرانی که در عصر انقلاب شعر میگویند شاعر انقلاب اسلامی هستند یا شاعرانی که متعهد به گفتمان انقلاب (اصل انقلاب) هستند؟

 وقوع انقلاب اسلامی چه تأثیری بر ادبیات فارسی و شعر فارسی داشته است؟ آیا شعر نقشی در پیشبرد اهداف و ارزشهای انقلاب داشته است؟ تأثیر و تأثر بین ادبیات و انقلاب را چگونه ارزیابی میکنید؟

 جریان ادبیات و بهویژه شعر انقلاب از سال 1357 تا 1400 چه مسیری را طی کرده و سیر تحول آن چگونه است؟ شعر انقلاب چه شاخهها و گونههایی دارد؟ یا موضوعات عمدۀ شعر انقلاب چیست؟

 

 آیــا جـــریانهـــای جــدید شـــعر انــقــلاب وجــود دارد؟ برای شکوفایی ادبیات امروز چه میشود کرد؟
آیندۀ ادبیات امروز را چگونه پیشبینی میکنید؟ نسل جوان چه آیندهای را فرا روی این ادبیات قرار خواهد داد؟

 

شکلگیری گفتمان ادبی جدید در ادبیات معاصر

رضا اسماعیلی

انقلاب باعث تغییر دیدگاه انسانها و جامعه به جهان و تحول و دگرگونی در ارکان فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میشود. بدیهی است محصول این تغییر نگاه، پوستاندازی باورها و تولد هنر و ادبیاتی است که با گفتمان انقلابی جدید جامعه همسنخی و سازگاری داشته باشد. انقلاب اسلامی شعر را از دایرۀ بسته مخاطبان خاص بیرون کشید و به متن جامعه وارد کرد. انقلاب شعر را از انحصار نحلههای ادبی کاذب آزاد کرد و با دمیدن روح معنویت در کالبد شعر، مردم را دوباره با شعر آشتی داد. انقلاب اسلامی شعر را از ورطۀ افراطوتفریط رهانید و به دایرۀ سلامت و اعتدال هدایت کرد. بهعبارت سادهتر، انقلاب اسلامی خلاقیت و نوآوری در حوزۀ شعر را در مسیری منطقی و معقول هدایت کرد و با پیوند شعر نو و سنتی به ترمیم گسست ایجادشده در نسلهای ادبی پرداخت که نتیجۀ این پیوند خجسته، تجدید حیات و احیای قالبهای ادبی با بهره‌‌گیری از قابلیتهای نیمایی بود که این رویکرد هوشمندانه تا حدود زیادی به بحث و جدلهای تکراری میان شاعران نوپرداز و سنتی پایان داد و بین شاعران معاصر همدلی و همزبانی ایجاد کرد. 


شعر انقلاب اسلامی همزمان با قیام تاریخی ۱۵ خرداد 1342 متولد شد. ازهمینرو، این مقطع تاریخی را باید بهعنوان تاریخ تولد شعر انقلاب اسلامی ثبت کنیم. با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی و تأثیرپذیری شاعران معاصر از شخصیت انقلابی و سلوک معنوی واجتماعی حضرت امام (قدس سره الشریف)، لهجۀ ادبیات معاصر تغییر کرد و «گفتمان ادبی» جدیدی در حوزۀ ادبیات معاصر شکل گرفت که این گفتمان برآمده از بطن فرهنگ دینی و انقلابی و مبتنیبر آموزههای وحیانی و قرآنی بود. پیروزی انقلاب اسلامی و درک حضور معنوی و باصلابت امام در جامعه، الهامبخش شاعران در خلق و آفرینش آثار ادبی با مضامین جدید شد و گفتمان ادبی ایستا و انفعالی قبل از انقلاب، تبدیل به گفتمان پویا و انقلابی شد و شعر معاصر در مسیر جدیدی به راه افتاد. در شعر انقلاب اسلامی، پیش و بیش از فرم، شاهد تغییرات محتوایی و مضمونی هستیم. البته در حوزۀ فرم نیز شعر انقلاب دستاوردهایی داشته، ولی این تحولات در حوزۀ محتوا و مضمون شاخصتر و برجستهتر است. اما ازجمله زیرشاخههای شعر انقلاب اسلامی به موارد زیر میتوان اشاره کرد: امامیه، فجریه، خردادسرودهها (با محوریت 15 خرداد)، شهریورسرودهها (با محوریت 17 شهریور)، شعر دفاع مقدس، شعر حسرت و اعتراض، شهیدسرودهها، فلسطینسرودهها، شعر مقاومت و پایداری، شعر دینی و آیینی، شعرهای ضدآمریکایی و شعر مدافعین حرم.

اولین نسل از شاعران انقلاب اسلامی، تودههای انقلابی و مردم کوچهوبازار بودند، مردمی که با شعارهای حماسی وانقلابی خود به صورت خود جوش ادبیات انقلاب اسلامی را بنیان گذاشتند و در واقع این مردم بودند که راه ادبیات انقلاب اسلامی را هموار کردند.

«شعر انقلاب» شعری است که در آن شاهد تجلی ارزشها و آرمانهای انقلابی هستیم. در این نوع شعر، فرازونشیبهای تاریخ انقلاب اسلامی به شیوۀ هنرمندانه تبیین و تحلیل و توسط شاعران به تصویر کشیده شده است. «شعر انقلاب اسلامی» به شعری گفته میشود که موضوع و مضمون اصلی آن «انقلاب اسلامی» و هنجارها و ارزشهای برآمده از آن است. شعری معنابنیاد و مفهوممحور با اصول زیباشناختی نشئتگرفته از آموزههای الهی و انسانی. شعر انقلاب روایت گویای مظلومیت، معصومیت و عصیان انسان معاصر در برابر زشتیها و پلشتیهاست. شعری خدامحور، مخاطباندیش، ظلمستیز و عدالتمدار. خمیرمایۀ و جانمایۀ اصلی شعر انقلاب، ترسیم آرمانهای انقلاب، روایت حماسهآفرینیهای ملت ایران و رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس و همچنین تبیین آرمانها و ارزشهای مقدس انقلاب است.

شعر انقلاب اسلامی ادامۀ منطقی

سیر تكوینی و روند تكاملی ادبیات پــارســی است و شــاعــران انقــلاب، فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطــار، مـولانا، فردوســی، ســعدی، حافظ و نیما هستند. ازاینمنظر، بعد از انقلاب اسلامی، نسل شاعران جوان انقلاب نیز به پیروی از بزرگان ادب پارسـی در همـان مسیـری كه گذشتگان پیشاروی آنان نهاده بودند طی طریق كردند؛ یعنی اكثر شاعران انقلاب در حــوزۀ قالب و فرم، متأثر از یكی از سبكهای ادبی تثبیتشدۀ پیش از خود بودند (سبكهای خراسانی، عراقی، هندی و نیمایی).

