یادداشت

خــاطـرات نـورالله لارودی جلوه‏‏ ای از پایداری ایرانیان در دورۀ اشغال کشور، طی جنگ جهانی دوم محبوبه شمشیرگرها1

پژوهش در ادبیات پایداری

چکیده 

به‏ رغم بی‏ اعتنایی حاکمیت وقت ایران و مواضع رسمی ارتش در وادادگی سیاسی در طول جنگ جهانی دوم، نمی‏توان از تلاش‏های معدود و پراکندۀ برخی عناصر نظامی، سیاسی و فرهنگی در برابر هجوم متفقین و حضور طولانی‏ مدت قوای بیگانه در کشور غافل بود. یکی از جلوه ‏های این پایداری را می‏توان در ماجرای حبس و تبعید حدود ۲۰۰ نفر از ایرانیان در این دوره، به‌دست نیروهای انگلیس و روس در شهرهای اراک، رشت و تهران ملاحظه کرد. متأسفانه از ماجرای حبس این افراد که تعدادی از آن‌ها معترضین به نقض استقلال ملّی کشور بودند، گزارش‏های متعدد و مفصلی به‌جا نمانده است؛ ‏طوری‏ که دست‏ کم با اطلاعات امروز، تنها کسی که شرح این ماجرا را همراه با ‌جزئیاتی دقیق و خواندنی ارائه کرده، نورالله لارودی، ‌از جوانان روشنفکر و شرافتمند این عصر است. او یکی از نویسندگان و روزنامه‏نگاران پُرکار در دورۀ پهلوی بود که به جُرم انتشار مقالاتی تُند در انتقاد به سیاست‏های مداخله‏گرایانه و فریب‏کارانۀ انگلیسی‏ ها در ایران و اعتراض به عملکرد برخی عوامل داخلی آن‌ها، نزدیک به دو سال را (مرداد ۱۳۲۲ تا خرداد ۱۳۲۴) در زندان انگلیسی‏ها به‌سر برد و سال‏ها بعد، پس از رهایی از تنش ‏های روحی قلم به‌دست گرفت و خاطرات خود را به شیوه‏ای شیرین و سرشار از جذابیت، البته با زبان و قلمی گزنده به نگارش درآورد که حاصل آن پس از مدت‏ها تأخیر، در سال 1332 با عنوان اسیران منتشر شد. خاطره‏نامۀ لارودی را می‌توان با توجه به ویژگی‌های ادبی و تاریخی در شمار موفق‎‎‎‎‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ترین ‎‎‎‌زندگی‏نوشت‎های اول شخص فارسی جای داد. به‏ طوری‏که در کنار جایگاه پیشتازانه در سنت زندگی‏ نگاری مدرن ایرانیان در خاطره ‏نویسی حبس، و نیز نوآوری و یکپارچگی در شرح موقعیت‏ها و رخدادهای مربوط به این واقعه، اشتمال بر انبوهی از اشارات سیاسی، جغرافیایی، اجتماعی و مردم‏ شناسی خواننده را از دامنۀ گستردۀ اطلاعات عمومی نویسنده در تاریخ و فرهنگ ایران و جهان بهره‏مند می‏ سازد. اما در کنار محتوای ارزنده و ساختار استوار این خاطره نامه، نمی‏توان از هنر نویسنده در کاربرد نثری ساده و در عین حال پخته، همراه با لحنی صمیمانه و گاه طنزآلود، علاوه بر استفاده از انواع ظرافت های زبانی، خصوصاً در گویش تهرانی چشم پوشید. این‏ ویژگی‏ ها موجب شده است که پس از گذشت هفتاد سال از چاپ نخستِ آن، آن‏هم نه در چاپی منقّح، بار دیگر متن خاطرات لارودی، همراه با مقدمه‏ای در ارائۀ حاصل پژوهش در این موضوع و نیز حواشی و تعلیقاتی در گویاسازی محتوای اصلی آمادۀ چاپ گردد. مقالۀ پیش رو به‌همین مناسبت و به‌قصد فراهم آوردن بستری برای بازخوانی این رویداد بزرگ تاریخی به نگارش درآمده است.


کلیدواژه

خاطرات حبس، خاطره‏ نامه، تاریخ معاصر، جنگ جهانی دوم، متفقین

مقدمه

تحمل رنج حبس و تبعید، از مهم‏ترین جلوه‏ های پایداری است و هر ملّتی که در طول تاریخ، چه در برابر هجوم قدرت های زیاده ‏خواه بیگانه و چه ظلم و جور حاکمان داخلی ایستادگی کرده باشد، در کنار انبوه هزینه های جان‏ گداز، به‌‌‌نحوی طعم تلخ زندان را در انواع مختلف آن چشیده است. ایرانیان نیز در طول سده‎های گذشته، بُرهه ‏هایی از بازداشت، تبعید و زندان را تجربه کرده‏ و گاه آثاری از خود به‌جای گذاشته‏ اند که در ترسیم گوش ه‏ای از تاریخ پایداری این کشور مفید است. در یکی از این عرصه ‏ها، هم زمان با شعله‏ ور شدن آتش جنگ جهانی دوم در ایران، رنج حبس به‌دست بیگانه، آن‏ هم در وطن خویش بر برخی فرزندان این کشور تحمیل شد. متفقین در این زمان با دستاویز حضور و فعالیت آلمان ها و آلمان‏ دوست ها در ایران، در 3 شهریور 1320 کشورمان را اشغال و مقدمات خروج رضاشاه از ایران را فراهم کردند و سپس در پی تشکیل دولت دست ‏نشانده و تحمیل پیمان اتحاد سه گانه، به اشغال‏گری و لطمه‏ زنی‏ های خود در این دوره، وجهۀ مصالحه بخشیدند.* در شمار اقدامات آن‌ها در دورۀ اشغال می‎‎‎‌توان از ایجاد اسارت‏گاه‏ هایی در قلمروی حاکمیت ملّی، در شهرهای اراک، رشت و تهران و حبس ده ‏ها ایرانی از اقشار گوناگون نام برد که حتی در میانشان بسیاری از رجال نامدار سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نظیر نخست‏‏‏‏‏‏‏‏‏ وزیر اسبق، نمایندۀ مجلس، افسران عالی رتبۀ ارتش، روحانیون برجسته، بازرگانان صاحب‎ب نام و اصحاب مطبوعات بودند. در کنار این، برخی دیگر را از خانه و کاشانۀ خود دور و به اقامت اجباری در شهرهای دیگر واداشتند که همه این اقدامات در کنار نشان دادن خصومت و بی‎اعتمادی متفقین به حاکمیت و ملّت ایران، ناقض حق حاکمیت ملّی و حتی پیمان‎نامۀ مذکور بود. دربارۀ این واقعیت بزرگ تاریخی، گذشته از برخی منابع دست اول1، چندان‌که درخور باشد پژوهش‎های عمیق به‌چشم نمی‎آید. اما شاید بتوان در متمرکزترین و جدّی‎‎‎‎‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ترین ‎‎‎‌آن‌ها از تلاش سجاد راعی‏ گلوجه و سپس سیدمحمود سادات بیدگلی در دو مقاله ای یاد کرد که در آن‌ها کلیات و گاه جزئیاتی از این ماجرا دربارۀ ماهیت، علت، نحوه، طیف‏ های مختلف اسیران، اماکن و واکنش ‏های دولت ایران آمده و در این‌جا تکرار آن‌ها روا نیست. تنها در ادامه، اجمالی از این واقعیت تلخ تاریخی بیان خواهد شد.

