ده نگاه

پژوهش، پژوهشگر و ادبیات پایداری / کامران پارسی‌نژاد

پژوهش در ادبیات پایداری


پیدایش، ابداع، نوآوری، نواندیشی، آزاداندیشی و تحول بنیادین در گسترۀ پویا و عظیم ادبیات پایداری به مبانی نظام‌مندی چون نخبه‌گرایی، کسب تجارت ارزشمند از رویدادها و پیامدهای پایداری، ژرف‌اندیشی و تحلیل اصولی بستگی دارد. پایداری و مقاومت از زمان پیدایش بشر در دوران‌های مختلف همواره وجود داشته و ادبیات تا حد توانش توانسته در تبیین مقاومت و پایداری بشری نقش‌آفرینی کند. در طی سالیان متمادی، آثار بی‌شماری در حوزۀ ادبیات به منصۀ ظهور رسیده‌اند و بالطبع پژوهش‌های بی‌شماری در این وادی ارائه شده است.

پژوهشگران می‌دانند که ادیبان قادرند جهانی نو، بی‌همتا و منحصربه‌فرد خلق کنند و این کار میسّر نمی‌شود مگر آنکه به زبان داستان اشراف کامل داشته باشند، از قدرت تخیل خوبی برخوردار باشند و اثر خود را مطابق اصول داستان‌نویسی و قالب‌های ادبی به رشتۀ تحریر درآورند. نویسندۀ داستان باید نسبت به مسائلی که در پیرامونش می‌گذرد بی‌تفاوت نباشد و تا آنجا که در توان دارد در ثبت و درک درست حقایق پنهان ساحت هستی دقت کند. او جهانی خاص را در داستان‌هایش می‌آفریند و با این کار، عملاً اندوخته‌ها و تجارب ارزشمند به‌دست می‌آورد و خود را از منظری متفاوت در اختیار مخاطبان قرار می‌دهد. این در حالی ا‌ست که بسیاری از مردم از آگاهی و دانش لازم جهت درک مسائل پیچیدۀ ساحت هستی برخوردار نیستند و اصولاً شناخت خوبی از رویدادها و مسائل مختلف پیرامونشان ندارند. ازاین‌رو، نقش محوری پژوهش و تحلیل‌گران ادبی به میان می‌آید. دراین‌راستا، مخاطب توقع دارد تا پژوهشگران ادبی کلیۀ مسائل پیچیدۀ ساحت متن ادبی را برایش رمزگشایی کنند و تمامی رویدادهای مهمی را که از مقابل دیدگانش گـــذشته و او قـــادر به درک آنـــها نبوده، بـــازبیـــنی و رصد کنند.

اصولاً پژوهش ادبی و آزاداندیشی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند و ضرورت وجود آزاداندیشی در ادبیات و هنر کاملاً احساس می‌شود. حیات ادبیات پایداری به‌نوعی به آزاداندیشی بستگی دارد. درواقع، ضرورت درک این مسئله برای داستان‌نویسان ما، مانند ضرورت مادۀ حیاتی آب است برای انسان. ادبیات به‌هرصورت راه خود را پیدا می‌کند و در قالب و شکل‌های دیگری حرفش را بیان می‌کند. هنرمندان ازطریق فنون، صناعات ادبی و تکنیک‌های مختلفی ازقبیل ایهام، طنز، تمثیل، نماد و سایر عناصر ادبی ناگفته‌های پایداری را بیان می‌کنند و هیچ‌گونه جای اعتراضی هم به این مسئله وجود ندارد، زیرا مهم‌ترین خصیصۀ ادبیات چندوجهی بودن آن است.


گستره و پیشینۀ ادبیات پایداری

ادبیات پایداری یکی از مهم‌ترین ژانرهای ادبی تأثیرگذار در جهان است که تنها روایت‌گر رویدادهای جنگ و مسائل پیرامون آن نیست؛ ادبیات پایداری گسترۀ عظیمی را شامل می‌شود که ادبیات جنگ، بخشی از آن به‌حساب می‌آید. درمجموع، هر رویداد، کشمکش و مضمونی که بیانگر نوعی استقامت و پایداری در تقابل با نیرویی خارجی باشد در حوزۀ ادبیات پایداری جای می‌گیرد.

