امیر شهریار امینیان
ضرورت واژهگزینی کارامد در ادبیات پایداری
امیر شهریار امینیان متولد سال 1348، عضو هیئتمدیره و مدیرعامل مجمع ناشران دفاع مقدس است. امینیان در حوزۀ ترجمه و انتشار آثار دفاع مقدس فعال است و نسبت به الزامات و راهکارهای جهانیشدن ادبیات دفاع مقدس نگاه دقیق و روشنی دارد.
به نظر میرسد پیش از ورود به بحث ادبیات داستانی دفاع مقدس باید دربارۀ معناشناسی ادبیات دفاع مقدس مقدمهای بیان شود تا به تعریف روشنی در اینباره برسیم و دانسته شود اساساً ادبیات دفاع مقدس چه مقدماتی دارد و در سطح بینالملل یا داخلی از آن چه تعابیر و تعاریفی وجود دارد.
ما در لغتشناسی و تبارشناسیِ این موضوع به دو واژه برمیخوریم که در سطح بینالملل رواج دارند: یکی واژۀ Defense و دیگری واژۀ Resistance. این دو واژه در حوزۀ ادبیات تفاوتهایی با هم دارند. واژۀ Defense معادل دفاع؛ واژهای است که در حوزۀ آفرینشهای ادبی ما را در یک شرایط آگاهانه و در وضعیت دفاع نشان میدهد که به همین دلیل ترجیح میدهیم از این واژه در ادبیات پایداری استفاده کنیم. در مقابلِ آن واژۀResistance یا مقاومت میتواند به یک موضوع فردی و غیرآگاهانه یا یک موضوع جنبی یا جزئی اشاره
کند.
وقتی ما وارد ادبیات دفاع میشویم نقطۀ تمایزی با ادبیات جنگ و ادبیات ضد جنگ تعریف میکنیم؛ یعنی وقتی ملّتی در برابر متجاوز ایستادگی میکند ممکن است به اشتباه از آن به ادبیات جنگ تعبیر شود و در جایی نیز مقابل خود، یعنی ادبیات ضد جنگ، را تولید
کند.
برای مثال در جنگ جهانی دوم یا پس از آن در جنگ ویتنام، ادبیات ضد جنگ در آمریکا شکل میگیرد و به پرهیز از خشونت فرامیخواند، در حالی که در مقام مقاومت، جامعه در شرایط خاص با یک مقاومت جمعی و آگاهانه روبرو است و این حالت هم به خلق ادبیات میانجامد که نمونهاش در روزهای مقاومت مردم پاریس دیده میشود، و در اینباره داستانهای زیادی نوشته شده است، و در فلسطین، الجزایر، آمریکای لاتین و کشورهای تحت استعمار و استثمار آثار ادبی مختلفی تولید شده است. در واقع، این ویژگی، وجه مشترک ملّتهایی است که مورد تهاجم قرار گرفتهاند و به این خودآگاهی و بیداری جمعی رسیدهاند که باید در برابر تجاوز، به ثبت حوادث، رویدادها و حماسهها بپردازند، و این پدیده به جریانی ادبی میان افرادی تبدیل شده است که درگیر این فضا هستند. به عبارت دیگر، چارچوب این ادبیات به گونهای نیست که از آن ادبیات ضد جنگ تولید شود، و اساساً در چنین شرایطی
قرار ندارد.
ما نیز در سرزمین خود مورد تهاجم بینالمللی و جهانی قرار گرفتیم و قدرتهای استکباری و همپیمانانشان کوشیدند ایران را از هر جهت با بحران روبرو کنند و به خیال خود به خاک این سرزمین چنگ اندازند. البته در این میان صرفاً مسئلۀ خاک نبود و آنها نابودی کیان ملّی، فرهنگ، سنت، پیشینه، تاریخ و... را هم هدف قرار داده
بودند.
ثبت رویدادهای جنگ و بازتاب آن در ایران از ماههای نخست دفاع مقدس شروع میشود، و در سه یا چهار سال اول جنگ حدود 17 ناشر دولتی در این حوزه آثاری را منتشر میکنند.
این ماجرا مانند همۀ دنیا روندی تکوینی دارد. ادبیات ما پیشینهای دارد که بخشی از آن مقاومتهای سرزمینی، ملّی، قومی و قبیلهای است که در طول تاریخ رخ داده است. نمونۀ شناختهشدۀ آن، ماجرای رئیسعلی دلواری و یا میرزا کوچکخان جنگلی است و پیش از آن نیز میتوان نمونههای متعددی را در آثار ادبی ملاحظه کرد.
