یاداشت

اجــــازه نـــداریـــد این رمان ها را بخوانید / دکتر جعفر گلشن روغنی

ادبیات داستانی پایداری

بررسی و تحلیل کتاب‌های ممنوع:

سرگذشت رمان‌های ممنوع شده به دلایل سیاسی در امریــکا و جهــان، نوشتۀ نیـــکولاس جِــــی کـــارولایــــدز،

ترجمـــۀ محــسن حنـــیف و طاهــــره رضــــایی، تـــهــــران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1396ش.


به‌سختی می‌توان باور کرد که رمان‌های برجسته و مشهوری همچون بینوایان ویکتور هوگو، خوشه‌‌های خشم جان اشتاین بک، سفرهای گالیور جاناتان سویفت، کلبۀ عمو تُم هریت بیچر استو، قلعۀ حیوانات و 1984 جورج اورول و آقای رئیس جمهور میگل آنخل آستوریاس در شمار رمان‌های شمرده شده‌اند که روزگاری خواندن آن‌ها ممنوع بوده ‌است؛ رمان‌هایی که بخشی از میراث فرهنگی جهان به‌حساب می‌آیند و کمتر کسی است که اهل ادبیات باشد و یکی از آن‌ها را نخوانده باشد؛ هر چند هنگامی که به پیشینۀ تمدنی غرب و متفکران آن بازمی‌گردیم با افلاطون و رسالۀ جمهور او مواجه می‌شویم که در آن ممیزی یکی از اصول گریزناپذیر آرمانشهرش معرفی می‌شود. فراتر از او نیز برخی بر این باورند که ممیزی و ممنوعیت از همان آغاز نگارش، همپای آن گام برداشت. پس طبیعی است تا زمانی که نگارش، به اشکال مختلف، به‌ویژه با ابزارهای دنیای دیجیتال و مدرن امروزی وجود دارد، ممیزی، حذف و ممنوعیت نیز برقرار باشد و با روند گسترش فناوری خود را بازیابی کند و در چهره‌ای نو پدیدار شود. بر این اساس، با مراجعه به اسناد و مدارک به‌جا مانده از دوران‌های گوناگون می‌توان به چگونگی ممیزی‌ها و ممنوعیت‌های چاپ و انتشار و مطالعۀ برخی از کتاب‌ها در کشورهای مختلف، به‌ویژه در حوزۀ ادبیات و داستان و رمان پی‌برد.

از جمله مهم‌ترین علل ممیزی، سانسور و ممنوعیت برخی رمان‌ها در جهان، اِعمال نظر سیاسی از سوی حکومت‌ها و نهادها و صاحبان قدرت در کشورهاست. از این‌رو، بسیاری از آثار به تیغ سانسور گرفتار می‌شود و بر پیشانی آن‌ها مهر ممنوعیت چاپ و انتشار و توزیع نقش می‌بندد. در این میان، رمان‌‌ها یکی از اثرگذارترین ابزارها برای آگاهی مردم از فساد، تباهی، استبداد، رفتار غیر انسانی و غیر قانونی و نامقبول حکومت‌ها و سیاست‌ورزان است، و به‌خوبی می‌تواند در قالب واژگان، عبارات، جملات و اصطلاحات و تعابیر ادبی، چهرۀ نادیده و پنهان بسیاری از صاحبان قدرت و حاکمیت‌های ناموجه و دیکتاتورمآب را ترسیم کند و فهمی مؤثر و گاه عمیق و دقیق و ماندگار از شیوۀ اِعمال قدرتِ قدرتمندان ارائه دهد. پس بدیهی است که از سوی کانون‌های قدرت سیاسی و دولت‌های غیر مردمی و مستبد و گاه حتی دموکراتیک نیز گرفتار حکم ممنوعیت همه‌جانبه شود. از این‌رو، به نظر می‌رسد که ارائۀ تعریفی مناسب از عبارتِ «ممنوعیت به دلایل سیاسی» می‌تواند در چند و چون برخورد کانون‌های قدرت با ادبیات روشنگر باشد. بر اساس تعریفی که کارلایدز ارائه کرده است: «عبارتِ «ممنوعیت به دلایل سیاسی» حاکی از حضور سنگین سایۀ دولتی است که شهروندانش را از دریافت اطلاعات، افکار و عقایدی که از نظر او انتقادی، شرم‌آور یا تهدیدآمیز است، منع می‌کند» (مقدمه، ص 1). بر پایۀ این تعریف، عموم حکومت‌های دیکتاتوری همچون حکومت هیتلر، استالین، سوهارتو، پینوشه و ده‌ها حکومت دیگر در شمار دولت‌هایی قرار می‌گیرند که از ممنوعیت سیاسی برای نشر و خوانش رمان‌ها بهره گرفته‌اند، و در این میان برخی نظام‌های دموکراتیک نیز از این ممنوعیت استفاده می‌کنند تا، به‌زعم خود، امنیت کشورشان را تضمین کنند. به تعبیر دقیق‌تر، تمامی دولت‌ها و حکومت‌ها از ممنوعیت سیاسی بهره می‌گیرند تا از تیررس انتقاد، افشاگری و آگاهی‌بخشی‌ داستان‌نویسان در امان بمانند. از این‌رو، می‌توان ممنوعیت سیاسی را عملکرد عمومی تمامی دولت‌ها و حکومت‌ها برشمرد که به اشکال و ابزار گوناگون جلوه‌گر می‌شود. البته کارلایدز بر این نظر است که ممیزی سیاسی فقط از سوی دولت‌ها اعمال نمی‌شود، بلکه برای مثال در امریکا، سازمان‌های خرد و کلان جامعه، هیئت‌های آموزشی مدارس و یا شهروندان، به‌صورت فردی یا گروهی در زمینۀ ممنوع کردن کتاب‌هایی که نمی‌پسندند فعالیت می‌کنند و به کتاب‌های درسی و رمان‌های مورد استفاده در کلاس‌ها یا کتابخانه‌های مدارس اعتراض می‌کنند. این‌گونه محدودیت‌های محلّی، بر خلاف ممیزی محلّی، بیشتر در مورد تصاویر و ارزش‌های سیاسی‌ای اعمال می‌شود که به دانش آموزان آموزش داده می‌شود. در دهه‌های گذشته گسترش سوسیالیسم، کمونیسم و تبلیغ اتحاد جماهیر شوروی و به دنبال آن چگونگی ترسیم تصویر ایالات متحده امریکا نگران کننده بود، و در این میان مسألۀ اصلی این بود که مبادا آثار مذکور، از شوروی مثبت و از امریکا چهره‌ای منفی نشان دهند. حتی امروزه از نظر منتقدان، بررسی کاستی‌ها و زشتی‌های جامعۀ امریکایی برخلاف اصول میهن‌پرستی است. این منتقدان به نقد سیاست‌های گذشته و حال دولت‌های خود در برخی کتاب‌های درسی و کتاب‌های موجود در کتابخانه‌ها خرده می‌گیرند. همچنین معتقدند که بحث در مورد ضعف‌های شخصیتی در رفتار شهروندان تحت حاکمیت این دولت برای دانش‌آموزان مناسب نیست، علاوه بر این کتاب‌هایی که به موشکافی شرایط جنگ می‌پردازند، اغلب ممیزی می‌شوند. (مقدمه، ص 1 و 2) 