اگر سیر تکوینی و روند تکاملی شعر انقلاب را از سال 1357 تا 1400 بررسی کنیم، شاهد رشد کمّی و کیفی چشمگیری در این گونۀ ادبی خواهیم بود. نسل شاعران انقلاب با نبوغ ادبی خویش، قالبهای فراموششدۀ ادب پارسی را با توانمندی تمام و مطابق با ذوق و ذائقۀ مخاطبان امروزی شعر بازسازی کردند و باعث شدند که این قالبها _با وجود همۀ چالشهایی که بین نوسرایان و سنتی‌‌سرایان وجود دارد_ بهعنوان محوریترین قالبهای ادبی بار دیگر به حیات باشکوه خویش ادامه دهند. این ابتکارعمل باعث شد که در کنار جریان شعر نیمایی و سپید، قالبهای ادبی از پیلۀ مهجوریت و انزوا بیرون بیایند و بهخاطر انطباق با مؤلفههای شعر نیمایی (انطباق مضمونی و محتوایی) و همراهی شاعران انقلاب با جریان شعر معاصر، شاهد ظهور خجستۀ پدیده یا جریانی به نام «غزل و رباعی نیمایی» باشیم.

ما پس از انقلاب، شاهد ظهور چهار نسل از شاعران انقلاب اسلامی هستیم. بدون هیچ اغراقی نقش شاعران دهۀ 60 (نسل اول شاعران انقلاب) در شکلگیری و جهتدهی به شعر انقلاب، نقشی بیبدیل و غیرقابل انکار است. باید گفت، شاعران دهۀ 60 راه را برای بالندگی و زایندگی شجرۀ طیبۀ شعر انقلاب اسلامی فراهم کردند. شعر دهۀ اول هرچند شعر دوران آزمون و خطاست، ولی ازنظر ارجمندی، سلامت مضمون و برخورداری از موضع در بالاترین پله قرار دارد.

هرچند شعر انقلاب اسلامی در قالب خاصی محصور و محدود نشده است و شاعران انقلاب در همۀ قالبهای ادبی طبعآزمایی کردهاند، ولی گرایش شاعران انقلاب به قالبهای سنتی ازجمله: غزل، مثنوی، قصیده، رباعی و دوبیتی بیش از سایر قالبهاست. گرایش به قالبهای سنتی سبب شده که برخی از پژوهشگران و استادان دانشگاه در قالب مقالات و سخنرانیها «شعر انقلاب اسلامی» را به تازیانۀ بیمهری ببندند و از این جریان پویا و بالنده با عنوان «بازگشت ادبی دوم» یاد کنند. بدون شک این تهمت، تهمتی ناصواب و جفایی بزرگ در حق شعر و شاعران توانمند انقلاب اسلامی است. گاهی نیز برخی از دوستان _دانسته یا ندانسته_ شعر انقلاب اسلامی را به رگبار چنین اتهام ناصوابی بستهاند! البته یقین دارم که این امر هرگز از سر عناد و غرضورزی نیست و پیش از آنکه بخواهم کسی را متهم کنم، بیشتر بر این باورم که چنین قضاوتی ریشه در فاصلهها و سوءتفاهماتی دارد که بین شاعران انقلاب اسلامی و جامعۀ دانشگاهی ما بهخاطر عدم تعامل مثبت و سازنده وجود دارد که با «وصل» و «به هم رسیدن» و گفتمان علمی سازنده میتوان پــرونـــدۀ چنیــن مبــاحثــی را بـرای همیشه بست.

در پاسخ به کسانی که شعر انقلاب اسلامی را ادامۀ مکتب «بازگشت ادبی» میدانند، باید گفت که شاعران «دورۀ بازگشت» به سنت برگشتند و در سنت متوقف شدند، حال آنکه شاعران انقلاب اسلامی اگر بازگشتی به سنت داشتند، نه به قصد توقف در سنت و تقلید و تکرار از گذشتگان، بلکه برای احیا و بازسازی سنتهای ادبی و «روزآمد» کردن آنها بود. در واقع، شاعران انقلاب برای خلق شعری «از جنس زمان» با هوشمندی و زمانشناسی «گذشته» را به «حال» احضار کردند، چنانکه به اعتراف بسیاری از بزرگان، قالبهای اصیل شعر پارسی همچون غزل، رباعی، دوبیتی، قصیده و... بعد از انقلاب از کما بیرون آمدند و جانی دوباره یافتند. به این معنا که شاعران انقلاب توانستند با توانمندیهای ادبی خود روحی دوباره در کالبد این قالبها بدمند و آنها را به گونهای بازسازی و احیا کنند که بار دیگر مورد استقبال جامعۀ ادبی قرار گیرد. من برای شعر و ادبیات انقلاب، آیندۀ بسیار روشنی را پیشبینی میکنم. شعر نسل جوان، شعری است: پیشرو، پویا، بالنده، باطراوت، معترض، انسانمدار و «خلافآمد عادت»، و چنانکه حکیم «نظامی» در مخزنالاسرار گفته است: «هرچه خلافآمد عادت بُود/ قافلهسالار سعادت بُود». ناگفته پیداست که همۀ این ویژگیها متأثر از آینگی روح و فطرت زلال «جوان است که به مقتضای «جوانی» انسانی اســت: آرمانگـــرا، خـــلاق، نـــوجــو، نواندیش، آزادیطلب و تا حدودی «هنجارگریز» که در هیاهوی سنت و مدرنیته میخواهد جهان را جور دیـــگر ببیـــند و در عالـــم «طرحی نو» دراندازد. شعر جوان بهسبب تشخص و برخورداری از همین مؤلفهها، میتواند شعر و ادبیات منفعل ما را از توقف و درجا زدن در منزلهای «تکرار» و «عادت» و گرتهبرداری صرف از الگوهای شعر سنتی نجات بخشد و دریچهای جدید به روی نوآمدگان این وادی بگشاید.


البته اشاره به این نکته نیز ضروری است که «شعر جوان» برای بالندگی بیشتر باید در پیشینۀ ادبیات هزارسالۀ پارسی ریشه بدواند. شاعران جوان به اقتضای جوانی باید با فروتنی در مکتب بزرگانی چون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ، بیدل و... به شاگردی بنشینند و درسها بیاموزند. همچنانکه شعر جوان باید از «مؤاخذه»، عتاب و خطاب هراس نداشته باشد. باید شرنگ «نقد» را به جان بخرد تا کام خود را از «شهد» ماندگاری شیرین کند، زیرا پشت کردن به نقد و فرو افتادن در دامچالۀ «خودشیفتگی» راه را برای به برگ و بار نشستن این نهال جوان سد خواهد کرد و بر آسیبپذیری آن خواهد افزود.