ادبیات پایداری از پیشینۀ بسیار طولانی و غنی برخوردار است و قرن‌هاست که این ژانر ادبی در غرب حضوری جدی دارد. شایان ذکر است که تاریخ و مورخان بخش ناچیزی از پایداری را ثبت و مطرح می‌کنند و آن‌چنان تمایلی به تشریح جزئیات ندارند. تاریخ غالباً به مسائل عمده و اصلی پایداری و پیامدهایش توجه دارد و به مسائل پیرامون پایداری چندان توجهی ندارد. ازاین‌رو، برای ثبت رویدادهای مهم پایداری باید به ژانر ادبیات داستانی روی آورد. ادبیات داستانی همواره بر آن بوده تا رویدادهای مختلف پایداری را بدون کم‌وکاست ثبت کند؛ رویدادهایی که از چشم مورخان دور می‌ماند و تاریخ توانایی پرداختن به آنها را ندارد. لذا در وادی پایداری، ادبیات داستانی است که فراتر از شعر می‌تواند به ثبت حقایق تاریخی بپردازد. جدای از آن، میزان تأثیرگذاری ادبیات فراتر از تاریخ و ثبت حقایق است. بررسی و واکاوی ادبیات پایداری به‌واسطۀ پژوهش در این ‌راستا امکان‌پذیر است. توجه به این مسئلۀ مهم ضروری است که بخشی از منابع ادبیات پایداری ازطریق خاطره‌نویسی و مستند‌نگاری تأمین می‌شود، اما بخش عمدۀ کار باید از راه پژوهش ادبی و براساس اسناد و مدارک معتبر به‌جای‌مانده انجام شود.


پژوهش پایداری محملی برای طرح اندیشه‌های نو و ناب

پژوهش در حوزۀ ادبیات پایداری، ضــمـــن تـــرسیــم چهــرۀ حــقیــقی پایداری، باید محملی برای طرح اندیشه‌ها و تجــارب ناب باشـــد و بتواند با ساخــتاری مستحــکم، طــــرحی نـــو درانـــدازد و مضامین بدیعی مطرح سازد. در دورۀ کنونی از پژوهشگران ادبیات پایداری بیش از هر زمان توقع می‌رود تا بسیار مقتدرانه نقش‌آفرینی کنند و در بستر جامعۀ ادبی جریان‌ساز بــــاشـــند. برایـــــن‌اساس، بــایــســتـــه است پژوهشگران ادبیات پایداری با تبیین ساختار و بن‌مایه‌های به‌کارگرفته‌شده در آثار ادبی، نواقص کار را مشخص کنند و این کار تنها با افزایش میزان تحقیق، تجربه‌اندوزی، دست‌ یازیدن به آگاهی و شناخت پیرامون پایداری، نقد و ارزیابی و پژوهش‌های بنیادین حاصل می‌شود.

براین‌اساس، پس از ظهور ذهنیت‌های نو و خلق آثار ادبی در حوزۀ پایداری، لازم است هرگونه یک‌سونگری و برداشت‌های جانبدارانه کنار گذاشته شود و منتقدان به ارزیابی، رصد و آسیب‌شناسی ادبیات این حوزه بپردازند و همچنین، با بهره‌گیری از انواع شیوه‌های نقد ادبی، با دقت و ریزبینی خاصی به مصاف آثار ادبی تولیدشده بروند و فرازها و فرودهای آن را تبیین و مشخص سازند. دراین‌راستا، باید دید که ادبیات داستانی تا چه حد توانسته است زوایای پنهان رویدادها و پیامدهای نفس پایداری را در حوزه‌های مختلف رزمی، اجتماعی، فرهنگی، قومی، نژادی، جنسیتی و... نشان دهد. این در حالی است که بسیاری از صاحب‌نظران در ایران تاکنون به بررسی دقیق روند خلق ادبیات پایداری نپرداخته‌اند و برای نظریه‌های خود هیچ‌گونه پشتوانه و دلیل بنیادین و منطقی ارائه نداده‌اند.