با وجود این نمونهها، دفاع مقدس از جنبههای مختلف عرصۀ دیگری است، بهگونهای که بهصورت پایدار و ماندگار در ذهن مردم این سرزمین ثبت شده و در مورد آن، بهنوعی آگاهی جمعی رسیده، و آنها را به سمت دفاع جانانه و مقابله با تهدیدها برده است.
در این میان یکی از عواملی که چنین شرایطی را رقم زد، انقلاب اسلامی بود که حوادث سالهای نخست پیروزی آن با دخالت بیگانگان و مشکلات داخلی و نیروهای مخالف آغاز شد و در نتیجه فضا را برای خلق حماسه فراهم آورده بود.
به نظر من این فضا بهتدریج خود را شناخت و رفتهرفته وارد یک رفتار جمعی و ملّی شد که سن و سال نمیشناخت، قوم و قومیت نمیشناخت، درجه و اعتبار و سن و جنسیت و شغل و حرفه و... نمیشناخت. وقتی خاطرات آقای عباسعلی باقری را در عباس دست طلا میخوانیم، میبینیم که چگونه یک تعمیرکار خودرو به یک تعمیرکار حرفهای جنگافزارهای نظامی تبدیل میشود. این همگرایی و همگنی و همبافتی یعنی چیزی که از یک ساختار و بافتار مشترک بود، رویدادهای فراوانی را درون خود خلق کرد و به عنوان دستمایه و بنمایۀ خلق یک اثر ادبی داستانی شناخته شد؛ رویدادهایی که هر یک میتواند منشأ خلق یک اثر ادبی فاخر
شود.
این روند مثل هر حوزۀ دیگری، ابتدا با گزارشنویسی شروع میشود که در تمام دنیا حتی در ادبیات ضد جنگ نیز به همین شکل است؛ کسی مثل همینگوی در ابتدا یک خبرنگار جنگی بود و بعد رفتهرفته به آن سطح از نویسندگی رسید که نگاه ضد جنگ او را در وداع با اسلحه بهخوبی میتوان دید.
ما این روند را در کشورمان در نامههایی که رزمندگان از جبههها خطاب به خانوادههایشان مینوشتند، یا در وصیتنامهها و گزارشهای روزانۀ نهچندان منسجم فرماندهان ارشد نظامی و یا نهایتاً در یادداشتهای افرادی که به وقایعنگاری علاقهمند بودند، میبینیم. طبیعتاً اولین آثاری که در این زمینه منتشر شده است، گردآوری و تنظیم و تدوین همین نوشتهها
است.
این نوشتهها از غنای ادبی یا عناصر ادبی چندانی برخوردار نیستند، و صرفاً وقایعنگاری، تاریخنگاری و رویدادنگاری است. نگاهی است که افراد به محیط پیرامون خود دارند، و به حملهها و ضد حملهها و گفتوگوهای شبهای عملیات اختصاص دارد.
این نگاه به دلیل اینکه از عناصر قدرتمند معنوی برخوردار بود، و در درون خود، با حس و شور و حال خاصی آمیخته بود، موجب شد ادبیات شاعرانه رشد کند. ما در شعارها، رجزخوانیها، شوخطبعیها حتی سرودها، جریان داستان را میبینم.
این ادبیات صرفاً بر طبل شور کوبیدن و تهییج نیست، بلکه یک داستان در آن وجود دارد، یک هدف، یک شعور و یک مسیر را در خود دارد. اگر در تکتک نغمهها و سرودهای آن دوره دقت کنیم، میبینیم یک خط داستانی دارد و از یک جایی میخواهد مخاطب خود را به نقطۀ اوج برساند و فراز و فرودی را تجربه کند.
یک جریان ادبی که نمیتوان عنوان دقیقِ جریان ادبی را به آن داد، بلکه ترکیبی از یک حس فردی، یک عنصر شناختی و یک بُعد معنوی و فضایی است که تاریخ ایجاد کرده است.
پرشورترین مجموعههای بعد از جنگ کنــــگرههای شــــعر دفاع مقدس هستند که شمار زیادی از شاعران جوان که بسیاری از آنان اکنون صاحبنام هستند، دفاع مقدس را تجربه کرده بودند و برای بازخوانی خاطرات خود به مناطق جنگی سفر میکنند، سرودههایی را میآفرینند که این سرودهها آثار ماندگاری میشوند و خیل عظیمی از نگاههای جوان را به سمت خود میگردانند و امروزه بسیاری از آنان به عنوان ارزشهای ادبی حوزۀ شعر شناخته میشوند.