به باور من، زمان آن رسیده است که شاعران، پژوهشگران و ادبای عصر انقلاب، به طرحِ تعریفی کاربردی و شــفاف از شعر انقــلاب اسلامی بپردازند تا این مولود مبارک، که امروز دوران میانسالی خود را پشت سر میگذارد، بتواند با مکاتب ادبی جهان به تعامل و گفتمان سازنده بپردازد. لازمۀ این کار نیز معرفی مؤلفههای سبکی (ساختاری و مضمونی) این جریان و نظریهپردازی دربارۀ آن است. اگر به این اتفاق دست پیدا کنیم بدون شــک دیگــر امــکان دسـتانـدازی دیگران بر این جریان نیست و میتوان به تثبیت شعر انقلاب فکر کرد و حتی از بانیان دیگر مکاتب ادبی و طرفدارانشان نیز خواست تا بهشکلی جدی به این پدیده توجه کنند. با طرح یک تعریف دقیق علمی، زمینه برای باروری و بالندگی بیشتر شعر انقلاب فراهم میشود و راه برای ترجمه و معرفی آن به علاقهمندان شعر و ادبیات در سراسر جهان هموار میگردد.

رسالت ادبیات آگاهیبخشی است

عباس محمدی

ژان پل سارتر میگوید: «غرض از ادبیات، تلاش و مبارزه است برای نیل به آگاهی، حقیقت و آزادی انسان و ازاینروست که نویسنده در مقابل عملی که انجام میدهد مسئول است. برای چه مینویسد؟ و دست به چه اقدامی زده است؟ و چرا این اقدام مستلزم توسل به نگارش بوده است» (سارتر، ۱۳۴۸: ۳۵). چنانکه آمد حتی در نگاه یک غربی هم ادبیات رسالتی به نام آگاهیبخشی دارد و هر نویسنده، در قبال آنچه مینویسد مسئول است و بر همین مبناست که میتوان گفت سارتر به تعهد هنری یا التزام هنری معتقد است، یعنی هنر او باید نقشی در پیشبرد جامعۀ بشری داشته باشدو این همان مفهومی است که ما از آن به «ادبیات متعهد» یاد میکنیم و زمانیکه این تعهد _ که باید آن را رسالت ادبیات دانست_ با فرهنگ ارزشمند ایرانی_اسلامی درآمیزد، شاعر و نویسنده مقیدتر خواهد بود نسبت به آنچه وظیفۀ خویش میداند و برای به سرانجام رساندن آن از هیچ کوششی فروگذار نخواهد بود و بههمینسبب، نگاه به تعهد در ادبیات، بُعد انسانی مییابد.

اگر ادبیات پایداری را مجموعه آثار ادبی متعهد و ملتزمی بدانیم که بهمنظور ایجاد انگیزه در جامعه، برای حفظ هویت در برابر عوامل تهدیدکنندۀ آن پدید آمده و درونمایۀ آن بیشتر دربرگیرندۀ «تلقین امید به ایستادگی برای رهایی، ارج نهادن به جانباختگان راه آزادی و نوید دادن پیروزی در آینده، ستایش سرزمین خویشتن، ستایش آزادی و آزادگی، امیدوار کردن مردم به پیروزی، بیان دردمندی و همدردی با گروههای مستضعف جامعۀ قربانی حکومتهای استبدادگر، بیان ظلم و جنایت و بیعدالتی استبدادگران و استعمارگران، و ...» باشد، باید ادبیات انقلاب و ادبیات دفاع مقدس را از همین زمره خواند. ریشۀ ادبیات انقلاب اسلامی و ادبیات دفاع مقدس یکی است و هر دو آینۀ تمامنمای هماند. ادبیات دفاع مقدس ثمرۀ ادبیات انقلاب است و هر دو گونۀ ادبیات، در شمار ادبیات پایداری هستند. برای ادبیات پایداری ایران امروز، میتوان دورههایی متصور شد که پیشینۀ این نوع خاص ادبیات در ایران، از آغاز مشروطه فراتر نخواهد رفت هرچند ریشههای آن در ایران به پیش از اسلام بازمیگردد، اما باید یادآور شد که نگاه ما به تعاریف خاص امروز است که در سه برهۀ تاریخی مشروطیت، پهلوی و انقلاب اسلامی قابل بررسی است.


با ظهور انقلاب اسلامی و پس از آغاز جنگ تحمیلی، با رویکردهایی که در مبانی شکلگیری انقلاب بود _ ازجمله شعارهایی چون «ظلمستیزی، عدالتخواهی، میهندوستی، حمایت از مظلومان جهان» و مهمترین آنها یعنی: «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی»_ آثاری مستقل در این زمینه خلق شد که به گونهای ادبی با عنوان ادبیات دفاع مقدس انجامید. با بررسی محتوای این آثار میتوان مدعی شد که این آثار، ادبیات پایداری در ایران را از سایر کشورها متمایز کرد. هرچند ادبیات دفاع مقدس هم بعدها برحسب تحلیل برخی از منتقدان به دو دورۀ شعر جنگ و شعر دفاع مقدس تقسیم شد شاید دقیقترین تمایز بین این دو مفهوم را سید حسن حسینی بیان کرده باشد: «مجموعه سرودههایی را که در قالبهای گوناگون اعماز سنتی و نو _ نیمایی و سپید_ شکل گرفتهاند و درونمایۀ اصلی آنها تشویق و تکریم «دوست» و تحقیر و تهدید «دشمن» و تقویت روحیۀ مذهبی_ملی برای حفظ وطن و انقلاب است، شعر جنگ مینامیم. شعر جنگ به لحاظ زمانی حدفاصل بین شروع تجاوز «دشمن» تا روز پذیرش «قطعنامۀ 598» را دربر میگیرد.»و نیز: «جنگ در ذات خود پدیدهای سیاسی است، اما تودۀ مردم تا زمانیکه زعما و بزرگان ملت با «دشمن» از در مذاکره درنیامدهاند، اصولاً توجهی به این سرشت سیاسی ندارند. بهنظر نگارنده، مردم ایران از پس قبول قطعنامۀ 598 ازسوی ایران به سرشت سیاسی جنگ توجه پیدا کردند. سرودههایی که از این زمان به بعد با ویژگی تشویق و تکریم «دوست» و تحقیر و تهدید «دشمن» و همچنین انتقاد از برخی کارگردانان جنگ شکل گرفته و میگیرد به دورۀ سیاسی جنگ یعنی دورۀ دفاع مقدس تعلق دارد».

چنانکه گفته آمد ادبیات پایداری با رویکرد و تعبیر امروزیاش در ایران _ که در قامت ادبیات انقلاب اسلامی و بهویژه ادبیات دفاع مقدس جلوهگر است_ توانسته طی 4 دهه از ادبیات مشروطه هم شاخصتر شود. زیرا علاوهبر ایجاد کرسی دانشگاهی برای آن، کتابهای بسیاری نیز در این زمینه منتشر شدند و بهسبب آنها، مقالات و نقد و بررسیهای بسیاری فراهم آمد و ازاینرو فرصتهایی پدید آورد که مهمترین این فرصتها همسویی با گفتمان انقلاب اسلامی و سیاستهای کلان نظام بود.

