گزارش

گزارش نشست روایت‌شناسی / مبانی و روش‌ها / گروه مطالعات بینارشته‌ای ادبیات پایداری

ادبیات داستانی پایداری

گزارش نشست روایت‌شناسی: 

مبانی و روش‌ها

گروه مطالعات بینارشته‌ای ادبیات پایداری

مقدمه

نوزدهمین نشست تخصصی اندیشکده ادبیات پایداری در روز سه‏شنبه 20 تیر 1402 با موضوع «روایت‌شناسی: مبانی و روش‌ها»، و سخنرانی آقای دکتر ابوالفضل حری و دبیری دکتر لیلا باقری برگزار شد. آقای دکتر حری، مترجم، ادب‌پژوه و عضو هیئت علمی گروه زبان وادبیات انگلیسی دانشگاه اراک است که تألیفات و ترجمه‌های بسیاری از ایشان چاپ و منتشر شده است. برخی از این تألیفات با تأکید بر «روایت و روایت‌شناسی» به شرح زیر است:

  • ترجمه و تألیف کتاب جستارهایی در باب نظریۀ روایت و روایت‏شناسی، تهران: خانۀ کتاب، 1392؛
  • ترجمۀ کتاب روایت‏شناسی؛ راهنمای خواننده به نظریۀ روایت، تهران: علمی و فرهنگی، 1399؛
  • ترجمۀ کتاب روایت داستانی بوطیقای معاصر، تهران: نیلوفر، 1387؛
  • ترجمۀ کتاب درآمدی نقادانه ـ زبان‏شناختی در روایت، تهران: بنیاد سینمای فارابی، 1384.
  • دکتر حری در سخنرانی یاد شده بر محورهای موضوعی زیر تأکید کردند:
  • دستور زبان روایت و روایت‏شناسی؛
  • سیر تطور نظریۀ روایت در غرب؛
  • روایت‏شناسی در نظر و عمل؛شش
  • مؤلفه‏های سطح روایتگری؛
  • مؤلفه‏های سطح سیوژت.

اهمیت برگزاری این نشست به گسترش تولیدات آثار ادبی در حوزه‏های زندگینامه‏نویسی، مستندنویسی، خاطره‏نویسی و... با موضوع پایداری در ایران پس از جنگ با عراق، مهم‏تر از آن به شکل‏گیری و رشد پژوهش‏های روایت‏شناختی دربارۀ آثار تولید شده برمی‏گردد که این خود، آگاهی به مبانی نظری روایت و روش‏شناسی روایت را بیش از گذشته ضرورت می‏بخشد. 

افزون بر معرفی محورهای موضوعی در سخنرانی دکتر حری، می‏توان مباحث مطرح شده از سوی ایشان را به شرح زیر تفکیک نمود:

الف) تعریف روایت؛ ویژگی‏ها و انواع آن 

به باور دکتر حری،  هر آنچه داستانی را بازگو یا عرضه کند؛ اعم از متن، تصویر، نمایش، یا آمیزه‏ای از داستان، متن و تصویر، «روایت» نام دارد. از این‏رو، رمان، نمایشنامه، فیلم، کمیک استریپ و جز این‌ها، همه روایت‏اند.

جرالد پرینس، روایت را «بازنمایی، بازگویی یک یا چند رخداد واقعی یا خیالی می‏داند که یک، دو یا چند راوی (بیش و کم آشکار) به یک، دو یا چند روایت‏شنو (بیش و کم آشکار) انتقال می‏دهند...» تعریف می‌کند. 

با درنظر داشتن مؤلفه‏های ادبیات داستانی روایی که شامل قصه، راوی، مخاطب، روایتگری، سبک‏شناسی، شخصیت، روایتمندی، مکانمندی زمانی است، تعریف کامل روایت به شرح زیر است:

«روایت، بازنمایی و یا بازگویی جهانی محتمل و یا نامحتملِ ممکن است که فردی راوی نام در قالب رسانه‏ای زبانی و یا بصری، تجربه‏های یک یا چند قهرمان / ضدقهرمان انسانی یا شبه‌انسانی را در قالب مجموعه‏ رخدادهای خیالی یا واقعی در زمان و مکانی مشخص و عمدتاً در راستای خط سیر پی‏رنگ، در اختیار روایت‏شنوها / خوانندگان قرار داده و به آن‏ها اجازه می‏دهد به جهانی دگرگونه قدم بگذارند». در واقع روایت به این سؤالات پاسخ می‏دهد: چه کسی، چه چیزی را چگونه نقل می‏کند؟