مشهورترین رمان ضد جنگ جهان نوشتۀ اِریش ماریا رِمارک با عنوان در جبهۀ غرب خبری نیست، مصائب بسیاری، از ممیزی و ممنوعیت انتشار تا جلوگیری از مطالعه و سوزانده شدن را به خود دیده است. این رمان که داستان آخرین ماه‌های جنگ جهانی اول را روایت می‌کند، دو ماه پیش از انتشار در قالب کتاب، در روزنامۀ ارگان نازی‌ها با عنوان «گزارش سربازی از جبهه‌های جنگ» انتشار یافت و در پی استقبال خوانندگان، شمارگان روزنامه افزایش یافت. از آنجا که رمارک شش هفته در خط مقدم جبهۀ جنگ جهانی اول حضور داشته، بسیاری بر این باورند که این رمان حاصل مشاهدات خود اوست. انتشار رمان در قالب کتاب در سال 1928 در آلمان و زمانی که نازی‌ها از نفوذ سیاسی خوبی برخوردار بودند، با استقبال گسترده‌ای از سوی مردم روبرو شد و ششصد هزار نسخه از آن به فروش رفت. سوسیالیست‌های ملّی‌گرا (نازی‌ها) از انتشار این کتاب رنجیده‌خاطر شدند و محتوای آن را «اهانتی به آرمان‌های کشور پدری‌شان قلمداد کردند» (ص267). از این‌رو، مقالات تندی علیه آن به نگارش درآمد، سرانجام در سال 1930 این کتاب در آلمان ممنوع شد. سه سال بعد، در دوران حکومت نازی‌ها، تمام آثار رمارک در شعله‌های کتاب‌سوزان مشهور نازی‌ها سوزانده شد. هنگام راهپیمایی بزرگ در مقابل دانشگاه برلین نیز، دانشجویان 25 هزار جلد از آثار نویسندگان یهودی را سوزاندند و نظیر همین رویداد در دانشگاه‌های دیگر نیز به وقوع پیوست. در مونیخ، پنج‌هزار کودک در سوزاندن کتاب‌های مارکسیستی و غیر آلمانی شرکت کردند. این فشارها و اقدامات  رمارک را از ادامۀ فعالیت بازنداشت، و در سال 1930 دنبالۀ رمانش را با عنوان راه بازگشت به چاپ رساند، ولی در هراس از جانش ناگزیر در سال 1932 به امریکا مهاجرت کرد. سربازان اتریشی در سال 1929 از خواندن رمان در جبهۀ غرب خبری نیست منع شدند و حکومت چکسلواکی نگهداری آن را در کتابخانه‌های ارتش ممنوع کرد. البته در سال 1929 ترجمۀ انگلیسی آن در امریکا با چند ممیزی، به چاپ رسید؛ هرچند که «به دلیل موهن بودن برخی مطالب آن در بوستون ممنوع شد و در شیکاگو ادارۀ گمرکات امریکا، نسخه‌های ترجمۀ انگلیسی آن را که از مطالب ضد شئونات اخلاقی پاک نشده بود، توقیف کرد» (ص269). در سال 1933 به دلیل تبلیغات ضد جنگ ترجمۀ آن در ایتالیا ممنوع شد. مخالفت با این رمان در دهه‌های بعد در مدارس امریکا به این دلیل که بیش از حد خشونت‌آمیز است و جنگ را به عنوان واقعه‌ای وحشیانه و غیرانسانی توصیف می‌کند ادامه پیدا کرد. در دایرة‌المعارف ممیزی، این رمان از جمله کتاب‌هایی معرفی شده است که بیشترین دفعات ممیزی را به خود دیده است. ناگفته نماند که اقتباس سینمایی از این کتاب و ساخت فیلم و اکران آن با مخالفت‌های بسیاری روبرو شد، هر چند در سال 1930 این فیلم امریکایی برندۀ جایزۀ اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد؛ با این حال، این فیلم در اتریش و بلغارستان و یوگسلاوی پس از ممیزی‌ اجازۀ اکران یافت.