چند پیشنهاد برای پژوهش و مطالعه

درایـــن‌راســـتا، مبــاحث و ســؤالات طرح‌شدۀ زیر می‌تواند مد نظر تحلیل‌گران باشد:

بررســی عملکــرد مراکـز دولتی و نیمه‌دولتی؛

نقش‌آفرینی و تأثیرگذاری جشنواره‌های ادبی در خلق ادبیات پایداری؛

بررسی نقطه‌نظرات صاحبان‌ نظر در این وادی؛

تحلیـــل و ارزیـــابــی ادبیــات پــایــداری و شـیوه‌های داستان‌پردازی رایج؛

تحلیل جریان‌ها و انواع گونه‌های ادبیات پایداری؛

تحلیل نقش‌آفرینی خاطرات و مستندات و تأثیر آن بر روند شکل‌گیری ادبیات؛

بررسی تطبیقی ادبیات پایداری در غرب و ایران؛

ارائۀ راهکارهای عملی برای ارتقای سطح کیفی و کمّی ادبیات پایداری؛

آیا باید پذیرفت هیچ حقیقتی حقیقت محض نیست؟ آیا می‌توان تا حدودی حقایق پایداری و مضامین به‌کارگرفته در آن را نسبی برداشت کرد؟

آیا در بیان حقایق پایداری تنها باید ساده‌نویسی کرد، به‌گونه‌ای که همۀ مضامین آن برای عموم قابل درک باشد؟

آیا در توصیف پایداری و شرح حقایق آن می‌توان از ساختار و طرحی پیچیده سود جست؟

جایگاه عینیت‌نگری در این حوزه چیست؟

آرمان‌گرایی تا چه میزان می‌تواند در بـــازشناخـــت حقـــایق پایـــداری تأثیرگذار باشد؟

جدای از این، می‌بایست نحله‌ها و مکاتب ادبی با دقت و موشکافی خاصی که در نهاد نویسندگان و تحلیل‌گران ادبی وجود دارد، مورد ارزیابی قرار گیرند تا از این طریق بتوان ادبیـــات بومی پایـــداری را براساس انواع مکتب‌های رایج ادبی تبیین و ارزیابی کرد. گرایش شدید به عنصر دلالت‌گری و مستندسازی و بالطبع رئالیسم، نقش محوری و تعیین‌کننده‌ای در حوزۀ ادبیات پایداری ایفا می‌کند. در گذر زمان، نویسندگان به نحله‌های ادبی مختلفی روی آورده‌اند، اما همواره و در همه‌حال رئالیسم را سرلوحۀ کارهای خود دانسته و از انواع رئالیسم ادبی سودها برده‌اند. لذا، در ابتدای راهی که پیش رو داریم، لازم است پژوهشگران عرصۀ ادبیات پایداری رئالیسم ادبی را به‌دقت واکاوی کنند.

دراین‌میان، سایر نحله‌ها و جریان‌های ادبی چون رئالیسم جادویی، سوررئالیسم، ناتورالیسم، مدرنیسم، که گاه به‌عنوان ابزاری برای تحریف حقایق پایداری و پیامدهایش مورد استفادۀ شماری از نویسندگان قرار می‌گیرد، نباید از نظرها مخفی بماند. دگرگونی و سیاه‌نمایی حقایق پایداری، معمولاً با به‌کارگیری تکنیک‌ها و شگردهایی که در بطن این قبیل نحله‌ها نهفته است، صورت می‌پذیرد و برخی مخاطبان داستـــان، بـــه‌سبــب نــاآشــنایی بـــا ترفندهای مختلف ادبی، اغفال می‌شوند و از دست‌ یازیدن به حقایق مسلّم بازمی‌مانند. باید به این مسئله توجه داشت که تأثیرپذیری مخاطب از ژانر ادبیات داستانی از مطالعۀ آثار علوم انسانی همچون کتب تاریخی بسیار بیشتر است. ازاین‌رو، داستان‌نویسان می‌توانند تأثیر چشمگیری بر مخاطبان خود بگذارند و این کار میسر نمی‌شود مگر اینکه داستان‌های قوام‌یافته با پرداختی قوی و طرح بن‌مایه‌های درخور توجه خلق شوند.