در ســــالهای بعــــد هر چقــــدر جلوتر میرویــــم به یک گردآوری موزونتر و جمعآوری نگارشی منسجمتر و هدفمندتر میرسیم و در اینجا نویسندگان به صحنه وارد میشوند، و از مستندنویسی و گزارشنویسی به سمت خاطرهنویسی و یادداشتنویسی حرکت میکنند که آن هم بازتاب چیزی است که تجربه کردهاند. اما بهخاطر فاصلۀ کوتاهی که با رویداد وجود دارد، شور و حرارت آن بیشتر از چیزی است که از یک اثر ادبی مورد انتظار است.
در این آثار احساسات و عواطف بیشتر جاری است و از اینکه خدشهای به واقعه وارد شود بیم و هراس وجود دارد. برای همین ما آن هالهای از تقدسگرایی را - که شاید تعبیر دقیقی هم نباشد _ میبینیم یا نگاه یک جانبهای که بیشتر در آن آثار نماد و نمود پیدا میکند و شاید از منظر خوانندهای که از این فضا دور است وارد یک فضای یکدست شدیم که فضای متمایز یا پرچالشی نیست، فضای چندجانبه و چند وجهی نیست.
مخاطب کنونی غالباً احساس میکند وارد یک کانال شده است و در حال دیدن یک موضوع با یک ادبیات، یک لحن، یک رفتار است و بخشهای دیگر، حتی نبود عنصر خیــــال، زیبــــایی، خلاقیت، جــــذابیتآفــــرینی و... را نــــادیــــده
میگیرد.
این جریان در دهۀ هفتاد دچار تحول شد و از اینجا به بعد پای روایت به میان آمد. مسائلی مانند اینکه یک موضوع را چگونه روایت کنیم و چگونه با تمام جذابیتها و خلاقیتهایش به مخاطب برسانیم. یکی از ناشران فعال در این حوزه، سورۀ مهر بود که از اینجا به بعد جریان ادبیات به سمت ادبیات مقاومت و ادبیات دفاع مقدس حرکت کرد. این مسیر با روایتگری آغاز میشود. یکی از کارهای جالب توجه از نظر من گزارش حلبچه است که با وجود کمحجم بودن، یک روایت دقیق و جزء به جزء از واقعه داده است یا کتاب دیگری به نام سفر به چزابه که نوشتۀ آقای جعفری است و با نوع دیگری از روایتگری مواجه میشوید. روایت از زاویۀ دید رزمنده یا فرماندهی است که خود درگیر جنگ است و در آن رویداد حضور داشته است.
در اینجا نمیتوان گفت که وارد عصر خلق ادبی شدهایم؛ روایتها و یادداشتهای بسیاری نوشته میشود، اما هنوز یک خلق ادبی که در خواننده شور و شعف ادبی ایجاد کند، بهوجود نیامده است.
البته این روند بههمین شکل در بیشتر کشورهای دنیا تجربه شده است. مثلاً جنگ و صلح تولستوی حدود پنجاه سال بعد از رویداد شکل میگیرد، یا دربارۀ جنگ 1917 هنوز آثار ادبی یا سینمایی تولید میشود، یعنی عناصر بهتدریج کشف میشوند.
از دهــــۀ هشــــتــــاد بــــه بعــــد مستنــــدهای روایی و روایــــتهای داستانی بهتدریج شکل میگیرد و ادبیات شعری کمرنگتر میشود. با این حال، هنوز با دیدن قلّههای ادبیات فاصــــله داریم. در اواخــــر دهــــۀ هشــــتاد به معنــــای واقعی رمان وجود نداشت، رمانی که یک موضوع را بهعنوان هستۀ مرکزی خلق کرده باشد و از عنصر خیال و داستانپردازی و عناصر داستانی بهره ببرد و پرورش دهد و یک اثر انفجاری در مخاطب تولید کند.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که چرا ما رماننویس نداریم؟ در جریان ادبیات ما میبینیم که بعد از روایتهای داستانی، اولین گونۀ ادبی قابل لمس، داستان کوتاه و مینیمالها هستند. داستانهای کوتاهی که بخشی از دفاع مقدس را به ما نشان میدهند. در اینجا خالقان آثار ادبی، عمدتاً به نسل دفاع مقدس تعلق دارند و نسل بعد ورود کمتری به ماجرا داشتند.