علاوه بر مطالب گفته‌شده در کتاب کتاب‌های ممنوع: سرگذشت رمان‌های ممنوع شده به دلایل سیاسی در امریکا و جهان نوشتۀ نیکولاس جِی کارولایدز، استاد دانشگاه ویسکانسن امریکا مطالب بسیاری نیز در این‌باره ارائه شده است؛ از شرح سرنوشت ممیزی‌ها و ممنوعیت‌ها بر رمان‌های مشهوری همچون سفرهای گالیور، خوشه‌های خشم، کلبۀ عمو تُم، 1984 و قلعۀ حیوانات، آقای رئیس جمهور، بینوایان، دکتر ژیواگو تا وضعیت رمان‌های سولژینتسین نویسندۀ مشهور و معترض روسی و رمان‌نویسان شرقی از چین و اندونزی و ویتنام. در واقع، این کتاب نخستین جلد از مجموعه‌ای چهار جلدی با عنوان کتاب‌های ممنوعه است که بخش مهمی از تـــاریخـچۀ ممـــیزی کشــورهای مختلف، به‌ویژه امریکا، را در خود جای داده ‌است. بنابر اطلاعاتی که مترجمان این کتاب در مقدمه به فارسی ارائه کرده‌اند، جلد دوم به کتاب‌های ممنوعۀ اجتماعی به قلم دان بی. سووآ مربوط است که خوشبختانه همین دو مترجم آن را نیز به فارسی برگردانده و منتشر کرده‌اند. کتاب‌های ممنوعۀ اخلاقی به قلم دان بی. سووآ و کتاب‌های ممنوعــۀ دینی به قلـــم مارگـــارت بالد جلدهای سوم و چهارم این مجموعه به شمار می‌روند که با عنوان «حقایق پرونده» (facts on file) از سوی انتشارات آزنفونی در سال 2006 در امریکا منتشر شده‌اند. البته این مجموعه برای نخستین بار در سال 1998 به چاپ رسید. متأسفانه همان‌گونه که مترجمان محترم در مقدمه نوشته‌اند، کتاب حاضر، ترجمۀ بخشی از نسخۀ منتشر شده در سال 2006 است و مترجمان تمام کتاب را به فارسی برنگردانده‌اند و هیچ دلیلی هم برای این کارشان ارائه نکرده‌اند، و این بدان معنی است که به سلیقۀ خود بخشی از تشریح ممیزی رمان‌ها را حذف و یا ممیزی کرده‌اند. بر اساس همین گزینش، ممیزی‌ها و ممنوعیت‌های مربوط به حدود 50 اثر در این کتاب بیان شده ‌است. این درحالی‌ است که به نوشتۀ ناشر در دیباچۀ فارسی کتاب، این مجموعۀ چهار جلدی به «تشریح تاریخ ممیزی تقریباً 450 کتاب به دلایل سیاسی، اجتماعی، مذهبی و اخلاقی در ایالات متحده و سرتاسر جهان، از زمان کتابت انجیل تا به امروز» پرداخته ‌است. نکتۀ قابل توجه در این انتخاب این است که ناشر در دیباچه‌ای که بر این کتاب نوشته، نام چند کتاب ممنوعه را ذکر می‌کند که دربارۀ آن‌ها و سرنوشت ممنوعیتشان سخن گفته است، اما در متن کتابی که مترجمان منتشر کرده‌اند خبری از آن‌ها نیست، و جالب این‌که هیچ‌یک از این چند کتاب، داستانی نیستند: کتاب‌های پس از دانستن این موضوع، دیگر چه بخششی؟ و مواجهۀ من با کردستان دو اثر از جاناتان سی رَندل امریکایی که هر دو در ترکیه ممنوع شده است، و کتاب جالب و مهم آیا واقعاً شش میلیون نفر مردند؟ بالأخره حقیقت که در تشکیک آمار هولوکاست توسط ریچارد وررال عضو جبهۀ ملی بریتانیا و با نام مستعار ریچارد هاروود نوشته شده و توسط ارنست تسوندل در سال ۱۹۷۴ به چاپ رسیده است. دولت کانادا، تسوندل را برای چاپ آن محاکمه کرد. در این کتاب، وررال شمار یهودیان کشته‌شده در جنگ جهانی را اغراق‌شده می‌داند، و از عبارت‌هایی مانند «بیش از شش میلیون یهودی در اردوگاه‌های مرگ از بین رفته‌اند» انتقاد می‌کند. این کتاب چند دادگاه جنایت جنگی مانند دادگاه نورنبرگ و دادگاه آدولف آیشمن را، به دلیل بی‌توجهی به قانون و کافی نبودن مدارک و شواهد و بی‌طرف نبودن قاضی‌های آن، مورد انتقاد قرار می‌دهد. وررال همچنین سعی دارد نشان دهد که سرشماری‌ها و آمارهای جمعیت در اروپا، امکان مرگ شش میلیون یهودی را منتفی می‌سازد. به عقیدۀ وررال، شمار تمام یهودیان حاضر در مناطق تحت کنترل نازی‌ها سه میلیون نفر بیشتر نبوده ‌است و اغراق‌های موجود در مورد هولوکاست برای از بین بردن عذاب وجدان نیروهای متفقین در به‌ کارگیری بمب اتم در ژاپن و بمباران هوایی در درسدن آلمان است. این کتاب در آلمان و آفریقای جنوبی اجازۀ چاپ ندارد.