نیاز به تعیین میزان نقش‌آفرینی و جریان‌سازی مراکز مرتبط با ادبیات پایداری

یکی دیگر از مسائلی که باید به آن توجه کرد نقش‌آفرینی مراکز دولتی و خصوصی در رشد و شکوفایی ادبیات پایداری است. طی سالیان متمادی، آثار بی‌شماری در حوزۀ ادبیات پایداری در ایران خلق و راهی بازار کتاب شده است. در پی آن سازمان‌ها و نهادهای مختلف دولتی در این گسترۀ بزرگ و سرنوشت‌ساز فعالیت کرده‌اند. میزان تأثیرگذاری مراکز ادبی تنها ازطریق پژوهش ادبی ممکن است. متأسفانه، در ایران پژوهش‌های عمیقی در این‌باره صورت نگرفته است و میزان نقش‌آفرینی و جریان‌سازی مراکز ادبی مرتبط با ادبیات پایداری هنوز مشخص نشده است. ازاین‌رو، این مراکز و نهادها برای برنامه‌ریزی و اهداف آتی خود طرح مدوّن و مشخصی ندارند، زیرا با نقاط ضعف و قوّت خود آشنایی کافی ندارند.

لذا باید با سرمایه‌گذاری مناسب، عملکرد و نقش سازمان‌های دولتی و خصوصی بررسی و تأثیرگذاری این نهادها در بستر جامعۀ ادبی ارزیابی شود. جدای از مسائل طرح‌شده، لازم است آثار مطرح ادبیات پایداری در دهه‌های مختلف مورد سنجش قرار گیرد و بسیاری از مسائل مطرح‌شده چون سفارشی‌نویسی، شعارنویسی، تولید انبوه داستان، آرمان‌گرایی و سیاه‌نمایی و... مطرح و مورد تحلیل قرار گیرد.


دکتر حامد صافی جایگاه و نقش پژوهش در مطالعات ادبیات پایداری

دستیابی به شناخت علمی تنها زمانی میسر خواهد بود که با روش‏شناسی صحیح و عالمانه وارد عرصۀ شناخت شویم. مطالعات ادبیات پایداری، نسبت به دیگر گونه‌های ادبی، نسبتاً تازه و متأخر است، تا جایی‌که می‌توانیم بگوییم ما دربارۀ ابعاد گوناگون ادبیات پایداری هنوز به شناخت کافی نرسیده‌ایم؛ این شناخت حتی در بخش مباحث آغازین و بنیادی ادبیات پایداری نیز قابل بحث است. بنابراین، پژوهش در ادبیات پایداری اهمیتی انکارناشدنی دارد. خودِ بحث «پژوهش در ادبیات پایداری» مسئلۀ قابل توجهی است؛ اینکه ما با چه رویکردی به سراغ مطالعۀ این گونه برویم؟ اصلاً ادب پایداری گونه است یا زیرگونه؟ در مطالعات ادب پایداری از چه روش‌ها و ابزارهایی باید استفاده کرد؟ اینها پرسش‌های جدی و مهمی است که شاید در نگاه نخست ساده به‌نظر برسد، اما برای پاسخ روشن و قطعی به تحقیق و پژوهش دربارۀ تک‌تک آنها نیاز است. بنابراین، اگر در مطالعات ادبی، پژوهش برای کشف افق‌های نو و تازه اهمیت دارد، در ادبیات پایداری باید یک گام عقب‌تر برویم و ابتدا خودِ ادبیات پایداری را بشناسیم و به خودِ اصطلاح ادبیات پایداری، چارچوب و چیستی آن بپردازیم. مشخص است که باید پژوهش در این عرصه را با جدیت دنبال کرد. باید سیاست‌گذاری دیگری در تدوین پایان‌نامه‌ها و طرح‌های پژوهشی درنظر گرفت. 