متون از نظر اینکه قصه‏ای بگویند یا نگویند، به دو دسته متون روایی و غیر روایی تقسیم می‏شوند. همچنین متون روایی از حیث رسانه و شیوۀ بیان یا متون مکتوب غیرمحاکاتی‏اند؛ یعنی بی‏آنکه از چیزی تقلید کنند، بیان و نقل می‏کنند (مثل رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، فیلمنامه و... ) یا متون غیرمکتوب محاکاتی‏اند (مانند مجسمه، نقاشی و...) که بیانگری آن‏ها به‌واسطۀ متون غیرروایی است. این متون به دو دستۀ ادبی یا توصیفی (مانند شعر کوتاه غنایی) و غیرادبی یا مباحثه‏ای، توضیحی و تشریحی (مانند متون فلسفی، علمی و تاریخی) دسته‏بندی می‏شوند. 

این تقسیم‏بندی نشان می‏دهد آنچه ژانرهای متفاوت را از هم بازمی‏شناساند، نقل داستان نیست، بلکه رسانه و ابزار نقل داستان است که از ژانری به ژانر دیگر متفاوت است. این رسانه در ادبیات، زبان مکتوب؛ در نمایش، صحنه و اجرا؛ و در سینما، دوربین است.


ب) اجزای روایت

دکتر حری هر روایت را ذیل دو جزء داستان و متن می‏داند. داستان یا مادۀ خام اولیه، دستمایۀ اثر و نویسنده است. این مواد خام، رشته‏ای از حوادث‏اند که به‌لحاظ گاهشمارانه پشت سر هم ردیف شده‏اند، و متن، نتیجه و محصول نهایی پرداخت مواد خام است. 

آنچه به نویسنده کمک می‏کند مواد خام را به متن نهایی بدل کند، روایتگری نام دارد که همان هنر چگونگی استفاده از ابزارها و شگردهای متعدد برای پرداخت دستمایۀ اولیه اثر است یا آنچه داستان را از طریق زبان مکتوب، به روایت داستانی و یا متن نهایی بدل می‏کند. به این ترتیب، نویسنده مادۀ خام داستان را که شامل سیر گاهشمارانۀ حوادث و اشخاص است، در ذهن خود و به کمک شگردهای روایتگری به متن نهایی بدل می‏کند. 

از نظر پرینس و دیگران، روایت نیازمند راوی است ولی اگر ذیل اجزای روایت قرار نمی‏گیرد به این دلیل است که برخی از اشکال روایی نظیر فیلم و نمایش الزاماً از راوی استفاده نمی‏کنند و به جای آن، بر هنر بازی بازیگر و دیگر اجزای روایت متکی‏اند. این سخن نشان می‏دهد از نظر برخی، راوی از جمله ابزارهایی است که در فرایند بازنمایی رخدادها مشارکت می‏کند.

ج) تاریخچه شکل‏گیری نظریه‏های روایت 

در مغرب‌زمین بر اساس چند عنصر روایت

دکتر حری، ابرامز را از جمله ناقدان مشهور سنت انگلیسی نقد ادبی معرفی کردند که 400 تا 500 سال نقد ادبی در غرب را در نمودار سادۀ زیر‏ ترسیم کرده است. 


شکل 1: نمودار ابرامز


حری تصریح کرد که ابرامز، نظریه‏ها را براساس توجه به هریک از این چهار عنصر، به چهار دسته طبقه‏بندی کرده که در جدول شمارۀ 1 نشان داده شده است.

د) دوره‏بندی تاریخی مطالعات روایت

با تأکید بیشتر بر روایت‏شناسی ساختارگرا

دکتر حری برای مطالعات روایت به سه دورۀ تاریخی قائل است:

پیشاساختارگرا: به دورۀ افلاطون و ارسطو منتسب است. حوزۀ مطالعات اسلام و مطالعات شرقی در اینجا مطرح نبوده است. ویژگی‏های این دوره شامل خودگویی، ساختارهای پی‏رنگ، وحدت، علّیت، آفرینشگر داستان بوده است.

ساختارگرا: متعلق به سنت نقد انگلیسی ـ آمریکایی ساختارگرایی اروپایی است. 

پساساختارگرا: روایت‏شناسی کلاسیک در ترکیب با سایر نحله‏ها این دوره را شکل داده است. این حوزه‏ها شـــامل: فمنـــیسم، مکتب باخـــتین، مردم‏شـــناسی، شالوده‌شکنی، واکنش خواننده، روانکاوی، تاریخ‏گرایی نو، نقد بلاغی، نظریه‏های مطالعۀ فیلم، گفتمان‏کاوی و زبان‏شناسی اجتماعی بوده است. 