دستگیری و تبعید ایرانیان و حتی برخی اتباع غیر ایرانی مقیم ایران که عمدتاً از دُوَل محور بودند، از نخستین روزهای پس از اشغال آغاز شد؛ ولی در سطح گسترده، چند ماه پس از تصویب و عقد پیمان اتحاد در بهمن 1320، به‏ویژه در آستانۀ انتخابات دورۀ چهاردهم مجلس شورای ملّی در نیمۀ اول 1321 شدت گرفت و به‌تناوب و به‌طور پراکنده تا پایان جنگ ادامه یافت. روال تبعید این افراد به این صورت بود که متفقین در منطقۀ اشغالی خود فهرستی از افراد، تهیه و دولت ایران را وادار می‎کردند عمدتاً از طریق شهربانی آن‌ها را دستگیر کند و به نیروهای بریتانیا و شوروی تحویل دهـــــد (راعــــی‏گلوجـــه، 1395: 42). این محبوسین به طبقه‏ای خاص تعلق نداشتند و طیف گسترده‏ای از رجال سیاسی و حتی دولتمردان و دیگر گروه‏های اجتماعی را شامل می‏شدند؛ نظیر نخست‏‏‏‏‏‏‏‏‏وزیر، وزیر، نمایندۀ مجلس، افسران نظامی، انـتـــظامــی و کـــارکنـــان شـــهربـــانی، مهندسان، مدیران و کارکنان ادارات و بنگاه‏های دولتی به ویژه راه ‏آهن، افراد مرتبط با سفارت و کنسول‏ گری ها و مؤسسات آلمانی، روحانیون و رجال مذهبی، فعالان فرهنگی و مطبوعاتی و نیز شاغلین آزاد اعم از بازرگانان، ملاکان، کشاورزان، هتل‏ داران و بانک داران. انگلیسی ‎ها در اراک، دو بازداشتگاه تأسیس کرده بودند؛ تابستانی و زمستانی. بازداشتگاه تابستانی که در آن چادرهای زیادی به‌عنوان سرپناه اسیران برپا بود، در سه کیلومتری شرقی شهر، حوالی نظباد به نام «گُن‌گُن» قرار داشت. اسیرانِ این بازداشتگاه همزمان با آغاز فصل سرما در آبان 1322، به شهر و بازداشتگاه زمستانی، واقع در روبروی ادارۀ قند و شکر منتقل شدند و تا خرداد سال بعد را در همان‌جا سپری کردند (دهگان، ۱۳۴۵: 258_259). در تهران نیز اسیران انگلیسی‎ها عمدتاً در بیمارستان پانصد تختخوابی واقع در محل شمال‏غربی تهران و حدود 600 متری بالای جادۀ مخصوص تهران _ کرج نگهداری می‎‎‎‌شدند. این بازداشتگاه از سه عمارت اصلی و چندین بنای فرعی تشکیل شده بود که پیشتر، آلمان‎ها آن را احداث کرده بودند. شوروی نیز با ایجاد بازداشتگاهی در رشت که خانۀ شخصی به نام «ملکی رمضانی» واقع در شمال‏ شرقی شهر و محلی معروف به «انبار نفت» بود از این اقدام عقب نماند. این در حالی است که در آغاز و پیش از ایجاد این سه بازداشتگاه نیز، اسیران در زندان‎ها و بازداشتگاه‎های ادارات شـــهربـــانی در شــهرهای مــختـــلف محبوس می‎‎‎‌شدند. انتقال تبعیدیان بین این دو بازداشتگاه، یعنی میان انگلیس و شوروی نیز گاه صورت می گرفت (سادات بیدگلی، 1399: 88_91؛ صفایی،‌ 1383: 144). 

اما به‌‌‌رغم طرح اتهام ستون پنجمی آلمان و طرفداری از دول محور از سوی متفقین، واقعی‎‎‎‎‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ترین ‎‎‎‌انگیزه از این سلسله حبس‌ها و تبعیدها، جلوگیری از اثرگذاری منفی بر روند بررسی و تصویب پیمان‎نامۀ اتحاد در مجلس و ممانعت از ایجاد چالش‏ هایی در راستای پیشبرد اهداف خود بود. چراکه عمدۀ محبوسین به سیاست‎های بیگانگان در اشغال کشور و مداخلۀ آن‌ها در امور ایران از جمله در مطبوعات، ارتش، ادارات، سازمان‎های دولتی و صنوف مردمی اعتراض داشتند و همین می‎‎‎‌توانست به تحریک احساسات علیه آن‌ها منجر شود. از این‌رو، دستگیری و انتقال برخی نخبگان به اسارتگاه‌ها که تقریباً از سوی دو دولت شوروی و انگلیس با رویه‎ای یکسان صورت می‎گرفت، در واقع نوعی تبعید پیشگیرانه برای جلوگیری از فعالیت آنان علیه متفقین در جنگ بود (برای اطلاعات بیشتر، رک: ســادات‎بیدگلی، 1399: 77_79). ضــمن اینـــکــه در کنار این افراد، بازداشت بسیاری از کارکنان راه‏آهن به علت دسترسی به اطلاعات مهم در این زمینه و بی اعتمادی انگلیسی ها به آنان رقم خورد. دستگیری این افراد که اتفاقاً به‌لحاظ آماری بیشترین محبوسین را تشکیل می‎‎‎‌دادند، بدان منظور بود تا اطلاعات حمل و نقل انگلیسی ها همچنان محرمانه بماند و متفقین از پرداخت کرایه و عوارض مربوط نیز معاف باشند (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ مهم‎‎‎‎‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ترین ‎‎‎‌محورهای علت بازداشت‎ها، رک: راعی‏گلوجه، 1395: 43_49). در کنار حبس‏های تبعیدی، گاه نیز این افراد، «ممنوع از اقامت» در زادگاه خود یا محل حضور متفقین می‎شدند. چنانکه عبارتِ «عدم صلاحیت اقامت در مناطق نفت خیز» در اسناد تبعیدیان از خوزستان به‌‌‌دست انگلیسی ها و نیز «عدم صلاحیت اقامت در آذربایجان» در اکثر اسناد تبعیدیان شمال کشور از سوی شوروی به‌‌‌چشم می خورد (رک: سادات‎بیدگلی، ‌1399: ۸۱). این اقدام در نقض آشکار استقلال سیاسی و قضایی ایران، علاوه بر تحقیر و توهین به ایرانیان، خسارات مادی و معنوی فراوان به دولت و ملّت ایران وارد کرد. 


خاطره‏ نویسی ایرانیان از دوره حبس در زندان متفقین

متأسفانه نمی‏توان از وجود بخش قابل توجهی از گزارش ‏های بی‏واسطه دربارۀ این رخداد بزرگ سیاسی _ اجتماعی در کشور خبر داد، به‌طوری‏که از میان بیش از ۲۰۰ نفری که بی‏شک در این دوره طعم تلخ حبس را کشیده‏اند، دست‏ کم با اطلاعات امروز، تنها کسی که شرح مفصلی از این رخداد را به همراه ‌جزئیاتی مفصل و خواندنی ارائه کرده، نورالله لارودی، ‌از رجال روشنفکر و شرافتمند آن عصر است و اندک افراد دیگری که به این رخداد توجه کرده‏اند، این موضوع را نه به‌طور مستقل بلکه در خلال دیگر رخدادهای زندگی، آن هم به‌صورت کلی و نه‌چندان گویا و قابل ترسیم بیان کرده‏ اند که در ادامه به آن‌ها پرداخته می‏ شود. 

یکی از این افراد، محمود شروین (1289، تهران _ ۱۳۷۹، تهران)، از اطبّا و فعالان سیاسی و فرهنگی به‏ویژه در همراهی با مبارزات آیت‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏الله سیدابوالقاسم کاشانی است. او که پس از اخذ دکتری در رشتۀ پزشکی در سال 1317 فعالیت خود را در وزارت بهداری آغاز کرد، در پی اشغال ایران، به زندان اراک انگلیسی‎ها و مدتی بعد به زندان رشت شوروی‎ها افتاد. او که از این دوره با آیت‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ الله کاشانی آشنا و از ارادتمندان وی گردید، پس از رهایی از زندان در همۀ فعالیت‏های ‏‎سیاسی همراه‏ او بود. شروین در اواخر عمر به نگارش خاطرات زندگی خود با تکیه بر فعالیت‎های سیاسی در کنار آیت‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏الله کاشانی و نیز دکتر مصدق به‏ویژه در مبارزات ملّی‏ گرایانه و نهضت ملّی شدن نفت تا کودتای 28 مرداد 1332 پرداخت که برای نخستین بار با عنوان دولت‌ مستعجل‌: دکتر محمد مصدق‌ _ آیت‌الله‌ کاشانی‌ منتشر شد.3 بخشی از روایت های فصل سوم این کتاب: «جنگ جهانی دوم، نهضت همگانی» به چگونگی بازداشت و ماجراهای زندان، ‌نظیر سرگرمی‏ها ‏‎در بازداشتگاه در کمپ زمستانی اراک، جلسات تحقیق زندانیان، انتقال سی و یک نفر از زندانیان به رشت، اسامی بازداشتی‏ های ‏‎مورد تقاضای شوروی و اوضاع آیت‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ الله کاشانی در زندان رشت اختصاص یافته است.

