راضیه تجار متولد سال 1343، نویسنده و عضو هیئت مؤسس انجمن قلم ایران است. وی سالها در عرصۀ آموزش داستاننویسی و تربیت شاگرد فعالیت دارد و در کنار آن در جشنوارههای مختلف داوری کرده است. خانم تجار از نویسندههای پرکار ادبیات دفاع مقدس به شمار میرود که رمانهای کوچه اقاقیا، نرگسها و هفت بند به عنوان رمان برتر یک دهه در آموزش و پرورش انتخاب شدند.او نویسنده زن برگزیده ادبیات دفاع مقدس از سوی حوزۀ هنری بوده است. اخیراً کتاب اسم تو مصطفاست، نوشتۀ خانم تجار، که دربردارنده زندگی شهید صدرزاده به زبان همسر اوست، از سوی مقام معظم رهبری مورد توجه قرار گرفته و ایشان تقریظی بر آن نوشتهاند.
وقتی دربارۀ ادبیات پایداری صحبت میکنیم، لزوماً به معنای ادبیات دوران جنگ نیست. چه بسا پیش از انقلاب هم آثاری دربارۀ ادبیات مقاومت و پایداری داشته باشیم؛ چنانچه امروز هم اینگونه آثار و این نوع ادبیات در همۀ کشورها و همۀ عرصهها وجود دارد.
مقاومت در حوزههای مختلف تعریف میشود و فقط شامل دشمن خارجی نیست. ممکن است این آثار مطالبهگری در مقابل حکومت از سوی برخی گروهها و جناحها باشد، اما بهصورت قطعی میتوان گفت که بعد از انقلاب ادبیات پایداری منسجمتری شکل گرفت و این شکلگیری بعد از جنگ ایران و عراق نمود بیشتری پیدا کرد.
این جنگ حتی انقلاب را تحت الشعاع خود قرار داد، در تنۀ انقلاب جای گرفت و رشد یافت؛ یعنی چیزی خارج از آن نبود؛ اما آنقدر بزرگ و سنگین بود که غلبه پیدا کرد. این جنگ، درست مثل یک کلاس درس بود؛ همۀ آن چیزهایی که در انقلاب بهصورت شعار یا حرف در کتابها و بیانیهها بهچشم میخورد، در میدان جنگ عملیاتی شد و حقیقتاً کلاس درسی برای جامعه بهشمار میرفت. از همینرو بسیاری از نویسندگان که نوع نگاه، ایدئولوژی و آرمانشان به سمت و سوی دیگری بود اصلاً به ادبیات پایداری وارد نشدند.
کسانی که با انقلاب نسبتی داشتند و از ایمان و اعتقاد برخوردار بودند با داستان کوتاه و رمان شروع کردند. در داستانهای کوتاهی که در آن زمان نوشته میشد، انبوهی شعار و مستقیمگویی حاکم بود که در طول زمان این رویه اصلاح شد. پس از آن نویسندگان به سمت رویکردهای متنوعتر رفتند و دریافتند چهقدر حرفهای ناگفته وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرند، نوشته شوند، تا با گذشت زمان بهدست فراموشی سپرده نشوند.
از همان زمان زندگینامۀ داستانی و مستندنگاری نیز رفتهرفته مورد توجه قرار گرفت و ارائۀ آن به جامعۀ ادبی پررنگتر شد، و روند رو به رشد و تکوینیِ ادبیات دفاع مقدس افزایش یافت.
با نگاهی آماری به پراکندگی جنسیتی در حوزۀ ادبیات پایداری نیز میتوان گفت که در دهۀ شصت از آنجا که بانوان در درگیریهای مستقیم حضور نداشتند، چندان هم وارد عرصۀ نویسندگی نشده بودند که البته در دهههای بعد رفتهرفته آمار حضورشان بهصورت تصاعدی بالا رفت.
دلیل این اتفاق چند مسئله بود که در کنار همدیگر همافزایی داشت و تأثیر بسزایی بر جای گذاشت.
انقلاب اسلامی یک فرصت شگفتی به بانوان داد تا هویت حقیقی خود را پیدا کنند و بهصورت جدّی در عرصۀ نویسندگی وارد شوند. این مسئله را بهراحتی میتوان از مقایسۀ میان شمار زنان شاخص نویسنده در پیش و پس از انقلاب بهخوبی متوجه شد.
وجه دوم، گسترش کلاسهای داستان نویسی و ایجاد فضای آموزشی بود که این فرصت را بهوجود میآورد، و این عرصهای بود که تشویق و ترغیب در آن جریان داشت. داستاننویسی زنان، شرکت در جشنوارهها و دیده شدن آنان با چاپ آثار موجب شد که داستاننویسی زنان جدّی گرفته شود، و این وضعیت یک رابطۀ متناظر ایجاد کرد.