ایشان سپس در ادامه، روایت‏شناسی ساختارگرا را به سه دسته طبقه‏بندی کردند:

دستور زبان روایت: به شکل‏گرایی روسی و ساختارگرایی اروپایی (تحلیل داستان) توجه شده است. 

بوطیقای ادبیات داستانی: نقد نو انگلیسی ـ آمریکایی (داستان + متن) مطمح نظر بوده است. 

تحلیل بلاغی: تحلیل گفتمان روایی (متن + بیان) رویکرد غالب بوده است. (جدول 2)


هـ) مؤلفه ‏ها و سطوح روایت

دکتر حری روایت را شامل دو مؤلفۀ اصلی می‏داند: داستان و گفتمان، و بر آن است که نظریه‏های روایت، جملگی، میان دو چیز تمایز قائل شده‏اند؛ آنچه روایت می‏شود (داستان) و چگونه روایت می‏شود (گفتمان). داستان شامل رخدادها (کنش‏ها و حوادث) و موجودات (اشخاص، زمان و مکان) می‏شود. 

ایشان در ادامه به معرفی الگوی ارتباط روایی از نظر چتمن (1978) پرداخت که این الگو در شکل 2 نشان داده شده است. دکتر حری سطوح متعدد روایتگری را چنین برشمرد: 

  1. راوی بیرونی یا فراداستی
  2. راوی داخل داستان یا میان‏داستانی
  3. راوی داخلی یا زیرداستانی. 

به نظر ایشان، سطح‏بندی روایت به منظور جلوگیری از بروز اشتباه و تداخل میان راویان متعدد در داستان بوده است. در سطح اول، روایت را «فابیولا» و سطح دوم و سوم را «سیوژت» می‏نامند. فابیولا مادۀ اولیه برای روایت است و سیوژیت عبارت است از سازمان‏دهی، ساخت و چگونگی حضور این مادۀ اولیه در اثر تولیدشده، یا به عبارتی گفتمان و پی‏رنگ روایتگری. 

دکتر حری در پایان به‌طور گذرا در خصوص تأثیر نهضت عظیم ترجمه در تمدن اسلامی بر جبران تقریبی خسارت ناشی از گسست تاریخی در مطالعات روایت (از دوران کلاسیک تا دست‌کم رنسانس) سخن به‌میان آورد که متأسفانه به دلیل ضیق وقت فرصت پرداختن عمیق‏تر به این بحث فراهم نشد. 

سپس به طرح این پرسش پرداخت که آیا در کنار سنت آمریکایی، سنت آلمانی، سنت انگلیسی و... می‏توان از سنت ایرانی در خصوص نقد نظریه‏های روایت نام برد؟ اگر پاسخ منفی باشد دلیل عدم پیدایی و رشد نظریه‏های بومی روایت در ایران چیست؟ 

پرسش‏هایی نیز توسط حاضران در پایان نشست مطرح شد که مهم‌ترین آن‏ها، طرح دو پرسش به شرح زیر است:

  • یکی از راه‏های عملیاتی کردن و کاربردی کردن نظریه‏های روایت‏ در ایران، کاربست رویکرد بینارشته‏ای در مطالعات روایت‏شناسی و نیز در تحلیل‏های کیفی است. به نظر می‏رسد چنانچه روش‏های تحقیق کیفی به سمت روایی کردن سیر داستانی مسئله حرکت کند، پیوند آشکارتر و محکم‏تری میان روایت‏شناسی و موضوع تحقیقات و مسئله‏های مدّ نظر و نیز میان روایت‏شناسی و رویکرد بینارشته‏ای برقرار می‏شود. آیا این تحلیل از منظر روایت‏شناسی پذیرفتنی است؟
  • از آنجا که در ایران همواره دغدغۀ نظریه‏پردازی در حوزه‏های متعدد وجود دارد، بدیهی است در حوزه‏های روایت و روایت‏شناسی و روش‏شناسی روایت نیز این امر یک دغدغۀ جدی باشد. آیا به این منظور؛ یعنی بومی‏سازی نظریه‏های روایی در ایران، تلاش‏های صاحب‏نظران به این سمت حرکت کرده است که به دو پرسش اساسی پاسخ دهند: 


  1. پرابلماتیک حوزۀ روایت در ایران چیست؟
  2. روایت‏های موجود از هر چیز (از جمله حوزۀ مدّ نظر در این بحث که حوزۀ پایداری است) چه دانشی تولید می‏کنند؟