ضرورت پژوهش در حوزۀ ادبیات پایداری 

سرزمین ایران از دیرباز، به‌دلایل گوناگون ازجمله زمینه‏های جغرافیایی و فرهنگی، همواره مورد هجوم متجاوزان و بیگانگان قرار داشته است. همین مسئله زمینه را برای شکل‌گیری روحیۀ پایداری و مقاومت در مردم این مرزوبوم فراهم ساخته است. از سال‏های دور که بگذریم، جریان ادبیات پایداری در نیم‌قرن اخیر، جریان غالب ادبیات فارسی به‌شمار می‏رود. انقلاب اسلامی ایران و هشت سال جنگ تحمیلی، که با نام «دفاع مقدس» در ذهن‏ها به‌ یادگار مانده است، مهم‏ترین خاستگاه تشدید ادب مقاومت در دورۀ اخیر بوده است. طبیعی است که شاعران و نویسندگان تحت، تأثیر این رویدادها، آثار متنوعی را در قالب‏های گوناگون آفریدند. ازسوی‌دیگر، وقوع سایر رویدادهای جهانی مانند قضیۀ فلسطین و جنگ جهانی، زمینۀ تولید ادبیات مقاومت در دیگر ملل را نیز فراهم ساخته است. بنابراین، بخش اعظمی از آثاری که تحت‌تأثیر این رویدادها ثبت شده است، بی‌سابقه و بدون پیشینه محسوب می‏شوند. طبیعی می‏نماید که کار منتقد و پژوهشگر ادبی، پس از آفرینش ادبی آغاز می‏شود. اگر آثاری که در یک گونۀ ادبی قرار دارند قابل توجه باشد، ضرورت طبقه‏بندی، تحلیل و نقد آن ضروری خواهد بود. ازآنجاکه برخی از آثار تولیدشده در گونۀ ادبیات پایداری در سنت ادبی بی‌سابقه است، انجام پژوهش‏های بنیادی در زمینه‏های گونه‏شناسی، روش‏شناسی و طبقه‏بندی متون، ضرورت دارد. بر اساس همین ضرورت و اهمیت، در سال‏های اخیر، پژوهش‏های بسیاری در قالب‏های گوناگون انجام 

شده است.

اندیشکدۀ ادبیات پایداری حلقۀ وصل دانشگاه‌ها

اندیشکدۀ ادبیات پایداری باید محلی برای اندیشیدن در مسائل بنیادی باشد. این نقطه دقیقاً اشکالی است که دربارۀ پرداختن دانشگاه‌ها به ادبیات پایداری قابل طرح است. سال‌ها از راه‌اندازی رشتۀ ادبیات پایداری در دانشگاه‌ها می‌گذرد، اما دانشگاه‌ها نتوانسته‌اند مسائل بنیادی این رشته را طرح یا حل کنند؛ مسائلی مانند تعاریف، محـــدوده‌هـــا، روش‌هــای پـــژوهش در ادبیات پایداری. نقش اساسی اندیشکدۀ ادبیات پایداری درست از هـــمیــن نقــطه آغــاز مــی‌شـود. عـــلاوه‌برایـــن، انــدیشــکدۀ ادبیات پایداری، حلقۀ وصل مناسبی برای دانشگاه‌ها خواهد بود. پرداختن به مسائل بنیادی ادبیات پایداری در قالب تدوین منابع و برگزاری نشست‌های علمی (که در دستور کار اندیشکده قرار گرفته است)، آیندۀ پرامیدی را نوید می‌دهد. گام بعدی، اتصال اندیشکده به بدنۀ وزارت علوم خواهد بود که دراین‌صورت، بدون تردید، این قابلیت وجود خواهد داشت که این اندیشکده مرجعیت ادبیات پایداری را برای دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها به‌دست آورد. 