آنچه نباید فراموش شود این است که  ادبیات و نقش نویسنده یا هنرمند در شکلگیری و زنده نگهداشتن گونههای ادبی همانقدر مهم است که قالبهای بیان آن. لذا با درنظر داشتن این نکته باید گفت که هرچند برای خلق شعر پایداری با توجه به تنوع قالبهای شعر فارسی، میتوان فراغت بسیاری برای شاعران در انتخاب قالب متصور شد، اما آنچه به چشم میآید این است که ازمنظر اقبال عمومی به شعر و جریانسازی و تأثیرگذاری آن، غزل و رباعی شاخصترین قالبهای ادبیات پایداری در دورۀ اخیر بهشمار میآیند و مطالعۀ شعرهای دورۀ جنگ تحمیلی نیز همین را گواهی میدهند. اما اینها دلیل نشد تا شاعران از دیگر قالبها و گونههای شعری دامن پرهیز برکشند. همچنین گونهگونی مضمونی که برای بیان حماسه با ایجاز در شعر آن روزگار شکل گرفت، بیانگر همراهی شعر و شاعران با ساختار تحولات اجتماعی و اقتضائات زمانه بود و اگر بخواهیم براساس فراوانی، کاربرد مضمونهای شعری را برشمریم، به مضمونهایی چـــون: خـــدابــاوری، آزادیخــواهــی همسو با باورهای عاشورایی، دشمنستیزی و قیام علیه بیداد، انگیزههای شیعی مبارزه _نظیر شهادتطلبی، ظلمستیزی و عدالتخواهی_ میهندوستی، حمایت از مظلومان جهان[6] و امید به آینده روشن و ... خواهیم رسید که میتوان همینها را از مهمترین درونمایههای شعری دفاع مقدس برشمرد که در شعر شاعران بهشکل بنمایههای تصویری، پایداری، شخصیتها (اعماز اسطورهای، قرآنی، مذهبی و تاریخی) و ... جلوهگر شدهاند.

 

شعر انقلاب اسلامی شعر گفتمان انقلاب اسلامی است

میلاد عرفانپور

در مورد تعریف شعر انقلاب اسلامی چند رویکرد متداول و رایج وجود دارد. در یک رویکرد اعتقاد بر این دارند که شعر انقلاب اسلامی، شعر عصر انقلاب اسلامی است؛ یعنی شعری که از سال 1357 تاکنون در مرزهای ما سروده شده است. این تعریف بهراحتی مورد خدشه و نقد قرار میگیرد زیرا در این بازۀ زمانی شعرهای بسیاری علیه انقلاب اسلامی، اهداف و آرمانهای آن سروده شده است. تعریف دیگر، تعریــف واقعمحـور اســت که شــعر انقلاب اسلامی را شعری میداند که در موضوع انقلاب اسلامی 1357 و حواشی آن سروده شده باشد؛ مثلاً در مورد خود انقلاب، فرار شاه، ورود حضرت امام و ... . این تعریف را هم میشود مورد نقد قرار داد بهسبب آنکه وقتی میگوییم شعر انقلاب اسلامی، پسوند انقلاب اسلامی، پسوند گفتمانی است و لزوماً نشانهای برای ارجاع دادن مخاطب به یک واقعۀ تاریخی نیست و طبعاً وقتی انقلاب اسلامی را یک گفتمان بدانیم، شعر انقلاب اسلامی شعر گفتمان انقلاب اسلامی است که ممکن است خیلی فراتر از یک یا چند واقعه، قابلیت تفسیر و تعبیر داشته باشد و یا به تعبیر دکتر سنگری، شعر انقلاب اسلامی شعر گفتمان انقلاب اسلامی و متعهد به آرمانها و چارچوب معنایی، معرفتی و محتوایی انقلاب اسلامی است.

به تعبیر من، خود شعر انقلاب اسلامی هم سطوح مختلف و گوناگونی دارد. یک سطح از شعر انقلاب اسلامی، شعر پیشرو انقلاب اسلامی است که در مرزها حرکت میکند و از مرزهای هویتی و کیان شعر انقلاب اسلامی پاسداری میکند که بسیار خطرپذیرتر و سلحشورانه است و طبیعتاً شاعران اینگونه شعرها بیشتر در معرض آسیب و خطر هستند. گونههایی هم از شعر انقلاب اسلامی هست که صرفاً چارچوب محتوایی انقلاب اسلامی را مراعات میکنند و در دل این چارچوب پهناور جای میگیرند. شعرهای اخلاقی، عاشقانه، نجیب یا عارفانه از این گونهاند که شاید در خط مقدم شعر انقلاب اسلامی به معنی خطرپذیری نیستند، اما در دایرۀ بزرگ شعر انقلاب اسلامی جای میگیرند. برخی از شاعران به این اکتفا میکنند که شعرشان ازلحاظ محتوایی از خطوط قرمز عبور نکند و به این واسطه توفیق بیشتری در حوزۀ جذب مخاطب مییابند. این شاعران، در تقابلهای همیشگی حق و باطل و بزنگاهها، موضعی نمیگیرند و دغدغۀ حفظ مخاطب موجب میشود که سکوت کنند و مسیر بیخطر خودشان را ادامه دهند. آنان در ظاهر شاعر انقلاب اسلامی هستند و در چارچوب کلی قرار میگیرند. این شاعران را میتوان با شاعران توانمندی مقایسه کرد که در بزنگاهها بدون هراس از ریزش مخاطب سخن میگویند. شعرایی که بدون رودربایستی، احتیاط، ملاحظهکاری و محافظهکاری، موضع خودشان را بیان میکنند، سعی میکنند خودشان باشند. سعی میکنند مدافع آرمانهای خودشان باشند. ضمن اینکه هویت متعهدی دارند، اما در شعر خودشان نمیخواهند هویت را به نمایش بگذارند و نمیخواهند شاعر منتسب به انقلاب اسلامی شناخته شوند. طبعاً این دو جریان تفاوتهای عمدهای پیدا میکنند. جریان اول، ممکن است میلیونها مخاطب در فضای مجازی داشته باشد، کمتر دشنام بشنود و بیشتر مدح و تشویق مخاطبان و عوام مردم را شاهد باشد. جریان دوم، جریانی است که بسیار تخریب میشود، دشنام میشنود و در فضای مجازی هم کمتر مخاطب پیدا میکند. بههمیندلیل، جریان مجازی چون بیشتر بازتابدهندۀ افکار عمومی و نگاه رسانهزدۀ جامعه است و چون مدیریت این جریان و سیاستگذاری آن دست انقلاب اسلامی نیست، متأسفانه جریانهایی پروبال میگیرند که هــمراهــی کــمتــری بــا آرمــانهــا و ارزشهــای انــقــلاب اســلامی دارند. طبعاً رشــد سریــع فضای مجازی منتج به کمتر دیده شدن شاعران استخواندار و برجسته شدن انقلاب اسلامی و بیشتر دیده شدن شاعران کممایه و محافظهکار و بیطرف خواهد شد.