کتاب‌های زخم باز یک قاره: روایتی شخصی از بحران نیجریه و مرد مُرده: یادداشت‌های زندان ووله سوینکا هر دو از رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و شاعر پر آوازۀ نیجریه‌ای و برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات در سال 1986، از دیگر کتاب‌های غیر داستانی است که از آن‌ها یاد شده و هر دو در نیجریه گرفتار ممنوعیت شده‌اند. کتاب ویژۀ ادوارد سعید متفکّر و نظریه‌پرداز فلسطینی ـ امریکایی با عنوان سیاست سلب مالکیت: پیکار برای خودمختاری فلسطینی‌ها 1969ـ1994 و کتاب سیاه عدالت شیلیایی نوشتۀ آلخاندرو ماتوس، روزنامه‌نگار شیلیایی که سال‌ها اجازۀ انتشار نداشت، از دیگر آثاری هستند که مترجمان، احوال آن‌ها را به فارسی ترجمه نکرده‌اند.

از نکات مفید و ارزشمند این کتاب دیباچۀ ناشر و مقدمۀ مؤلف کتاب است که در هر یک از این دو دربارۀ وضعیت ممیزی و ممنوعیت‌ها و تعاریف آن در امریکا و سایر نقاط جهان مطالبی ارائه شده ‌است. ناشر در دیباچۀ انتقادی خود می‌نویسد: «امریکایی‌ها به قانون اساسی کشورشان به‌خصوص لایحۀ قانون مدنی آن افتخار می‌کنند. این لایحه به‌صورت 10 ماده‌قانونِ الحاقی به قانون اساسی این کشور افزوده شده ‌است و برخی از حقوق اساسی شهروندان مانند آزادی بیان، آزادی مذهب و آزادی تجمعات را تضمین می‌کند. ماده‌قانونِ الحاقی اول در مورد آزادی بیان و مذهب در همه‌جا الهام‌بخش دگراندیشان و اصلاح‌طلبان بوده ‌است.... با این حال از زمان راجر ویلیامز و دیگر آزاداندیشان دوران مهاجرت نخستین به قارۀ امریکا، ممیزی بخش مهمی از تاریخ امریکا بوده ‌است. بسیاری از آثار ارزشمند ادبی همچون ماجراهای هکلبری فین، به رنگ ارغوان، خوشه‌های خشم، جنگل، کلبۀ عمو تُم و مدار رأس السرطان گهگاه دستخوش ممیزی شده‌اند» (ص ). او در ادامه با بیان تلاش «هیئت‌های آموزشی مدارس، حکومت‌های محلی و سازمان‌های مذهبی» امریکا در ایجاد ممنوعیت مطالعۀ برخی کتاب‌ها، به رشد فناوری نیز اشاره می‌کند که با بهره‌گیری از آن، هیئت‌های ممیزی می‌توانند موسیقی، فیلم، تلویزیون و اینترنت را هم رصد کنند. «اصحاب ممیزی در امریکا از ترفندهایی برای محدود کردن آزادیِ بیان، آزادیِ خواندن، آزادیِ دیدن و آزادیِ گوش دادن استفاده می‌کنند. ایشان به بهانۀ حفاظت از فرزندان ملّت و مراقبت از مردم در برابر بدعت‌ها و افکار مخرب، جامعه را به سمت عقب‌افتادگی فرهنگی سوق می‌دهند». 

ناشر در دیباچه‌اش، ممنوعیت نشر کتاب به دلایل سیاسی در امریکا را، بر خلاف دیگر کشورها، بی‌سروصدا و غیر جنجالی می‌داند و در ادامه می‌افزاید: «اما امریکایی‌ها از روش‌های دیگری برای ممیزی سیاسی استفاده می‌کنند که به همان اندازه آزاردهنده است و بر میزان انتشار کتاب‌ها و سطح مطالعۀ آن‌ها اثر می‌گذارد.... گشودن درهای کتابخانه‌ها به روی حکومت بعد از تصویب مصوبه‌ای به نام «میهن‌پرست آمریکا» به نام مبارزه با تروریسم؛ اتهام خیانت به نظام و وطن‌فروشی به مخالفان سیاست‌های حکومت؛ تهدید سازمان‌های مذهبی به لغو کمک‌های دولتی در صورتی که رهبران آن‌ها حرف‌های ضد جنگ بزنند» (ص ) از روش‌های جدید آن‌ها برای مقبول ساختن ممیزی‌هاست. این روش‌های ایجاد ممنوعیت در نشر و مطالعۀ کتاب‌های سیاسی، افزون بر روش‌های مدرنی است که در دنیای مطبوعات و رسانه‌های صوتی و تصویری و مکتوب در این زمینه به‌کار گرفته می‌شود. در واقع، در نخستین گام برای آن‌که در امریکا چیزی دیده، شنیده یا خوانده نشود ابتدا به‌صورت کاملاً حرفه‌ای، از فهرست عموم رسانه‌ها حذف و یا در کمترین حد از پرداختن و توجه و اطلاع‌رسانی قرار می‌گیرد؛ هم‌زمان به مسائل دیگر به‌ویژه شیوۀ زندگی و احوال لحظه به لحظۀ سلبریتی‌ها همچون هنرپیشگان، آوازخوانان و اهالی موسیقی، ورزشکاران و چهره‌های مشهور اجتماعی و هنری، به اشکال مختلف توجه می‌شود و از هر وسیله‌ای در تبلیغ و گسترش آن‌ها بهره می‌گیرند تا اذهان عموم جامعه را به خود جلب و جذب کنند. بدین ترتیب، در نخستین گام از هدف‌گذاریِ ممیزی و ممنوعیت و دیده‌نشدن، نوشته‌های سیاسی ضد حکومت، به حاشیه می‌روند و از توجه بسیار حداقلی برخوردار می‌شوند. از این‌رو، مورد توجهِ بخش اندکی از جامعه قرار می‌گیرند و خود به خود از چرخۀ خوانده‌شدن و دیده‌شدن و اهمیت‌یافتن خارج می‌شوند. البته در این زمینه موارد استثنا نیز یافت می‌شود که با وجود به‌کارگیری تمامی روش‌های حذف، ممیزی و ممنوعیت، مورد توجه جامعه قرار می‌گیرد و از اقبال عمومی برخوردار می‌شود. در این میان، وجود چند گروه فعال ضد ممیزی و ممنوعیت، قابل تأمل است. همچون «ائتلاف ملّی علیه ممیزی»، «ادارۀ انجمن کتابخانه‌های امریکا برای آزادی اندیشه»، «جمعیت مدافعان سنت‌های امریکایی»، «اتحادیۀ آزادی‌های مدنی امریکا»، «مرکز ادیبان و ناشران امریکا pen»، «اتحادیۀ نویسندگان ملّی» که با به‌راه انداختن دعواهای حقوقی و همچنین ارتقای سطح آگاهی عموم مردم، از نویسندگان مستقل دفاع می‌کنند.