مــحمدرضــا خلعتبری نیز بــه مدت دو ســال در زندان‏های ‎اراک، رشت و تهران گرفتار بود. وی در این دوره دفترچه‏ای تهیه کرد و ضمن نگارش ‎خاطراتی کوتاه از خود، آن را در اختیار بیش از 150 نفر از هم‏بندان و اسیران دیگر قرار داد تا به خط خودشان یادداشت‏ها و خاطراتی را به ثبت برسانند. فرزند وی، انوشیروان خلعتبری در سال 1363 با استفاده از این دفترچه، به نگارش و تدوین کتابی با عنوان محبوسین‌ متفقین‌ در ایران‌ (۱۳۲۲ _ ۱۳۲۴) همت گماشت.4 او ضمن ارائۀ اسناد و مداركی به‌قلم بازداشتی‎‎ها، این اثر را در شش فصل تنظیم کرد و در بخش‏هایی از فصل چهارم و پنجم، «چگونگی بازداشت برخی از مقامات ایرانی تحت عنوان ستون پنجم» و «بازداشت مخالفان متفقین در نقاط مختلف» از دفترچه پدر بسیار بهره برد. 

اسیر دیگر، احمد متین‏ دفتری (1275، تهران _ 1350، تهران)، ملقب به «اعتضاد لشکر» و «متین‏‌الدوله»، از رجال معروف سیاسی است که قریب نیم‏قرن در عرصه‏های مختلف اداری تا نخست‏‏‏‏‏‏‏‏‏وزیری حضور داشت. او در آغاز جوانی با دلبستگی به اندیشه های ملّی‏ گرایانه، پس از عهده‏داری معاونت وزارت عدلیه و ازدواج با دختر دکتر مصدق، کاندیدای نمایندگی مجلس از تهران شد، اما قبل از انتخابات به جرم طرفداری از آلمان توسط متفقین دستگیر شد و یک‌سال را تحت نظر انگلیسی‌ها و یک‌سال را نیز تحت نظر روس‌ها به‌سر برد. متین‏دفتری در سال 1335 به پیشنهاد، ترغیب و همت باقر عاقلی، از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران به ثبت خاطرات سیاسی اجتماعی خویش پرداخت که سال‎ها بعد در قالب کتابی با عنوان خاطرات‌ یک‌ نخست‌وزیر (دکتر احمد متین‌‏دفتری‌) منتشر شد.5 او طی فصل چهارم، «اسارت از طرف بیگانگان»، از نحوۀ بازداشت و ماجراهای حبس، دشمنی های سیدضیاءالدین طباطبایی با او و اتهام آلمان دوستی علیه خویش گفته است. 

یکی دیگر از محبوسین، جعفر شریف‏امامی (۱۲۸۹، تهران _ ۱۳۷۸، نیویورک) است. او پس از انجام تحصیلات در رشتۀ راه‏آهن در آلمان در این بخش مشغول به‌کار شد و به‏ویژه پس از بازگشت دوباره به ایران در پی ادامۀ تحصیل در سوئد، از سال 1318 مراحل ترقی را در راه‏آهن طی کرد اما پس از حملۀ متفقین، به اتهام همکاری با آلمان دستگیر شد. خاطرات شریف‏امامی به‌همت حبیب لاجوردی و در قالب طرح «تاریخ شفاهی ایران» از سوی مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه‏ ها‎‎‏روارد، در سه جلسه طی سال‎های 1361 _ 1362 در خانۀ او در نیویورک ضبط و تنظیم و بارها در ایران با عنوان خاطرات جعفر شریف‏امامی نخست‏وزیر منتشر شد. او در بخش کوتاهی از این گفت‌وگوی شفاهی، ضمن بیان سرگذشت سیاسی و مشاهدات فردی، به‌طور کلی و موجز به ماجرای ورود متفقین و بازداشت خویش اشاره کرده است.6


از جهانگیر تفضلی (1293، مشهد _ 1369)،  روزنامه نگار، فعال مطبوعاتی و سیاستمدارِ دهۀ 1320 نیز خاطراتی کوتاه دربارۀ این رویداد باقی مانده است. او پس از شهریور 1320 به روزنامه‌نگارى و نویسندگى سیاسى پرداخت و در سال 1321 به‌اتفاق چند نفر از جمله خسرو اقبال، حزب «پیكار» را تأسیس و سپس روزنامۀ تندروی نبرد را منتشر کرد و پس از توقیف، در کنارِ اقبال و غلام‏على پرویزى، امتیاز ایران ما را گرفت. وی که به لحن تُند شهرت داشت، در شهریور 1322 به همراه اقبال، از سوی نیروهای متفقین به جرم آلمان‏دوستی دستگیر و راهی زندان اراک، سپس برای هفت ماه تحویل روس‎ها‏ شد. او عمدۀ خاطرات خود را هر چند شامل همۀ فراز و نشیب‎ها‏ی زندگی‏اش نیست، در سال ۱۳۶۵ با کمک حافظه به نگارش درآورد که حاصل آن را پس از گذشت چند سال، یعقوب توکلی، محقق علوم سیاسی و متخصص تاریخ معاصر ایران با عنوان خاطرات جهانگیر تفضلی منتشر کرد. توکلی خاطرات ایام بازداشت تفضلی را در اردوگاه متفقین که خود او پس از آزادی در روزنامۀ ایران ما در نوشتاری با عنوان «یازده ماه در بازداشتگاه متفقین» منتشر کرده بود در بخش دوم کتاب آورده است.7

برخی محبوسین نیز پس از رهایی از اسارت، به ثبت خاطرات خود در قالب تک ‎نگاشت‏هایی کوتاه پرداختند. برای مثال می‎‎‎‌توان از حبیب ‏الله نوبخت نام برد که یادداشتی از او با عنوان «در بازداشتگاه اجانب» به همت سیف‏‎الله وحیدنیا در جلد سوم خاطرات و اسناد؛ مجموعه ای از خاطرات خاطره‌نویسان نخبه و عکس‎ها و اسناد معتبر منتشر شد.8 جز این می‎توان به نوشتارهایی از احمد نامدار، محمدحسین حسام‎وزیری، عباس حکیم‏معانی و بهرام شاهرخ اشاره کرد که لارودی در آغاز خاطرات خود از آن‌ها نام می‎برد. از برخی دیگر نظیر آیت‏الله سید ابوالقاسم کاشانی (۱۲۵۴، تهران _ ۱۳۴۰، تهران) نیز که در پی ناکامی نخست انگلیسی‎ها از هجوم به خانۀ او و یک‌سال زندگی و مبارزۀ مخفیانه، سرانجام توسط روس‏ها دستگیر و راهی زندان رشت و در ادامه به زندان انگلیسی‌ها در اراک و سپس کرمانشاه منتقل گردید، هر چند به قلم خود او خاطره‎نویسی صورت نگرفته‏، خاطراتی اندک گاه به گفتار و نوشتارِ همراهان باقی مانده است. در کتاب آیت‌الله کاشانی به روایت اسناد و خاطرات که بعدها به همت محمود کاشانی گردآوری و تنظیم و منتشر شد،9 در میان انبوه اسناد و خاطره‎های کوتاه از اطرافیان و همراهان و بازماندگان آیت‏الله دربارۀ شخصیت، دیدگاه‏ها ‎و اقدامات وی تک‏نگاشت‏هایی پراکنده و اندک از برخی محبوسین یافت می‎‎‎‌شود. چنانکه در آثاری دیگر نظیر خاطرات عزیزالله کمال (۱۲۸۵، تهران _ 1369، تهران)، از افسران و رجال نظامی سیاسی برجسته در دورۀ پهلوی، و به‌طور خاص از بستگان و ارادتمندان آیت‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏الله ابوالقاسم کاشانی نیز خاطراتی از ماجرای دستگیری و زندان و تبعید آیت‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ الله‏ کاشانی به‌دست انگلیسی‏ها مختصراً یافت می‎‎‎‌شود.10