در نسبت با تعریفی که گفته شد، شاعــرانی را کــه اشــعاری بـــا مضمون مبارزه و مقاومت و ظلمستیزی از سال 1342 تا 1357 سرودهاند، باید پیشران و زمینهسازان شعر انقلاب اسلامی دانست. در سطحی وسیعتر، شاعران بزرگ تاریخ ادب فارسی چون فردوسی، مولانا، حافظ، سعدی، عطار و ناصرخسرو، معلمان شعر انقلاب اسلامی هستند؛ یعنی شاعران بزرگی که حکمت، معرفت، توحید و سلحشوری و مقابله با استکبار در شعر آنها به اوج خود رسید و شاعران انقلاب اسلامی، خود را شاگردان مکتب آن بزرگان میدانند.

شعر انقلاب اسلامی ازحیث موضوع و مضمون، بسیار پویا و زایا است. شعر انقلاب شعر زندگی است و این زندگی گاه وجوه حماسی و سلحشورانه دارد و گاه وجوه عاطفی و عاشقانه، گاه وجوه اخلاقی و گاه وجوه اعتراضی. همۀ اینها سبب روزآمدی شعر میشود و البته جریانهایی را هم اعماز داخلی یا خارجی ایجاد میکند. نمونۀ جریانهای داخلی، اشعاری است که برای اتفاقات غیرمترقبهای مثل زلزلهها یا سیلها سروده شد یا نمونۀ شاخص دیگر، شهادت سردار سلیمانی بود که صدها شعر دربارۀ آن سروده شد. در گونههای بینالمللی هم میتوان جنگ 33 روزه غزه را مثال زد. این خاصیت شعر انقلاب است که پویا است و محدود به موضوع نیست و در همۀ موضوعات موضعمند است.

در خصوص ویژگیهای سبکی، زبانی و فکری شعر انقلاب اسلامی بر این باورم که شعر جوان انقلاب اسلامی (شعر دهۀ 80 و بهخصوص دهۀ 90) وجوهی دارد که حتی به نسبت شعرهای دهۀ نخست ازلحاظ آن وجوه برتری و امتیاز دارد و شعر بسیار امیدوارکنندهای است. شاید این وجوه بیشتر در حوزههای معرفتی، حکمی و زبانی قابل تبیین باشد. در دهۀ اخیر، نمونههای شاخصی در شعر جوان انقلاب اسلامی خلق شده که اگر در یک کفۀ ترازو قرار داده شوند در مقایسه با شعرهای دهههای نخست انقلاب اسلامی، شاید این کفه حتی سنگینتر باشد و این نشاندهنده پویایی شعر انقلاب اسلامی است. البته شعر امروز، ثمرۀ همت و مجاهدت نسل نخست شعر انقلاب اسلامی است و شاعران امروز، شاگردان باواسطه یا بیواسطه آنان هستند.

مهمترین خلأ در حوزۀ شاعران و شعر انقلاب اسلامی این است که حاکمیت ما در جمهوری اسلامی نگاه راهبردی به مسئلۀ شعر انقلاب اسلامی ندارد، یعنی همان نگاه راهبردی مقام معظم رهبری که شعر یک سرمایۀ ملی است و شاعران ثروت ملی هستند و شعر انقلاب اسلامی ارزش راهبردی دارد. این نگاه در مسئولان ردههای پایینتر، که باید این سیاست و خطمشی را تبدیل به اقدامات راهبردی میکردند، کمتر دیده میشود. باید به شاعران هم توجهات زیرساختی و مالی شود و هم توجه معنوی و رسانهای. باید سیاست جامع، قاطع و اثرگذاری برای حمایت از شاعران خطشکن و خط مقدم انقلاب اسلامی اتخاذ شود. جریان شعری انقلاب اسلامی بهخصوص جریان نسل جوان، نیازمند حمایت رسانهای و نیازمند حمایت راهبردی بسیار جدی است برای اینکه آثارشان به دست مخاطب برسد و این غلبۀ فضای مجازی موجب بالا بردن شاعران کممایه و شاعرانی که نسبتی با فرهنگ ایرانی و اسلامی ندارند و فراموش کردن شاعران اصیل نشود.

 

شعر انقلاب را باید برآیندی از گفتمانهای اصلی انقلاب دانست

سعید بیابانکی

سالهاست که به مدد انفاس خوش انقلاب اسلامی در حالوهوای شعر انقلاب نفس میکشم بی آنکه به تعریفی برای شعر انقلاب اندیشیده باشم. همانگونه که خود شعر در ادبیات مثل نقطه در هندسه از بیتعریفهاست و هر تعریفی یعنی محدودیت و حصار. نیمای بزرگ میگوید: آنکس که شعر میگوید به واژهها خدمت میکند. هر شاعری با هر درجۀ توانایی وقتی به شعر میرسد، که شکل متعالی و هنرمندانۀ زبان است، خود را وقف واژهها میکند و در واقع نگهبان زبان فارسی میشود. شاعران را بدون توجه به منش فکری و سیاسی باید قدر دانست و بر صدر نشاند که اگر آنها نبودند، واژه در اختیار طبقات و طیفهای مختلف جامعه و حتی صاحبان قدرت و اهل سیاست هم نبود تا به آن سخن بگویند!

اگر به یکی از شعارهای اصلی انقلاب که همانا «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» توجه کنیم میتوان به مرامنامهای برای شعر انقلاب رسید. انقلابی که هدفش آزادی و عدالت و تکیه به آموزههای اسلام باشد، ادبیاتی را خواه ناخواه به همراه خواهد داشت که ادبیات انقلاب است.

ســـرنـوشـــت انـــقـــلاب اسـلامی بلافاصله پس از پیروزی به جنگ گره خورد و نهال نوپای شعر انقلاب خود را به نهال دیگری به نام شعر جنگ یا به تعبیر صحیحتر شعر دفاع مقدس پیوند داد که آن هم از قضا نهالی نوپا بود. بهنظر میرسد برآیند شعر انقلاب را باید پیوند این دو نهال نامید. بسیاری از شاعران نامدار انقلاب در فضای هشت سالۀ دفاع مقدس لب به سرودن گشودند زیرا جنگ خود یک پدیدۀ مضمونساز است و اگر ما پس از پیروزی انقلاب، جنگ را تجربه نمیکردیم، قطعاً ادبیات انقلاب به شکل و شمایل امروز در اختیارمان نبود.

احیــای بــسیـــاری از قـــالبهـــای فــراموششــده یا کمرنگشدۀ شعر و استوارتر شدن شعر دینی و مذهبی یا به تعبیری ادبیات آئینی هم در سالهای پس از انقلاب اتفاق افتاده است. مخلص کلام اینکه شعر انقلاب را باید برآیندی از گفتمانهای اصلی انقلاب دانست. ممکن است شاعری به این گفتمانها اعتراض کند یا آنها را به نقد بکشد. اینکه صاحبان قدرت چقدر از این اعتراض استقبال میکنند معیار نیست. آغوش ادبیات انقلاب به شعر معترض هم باز است و تعیینکنندۀ وسعت این آغوش هم اهل سیاست نیستند و نخواهند بود.