از طرف دیگر، به دلیل شرایط اشتغال مردان، بیشتر شرکتکنندگان در این کلاسها زن بودند، زنان با تعلق خاطر و فراغت بیشتر شرکت میکردند و پیگیرتر بودند. در بحث نوشتن هم به دلیل روحیۀ بانوان و احساسی بودن آنها شاید نوشتن از مقاومت و جنگ راحتتر بود و بانوان در این زمینه توان انتقال بیشتری داشتند. به هر حال، مردان در صورت تمایل میتوانند در میدان حضور یابند، اما برای زنان این تمایل و علاقهمندی به حضور با نوشتن اتفاق میافتد. ضمن آنکه در نوشتن دربارۀ فضای جنگ و شهدا، سهولتهایی وجود دارد که خامدستیهای احتمالی اثر را میپوشاند. وقتی دربارۀ شخصیت حقیقی و واقعی یک رزمنده یا آزاده یا شهید مینویسیم از همان ابتدا ارتباط و پیوند با آن شخصیت وجود دارد و این ظرفیتی برای بالاتر بردن تأثیر متن است اما وجه دیگری هم در ساختار اثر و ضعف یا قوت فنی آن وجود دارد که این دو لایه با یکدیگر همپوشانی دارند. این شاید به دلیل نداشتن نویسندگان بسیار توانمند باشد، اما کارها دیده میشوند.
برای اینکه بتوان کاری را با کیفیت دانست باید از نظر بیانی، زبانی، نثر، شخصیتپردازی و توصیف در حد خوبی باشد و نویسندۀ اثر نیز توانسته باشد پیام را بهدرستی ارائه کند.
البته در دیده شدن کارها گاهی اتفاقهای مقطعی هم روی میدهد، مثل گستردن، نورافکنهایی که باعث دیده شدن کار میشوند، شمارگان افزایش مییابد، خریدهای کلان انجام میشود و... اما همۀ اینها مقطعی است.
یک اثر باید خودش از خود دفاع کند و خود را نشان دهد. کسانی که دید هنرشناسانه دارند، بهخوبی درمییابند که اثری ارزش دفاع دارد یا نه، و البته تثبیت اثر در طول زمان هم نشان میدهد که آن اثر مانایی دارد یا خیر.
وقتی سیر ادبیات داستانی در ایران را رصد میکنیم، به برخی آثار برمیخوریم که نامشان هست، اما خودشان مورد اقبال نیستند، تکنیک ندارند و فقط به عنوان سیر تاریخی مطرح میشوند. شاید این را بتوان به زمان حاضر هم که تعداد زیادی از آثار نویسندگان زن منتشر میشود، تعمیم داد، اما در مقام مقایسه میتوان گفت آثار نویسندگان مرد بهلحاظ نشان دادن واقعیت درونی جنگ، و آثار نویسندگان زن بهلحاظ احساسی قویتر هستند. البته ناگفته نماند که در برخی از آثارِ مربوط به شهدا نیز دیده شدن کار بهطور شخصی وابسته به خود شهید است؛ مثلاً کتاب شهید ابراهیم هادی بهلحاظ ادبی و تکنیکی هیچ حرفی برای گفتن ندارد، اما در طول سالهای متمادی جزء پرفروشترین آثار دفاع مقدس بوده است؛ یعنی زندگی این شهید چنان قوی و جذاب است که مخاطب کاری به تکنیک اثر ندارد.
مــــا در دفاع مقــــدس حقیــــقتاً رویدادها و وقایع اعجاببرانگیزی داشتیم که همه برخاسته از واقعیت بودند، اما این نویسنده است که در رمان یا داستان کوتاه خود، با بهرهگیری از تخیل، داستان خود را پدید میآورد؛ یعنی جهان داستانش به شکلی است که مخاطب باور میکند، در حالی که داستانِ محض است؛ این در حالی است که در بسیاری از داستانهای این حوزه نویسنده شناسنامه ارائه میدهد، مثلاً شهید به این شکل بوده، یا به آنگونه عمل میکرده است. یعنی خطوط اصلی واقعی است اما با آمیزهای از تخیل که این ویژگی زندگینامۀ داستانی است. کاری که نویسنده انجام داده و نمیتوان به آن تحریف گفت این بوده که مثلاً رنگ دیوار اتاقی آبی را خاکستری نوشته، و یا صحنههایی را کم یا اضافه کرده است.