رویکردهای پژوهش در ادبیات پایداری

رویکردهای پژوهش در ادبیات پایداری باید کاملاً متفاوت و با توجه به چیستی ادب پایداری باشد. موضوعات ادبیات پایداری گسترده است و کاهش ضریب خطا، انتخاب رویکرد و روش درست پژوهش اهمیت بسیار زیادی دارد. یکی از رویکردهای نو در پژوهش، رویکردهای تلفیقی و التقاطی است. در موضوعات ادبیات پایداری گــاهی یک روش یــا یک رویـکـرد به‌تنهایی نمی‌تواند راهگشا باشد. گاهی هم بررسی میدانی و هم کتابخانه‌ای لازم است. گاهی بررسی کمّی و کیفی با هم درمی‌آمیزد تا ابعاد گوناگون موضوع به‌دقت واکاوی شود. بنابراین، مطالعات ادبیات پایداری عرصۀ خطیری است که لازم است پژوهشگران این حوزه بر روش‌ها، رویکردها و ابزارهای لازم مسلط باشند. برای نمونه، رویکرد تطبیقی یکی از رویکردهایی است که به‌سبب همسانی‌ها و اشتراکات فرهنگ مقاومت و پایداری در ملل گوناگون باید مورد توجه جدی قرار گیرد؛ حال اگر بخواهیم دادوستد متون درون‌زبانی را بررسی کنیم، رویکرد بینامتنی هم خودنمایی می‌کند. درواقع، هرچه گسترۀ موضوعات وسیع‌تر باشد، تنوع روش‌ها و رویکردها باید افزایش یابد. ازاین‌رو، اهمیت تسلط پژوهشگر بر رویکردها و روش‌ها روشن می‌شود. حال اینکه پژوهشگران عرصۀ ادبیات پایداری این تسلط را دارند یا نه، پرسشی بحث‌برانگیز است که به بررسی انتقادی پژوهش‌های صورت‌گرفته نیاز دارد. اکنون پاسخ این پرسش این‌گونه است که بسیاری از پژوهشگران این عرصه دانشجویانی هستند که در دورۀ کارشناسی ارشد، گرایش ادبیات پایداری را برای تحصیل انتخاب کرده‌اند. اینکه آیا دورۀ کارشناسی ارشد می‌تواند تسلط بر رویکردها و روش‌های پژوهش در ادب پایداری را به دانشجو بیاموزد یا نه، پرسش چالش‌برانگیز دیگری است که پاسخش را به‌عهدۀ مخاطب می‌گذارم. به‌نظرم اندیشکده می‌تواند در قالب دوره‌های کوتاه‌‌مدت و بلندمدت این مهارت را به نوپژوهشگران بیاموزد. 


جایگاه مسئله‌شناسی در پژوهش‌های ادبیات پایداری

پژوهشگر باید در زمینه‏ای که می‏خواهد به آن ورود کند احاطۀ کافی داشته باشد. برای مثال، اگر می‏خواهیم در زمینۀ شعر دفاع مقدس پژوهشی را بیاغازیم، باید بر شعر معاصر احاطۀ کافی داشته باشیم. باید توجه داشت که احاطه بر موضوع به این معنا نیست که جزء صاحب‌نظران موضوع باشیم بلکه باید مبانی موضوع تخصصی خود را بشناسیم و نسبت به منابع آن آگاهی کافی داشته باشیم. علاوه‌براین، پژوهشگر باید فرایند پژوهش را بدون سوگیری و پیش‌فرض‏های لایتغیر به سرانجام برساند و اگر فرضیه‌ای طرح می‏کند، برای اثبات آن به استدلال‏های علمی و تحلیل‏های منطقی متوسل شود. البته طبیعی است که هر پژوهشگر، پیش از آغاز پژوهش، علاقه و باورهای شخصی دارد؛ اما این علایق نباید موجب جهت‌گیری برای پیشبرد بحث و تحلیل داده‏ها شود و پژوهش نباید عرصۀ‏ عرضۀ علایق شخصی نویسنده باشد.