معرفی نورالله لارودی :

نورالله لارودی (متولد: 1290 یا 1291) فرزند حبیب‎الله لارودیِ مشکینیِ آذربایجانی بود. بنابراین اصالت خانوادگی وی به خطۀ‌ آذربایجان‏شرقی، مشکین‏شهر می‎‎‎‌رسد. میرزا حبیب‎الله که به اذعان فرزند، عمرِ خود را در راه تحصیل و تعلیم و آموزش و پرورش نوباوگان وطن ‎‎‎‌گذراند، در ایام جوانی از مدافعین آزادی‏خواهی بود و حتی به برخی مبارزان مشروطه، در مواقع فرار و اضطرار پناه می‏داد. اینکه آیا میرزا حبیب به‌اتفاق خانواده عازم پایتخت می‎‎‎‌شود یا نورالله و برادران، خود در آغاز بالندگی راه تهران را پیش می‎‎‎‌گیرند معلوم نیست، اما تسلط لارودی بر کاربردهای متنوع و ظرافت‏های گویش تهرانی نشان می‌دهد او مدتی طولانی ساکن پایتخت و در آن‌جا به کسب علم و موقعیت اجتماعی مشغول بوده است، تا اینکه در وزارت دارایی به استخدام دولت درمی‏آید و در همین شهر ازدواج می‎‎‎‌کند و حدود سه سال پس از به‌دنیا آمدن فرزند نخستش «شیرین»، در سال 1321 طی مأموریتی اداری، همراه با خانواده، به استان هفتم (فارس) عزیمت می‎‎‎‌کند. در این مأموریت، رکن‎الدین احمدی، از صاحب‏منصبان وزارت دارایی، مأمور خرید تریاک استان فارس می‎‎‎‌شود و لارودی نیز با معرفی یکی از مأمورین عالی‌رتبۀ وزارت دارایی، همراه وی به‌عنوان رئیس بازرسی دارایی و اقتصادی عازم شیراز می‎‎‎‌شود. اولین مأموریت او در حوزۀ کازرون تعیین می‎‎‎‌شود و پس از حصول موفقیت به شیراز بازمی‏گردد و بلافاصله مأمور خرید منطقۀ آباده، اقلید، چهاردانگه، سمیرم و توابع می‎‎‎‌شود که همه را با توفیق سپری می‌کند. او طی این مأموریت‎ها با برخی رجال سیاسی و مبارزان میهنی از جمله مردانی از قبیلۀ قشقایی مانند سهراب‏خان قشقایی آشنا و بر دانش و تحلیل سیاسی‏اش افزوده می‎‎‎‌شود. 

لارودی که به مسائل سیاسی، ‎اجتماعی ایران و جهان آگاه، و از طرف دیگر به نگارش نیز علاقه‏ مند بود، از آغاز جوانی با چندین روزنامه در تهران و شیراز همکاری و از این جهت با بسیاری از رجال سیاسی و مطبوعاتی حشر و نشر داشت. وی در کنار امور اداری و مأموریت‏ها، به مقاله ‏نویسی برای جراید معتبری نظیر مرد امروز و جهان‏نما، عمدتاً در انتقاد به اوضاع اسفبار کشور مشغول بود و مطالبی متنوع با لحن جدّی یا فُکاهی برای آن‌ها می‎‎‎‌نوشت. لارودی چنانکه خود را معرفی می‎‎‎‌کند فردی کم‏حوصله، جوشی، مخالف تظاهرات و نمایش و ادا و اطوار بود. این ویژگی در کنار روحیۀ سرشار از حمیت ملّی و عِرق وطنی‌ موجب شده بود قلمِ تُند و تیزِ وی در انتقاد به سیاست‎های مداخله‏گرایانۀ انگلیس در ایران طی دورۀ اشغال به مذاق متفقین و عمال داخلی آنان خوش نیاید. در این زمان همانند بسیاری از شهرهای ایران‌ در شیراز نیز بسیاری از مسئولیت‌های اداری و مناصب دولتی و حساس را عمّال بیگانه به‏ویژه مزدوران جاسوسی کنسول‏گری انگلیس اشغال کرده بودند. از جمله، مسئولین شهربانی و فرمانداری نظامی، به‌تحریک کنسول‏گری‎ها اقداماتی علیه افراد اثرگذار و غیرتمند شیراز به‏ویژه نویسندگان جوان و پُرشور مطبوعات صورت می‎‎‎‌دادند. در همین راستا، لارودی نیز در روز 2 مرداد ۱۳۲۲ هنگامی که همچنان رئیس بازرسی دارایی و اقتصادی استان هفتم بود، به‌دستور دستگاه شهربانی و بر اساس نامۀ دادستان فرمانداری نظامی شیراز به اتهام «معارضه بر علیه امنیت کشور» دستگیر و پس از چند روز بازداشت موقت ‌در عمارت کریم‏خانی شیراز که آن زمان در اختیار شهربانی این شهر بود، به افسران انگلیسی تحویل و برای انتقال به زندان عازم سلطان‏آباد (اراک) می‎‎‎‌شود. او با کاروانی از کامیون‎ها و سربازان انگلیسی در مسیری طولانی، ‌سفر خود را از جادۀ شیراز _ تخت‏جمشید آغاز می‎‎‎‌کند و با گذر از چندین شهر و روستای میان راه در فارس و اصفهان، از جمله سیوند، سعادت‏آباد، ده‏بید، شهرضا، اصفهان، آبخشان، دلیجان و خمین و نیز مدتی توقف در مقرّ انگلیسی‎ها در میان راه به مقصد می‎‎‎‌رسد و به اسیران ایرانی بازداشتگاه تابستانی در «کامپ شمارۀ 12 ارتش انگلیس» می‎‎‎پیوندد. این جوان سی و دو ساله بیش از دو ماه را در کنار سایر اسیران در چادرهای مستقر در محوطۀ این اسارتگاه می‎‎‎‌گذراند. تا آنکه با آغاز فصل سرما،‌ در اوایل آبان همراه با دیگر محبوسین به اردوگاه زمستانی منتقل می‎‎‎‌شود. در اوایل خرداد 1323 لارودی به همراه 14 تن از بازداشتی‎های دیگر، به زندانِ دیگر انگلیسی‎ها در تهران فرستاده و در ساختمان «بیمارستان پانصد تختخوابی» جای داده می‎‎‎‌شود. او در این زمان می‏تواند از نعمت ملاقات مکرر خانواده‏اش برخوردار شود. همسر و دخترِ چهار ساله و نیز پسرِ تازه متولد شدۀ او که در هنگام اسارت پدر، تنها دو ماه داشت، پس از اسارت لارودی، به کمک یکی از دوستانِ نزدیکِ او به تهران آمده بودند و به‏ویژه با کمک برادرش به نام لطف‏الله نگران لارودی که از نظامیان و ساکن پایتخت بود11 در این شهر ساکن شدند. در اواخر پاییز 1323 در پی افزایش فشارهای انگلیسی‎ها بر اسیران، لارودی و دو تن از دوستان و هم‏بندان نزدیکش در راستای افشای جنایت‎های متفقین و عمال آن‌ها و برهم‌زدن سکوت سیاه مجامع حکومتی علیه این رخدادها، نقشه‏ای برای فرار طراحی کردند و آن را عملی ساختند. در این زمان آن‌ها به بهانۀ دندان‏درد همراه چند زندانی دیگر جهت مداوا به خارج از اسارتگاه اعزام شدند. آن‌ها توانستند با استفاده از غفلت مأموران و فرصت انتظار بیماران، از ورودی فرعی بیمارستان فرار کنند و سراسیمه خود را به مجلس شورای ملّی برسانند. این سه فراری بازداشتی توانستند فریاد تظلم‌خواهی اسیران را به گوش نمایندگان به‏ویژه دکتر مصدق و نیز خبرنگاران حاضر در محوطۀ مجلس برسانند، پس از تنظیم شکایتی خطاب به رئیس مجلس و دادستان تهران تصمیم گرفتند به‌قصد حصول نتیجه تا آزادی همۀ محبوسین، از قبول هرگونه تقاضا و دستور برای خروج از مجلس سرباز ‎‎‌زنند و در همانجا متحصن ‎شوند. اما در شب 24 آذر، در پی هجوم مسلحانۀ مأموران به داخل مجلس، تحصن آن‌ها شکسته شد و هر سه، دستگیر و به‌اجبار به اسارتگاه بازگردانده شدند. مدتی بعد، غم از دست دادن فرزند کوچک‌اش، «خسرو»، به سرخوردگی و غمِ بی‏نتیجه ماندن اعتراض و فرار افزود. این طفلِ دوساله با مرگ خود در زمستان 1323 داغ سنگینی بر دل پدر گذاشت؛ چنانکه این غم در کنار اندوه اسارت، وی را دچار یأسی جان‏گداز کرد. بالأخره آخرین ماه‏ها و روزهای بازداشت، سپری و پس از تسلیم آلمان از اواسط اردیبهشت ۱۳۲۴ آزادی اسرا آغاز شد و تا مرداد همان سال به طول ‎‎‎‌انجامید. لارودی نیز در 18 خرداد در لیستی 15 نفره آزاد ‎‎‎‌شد. اما روح او از تأثرات این دوره چنان افسرده و خاطرش آزرده بود که خدمات دولتی را برای همیشه ترک و خود را به زراعت و گاه نویسندگی مشغول کرد. از سرگذشت او پس از این دوره اطلاع چندانی به‌دست نیامد و حتی زمان درگذشتِ وی معلوم نیست. 