همان‌گونه که ناشر در دیباچه‌‌اش یادآوری کرده ‌است، نکتۀ دیگری که باید بدان توجه داشت این است که بسیاری از کتاب‌ها در امریکا تحت تأثیر گروه‌های مختلف ممنوع می‌شوند و گاه حتی پس از اعمال ممیزی و فراتر از محدودیت‌های قانونی نیز از برنامۀ درسی مدارس حذف و از قفسۀ کتابخانه‌‌ها خارج می‌گردند و در کلیساها سخت به آن‌ها می‌تازند و مؤمنان را از خواندن آن‌ها نهی و حتی ناشران نیز این دسته از آثار را رد یا تنقیح می‌کنند، و نویسندگانشان به محاکمه کشیده می‌شوند. گاهی هم از شدت فشار، خود نویسنده به تغییر متن ‌خویش اقدام می‌کند. افزون بر این «نویسندگانی که آثارشان ممیزی شده است، مورد توهین و ضرب و شتم قرار گرفته‌، خانواده و اطرافیانشان از آن‌ها روی‌گردان شده، مجامع مذهبی آن‌ها را تکفیر کرده و دشمنانشان به ترور و اعدام آن‌ها اقدام کرده یا زنده‌زنده در آتش سوزانده‌اند». رمان‌ها در کنار کتاب‌های تاریخی، رساله‌های مذهبی، فلسفی، اشعار، لغت‌نامه‌ها و کتاب‌های کودکان چنین سرنوشت‌هایی را نیز پیدا کرده‌اند.

همان‌گونه که از عنوان کتاب دانسته می‌شود، تمامی رمان‌هایی که در این کتاب بدان‌ها پرداخته شده ‌است، در امریکا انتشار یافته‌اند و در این میان شماری از آن‌ها به قلم نویسندگان امریکایی است. در این فهرست مشروح، از کتاب‌های سفرهای گالیور منتشر شده در 1726 در انگلستان، 1808 و 1809 (دو جلد) در امریکا، و کلبۀ عمو تُم 1852 در امریکا، و بینوایان 1862 در فرانسه و بلژیک و امریکا به عنوان قدیم‌ترین کتاب‌هایی که دچار ممنوعیت و ممیزی شده‌اند سخن رفته است. همچنین از دو کتاب نویسندگان چینی به نام‌های انتظار نوشتۀ هاجین منتشر شده به سال 1999 در امریکا و ایستگاه اتوبوس اثر گائو ژنگجیان/ شینگجیان منتشر شده به سال 1998 در امریکا به‌عنوان جدیدترین رمان‌های منتشر شده‌ای که شرح ممنوعیت آن‌ها گفته ‌شده، سخن به میان آمده است.

در این کتاب از وضعیت 47 اثر سخن گفته ‌شده ‌است، که در میان آن‌ها سه کتاب از نویسندگان شوروی (الکساندر سولژینتسین / دو کتاب و بوریس پاسترناک)، پنج کتاب از نویسندگان اروپایی غیر از روسیه (ویکتور هوگو، اریش ماریا رمارک، جاناتان سویفت، جورج اوروِل / دو کتاب) و سه کتاب از میگل آنخل آستوریاس، نویسندۀ برجستۀ امریکای لاتین(گواتمالایی) ‌است. افزون بر این، به دو کتاب از نادین گوردیمر و آندره برینک، هر دو اهل افریقای جنوبی و رمان‌های شرقی و کمتر شناخته‌شده‌ای از کشور چین به نام‌های انتظار اثر هاجین، ایستگاه اتوبوس و فراری‌ها دو اثر از گائو ژنگچیان (شینگچیان) و سه کتاب از نویسندۀ اندونزیایی، پرامودیا آنانتاتور به نام‌های این زمین بشر و فرزند همۀ ملل و فراری و دو اثر از دوانگ تو هوانگ رمان‌نویس ویتنامی به نام‌های بهشت کوران و رمانی بدون اسم به عنوان آثار غیر امریکایی پرداخته شده است.

رمان‌های نویسندگان امریکایی نیز که در این کتاب بدان‌ها پرداخته شده ‌است، عبارتند از: امریکایی زشت اثر ویلیام جی لِدِر و یوجین بوردیک، آنچه با خود حمل می‌کردند نوشتۀ تیم اوبرایان، اسم من آشِر لِو است نوشتۀ خایم پوتوک، اندرسون ویل نوشتۀ مک کینلی کانتور، برادرم سام مُرده نوشتۀ جیمز و کریستوفر کالیر، پرچم شکننده اثر جین لنگتون؛ پسر خندان اثر اولیور لافارژ، پسر سیاه نوشتۀ ریچارد رایت، تام پین اثر هاوارد فاست، جانی تفنگش را برداشت نوشتۀ دالتون ترومبو، جبهه‌های آتش نوشتۀ جیمز وب، جنگل و نفت اثر آپتون سینکلر، جولی (دختر) گرگها اثر ژان کِرگهد جورج، چرا در ویتنام هستیم؟نوشتۀ نورمن میلر، خوشه‌های خشم نوشتۀ جان اشتاین بک، دختر زمین اثر اگنس اسمدلی، روزی که برای توقیف کتاب آمدند نوشتۀ نت هنتوف، سلاخ‌خانۀ شمارۀ پنج یا جنگ صلیبی کودکان و گهوارۀ گربه هر دو از کورت ونه گات، سیلوستر و سنگ جادو از ویلیام استگ، طعمه (من پنیر هستم) از رابرت کورمیر، فرمان آتش از یوجین بوردیک و هاروی ویلر، ممکن نیست اینجا اتفاق بیفتد از سینکلر لوئیس، متولد چهارم ژوئیه نوشتۀ سینکلر لوئیس.