مخاطبان در حالت کلی، مراکز اسنادی بودند که به دلیل وجهۀ اسنادیِ یادداشتها، روزنگارها و خاطرات به دنبال آمادهکردن بستر تاریخ شفاهی بودند. این مراکز به دنبال ثبت خاطرات فرماندهان و گردآوری یادداشتها و خاطرات بودند که هنوز بخش زیادی از آن هم انجام نشده است. عملیاتهای بزرگی همچون بیتالمقدس و فتحالمبین و خیبر هزاران هزار رویداد در خود دارند که زمینههای قوی آفرینش ادبی بهشمار میروند و هنوز اندکی از آن هم استخراج نشده است.
دفاع مقدس رویداد منحصر به فردی در تاریخ ایران است. وقتی شما به کتاب تاریخ سوم راهنمایی یا کتاب هشتم قدیم نگاه میکنید تاریخ این سرزمین را مثلاً تا پایان دورۀ قاجار گفته است. اینک کل آن را بگذارید در برابر دفاع مقدس که اصلاً قابل مقایسه نیستند؛ یعنی اصلاً مقایسهای شکل نمیگیرد. در دفاع مقدس یک امر ملّی، اعتقادی و معنوی در میان است که تمام عناصر لازم برای ایجاد شگفتی یک رویداد بزرگ را در کنار هم جمع کرده است.
من در اینجا اصلاً از منظر نظامی و سیاسی نگاه نمیکنم؛ چون آن بحث دیگری است، اما از منظر اجتماعی بحثهای زیادی مطرح است که هنوز به آنها پرداخته نشده است. از جمله: مهاجرت جنگزدگان و شکلگیری نوعی همگرایی در سایر مناطق کشور، بمباران شهرها، حمایتهای مردمی، اعزامها و بحثهای متنوع دیگر.
در گام نخست، وظیفۀ اصلی نهادها ثبت و ضبط این وقایع است، زیرا در طول زمان طبیعتاً کمرنگ خواهد شد. مجلس آلمان، در یکی - دو سال گذشته مصوبهای داشته است، مبنی بر اینکه خاطرات همۀ مردم آلمان شرقی از سال 1945 تا 1990 ثبت شود. این وظیفه ملّی است. یعنی اگر آن را ثبت نکنید استخراج تجربیات حاصل از آن ناممکن خواهد بود. پس اولین سیاست باید ثبت و ضبط خاطرات و رویدادها باشد که تا الان هم چندان موفق نبودهایم.
تاکنون حدود سی هزار اثر در زمینۀ دفاع مقدس منتشر شده است، اما دربارۀ رویــــدادهــــای ما چــــقدر اســــت؟ عملــــیاتهای مــــا چقدر اســــت؟ شهدای ما چقدر است؟ جانبازان ما چقدر است؟ آزادگان ما چقدر است؟ مهاجران ما چقدر است؟ زنانی که در جنگ نقش داشتند؛ کجا دیده شدهاند؟ نقش کودکانی که در جنگ یا پشت جبههها بودند، کجا دیده شده است؟
من دیده بودم که یک پسر بچۀ دوازده یا سیزده ساله درگیر یک هواپیمای ساقطشدۀ دشمن میشود. او بــــدون هیچ تجربهای چنان استعدادی از خود نشان میدهد که آن خلبان اسیر میشود، و ما نمونههای بینظیری از این دست داریم که اصلاً ثبت نشدهاند. شاید یکی از دلایل این اتفاق، این باشد که ما در عصر پرچالشی هستیم که سرعت تحولات بالا است و مانع ثبت و ضبط شده است. از طرف دیگر، نظامسازی مشخصی برای این فرایند نداشتیم و بیشتر با موضوعشناسی و رویدادشناسی حرکت کردهایم. از همینرو، کارها تکبعدی شدهاند؛ حتی در کنگرههایی که برای شهدا برگزار شده است، ما کنگرههای موضوعی نداشتهایم و طرحها و پروژهها نیز در بستر یک نظام کلی تعریف نشدهاند و برای طی این مسیر سیاستگذاری کلان نشده است.
بنابراین، حتی اگر بگوییم که کار رویدادنگاری دفاع مقدس تمام شده است، باز هم رمان و داستان و شعر به یک جریان ادبی تبدیل نمیشود؛ چرا که آن سیاستگذاری کلان و آن نظام حامی وجود ندارد. آن چیزی هم که تا به حال تولید شده است بهصورت هنر خلاقۀ فردی بروز پیدا کرده است. اشکال عمدهای که در اینجا وجود دارد این است که متولیان توقع دارند همان کسی که صاحب خاطره است، اثر خلاقۀ هنــــری هم بیافــــریند. اینچنین رویکردی زیانبار است؛ هم نظم داستاننویسی از بین میرود و هم
نظم مستندنویسی.