فعالیت‏های پژوهشی و روزنامه‏نگاری نورالله لارودی

یکی از مهم‏ترین زمینه‏های تلاش لارودی، فعالیت حرفه‏ای در عرصۀ نویسندگی است. او که از اواخر دورۀ پهلوی اول، به روزنامه‏نگاری در تهران مشغول بود، پس از عزیمت به شیراز و حتی ظاهراً سال‏ها بعد نیز همچنان به فعالیت مطبوعاتی ادامه داد و به این ترتیب، دست‏کم در ایام جوانی، با نگارش مقالاتی آتشین، با برخی جراید تهران و شیراز نظیر مرد امروز، جهان‏نما، آیینه جنوب، پارس، پیغام، داریا و نامۀ صبا همکاری یا به‌نحوی با صاحبان و مدیرانشان مراوده داشت. در این میان، به‌طور خاص به محمد مسعود، صاحب‏امتیاز و مدیرِ منتقد و تندنویسِ مرد امروز، بیش از بقیه ارادت می‎ورزید و او را یاری می‏رساند. 

البته نویسندگی لارودی تنها به جریده‏نویسی محدود نبود؛ بلکه از او کتاب‌هایی نیز باقی مانده است. لارودی یادگارهای جوانی را که مجموعه یادداشت‎هایی پراکنده است، به روح پدرش، حبیب‎الله لارودی تقدیم کرده، در سرآغاز آن می‌نویسد: «این یادداشت‎های پراکنده که به‌صورت داستان گرد آورده‏ام خلاصۀ نظریات اجتماعی و نمونه‏ای از طرز تحریر امروزه است که خیلی از نویسندگان دنیا مجذوب و فریفتۀ آن‌اند» (لارودی، بی‏تا: 3). این جستارها، برخلاف آنچه از عنوان کتاب برمی‏آید، به خاطرات جوانی خودِ نویسنده مربوط نیست. بلکه در هر یک از بخش‏های کوتاه و چند صفحه‏ای، او ماجرایی جالب از یکی از دوستان و آشنایانش را به زبان داستان و به‌نحوی شیرین روایت کرده است.12 همچنین وی نابغۀ شرق را متضمن شرحی از زندگی ابن سینا، فیلسوف و پزشک نامدار ایرانی و مایۀ افتخار ملل شرق با هدف اصلی استفاده از آن «در تهیۀ فیلم مجلل و برازنده‏ای از زندگی استاد» (لارودی، ۱۳۳۷: ب) به نگارش درآورد که 

برای نخستین بار در سال ۱۳۳۸ منتشر شد.

لارودی به نادرشاه علاقۀ زیادی داشت و او را یکی از خدمتگزاران هویت و استقلال ملّی ایرانیان می‎‎‎‌دانست. در مشهورترین و محتملاً نخستین تلاش خود در این زمینه، کتابی متضمن شرح حال، ویژگی‎ها و اقدامات این شاه با عنوان تاریخ زندگانی نادرشاه؛ پسر شمشیر به نگارش درآورد که هرچند چاپ نخست آن به‌دست نیامد، اما نظر به یادداشت‏های مندرج در چاپ‎های بعد، این اثر برای نخستین بار در نیمۀ دوم سال 1318 یا در سال 1319 محتملاً از سوی کتابفروشی ابن‏سینا منتشر شده است. او خود در توصیف اثرش در مقدمه می‏نویسد: «در این کتاب شاهکارهای تاریخی و جنگی این شاهنشاه بزرگ و کشورگشای تاج‏بخش را که به گواهی تاریخ، پرکارترین و بی‎باک‎ترین سرداران نامی جهان بوده و 30 سال از عمر خود را در سواری، راه‎پیمایی جنگی، اردوکشی، محاصرۀ دژهای نظامی و شهرها، جنگ و کشورگشایی به‌سر برده و در یازده جنگ بزرگ و بیش از بیست و یک جنگ دیگر شرکت داشته و در همۀ جنگ‏ها پیروز گردیده و دو تاج به پادشاهان هند و توران بخشید، با یادداشت‏های نوینی از چگونگی شهرستان کلات که نخستین جایگاه سپاهیان کشورستان او بوده و از همانجا خورشید بخت بلندش نمودار گردیده گرد آورده، برای دوستان بزرگی و سرافرازی ایران و ایرانیان از خود به یادگار می‏گذارم» (لارودی، 1369: 29). در بزرگی شخصیت فرهنگی و شأن علمی لارودی همین بس که سه تن از نامدارانِ ادب و تاریخ روزگار، یعنی رشید یاسمی، سعید نفیسی و صادق رضازاده شفق، هر یک به‌طور جداگانه، مقدمه و یادداشت‏هایی در تأیید و ستایش این کتاب و نویسنده جوان آن نوشته‏اند که در آغاز چاپ‏های موجود قابل‏ ملاحظه است.14 

از اشارت لارودی در خاطراتش معلوم می‎‎‎‌شود که وی همچنین کتابی به نام تاریخ آتشین مشتمل بر روایت مدافعات سلحشوران جنوب ایران را تا مراحل پایانی به نگارش درآورده اما پیش از انتشار، انگلیسی‎ها آن را ضبط کرده‌اند. همچنین بنابر اظهار نویسنده، وی در حبس، کتاب هزار و یک جنایت را نوشته که پیش از انتشار مفقود شده است.15 

نکتۀ دیگر دربارۀ لارودی آنکه وی در کنار نوشته‎های رسمی و هدفمند که عمدتاً حاصل آن‌ها در قالب کتاب یا در جراید منتشر شده است، اهل یادداشت‏برداری و ثبت گزارش‎های شخصی از رخدادهای زندگی فردی نیز بوده است. بنابراین با استنباط از قرائن موجود، شکی نیست که خاطره‏نویسی لارودی بی‏سابقه نبوده و او پیشتر، دست‏کم در طول سفرها و مأموریت‎های اداری پیشین، به یادداشت‏برداری اهتمام داشته و حتی گاه از مناظر طبیعی و زیبای مناطق محل مأموریت فیلم برمی‎‎‎‌داشته است!  