کارولایدز از میان رمان‌های نویسندگان امریکایی که به ممیزی‌ها و ممنوعیت‌های متعدد و متنوع گرفتار شده‌اند، بیشترین حجم (صفحات 215_242) را به توصیف و تشریح رمان خوشه‌های خشم شاهکار جان اشتاین بک، برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات سال1962م اختصاص داده است که در سال 1939م انتشار یافت. در این رمان، داستان دوران رکود و بحران بزرگ اقتصادی امریکا در دهۀ1930 روایت می‌شود. وقایع این رمان در مسیر دو ایالت اوکلاهاما و کالیفرنیا روی می‌دهد که خانواده‌ای برای کسب شغل و درآمد و زندگی بهتر، یکی از این دو ایالت را به قصد رسیدن به دیگری سپری می‌کند. این رمان بلافاصله پس از انتشار با ممیزی مواجه شد و در شمار رمان‌هایی قرار گرفت که بیش از سایر نوشته‌ها به چالش کشیده شد. آن‌گونه که در سال 1966 پنج بار، 1973 چهار بار، 1977 هشت بار، 1982 شش بار و در 1988 دو بار، به‌صورت جدی از سوی متصدیان کتابخانه یا معلمان مدارس و مدیرانشان در ایالت‌های مختلف مورد اعتراض و حمله واقع شد؛ به گونه‌ای که در این زمان، بین سال‌های 1965 تا 1982، از نظر مخالفت رسمی از سوی دبیرستان‌های امریکا به جایگاه دوم رسید. افزون بر این، در ایالت‌های اوهایو، آریزونا، جورجیا، کارولینای شمالی، مینه‌سوتا نیز به حدّی با این اثر مخالفت شد که در همان سال اول انتشار، در نقاط مختلف امریکا بسیار جنجال به‌پا کرد، تا جایی که هیئت آموزشی ایالت کانزاس، دستور جمع‌آوری نسخه‌های آن از 20 کتابخانۀ عمومی را صادر کرد. وجود «بی‌عفتی، هرزگی، ارائۀ تصویری مذموم از زنان و تشریح زندگی به شکلی حیوانی» در این رمان، دلایل صدور این حکم بود. آن‌گاه در حالی که 000/360 نسخه از آن چاپ شده بود و در یک هفته 340/11 نسخه از آن به فروش رفته بود (پرفروش‌ترین کتاب تا به امروز)، در شهر ایست سن‌لویی از ایالت ایلینوی، پنج نفر از نه عضو هیئت کتابخانه، رأی دادند که سه نسخه از این کتاب روی سکوی ورودی حیاط سوزانده شود. البته یک هفته بعد این حکم، به دلیل جنجال سراسری که به‌پا کرده بود، لغو شد. در ناحیۀ کِرن ایالت کالیفرنیا که مرکز منطقۀ کشاورزی است و در رمان خوشه‌های خشم به تصویر کشیده شده است، اعتراضات بیشتر بود. هیئت سرپرستان آموزشی آن‌جا مصوبه‌ای بر ممنوعیت این اثر در همان سالِ انتشار به تصویب رساند؛ زیرا «به دروغ این‌طور القا می‌کند که مردم ارجمند ما انسان‌های پست، جاهل، بددهن و لامذهب هستند و به طرز شرارت‌آمیز و پلیدی زندگی می‌کنند. به شهروندان ما توهین کرد‌ه ‌است... چرا به آموزش و پرورش، تفریح و سرگرمی، مهمان‌نوازی، آسایش و خدمات رفاهی که ناحیۀ کرن برای مهاجران مهیا می‌کنند، اشاره نمی‌کند» (ص 225 و 226). افزون بر ممنوعیت این کتاب در کتابخانه‌ها و مدارس ناحیه، این مصوبه از شرکت فیلمسازی قرن بیستم فاکس خواست تا اقتباس سینمایی آن را که در حال تولید بود، متوقف کند. مدیر انجمن مزرعه‌داران این ناحیه نیز به همراه دو تن دیگر، دو نسخه از این کتاب را طی مراسمی شکوهمند سوزاند و عکسی از این کار را در مجلۀ لوک منتشر کرد. بحث بر سر ممنوعیت یا لغو ممنوعیت این اثر تا سال‌ها بعد برقرار بود. سرانجام پس از افزون بر شصت سال در سال 2002 سیاست رسمی دربارۀ این کتاب لغو و حکم ممنوعیت آن کاملاً برداشته شد، و حتی از اشتاین بک برای پرداختن به شهامت‌ها و انسانیت‌های عامۀ مردم امریکا در زمان رکود بزرگ اقتصادی تجلیل به عمل آمد. جالب آن‌که این رمان در خارج از امریکا نیز با ممنوعیت‌هایی مواجه شد، به گونه‌ای که در سال‌های 1942ـ1943 در آلمان به دستور ادارۀ کل تبلیغات سیاسی، در 1953 در ایرلند، و در سال 1973 در ترکیه انتشار این کتاب ممنوع شد.