 

شعر انقلاب شعری جوشنده و برآمده از دل مردم است

عبدالرحیم سعیدیراد

شعر انقلاب اسلامی شعری است که در راستای آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی باشد. چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و تا به امروز، هرگونه شعری که در راستای اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی ایران باشد، میتواند در این مجموعه قرار گیرد. شعر انقلاب اسلامی تمامی اشعاری که در زمینۀ انقلاب است و تمام شعرهای ارزشی و اخلاقی روزگار ما را دربر میگیرد، اما هر شعری که قبل از انقلاب در مبارزه و اعتراض به رژیم شاهنشاهی گفته شده را نمیتوان جزو شعرهای انقلاب اسلامی محسوب کرد. میشود آنها را شعر انقلابی به حساب آورد، اما شعری نبوده است که مردم بهخاطر آن جان دادند، یعنی آن ارزشها در آن نیست. اگر در میان آنها شعرهایی باشد که اهداف انقلاب اسلامی را منعکس کند، میتوانیم آنها را در شمار شعر انقلاب اسلامی قرار دهیم.

شعر انقلاب شعری جوشنده و برآمده از دل مردم است. شعر انقلاب، که خودش را در شعارهای مردم نشان داده بود، تکامل پیدا کرد و در دوران دفاع مقدس به اوج خود رسید. در سالهای ابتدایی دفاع مقدس، شعر اندکی به شعار و شعارزدگی نزدیکتر بود و بیشتر به دنبال تهییج رزمندگان و ایجاد شور و حماسه بود، اما رفتهرفته این شعر پختهتر شد و هرچه از دوران جنگ فاصله گرفتیم، عمق بیشتری پیدا کرد و به سیر اصلی خودش بازگشت و همان شعر زاینده و پوینده و ریشهداری شد که همچنان تا به امروز ادامه دارد. البته موجهایی هم در دهۀ 70 داشتیم که میخواست شعر انقلاب اسلامی را تحت شعاع خود قرار دهد، ولی موفق نشدند. امروز ما با قاطعیت میتوانیم پروندۀ بزرگی در ادبیات باز کنیم و بگوییم که یک شاخۀ شعر انقلاب، شعر دفاع مقدس و یک شاخهاش ادبیات پایداری یا شعرهای ارزشی است که در خارج از مرزهای ما سروده شده است. شعر دینی-مذهبی هم یکی از زیرمجموعههای شعر انقلاب است. شعر مذهبی در دهههای اخیر خصوصاً در نیمۀ اول دهۀ 90 رشد خوبی کرد. انجمنهای ادبی تخصصی شعر بومی، شعر مذهبی یا شعر هیئتی و شعر آئینی در شهرهای خاصی مثل قم، مشهد، شیراز تشکیل شد که موجب رشد و جهش خوبی در شعر شد، اما متأسفانه بهنظر میرسد که این جریان در کتابهایی که این روزها چاپ میشود، اندکی فروکش کرده است.

جریان شعر انقلاب همچنان ادامه دارد و همۀ اشعاری که راجعبه افغانستان سروده شد یا مثلاً در مورد علی لندی که در دل آتش رفت، زیرمجموعۀ شعر انقلاب قرار میگیرند. هر شعری که در آن ارزشهای انقلابی نهفته باشد، میتواند جزو مجموعۀ شعر انقلاب قرار بگیرد؛ حالا حتی میتواند یک شعر عاشقانۀ عفیف باشد یا یک شعر اخلاقی که نجابت مردم عزیزمان در آن موج میزند. شعری که بتواند یک عرفان کامل را تبیین کند. اینکه امروز در فضای مجازی، شعرهایی با گرایشهای دیگر سروده میشود، موجهایی کوچک و گذراست که نمیتوانند شعر جوشنده و پویندۀ انقلاب اسلامی ما را تحت شعاع قرار بدهند و نمیتوانند جایگاهی در ادبیات برای خودشان دستوپا کنند.

امروز ظرفیت فضای مجازی در درجۀ اول، فرصت مناسبی برای گسترش و جهانی شدن ادبیات انقلاب اسلامی است و شعرای ما میتوانند از این بستر برای رساندن حرفهای خودشان به گوش دنیا استفاده کنند. در درجۀ دوم، بحث ترجمه است که ما در این زمینه کمکار هستیم؛ این درحالی است که باید یک نهضت ترجمه برای ترجمۀ شعرهای مختلف به دیگر زبانها راه بیفتد. بحث اساسی دیگر، رایزنهای فرهنگی جمهوری اسلامی در کشورها هستند که میتوانند نقش مهمی در زمینۀ ارتباطهای فرهنگی ایجاد کنند. نمونۀ آن را در سالهای دورتر سراغ دارم که به همراه جمعی از شاعران به پاکستان سفر داشتیم. در آن زمان رایزن فرهنگی از ما بسیار استقبال کرد و ما در دانشگاه‌‌های پاکستان شعرخوانی داشتیم. به دنبال همان سفر، وزیر آموزشوپرورش ایالت سِند پاکستان اعلام کرد که به افتخار حضور شاعران ایرانی، سال آینده مجدداً زبان فارسی را در دانشگاههایمان تدریس میکنیم. این حرکت فرهنگی یک چنین ثمرهای را به دنبال داشت و ما شاهد بودیم که آقای دکتر علی رضا قزوه بهعنوان شاعر انقلاب، وابسته فرهنگی ایران در هند شد. ایشان از همان روزهای اول، شاعران هندی را شناسایی و با زبان فارسی آشنا کرد. تعدادیشان را به داخل کشور آورد و در دیدارهای مقام معظم رهبری معرفی کرد. همچنین هر ساله تعدادی از شاعران ایرانی را به هند برد و در مراسم سالگرد حضرت امام و مناسبتهای دیگر برای آنها برنامۀ شعرخوانی ترتیب داد. این ارتباط سبب شد که ما کتابهایی از این شاعران هندی، پاکستانی، تاجیکستانی و افغانستانی فارسیزبان را به کمک نشر شاعران فارسیزبان به چاپ رساندیم. این خیلی مهم است که کتاب مستقل شعر از آنها چاپ شد. جالب است که مثلاً یک شاعر هندو برای شهید حاج قاسم سلیمانی شعر میگوید. این برای ما ارزش است و چه چیزی از این بالاتر.

 

شعر انقلاب نوعی بازگشت به خویشتن بود

زهرا محدثی خراسانی

همانطور که انقلاب ما را به اصــالتها و پـــشتــوانهها و ریشههایمان پیوند داد، شعر انقلاب نوعی بازگشت به خویشتن بود و پیوندش با عقبۀ فرهنگی ما مستحکمتر شد. انقلاب اسلامی با شور و حماسه و افق گستردهای که فرا روی ما گشود، نگاه شعر را هم در بسیاری از مفاهیم متحول کرد. عرفان ما از حالت عرفان خانقاهی و گریز، به عرفان اجتماعی تبدیل شد. در شعر آئینی تحولات مبارکی رخ داد. شعر مخاطب تودهای یافت و بسیاری از مردم حتی مردم عادی مخاطب و علاقهمند به شعر شدند.