شکل‏گیری خاطره‏ نامۀ لاروی

لارودی به‌رغم برخورداری از توان و هنر نگارش،‌ تا شش سال پس از رهایی از زندان، قلم را به دست نگرفت، تا اینکه در سال 1328 نوشتن را دوباره آغاز کرد و خاطرات روزهای اسارت را به منزلۀ «خونابۀ دلِ دردمندِ یک جوانِ رنج‏کشیده ایرانی» در سی و هفت سالگی به انجام ‏رساند که حاصل آن پس از چند سال تأخیر، در سال 1332 منتشر شد.16 عنوان اصلی کتاب در این چاپ، اسیران است؛ اما در ادامه، توضیحات بیشتری ذیل عنوان فرعی چنین آمده است: «فجایع عمال تبهکار انگلیس در ایران؛ متضمن سرگذشت دو سال اسارت 180 نفر از ملّیون و رجال و شخصیت‏های برجسته و امرا و افسران ایرانی و جمعی از اتباع خارجی در بازداشتگاه‏های سیاسی متفقین طی جنگ دوم ‏بین‏المللی، از شهریور سال 1322 تا 1324 (سپتامبر 1942 تا 1945م)».17 

لارودی که گاه از نوشتارِ خود، به منزلۀ «تاریخچه» و «سرگذشت» یاد می‎‎‎‌کند، در واقع یکی از نمونه‎های برتر خاطره‎نویسی اسارت را در طول تاریخ زندگی‏نگاری مدرن فارسی، در قالب «خاطره‏نامه» شکل داده است. راقم این سطور اصطلاح مذکور را در بیان نوعی از زندگی‏نوشت‎های اول شخص به‌کار می‎‎‎‌برد که به شیوۀ‏ خاطره‏نویسی، به شرح مکتوب فرد دربارۀ تنها بخشی برجسته از زندگی و تجربیات متمرکز بر دوره‏ای خاص از آن اختصاص دارد. خاطره‏نامه‎ها که در آن‌ها پیوستگی رویدادها در بافتی خطی و سلسله‏وار رعایت می‎‎‎‌شود، اغلب از سوی افراد مشهور، سیاستمداران، نظامیان و صاحبان حرفه‎های اثرگذار به نگارش درمی‎آیند که دست‎کم در بخشی از زندگی، نقش اجتماعی متمایزی را عهده‏دار بوده‎اند و از این جهت، خاطرات آنها بیش از اهمیت در ترسیم ابعاد زندگی شخصی فرد، در تبیین رویداد، دوره، گروه و طبقه‎ای خاص و شناساندن آن به سایر افراد جامعه مؤثر است.18 

گفتنی است هر چند به‌صراحت از نوشته‎های لارودی برنمی‏آید، اما به قرائن محتوایی، وی در دوران حبس به‌نحوی به یادداشت‏برداری مشغول بوده و در نهایت پس از چند سال با ‎‎‎‎‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏بهره‏مند‎‎‎‌ی از حاصل آن، شرح ماوقع را در نظمی تاریخی و سلسله‎وار به سلک تحریر کشیده است. نویسنده هدف خود را از این اقدام، به دور از تظاهر، تنها افاده برای جامعه دانسته؛ تا افراد آن بتوانند در سایۀ نور این مشعل فروزان از بیغولۀ تاریک به سلامت و هدایت عبور کنند و با پاره کردن زنجیر اسارت به ساحل نجات ملّی برسند. او که از اندیشه‏ورزان و دغدغه‏مندان جامعه است، با روحیه‏ای به دور از مشی تسلیم‏منشانه و رویکردهای صوفیانه که در روح و اعماق اجتماع آن روز رسوخ کرده بود، و نیز با بی‏اعتنایی به خوش‎آمدها و بدآمدهای دیگران، در پی «طغیان احساسات وجدانی خویش»، پس از گذشت سال‎ها سرانجام، خود را ناگزیر از عریان‏نویسی دیده تا بتواند بدین طریق، اوج رذالت و حقارت سردمداران و برخی مردمان کشور خود را «صاف و پوست‏کنده» بنویسد و رسالت اجتماعی خویش را در مقام کسی که نزدیک به دو سال با بخشی از واقعیت‎های دردآور آن روز از نزدیک مواجه بوده ادا کند. او با  بیان این هدف، در آغاز کتاب به‌صراحت و‌ پیش‏دستانه به این سوء‌ظن برخی مخاطبان پاسخ می‎‎‎‌دهد که بر آن نیست تا نوای یأس و نومیدی در گوش هم‌وطنان بخواند و تنها هدفش آن است تا وضع ننگین محیط زندگی خود را در آنچه از سر گذرانده تجسم کند.       


ساختار خاطره ‏نامۀ لارودی

لارودی روایت‎های خود را طی سه بخش تنظیم می‎‎‎‌کند. بخش نخست را پس از مروری کوتاه بر اوضاع سیاسی فارس و جایگاه و فعالیت‎های خویش در این شهر، با شرح شناسایی و دستگیری در پی ورود مأموران حکومت نظامی و شهربانی به خانه‏اش آغاز می‎‎‎‌کند و با توصیف دقیق ماجراهای ایام بازداشت موقت در شهربانی شیراز از جمله ویژگی‎ها و عملکردهای پاسبانان و زندانیان و نیز با بیان رخدادهای سفر در مسیر انتقال از شیراز به کمپ انگلیسی‎ها در اراک ادامه می‎‎‎‌دهد. بخش دوم، در کنار توصیف اوضاع ظاهری بازداشتگاه تابستانی و زمستانی اراک و ترسیم محوطۀ بیرونی و فضاهای درونی هر یک، به شرح جزئیات زندگی راوی و سایر زندانیان نظیر معرفی اسیران ایرانی و غیرایرانی و مأموران بازداشتگاه اعم از افسران انگلیسی و سربازهای انگلیسی و هندی، خلق‏وخو و رفتار آنان، اوضاع تغذیه، بهداشت و نظافت، سرگرمی‎ها، خوشی و ناخوشی‎ها و از این قبیل اختصاص دارد. این بخش با پایان دورۀ اسارت در اراک و انتقال راوی و تعدادی از هم‏بندان او به تهران ادامه می‎‎‎‌یابد و بخش پایانی، با توصیف بنا و فضاهای درونی و بیرونی بازداشتگاه تهران در بیمارستان پانصد تختخوابی آغاز می‎‎‎‌شود. نویسنده شرح اوضاع زندگی و مراودات انسانی در اینجا را نیز با جزئیاتی همانند بازداشتگاه قبــــل پـــی‌می‎‎‎‌گیـــرد و در کنــــار آن، رخدادهای دیگر را نیز نظیر فرار و تحصن در مجلس و همچنین مرگ فرزند تا پایان دورۀ بازداشت شرح می‎‎‎‌دهد. 


اهمیت خاطرات لارودی

بی‏شک خاطره‏نامۀ لارودی در شمار موفق‎‎‎‎‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ترین ‎‎‎‌زندگی‏نوشت‎های فارسی جای دارد. امتیازات و برجستگی‌‌های ویژۀ آن در وجه تاریخی و ادبی، از گستردگی دانش و اطلاعات عمومی نویسنده، دقت در کلیّات و جزئیات امور، حافظۀ قوی، توانایی تحلیل و روشنگری و نیز ذوق و هنر نگارش وی حکایت می‎کند. 