در میان نویسندگان آسیایی، داستان زندگانی پرامودیا آنانتاتور، نویسندۀ برجستۀ اندونزیایی و برخورد حکومت‌ها و دولت‌های مختلف در چندین دهه با او و رمان‌هایش، در این کتاب خواندنی ‌است. او در 1925 در اندونزی به دنیا آمد و از همان سال‌های نوجوانی و جوانی به مبارزه با استعمار هلندی‌ها بر کشورش پرداخت. او در یکی از گروهک‌های انقلابی زیرزمینی عضویت یافت و به چاپ و توزیع اعلامیه‌های انقلابی اقدام کرد. از این‌رو در بیست و دو سالگی، یعنی در سال 1947، به دلیل فعالیت‌های ضد استعماری، از سوی هلند‌ی‌ها دستگیر و زندانی شد، و تا زمان برچیده شدن سلطۀ هلندی‌ها از اندونزی و اعلام رسمی استقلال این کشور در سال 1949 در زندان به‌سر برد. وی در ایام زندان رمان فراری را «شب‌هنگام و وقتی از کار اجباری خلاص می‌شد، پنهانی و زیر تخت بتونی‌اش نوشت» (کارلایدز، ص 367) و یکی از همبندانش پنهانی آن را از زندان خارج کرد و با پیروزی انقلاب اندونزی، سرانجام در سال 1950 به انتشار رسید. رمان فراری ابتدا مورد تحسین قرار گرفت و حتی «جایزۀ ادبی بالای پوتاسکا» را دریافت کرد، اما پس از آن ممنوع شد؛ زیرا در آن «نشانی از تعارضات طبقاتی وجود داشت... پس برای جامعه خطری بالقوه» تشخیص داده شد (همو، ص 362). چهل سال بعد ترجمۀ انگلیسی آن در 1990 در امریکا به چاپ رسید. در این رمان علیه اشغالگری ژاپنی‌ها که در پی جنگ جهانی دوم جزیرۀ جاوه را تصرف کرده بودند، سخن گفته شده ‌است. نویسندۀ این رمان در سال‌های پس از آزادی از زندانِ هلندی‌ها به فعالیت سیاسی پرداخت و در این مسیر قلم زد. هرچند هیچ‌گاه در حزب کمونیست اندونزی عضویت نیافت، اما به سازمانی فرهنگی به نام لِکرا پیوست که با حزب کمونیست مراوداتی داشت. در این زمان کتابی دلسوزانه از تاریخ حضور چینی‌ها در اندونزی به چاپ رساند که احمد سوکارنو، نخستین رئیس جمهور اندونزی آن را ممنوع اعلام کرد. از همین‌رو، دوباره دستگیر شد و به مدت ده ماه به زندان افتاد. چند سال بعد در پی کودتایی ناموفق در 30 سپتامبر 1965 که کمونیست‌ها را مسئول آن می‌دانستند، پرامودیا و هزاران نفر دیگر که به داشتن تمایلات کمونیستی مشکوک بودند، از سوی ارتش دستگیر و زندانی شدند، حتی به خانه‌اش حمله و «دست‌نوشته‌ها و کتابخانۀ شخصی او به آتش کشیده شد و همۀ آثارش ممنوع اعلام شدند... بدون هیچ‌گونه محاکمه‌ای به زندان افتاد و پس از آن در جزیرۀ دورافتاده ندامتی به نام «بورو» به‌کار گماشته شد. گرچه آن‌جا نمی‌توانست چیزی بنویسد، داستان‌های چهارگانه‌اش را برای زندانیان دیگر به‌طور شفاهی تعریف می‌کرد... تا هم اخلاق زندانیان بهتر شود و هم از طریق شخصیت نیایی (شخصیت اصلی داستان) معنای جدیدی از ارزش‌های شخصی خود را به آن‌ها منتقل کند» (همو، ص 75). از این‌رو، به این رمان‌ها، چهارگانۀ بورو نیز می‌گویند. پس از آن سوهارتو قدرت را به‌دست گرفت و به انتقام‌جویی سیاسی اقدام کرد و بین پانصد هزار تا یک میلیون نفر را کشت. پرامودیا در این میان جان سالم به در برد و تا 1979 را در زندان سپری کرد. در اواخر سال 1973 بر اساس دستور رسمی از جانب سوهارتو که به زندانیان اجازه می‌داد مهارت‌های خود را سامان بدهند، به پرامودیا اجازۀ نوشتن داده ‌شد. او با زیرکی از نسخه‌های داستان‌هایی که با دیگر زندانیان معامله می‌کرد، کپی‌های کاربنی تهیه کرد، چون بعد از مدتی نوشته‌های او در زندان توقیف شدند. وقتی پس از چهارده سال در 1979 از زندان آزاد شد، نسخه‌های کپی را که زندانیان حفظ کرده بودند، به‌دست آورد. بر این اساس در 1980 از مجموعۀ چهارگانۀ بورو، ابتدا رمان این زمین بشر و دو ماه بعد رمان دوم را با عنوان فرزند همه ملل منتشر کرد. البته در 29 می 1981 دولت اندونزی این دو کتاب را ممنوع، و به سردبیران مجلات اعلام کرد که اجازه ندارند داستان‌های او را چاپ کنند و یا حتی نامی از او ببرند (ص 76). 