چنین چیزی در روند داستان و حقیقتمندی ماجرا تأثیری ندارد. ایــــن حقیقــــتِ محض داســــتان و قهرمان واقعی کار است که مخاطب را به خود جذب میکند و پیامش را به جان مخاطب مینشاند، اما نثر، زبان، فضاسازی، شخصیتپردازی قوی و بهرهگیری از تکنیک درست داستانی در خلق جهان نویسنده تأثیر بسزایی خواهد داشت.
در این میان، احساس و علاقۀ ما نسبت به اهل بیت و شهدایمان نیز به خوانش و لذت بردن ما کمک میکند، هر چند که شاید بعضی آثار بار ادبی یا تکنیکی لازم را نداشته باشد.
دربارۀ ورود زنان به عرصۀ ادبیات مقاومت باید توجه داشت که آنها در عرصههای دیگر امتحان خود را پس داده و نوشتههای خلاقانهای داشته باشند. راه ورود به این عرصه باز است و حمایت هم میشود. باید افرادی برگزید که در جای دیگر امتحان خود را پس داده باشند تا بتوانند در این عرصه آثاری عرضه کنند که از مانایی برخوردار باشند.
افزون بر این، باید برای کسانی که قلم ضعیفی دارند، فیلتری وجود داشته باشد؛ یعنی کسانی وارد شوند که در عین علاقه و توانایی، حرکتشان در این مسیر معتقدانه و مستمر باشد.
در همۀ دوران داستاننویسی ایران نیز نویسندگانی با درجات مختلف بودهاند، اما اگر الآن کتاب صــــد ســــال داســــتاننویسی حسن میرعابدینی را نگاه کنید از نویسندگانی در سیر جریان داستاننویسی نام برده شده است که آثارشان دیگر خوانده نمیشود و مورد توجه نیستند.
برای مانــــایی در ایــــن عرصه ویژگیهایی لازم است که زنان باید داشته باشــــند. ورود خلاقانــــه به ساحت داستان؛ افزایش مســــتمر اطلاعات و وسعت دادن به دید از کارهایی است که باید انجام دهند تا توانایی نوشتن در آنان بیشتر شود، و گمان نکنند با یک یا دو کتاب، مسیر یادگیری تمام شده است. اگر این کارها انجام نشود، بسیار محتمل است که کسی بیاید یک یا دو کتاب هم بنویسد، اما بعدش به هر دلیلی در این عرصه محو شود.
بهطور کلی میتوان گفت ادبیات پایداری دانهای کاشته شده بود که در دوران انقلاب بارور شد، رشد کرد و شاخ و برگ داد، و کتابهای خوبی نوشته شد که با جان مخاطب ارتباط برقرار کرد.
شاید برخی از آثار در این زمینه بار ادبی لازم را نداشته باشند، مثلاً آزادهای که خاطرات دوران اسارت خود را در قالب کتاب تعریف و منتشر کرده است، این کتاب مخاطب عام دارد، یعنی مخاطبی که کتاب را میخواند، تأثیر میپذیرد و جهت پیدا میکند، اما وقتی بار ادبی مییابد که به اثر خلاقانهای تبدیل شود. من سالها پیش خاطرات شهید برونسی را خوانده بودم، و همچنان بخشی از اعتقادات و ویژگیهای آن شهید، و چگونگی مقاومت و جنگیدنش را بعد از سالها به یاد دارم. اما سطح دیگری از ادبیات مقاومت وجود دارد که از لحاظ تکنیک و بار ادبی قوی است، و بدون شک سطوح بالاتری هم وجود دارد.
اینکه چرا کتابهای ساده، یا شاید بدون تکنیک را نیازمندیم، از آنروست که همین کتابهای ساده میتوانند مخاطب را جذب کنند و آنان را به مطالعه علاقهمند نمایند. وقتی جذب شدند میتوان به آنها جهت داد و آرامآرام آنان را از دامنه حرکت داد، و سرانجام به قله نزدیک کرد. یعنی مخاطب رها نشود و با چشیدن حلاوت ادبیات پایداری به سمت کارهایی برود که فقط مستندنگاری صرف نیستند و با قلمهای قویتر و غنیتری نوشته شدهاند.
در واقع، ادبیات مستندنگاری، نیاز جریان ادبی پایداری برای حفظ و ثبت مستندات دفاع مقدس است، تا در دورانهای بعد و نسلهای آینده از آنها استفاده کنند و الهام بگیرند و آثار جدیدی را بیافرینند، آثاری که ریشه در واقعیت دارند و در عین حال خلاقانه نیز
هستند.