یکی از وجوه امتیاز این اثر به جایگاه پیشتازانۀ آن در سنت زندگی‏نگاری مدرن ایرانیان در ادبیات اسارت مربوط می‏شود؛ به طوری که می‎‎‎‌توان آن را در کنار خاطرات کسانی مانند علی دشتی در ایام محبس، احسان طبری در شکنجه‌های رضاخان قلدر: یادداشتهای زندان و غلامحسین بقیعی در مسئلۀ شکنجه19 از نمونه‎های نخست زندگی‏نوشت‏های اول‏شخص جدید در این زمینه به‌شمار آورد. اما در کنار این، نمی‎توان از نوآوری و منحصر به فردی این اثر در شرح واقعۀ حبس در زندان‏های متفقین طی جنگ جهانی دوم چشم پوشید. چنان‏که گفته شد، هرچند خاطراتی موجز و کلی در قالب تک‎نگاشت‏هایی پراکنده از برخی اسیران این واقعه به‌جا مانده، اما خاطره‏نامۀ لارودی دست‏کم تاکنون تنها اثری است که در ساختاری مطول و مفصل، متضمن روایاتی جزئی و جذاب از سرگذشت یکی از آنان است. در کنار این‏ها، اهمیت دیگر خاطرات لارودی متأثر از اشتمال بر انبوهی از اطلاعات سیاسی، جغرافیایی، اجتماعی و مردم‏شناسی روزگار است. او که بسیار اهل مطالعه و غور در تاریخ و فرهنگ ایران و جهان بوده، جز ارائۀ اطلاعات دست اول از جامعه و شرح رویدادهایی که به‌نحوی در آن حضور داشته، در لابه‌لای نوشته‎هایش آگاهی‎هایی فراوان در موضوعات گوناگون به شیوه‏هایی متنوع و هنرمندانه بازتاب می‏دهد. به عبارت دیگر خواننده در کنار کسب اطلاعاتی از رخدادهای زندگی نویسنده، طی شهریور 1322 تا خرداد 1324 و حتی دورۀ پس از آن تا نگارش روایت‎ها، در گسترۀ وسیع اطلاعات عمومی نویسنده حضور می‎یابد. اما در کنار محتوای ارزنده، اهمیت دیگر این کتاب در ساختار استوار و نیز شیوۀ نگارش پخته و در عین حال هنرمندانۀ آن است. نویسنده در مقام فردی دست‎به‎قلم و دارای آثار متعدد، با تسلط بر گویش تهرانی و ظرافت‎های آن، به ساده‏نویسی و صریح‏گویی پای‌بند بوده و به این ترتیب توانسته خاطرات خود را به شیوه‎ای دلنشین بنگارد،‌ به‌نحوی که خوانندۀ علاقه‏مند را نه‌تنها با خود همراه سازد، بلکه او را با شور و احساس سرشار در میان واژه‎ها و تعبیرات، به همدردی فراخواند. 


ویژگی‏های‏ خاطرات لارودی

۱. وجه تاریخی

1_1. شرح موقعیت‏ها و ماجراهای حبس

این اثر به­‌منزلۀ اصلی‎‎‎‎‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ترین ‎‎‎‌و روشن‎‎‎‎‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ترین ‎‎‎‌گزارش تاریخی از رویداد حبس ایرانیان در دورۀ اشغال ایران، بیش از هر مدرک دیگر در تبیین جزئیات این رویداد به کار پژوهشگران تاریخ معاصر می‎آید. گزارش‎های مندرج در این اثر دربارۀ اوضاع حاکم بر کشور و علت حبس گستردۀ مخالفانِ سیاست‎های بیگانگان در امور داخلی، اوضاع شهربانی شیراز و نحوۀ ادارۀ آن خصوصاً با تسلط افسران انگلیسی بر دستگاه شهربانی، همراهی اسیران با کاروان انگلیسی‎ها و اردوگاه‎های متفقین در خارج شهر، موقعیت ظاهری و منظرۀ داخلی و خارجی بازداشتگاه‎های تابستانی و زمستانی اراک، برخورد مأمورین انگلیسی و نیز مسلمانان هندی و سیک‎ها با محبوسین، نام و خصوصیات آنان، فعالیت‎های مختلف و روابط محبوسین، نقل و انتقال اجباری آنها میان بازداشتگاه‎های مختلف، موقعیت ظاهری بیمارستان پانصد تختخوابی تهران، ماجراهای واقعۀ فرار و تحصن در مجلس، اقدامات مأمورین حکومت نظامی و شهربانی تهران و سیاست‎های مأموران در تحبیب و تهدید اسیران، به­‌تفصیل و با دقتی بی­‌نظیر به­‌تصویر درآمده است. دقت نویسنده در ارائۀ اطلاعات تا جایی است که حتی با حوصله به ترسیم نقشه‎ها و کروکی‏هایی از موقعیت‎های فیزیکی بازداشتگاه‎ها پرداخته است.


1_2. بیان واقعیت‏هایی از تاریخ ایران در دوره پهلوی و پیش از آن

خاطرات نویسنده‌ای که هنوز به چهل سالگی نرسیده، مشتمل بر اطلاعات عمومی گسترده‏ای در زمینه‎های  جغرافیایی، تاریخی، سیاسی، ادبی، هنری، اجتماعی و مردم‎شناختی است. چنانکه توجه او به اوضاع فلاکت‏بار شهرها و روستاهای بین راه فارس، اصفهان و اراک، مشکلات سربازان انگلیسی، برخی مظاهر فرهنگ عامۀ مردم عادی نظیر رسم و عادات شیرازی‎ها در طلا انداختن زن‏ها و رسم گنبدکلاتی‎ها در پوشیدن کلاه کائوچویی، کمتر در آثار نویسندگان این دوره به­‌چشم می‏خورد. همچنین از لابه‎لای روایت‎ها می‎‎‎‌توان اطلاعاتی دربارۀ سابقۀ اماکن جغرافیایی و بناهای تاریخی و کاربری‎های آن­‌ها در فارس، اصفهان و تهران نظیر عمارت کریم‏خانی، مقبرۀ باباکوهی، امام‏زاده حسن قریۀ دهکانک، بیمارستان یوسف‏آباد و بیمارستان پانصد تختخوابی یافت. اما اطلاعات لارودی تنها به مشاهدات و رخدادهای ‏عصر خود مربوط نمی‏شود، بلکه خاطرات او که ساعات زیادی از عمر خود را به مطالعه می‎‎‎‌گذرانده و به تعبیر خود، «مبتلا به مرض مطالعه و کار» بوده،‌ سرشار از اطلاعاتی مربوط به تاریخ دوره‏های جدید ایران به‏ویژه سلسلۀ زندیه و  پس از آن است. 


1_3. اشاره‏ هایی به تاریخ و فرهنگ جهان

افزون بر این، نمی‎‎‎‌توان از ویژگی ستودنی این خاطرات از حیث در بر داشتن اشاره‏هایی کوتاه به تاریخ و فرهنگ جهان به‏ویژه اروپا و به­‌طور خاص فرانسه چشم پوشید. نویسنده که در دورۀ حبس، زبان فرانسه را بیش‏ از پیش به کمک یکی از هم‎بندانش به‏خوبی فرامی‏گیرد، آن را در کنار علاقه به مطالعه، وسیله‏ای برای شناخت ملل دیگر قرار می‏دهد. اشارات کوتاه و هنرمندانۀ او به تمدن‎های نخست یونان و رُم و مصر در دورۀ باستان تا تاریخ معاصر اروپا به­‌نحوی است که نشان می­‌دهد او را از بسیاری رویدادها، موضوعات، رجال، مناطق و شهرهای مشهور دنیا آگاهی داشته است. ذکر برخی افراد اثرگذار از جرگه سیاست‏مداران، دانشمندان، پادشاهان، قهرمانان افسانه‌ای،‌ مبارزان جنگی، پژوهشگران، نویسندگان و شاعران و نیز برخی موضوعات مانند مجسمۀ مومیایی رامسس دوم، جنگ‎های طبرق، فجایع جنگ‎های شمال آفریقا،‌ نبردهای کارتاژ، سرنوشت پمپه‎ئی،‌ غلزائی‎های قندهار، ‌رخدادهای انقلاب کبیر فرانسه، زندان‎های باستیل و قرارداد رژی و جنایات انگلیس در دنیا از زمرۀ این اشارات است. 