دربارۀ علت ممنوعیت گفته شده است: اشارۀ ضمنی به این موضوع که طبقۀ برگزیدۀ جاوه، چیزی جز ابزار استعمار هلندی‌ها نیست، برای صاحبان قدرت توهین‌آمیز تلقی می‌شد. همچنین تصویری که از جامعۀ دو تکه بر اساس طبقۀ اجتماعی و نژاد نشان داده ‌شده، آزاردهنده است. افزون بر این، القای این تفکر در داستان که برگزیدگان جامعه به نیازهای مردم معمولی بی‌اعتنا هستند، نوعی بی‌حرمتی به‌شمار می‌رود. گذشته از اینکه آثار او دربرگیرندۀ اطلاعات نادرست است و این اطلاعات نادرست می‌تواند موجب شکل‌گیری عقاید و افکار اشتباه در مورد دولت اندونزی شود. این آثار به برخورداری از محتوای فتنه‌انگیز و تبلیغات ایدئولوژیک و نظریات کمونیستیِ محسوس متهم می‌باشند (ص 76). ردپاها و خانۀ شیشه‌ای دو رمان دیگر او در این مجموعۀ چهارگانه هستند که در می 1986 و ژوئن 1988 به‌ترتیب ممنوع اعلام شدند. چهارگانۀ او هنوز هم در اندونزی ممنوع است. حوادث چهارگانۀ پرامودیا که از دهۀ 1890 تا 1920 را دربرمی‌گیرد به بخشی از قرن‌ها اشغال جزیرۀ جاوه از سوی هلندی‌ها و استعمار مردم آنجا مربوط می‌شود. او در این رمان‌ها به بومیان خدمتگزار هلندی‌ها هم می‌تازد. اوضاع شخصیت‌های داستان سرشار از نمونه‌هایی از تبعیض و تنش بین نژادهای مختلف است. در 1988 دانش‌آموزی به نام بامبانگ سوبونو، به دلیل اقدام به فروش کتاب خانۀ شیشه‌ای (رمان چهارم از مجموعۀ بورو) بازداشت شد. «در بازرسی اتاق او یک نسخه از رمان مادر اثر ماکسیم گورکی که پرامودیا به زبان اندونزیایی ترجمه کرده بود، نیز به همراه سایر رمان‌های پرامودیا پیدا شد. دوست بامبانگ، به نام ایستی نوگروهو، که رمان گورکی را از کتابخانه به امانت گرفته بود نیز بازداشت شد. هر دو آن‌ها به اتهام اقدام به خرابکاری به‌ترتیب به هفت و هشت سال زندان محکوم شدند. آن‌ها را دو ماه در بازداشت نظامی نگه داشتند و ایستی مورد شکنجه هم قرار گرفت. دادستان علاوه بر اتهام خواندن کتاب‌های پرامودیا، آن‌ها را به دلیل مباحثه در مورد موضوعات مارکسیستی ـ لنینیستی نیز محکوم کرد، مثل بحث دربارۀ فاصلۀ زیاد طبقاتی بین فقرا و ثروتمندان، قدرت فزایندۀ دولت، هویت نخبه‌گرا و غیر دموکراتیک آموزش در اندونزی» (ص 77).

پرامودیا در 1979 از زندان آزاد شد، اما تا زمان سقوط سوهارتو در می 1998 در حبس خانگی یا شهری (جاکارتا پایتخت اندونزی) به‌سر برد و سرانجام در سال 2006 درگذشت. او در سال 1988 جایزۀ آزادی قلم، و در سال 1995 به دلیل کمک به فرهنگ آسیا، جایزۀ رامون ماگسایسای و در 1996 جایزۀ یونسکو را دریافت کرد. پس از سرنگونی سوهارتو کتاب‌های او شامل سی رمان و کتاب در دسترس قرار گرفتند. اما ممنوعیت آن‌ها به‌طور رسمی باطل نشد. تخمین زده می‌شود که حدود پانصد هزار جلد کپی از رمان‌های چهارگانۀ او به‌طور مخفیانه دست به دست می‌شده است. در سال 2001 دو گروه جنبش اسلامی جوانان و اتحاد ضد کمونیستی تعداد زیادی از کتاب‌ها را در آتش سوزاندند که در این میان آثار پرامودیا وجود داشت. همچنین کتاب‌های بسیاری از جمله آثار او در کتابفروشی‌ها توقیف شد.

در 19 آوریل 1995 دادستان کل اندونزی کتاب دیگری از پرامودیا به نام ترانۀ خاموش یک لال را درست بعد از دو ماه از آن‌که به بازار آمد، ممنوع اعلام کرد؛ زیرا باعث ایجاد اغتشاش و ناآرامی می‌شد و می‌توانست نظم اجتماع را به‌هم بریزد (ص 77). بر این اساس حکم توقف انتشار آثار او صادر شد و «کسانی که نسخه‌ای از کتاب‌های او را داشتند، موظف شدند آن را به نزدیک‌ترین ادارۀ پیگرد تحویل دهند. اگر کسانی که این کتاب را در اختیار داشتند به‌دست پلیس می‌افتادند، به اتهام اقدام به خرابکاری زندانی می‌شدند». 

او در 1999م از سوی دانشگاه میشیگان امریکا دکترای افتخاری دریافت کرد و در سال2000 و در مراسم یازدهمین جایزۀ فرهنگ آسیا به نام فوکوئوکا، جایزۀ بزرگ را کسب کرد و در همان سال هم نامزد دریافت جایزۀ نوبل ادبیات شد. در ایران سه رمان از چهارگانۀ او با عناوین زمین ابنای بشر در سال 1398، فرزند تمام ملل در سال 1397 و رد پاها در سال1400ش و هر سه با ترجمۀ تهمینه زاردشت از سوی نشر آگه منتشر شده‌اند.

در پایان شایستۀ ذکر است که با همۀ تلاش‌های ارزشمند مترجمان و ناشر کتاب در ارائۀ بهتر محتوا، پسندیده‌تر است که این کتاب بار دیگر ترجمه و ویرایش ادبی و فنی و محتوایی شود.