مهم‌ترین بایسته‌ای که پژوهشگر باید درنظر داشته باشد، اصالت است؛ موضوع پژوهش باید حاوی مبحثی تازه بر‏ای مخاطب باشد. اصالت موضوع تنها با مطالعۀ‏ فراوان و احاطۀ کامل بر افق‏های دانش دست‌یافتنی است. ممکن است اصالت پژوهش به روش تازه‏ای بازگردد که پژوهشگر از آن بهره گرفته است. به بیانی دیگر، پژوهشگر مسئله‏ای را که پیش از او، دیگری به آن پرداخته، با روشی تازه و دیگرگون بررسی می‏کند. جامعۀ‏ مورد مطالعه و حوزۀ جغرافیایی پژوهش، عامل دیگری بــرای اصــالت‌بخــشی به پژوهش است؛ برای نمونه، ممکن است پژوهشگر مؤلفه‏های ادب پایداری را در شعر شاعری بررسی کند که پیش از این کسی به آن نپرداخته است. دراین‌صورت، پژوهش او ازنظر تازگی جامعۀ‏ آماری اصالت دارد. حال اگر اشعار ایرانی را که بارها به آن پرداخته شده با روش تطبیقی با اشعار شاعران عرب مقایسه و بررسی کنیم، پژوهش ما از منظر روش، اصالت خواهد داشت.


فقدان مسئله‌یابی، بزرگ‌ترین آسیب

همان‌گونه که آثار ادبیات پایداری به‌سبب شرایط تازۀ اجتماعی_فـــرهنـــگی جــهــان کــم‌ســابقـه‌اند، پژوهش‏های عرصۀ ادب پایداری نیز پشتوانۀ تاریخی دور و درازی ندارند. بنابراین، این آسیب در اغلب پژوهش‏های این عرصه دیده می‌شود. پریشانی در تعریف ادبیات پایداری یکی از این آسیب‌هاست. تعاریفْ مرزهای هر دانش را فراروی دانش‌پژوه و پژوهشگر ترسیم می‏کند؛ اگر تعریف درست، جامع و مانعی از «ادبیات» نداشته باشیم، این خطا از ما سر خواهد زد که آثاری را که ارزش ادبی ندارد در زمرۀ‏ ادبیات برشمریم و به بررسی آنها بنشینیم و برعکس، از شاهکارهای ادبی چشم بپوشانیم. بنابراین، پژوهشگر باید به تعاریف درست و متقن از موضوع اصلی و دانش مدنظر خود مسلح باشد. تشتّت و پریشانی در برداشت از مفهوم «ادبیات پایداری» را می‏توان مهم‏ترین چالش و آسیب فراروی پژوهشگران این عرصه دانست. در کنار پریشانی تعاریفی که از ادبیات پایداری ارائه شده است، فهم نادرست از ادبیات پایداری یکی از آسیب‏های پژوهش در این عرصه است؛ تا جایی‌که متون تاریخ شفاهی و خاطره نیز از زیرگونه‏های ادب پایداری شمرده می‏شود. باورمندان به این تقسیم‏بندی از این نکته غافل مانده‌اند که هر متن برای آنکه در زمرۀ آثار ادبی به‌شمار‏ آید، وابسته به ویژگی‏هایی است که آن را از سخنی غیرادبی ممتاز و متفاوت می‏سازد. درست است که خاطره می‏تواند یکی از انواع نثر ادبی به‌شمار رود، اما توجه به برجستگی‏های ادبی، قاعده‌افزایی‏ها و شگردهای ادبی در متن خاطره می‏تواند از شروط اصلی برای ادبی بودن آن به‌شمار رود. اصرار بیش از اندازۀ برخی از سازمان‏ها (که ازلحاظ سازمانی متولی فرهنگ دفاع مقدس هستند) بر جمع‏آوری تاریخ شفاهی و القای متون تاریخ شفاهی به‌عنوان ادبیات پایداری آسیب جدی و چالش بزرگی است که عرصۀ‏ ادبیات پایداری را تهدید می‏کند. اندیشکدۀ ادبیات پایداری می‌تواند در ترمیم و تصحیح این برداشت نادرست، سهم بزرگی داشته باشد.