این بحث از زاویههای گوناگون قابل نقد است، زیرا سیاستگذاری در ثبــــت و ضبــــط خــــاطــــرات به شیوهنامههای همــــگن، همطراز، همساختار و هم بافتار و به یک مأموریت تبدیل نشده است. ما چیزی به نام چشمانداز و مأموریت (vision and mission) باید داشته باشیم، اما فاقد چشمانداز هستیم، شما وقتــــی چشــــمانداز نداریــــد نمیدانید به کجا خواهید رسید، فقط حرکت میکنید و بههمین دلیل ما در این سیهزار اثر، صدها اثر مشابه میبینیم که نویسنده و راوی یکی بوده است. صدها اثر میبینیم که حتی اعتبارسنجی آنها زیر سؤال است؛ چون نظامیافته نبوده است. در چنین فضایی نمیتوان انتظار داشت که به بحث سیاستگذاری رمان وارد شویم.
سیاستگذاری رمان یک سیاستگذاری تکلیفمدار و نقطهگذار نیست؛ یک بستر دارد که میتواند بیشتر افراد را به سمت خود فرا خواند و برای آنان انگیزه ایجاد کند تا استعدادشان شکوفا شود.
عرصۀ چهارگانهای در جهان وجود دارد که دانش، آگاهی، علم و تجربه را دربر میگیرد. هر یک از این عرصهها نباشد نمیتوان تولید یک اثر خلاقه را انتظار داشت. این عناصر باید به همدیگر پیوند بخورند. یعنی اگر فقط کلاس داستاننویسی برای آموزش داشته باشیم و کارگاههای خلاقه نداشته باشیم یا کارگاهها را داشته باشیم و مدارسش را نداشته باشیم یا سنجههای کارگاهی را نداشته باشیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم اثر خلاقهای تولید شود.
ترکیــــب اینها بهاضــــافۀ علم روزآمد است که میتواند جریانسازی کند. امروزه دو دهه از کنار رفتن سیال ذهن در دنیا گذشته است، اما اینجا ما هنوز توصیه به نوشتن بر اساس سیال ذهن داریم. برای همین است که ادبیات دفاع مقدس ما با اینکه مایههای بسیار قدرتمندی دارد، هنوز جهانی نشده است.
از بیش از هفتصد اثری که تاکنون دربارۀ جنگ به زبان انگلیسی منتشر شده، تنها ده اثر از آنِ ماست. ششصد و نود اثر برای آمریکاییها، انگلیسیها، فرانسویها و جهان عرب است. این عدد، فرضی و خیالی نیست و کاملاً دقیق است؛ یعنی به تعداد انگشتان دست. حتی اسنادی که ما داریم هم جهانی نشده است. مثلاً عملیات بیتالمقدس یکی از مهمترین عملیات جنگی در تمام تاریخ جنگهای دنیاست؛ ولی با اینحال هنوز جهانی نشده است. چرا این اتفاق نیفتاده است؟ آیا میتوانیم فقط بگوییم چون در جهان پرچالش زندگی میکردیم و یک زیست دفاعی داشتیم فرصت آن ایجاد نشده است؟ ادبیات فرصت خودش را پیدا میکند. کسی به آن فرصت نمیدهد، خودش این فرصت را پیدا میکند، اما ساحت این فرصتها باید ساخته شود تا نویسنده بتواند در اتاقش موضوع دفاع مقدس را بازنمایی کند. البته بحثهایی که مطرح شد برای مسئلهشناسی و نقد جریانشناسی بوده است و در نگاه رو به آینده، قطعاً افق این ادبیات بسیار روشن است و آیندۀ بسیار امیدوارانه، فراگیر و جهانی دارد؛ یعنی اصلاً ما نباید حسرت بخوریم که یک جنگ و صلحی وجود دارد و ما نداریم. ما در جهانِ خلق این ادبیات هستیم.
تجــــربههــــای ایــــن دو دهــــــــه نشاندهــــندۀ آماده بودن فضای بینالملل برای مطالعۀ ادبیات حوزۀ دفاع مقدس است. خصلت ادبیات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی یک خصلت شناختی است تا احساسی و در طول زمان جایگاه خود را در خارج از کشور پیدا خواهد کرد. اگر آثار برتر ادبیات دنیا را نگاه کنید، ریسمان داستانیِ احساسی که حوادث را بههم پیوند میدهد، عنصر جنگ است. وجه ممیزی در ادبیات دفاع مقدس، همان ادبیاتِ شناختی است. بنابراین، احساس میکنم ادبیاتِ داستانی دفاع مقدس کاری آتیهدار است.