انقلاب اسلامی بهعنوان یک رخداد عمیق و تاریخی، تأثیرات بسیار گستردهای بر شعر داشته است و بهنظر میرسد تمام شاعرانی که در عصر انقلاب شعر سرودهاند، چه شعرشان موافق گفتمان انقلاب و چه شاعران بیطرف، همگی متأثر از آن هستند. وقتی انقلاب بر کوچکترین فرد جامعه تأثیر گذاشته، بدون تردید بر شاعران که از حساسترین اقشار جامعه هستند هم تأثیرگذار بوده است؛ شاعر انقلاب کسی است که شعر او، مدافع گفتمان انقلاب و ارزشهای انقلاب باشد نه اینکه صرفاً مداح انقلاب باشد و مرتباً تأییدکنندۀ همۀ رخدادها و تصمیمات و اتفاقات باشد. شاعر انقلاب میتواند نسبت به بسیاری از مسائل و اتفاقات منتقد و حتی معترض باشد. مهم این است که خاستگاه او، خاستگاه انقلاب باشد.

ریشۀ شعر انقلاب را باید در دهههای گذشته و حتی قرنی قبل از آن جستوجو کرد و نمیشود شروع آن را از سال 57 دانست، اما آن گفتمان مبتنیبر توحید و شور و حماسۀ انقلابی که از 15 خرداد شروع شد، تفاوتهایی دارد که آن را از گذشته متمایز کرد. اگرچه این شعر در ابتدا بیشتر با غلبۀ شور انقلاب و هیجان و شعار همراه بود، اما بهمرور توانست عمق بیشتری بیابد و وجوه شاعرانگیاش بیشتر شود و بهدلیل رخدادهایی مثل دفاع مقدس، آن شور و حال کماکان در شعر ساری و جاری هست. شعر انقلاب توانست در دوران دفاع مقدس بلندترین قلههایش را فتح کند و کماکان این جریان رو به رشد و پیشرفت است و به اعتقاد من شعر انقلاب کمکم در حال تبدیل شدن به یک سبک است.

شعر انقلاب اسلامی جریان قدرتمندی است که بر نسلهایی که در زمان انقلاب و در دورۀ جنگ و حتی پس از آن تأثیر گذاشت. این جریان قدرتمند کماکان امتداد پیدا کرده و به نسلهای بعد متصل شده است. امروزه میبینیم بسیاری از جوانان که بعد از انقلاب متولد شدهاند به سرچشمههای انقلاب نزدیکاند و رنگ و طعم و جهتگیری شعرشان و طنین کلامشان برخاسته از جان همان ارزشها و آرمانهاست. قطعاً این مسیر همینگونه ادامه پیدا خواهد کرد و به تناسب اتفاقات و رخدادهایی که چه در حوزۀ انقلاب و چه در جهان اسلام و در گسترۀ انقلاب اسلامی اتفاق میافتد، ما فصلهای تازه و درخشانی را در این مسیر خواهیم دید و ادامۀ حیات شعر انقلاب رو به رشد و شکوفایی خواهد بود.

فــــراگـیــــری شـــعر اجــتـماعـی، اعـــتــراضـــی، آئـیــنـی و رویــش نــسلهــای جــدیــد از دستاوردهای شعر انقلاب اسلامی است

علی داودی

انقلاب اسلامی شامل تحول عظیم انسانی است که حوزههای معنایی و فرمی را درمینوردد و لذا عرصههای مختلف زندگی را شامل میشود. در اینجا تعریف ما از انقلاب، صرفاً یک حادثۀ سیاسی_تاریخی در بهمن سال ۱۳۵۷ نیست. هنوز هم اگر ادبیات با آن نگاه و قرائت که دین اسلام پرچمدار مبارزه با استکبار و راهگشای افقهای جدید در تعالی انسانی است موضوع کار قرار بگیرد، با ادبیات انقلاب اسلامی مواجه هستیم.

همانطور که انقلاب اسلامی نگاه ویژۀ آرمانی به انسان دارد، ادبیات ما را بهسمت ادبیات آرمانی پیش برده است. ازطرفی متقابلاً شعر و ادبیات وجه و چهرۀ این اندیشه بوده است؛ اما آیا شعر در این مسیر موفق بوده است؟ به جهت اینکه انقلاب ما نوع خاصی از مواجهه با جهان است، منتها زبانمان در محدودۀ جغرافیایی کشورهای فارسی زبان است که روز به روز در تنگنا قرار میگیرند. قطعاً شعر فارسی امروز انقلاب اسلامی با انواع محدودیتها مواجه بوده است و با وجود تلاشها نتوانسته خیلی موفق عمل کند، زیرا اساساً این زمینه وجود نداشته است. ای بسا برای معرفی انقلاب اسلامی، دیگر هنرها با دست باز عمل کردهاند و زمینه برای آنها بیشتر فراهم بوده است ازجمله سینما یا هنر خاصتری مثل هنرهای تجسمی که امکان ارتباط با زبان عمومی جهانی را دارند. حال آنکه این اتفاق در شعر نمیافتد و شعر اساساً یک حادثۀ زبانی است. اما نباید اتفاقاتی را که افتاده است نادیده گرفت. اگر شعر ما درست رصد شود، نموداری از حرکتهای تاریخی انقلاب در سطح جهان است، لذا انواع موضوعات اعماز موضوعات جهان اسلام و جهان غیراسلامی، ظلمستیزی و حمایت از مظلومان و ... بهشکلی در ادبیات ما بروز و ظهور داشتهاند.

در جریان شعر انقلاب اسلامی اتفاقات بزرگی رخ داده و امروز جریانهای مختلفی را در شعر شاهد هستیم. گسترش و فراگیری شعر اجتماعی، شعر اعتراضی، شعر آئینی و رویش نسلهای جدید در شعر ارزشی امروز، از دستاوردهای شعر انقلاب اسلامی است. همچنین توجه به جریانهای مختلف ادبی و جریانهای نو و احیای جریانهای سنتی و حرکت پابهپا و دوشادوش شعر نو و شعر سنتی با موضوعیت شعر انقلاب از دستاوردهای شعر انقلاب اسلامی است.

دربارۀ وضعیت شعر امروز، یک نگاه بدبینانه میتواند این باشد که شعر امروز انقلاب اسلامی فعال نیست. اما نگاه واقعبینانه این است که شعر انقلاب در بخشهایی بسیار فعال و پیشرو و در بعضی از بخشها با رکود مواجه است. این رکود در بخشهایی است که ادبیات خود را زیرمجموعۀ حرکتها و تصمیمگیریهای سیاسی میآورد، حال آنکه شعر و شاعر میتواند مستقل سخن بگوید و منتظر نظرات دیگران نباشد. ازاینرو، آیندۀ شعر انقلاب باید بهسمتی برود که شعر مستقل از سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای ارگانها و سازمانهای فرهنگی عمل کند؛ یعنی شاعر به خودی خود این عزم و وجدان را داشته باشد که بخواهد یک معنایی را در شعرش منعکس کند. اگر بنا باشد شاعر پیرو تصمیمگیریهای سازمانی باشد، شعر معنایی ندارد.