یکی از آسیب‏هایی که در پژوهش‏های ادبیات پایداری به‌وفور دیده می‏شود، فقدان مسئله‏یابی است. جست‌وجوی ساده در مقالات و پایان‏نامه‏های دانشگاهی حاکی از آن است که بسیاری از نوپژوهشگران با الهام از عنوان‏های پژوهش‏های پیشین، بدون آنکه به مسئلۀ پژوهش دست‌ یابند، عناوین جدیدی را رونویسی کرده‌اند. این در حالی است که مسئله‏یابی نیازمند مطالعه و تمرکز عمیق در زمینۀ پژوهش است. برای نمونه، عنوان «بررسی مؤلفه‏های ادبیات پایداری در شعر...» عنوانی پربسامد در مقالات مرتبط با ادبیات پایداری است. خاستگاه این آسیب، فقدان مسئله‏یابی است. درنهایت، چنین پژوهش‏هایی بدون مخاطب هم خواهند بود.

نگاهی گذرا به عناوین و چکیده‌های پایان‌نامه‌های دانشگاهی نشان می‌دهد که اگر نگوییم رونویسی پژوهشی، دست کم دچار زاویۀ دید ثابت در این زمینه شده‌ایم. یعنی نه تنها حاضر نیستیم به کشف مسائل تازه بپردازیم، گویی به‌جای مسئله‌یابی، روش‌ها و رویکردهای پژوهشگران دیگر را به متون تحمیل می‌کنیم. بیشتر پژوهش‏هایی که در قلمرو ادبیات پایداری انجام می‏شود از روش‏هایی یکسان و تکراری پیروی کرده‌اند. چه‌ بسا تازگی موضوعات و زمینه‏های پژوهش ادبیات پایداری پژوهشگران را از دستیابی به روش‏های نوین بازداشته است؛ فقدان مبانی مستحکم و درست روش‌شناختی در پژوهشگران را می‏توان عامل دیگری در خلق این آسیب برشمرد.

در طول سال سمینارها و کنگره‌ها و جشنواره‌های ارزیابی کتاب، در جریان‌سازی و تولید اثر (پژوهشی یا ادبی) نقش قابل توجهی دارند. افزون‌براین، جشنواره‌های ارزیابی کتاب در معرفی کتاب و اثر برگزیده و برتر به مخاطبان نیز نقش دارند. بااین‌حال، به‌نظر می‌رسد همان آسیب‌های حوزۀ پژوهش ادب پایداری‌ در این قبیل برنامه‌ها هم قابل پیگیری است؛ فقدان مسئله‌یابی دقیق، روشن، بی‌تعارف و علمی. به‌هرصورت، سیاست‌گذاران این جشنواره‌ها و کنگره‌ها باید براساس مسئله‌ها و برای کمک به حل آنها برنامه‌ریزی کنند تا دچار کار نمایشی و ظاهری نشویم. نکتۀ دیگر اینکه در کنار توجه به مسائل کاربردی، نباید از پژوهش‌های بنیادی و بسط آ‌نها در سمینارها و کنگره‌ها غافل شد.


امکانات و موانع پیش رو در راه پژوهشگران 

بــهره‌گیــری بیــش از حــد پــژوهشــگران از آرای متفکران کشورهای دیگر و اتکا به نظریه‏های ادب مقاومت در ملل دیگر، یکی از موانع پیش روست که موجب برداشت نادرست از چیستی ادب پایداری و باعث چالش و پریشانی در تعریف شده است. به‌همین‌سبب، ضروری است پژوهشگران و اندیشمندان ادبیات پایداری با تکیه بر اندیشه‏های بومی و جهان‌بینی دینی و اسلامی که قابل تطبیق بر مسائل امروز جهان است، دست به نظریه‌پردازی در ادبیات پایداری بزنند.

یکی از فرصت‌های پیش روی پژوهشگران حوزۀ ادبیات پایداری دسترسی آسان به منابع این حوزه است. وجود کتابخانه‌های تخصصی ادبیات پایداری به‌ویژه کتابخانۀ جنگِ حوزۀ هنری یکی از این فرصت‌هاست. البـــته پژوهــشگران اســـتان‌هـــا دســترسی محدودتری به این منابع دارند. حوزۀ هنری می‌تــوانــد با اجــرای طـــرح‌هــایی ایــن دستـــرسی را گــستـرش دهد. برای نمونه، توسعۀ کتابخانه‌های دیجیتال گامی مؤثر و راهگشا خواهد بود.