برای جهانی شدن شعر امروز انقلاب اسلامی، هیچ راهی جز رفتوآمد با جهان نیست. باید در سطوح تصمیمگیریهای کلان (رئیسجمهور، رئیس مجلس و ...)، که در تقلا و تکاپو برای ارتباط با جهان هستند، شعر را بخشی از این فرایند بدانند و چهرههای فرهنگی بهعنوان محصول فرهنگی همراه آنها باشند و آنها را معرفی کنند. این معرفی نیازمند حمایت است و باید ادبیات همچون فوتبال، سینما و ... به جهان معرفی شود وگرنه این پاسداشتها و جوایز محدود جشنوارهای راه به جایی نخواهد برد.

 

شعرهایی که به ایجاد، توصیف و تبیین انقلاب اسلامی پرداختهاند از زمرۀ شعر انقلاب اسلامی محسوب میشوند

محمود اکرامیفر

دربارۀ شعر انقلاب با نگاههای متفاوت میتوان تعاریف متعددی داشت. اگر نگاه تاریخی به این موضوع داشته باشیم، تمام شعرهایی را که در عصر انقلاب اسلامی سروده شدهاند، میتوانیم در زمرۀ شعر انقلاب بهشمار آوریم؛ چه آنهایی که متعهد به انقلاب بودهاند و به تعریف تبیین و توصیف انقلاب پرداختهاند و چه آنهایی که مخالفت کردهاند و یا حتی بیتفاوت بودهاند. اگر با نگاهی معناگرا به شعر بنگریم، شعرهایی که به ایجاد، توصیف و تبیین انقلاب اسلامی پرداختهاند از زمرۀ شعر انقلاب اسلامی محسوب میشوند؛ یعنی شعرهایی که قبل از انقلاب از سال ۱۳۴۲ به اینسو سروده شدهاند و باعث انقلاب شده یا به توصیف و تبیین انقلاب، دستاوردها و شخصیتهای آن پرداختهاند.

انقلاب اسلامی اثر عمیقی بر شعر گذاشت. بخشی از قالبها را کنار زد. مفاهیم تازهای را وارد ادبیات کرد و در حوزههای معنایی و فرمی، تغییرات زیادی ایجاد کرد. شعر انقلاب اسلامی بهعنوان یک ظرفیت فرهنگی و ادبی تلاش کرد و توانست آرمانها و اهداف و فرازوفرود انقلاب را در خود بگنجاند. مضامین اشعاری که به ایجاد، تبیین و توصیف انقلاب پرداختهاند، بسیار غنی است. این اشعار توانستهاند معانی ژرف و شگرف را در خود جای بدهند و ظرف خوبی برای مظروف انقلاب باشند و شعر در نسبت با سایر هنرها و انواع دیگر ادبی مثل داستان، خاطره، نثر ادبی، پیشتاز بوده است و پابهپای رزمندگان در سنگرها حضور داشته و خودش را به امروز رسانده است. شاید امروز نیز، شعر بیش از سایر هنرها به ادبیات خدمت میکند. 

شعر انقلاب ابتدا یک مرحلۀ ایجادی داشته که اشعاری را شامل میشود که پیش از انقلاب در جهت ایجاد و وقوع انقلاب نقش داشتند، مانند اشعار جواد محقق، جواد محدثی، علی موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده و... . پس از پیروزی انقلاب، مرحلۀ تهییج شعر انقلاب است که به شور انقلابی و دعوت مردم به میدان و بسیج عمومی، دعوت به تظاهرات و در میدان نگه داشتن مردم کمک میکرد. مرحلۀ بعدی شعری است که به تبیین انقلاب میپردازد اینکه: چرا انقلاب شکل گرفت؟ شرایط چه بود که بزرگان علم و اندیشه به این رسیدند که انقلابی صورت گیرد؟ مردم چطور حضور پیدا کردند و انقلاب را به ثمر رساندند؟

بخشی از شعر انقلاب در ارتباط با دفاع مقدس، بخشی در ارتباط با ارزشها و آرمانهای انقلاب است و بخشی به توصیف و تبیین اتفاقاتی است که زمان انقلاب افتاده است. بخش دیگر از شعر انقلاب دربارۀ شخصیتهای انقلاب است، مانند اشعاری دربارۀ شهدای انقلاب (مطهری، بهشتی و ...)، حضرت امام، شهید قاسم سلیمانی و شهید فخریزاده. بخش دیگری هم شعر نوستالژی است که همراه با اعتراض ظریفی است که ما انقلاب کردیم ولی نهایتاً آن اتفاقی که باید میافتاد محقق نشد. شعرهایی که در ارتباط با افسوس و اعتراض نسبت به ارزشها و آرمانهای انقلاب است که بعضاً فراموش میشوند.



[1]. برای مطالعه بیشتر ر.ک: سارتر، ادبیات چیست، ۱۳۴۸.

 

[2]. پس از مشروطه با گشوده شدن دروازههای تمدنی غرب و با ورود ترجمۀ آثار ادبی غربی، علاوهبر تأثیر خودآگاه و ناخودآگاه و تغییر موضوع، مضمون، قالب، زبان و حتی برخی واژگان شعری و توجه بیش از پیش به ادبیات داستانی بهخصوص رماننویسی، این تأثیر در عرصههای دیگری نیز مانند اندیشه، باورمندیها، رؤیاها و آرزوها، و حتی سبک زندگی ادیبان و جامعه اتفاق افتاد. از همین روست که بهخاطر نگاه جهانی، در آثار پس از آن دوره توجه داریم و مشروطه مبدأ قرار میگیرد. همچنین رواداری در این خصوص استنادات تاریخی در دسترس، روشن و با پشتوانه است. مثلاً کتاب مآثر سلطانیه نوشته «عبدالرزاق بیک دنبلی» متخلص به «مفتون»، دربارۀ تاریخ دورۀ اول هجوم روسیه به ایران، از آغاز تا معاهدۀ گلستان به همراه فشردهای از رخدادهای سلطنت فتحعلی شاه قاجار، از پایان جنگهای مرحلۀ اول تا آستانۀ هجوم مجدد قوای روسیه به خاک ایران است. نویسنده، که در همین ایام در دارالسلطنه تبریز حضور داشته، شاهد بسیاری از حوادث قفقاز و آذربایجان بوده و روایت مستقیم و دست اولی از جنگهای ایران و روسیه فراهم آورده است. با اینکه عبدالرزاق در آستانۀ هجوم دوم روسها به ایران، درگذشت و نتوانست حوادث دورۀ دوم جنگها را نیز روایت کند، گزارش آنها در نسخۀ خطی تاریخ ذوالقرنین، نوشتۀ خاوری شیرازی آمده است. کتاب مآثر سلطانیه در زمان حیات مؤلف و یک سال پیش از درگذشت او، در چاپخانۀ سنگی تبریز به چاپ رسید. در سال 1351 چاپ افستی از روی چاپ سنگی صورت گرفت.

 

[3]. برای مطالعه بیشتر ر.ک: حسینی، گزیدۀ شعر جنگ و دفاع مقدس، 1381.