۲. وجه تحلیلی _ انتقادی

2_1. برخورداری از لحن تُند انتقادی

لارودی صراحتِ لهجه و بی‏باکی در اعتراضِ بی‏پرده را در سبک بیان از جمله در این نوشتار افتخار خود می‎‎‎‌داند و گاه بر آن تأکید می‏ورزد: «من از لحن تند و عریان مطالب مندرج در این کتاب به هیچ‏وجه و از هیچ مقامی پروا ندارم و معتقدم اگر به این صراحت و سادگی ننویسم حقایق را کتمان نموده‏ام». دیدگاه صریح او مبنی بر آنکه نباید تسلیم دشمن شد و کوتاه آمد و اینکه انسان تا می‎‎‎‌تواند باید با بیدادگری بجنگد، در سراسر اثرش جاری است. حتی گاه به­‌جایی می‏رسد که نمی‎‎‎‌تواند خود را از نثار ناسزا و فحش به برخی بیگانگان و عمال داخلی آن­‌ها بازدارد. اما این ویژگی، او را از جادۀ انصاف خارج نمی‎‎‎‌سازد. بلکه در جای خود، از مردان نیک روزگار با احترام و تعظیم و ادب یاد می‎‎‎‌کند و از بیان لقب‏هایی مانند «بزرگوار»، «دانشمند»، «بلندهمت»، «نیک‏نام» و «سرباز میهن‏پرست» در شأن این افراد مضایقه نمی‎‎‎‌کند. او حتی طریق بی‏غرضی را چنان می‎‎‎‌پیماید که در بیان افسران و سربازان انگلیسی که به‏ندرت رفتار و روحیات آن­‌ها را انسان‏دوستانه دیده، از واقعیت چشم نمی‎‎‎‌پوشد. 

2_2. تحلیل اوضاع سیاسی ایران

لارودی هرگز فعال سیاسی و به قول خود «اهل سیاسی‏بازی» نبود. او تنها هنگامی که در تهران به­‌سر می‎‎‎‌برد، مدتی کوتاه در حزب «میهن‏پرستان»، از احزاب سوسیال دموکرات که در برابر اندیشه‌های حزب توده و ایجاد عدالت اجتماعی فعالیت خود را از سال ۱۳۲۰ آغاز کرده بود عضویت داشت، ولی به­‌زودی استعفا داد و به این ترتیب تنها همین یک بار، آن‏هم برای مدتی کوتاه سابقۀ عضویت حزبی پیدا کرده و با وجود بی‏طرفی در عرصه‎ها و مجادلات سیاسی و پای­‌بندی به استقلال فکری و دوری از غرض‏ورزی، از روحیه‏ای سرشار از تعهد وطنی نیز برخوردار بود. او در پُررنگ‎ترین جلوه، سردمداران حکومت را در دولت و مجلس، مسئول جنایات انگلیسی‎ها از جمله در بازداشت 180 نفر از لایق‎‎‎‎‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ترین ‎‎‎‌فرزندان کشور در اراک می‎‎‎‌دانست. دستگیری و روزهای نخست بازداشت او با نخست‎وزیری علی سهیلی و تصدی سیدمحمد تدیّن بر وزارت کشور همزمان بوده است. نویسنده با حمله به این دو و حتی برخی دیگر از مسئولان دولتی در دوره‎های بعد و نیز اکثر نمایندگان مجلس، بر آن است که نه تنها آنان در جهت ممانعت از این اقدام متفقین کاری نکردند، بلکه خودشان به­‌نحوی عمّال بیگانگان بودند و در نتیجه، به کمک مأمورین خود در بخش‎های مختلف از جمله شهربانی و فرمانداری‎ها این شرمساری ملی را رقم زدند. 


2_3. تحلیل اوضاع اجتماعی ایران

لارودی وضعیت کشور و مردم ایران را اسفناک می‎‎‎‌خواند و وادادگی عمّال بیگانه و بسیاری از رجال مملکتی را عامل فلاکت کشور می‏داند و بر این باور است که راهی برای اصلاح ایران وجود ندارد. او در سراسر کتاب از سرِ یأس و درد از ایران در آن دوره، با یکی از عناوینِ «کشورِ نفرین­‌شده»، «سرزمین ویران­‌شده»، «ماتمکده»، «کشور فلک‏زده»، «سرزمین مُردگان متحرک»، «کشور بی‎صاحب»، «کشور صاحب‎مُرده»، «قبرستان»، «خراب‏شده» و «مُلک بی‎در و دروازه» یاد می‎کند. نویسنده گاه پا را فراتر از این می‎گذارد و به تناسب موضوع مانند یک روان‎شناس و جامعه‎شناس، به ریشه‎یابی مشکلات رعیت گرسنه و مفلوک ایران و نیز مظاهر فساد اخلاقی و مالی می‌پردازد. برای مثال او به سیستم آموزشی در مدارس می‎‎‎‌تازد که فرزندان کشور را برای زندگی در جامعه و عهده‎داری معقول امور شخصی و اجتماعی آماده و تربیت نمی‎‎‎‌کند. همچنین با وجودی که خود را مسلمان و شیعۀ امام علی (ع) می‎داند به برخی متظاهرین دین و روحانی‎نماهایی که مذهب و منبر را ابزار منفعت‎طلبی خود قرار داده‏اند و نیز شاعران صوفی‏مسلک و به دور از واقعیات فرهنگ و جامعۀ معاصر ایران می‎تازد. 


3. وجه هنری

در کنار گزارش­‌ها و تحلیل‏های ارزنده در خاطرات لارودی آنچه این کتاب را در ردیف یکی از ارزشمندترین و خوانــدنی‎‎‎‎‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏تـرین ‎‎‎‌زنـــدگی‎نوشـــت‎های فارسی قرار داده، توانمندی نویسنده در به­‌کارگیری زبان و شیوۀ نوشتاری ساده و در عین حال هنرمندانه است. در ادامه، از برخی جلوه‎های دلنشین خاطرات او یاد می‎‎‎‌شود:     


3_1. برجستگی «منِ» فردی

برخلاف عمدۀ زندگی‏نوشت‎های اول‏شخص، خصوصاً در آغاز دورۀ زندگی‏نگاری مدرن ایرانیان که در آن­‌ها تمرکز اصلی نویسنده بر شرح مشاهدات بیرونی و نه بیان حالات و روحیات و عملکردهای شخصی است، حضور «منِ» فردی نویسنده در این اثر کاملاً برجسته است. به عبارت دیگر، خاطره‎نامۀ لارودی برخلاف برخی خاطره‏نامه‎های هم‏عصر و پیش از خود، آیینه‏ای درخشان از اوصاف، باورها، ویژگی‎ها و عملکردهای خودِ راوی را در برابر مخاطب قرار می‎‎‎‌دهد. 


3_2. برجستگی عنصر توصیف 

یکی از ویژگی­‌های نویسنده، قدرت توصیف او از رخدادهای بیرونی و نیز حالات و احساسات درونی خود است به­‌نحوی که خواننده را در تجسم جزئیات پدیده‎ها اعم از ظاهر افراد و خُلقیات آن­‌ها، مناطق و بناها و نیز ماجراها یاری می‏رساند. برای مثال می‎‎‎‌توان به تصویر دوستان شیرازی نویسنده، پاسبان مفلوک شـــیره‏ای در عــمــارت کــریم‏خــانـــی، مواجهۀ سگ فنلاندی و صاحبش و مـوقعـــیت ظــاهــری اسـارتگــاه‎ها اشاره کرد. جز این، توان لارودی در شرح عواطف درونی خویش در صحنه‏هایی مانند دیدار نخست با دخــتر خــردسالش در حبـس و نیز مواجهه با گداهای گرسنه و زن‏های ژولیده و بدبخت دلیجان، چنان هنرمندانه و ستودنی است که به‏خوبی می‏تواند احساسات عمیق مخاطب را با اندوه، حسرت و شرمساری با نویسنده همراه سازد.


3_3. کاربردهای هنری زبان

کاربردهای عامیانه و دوری از رسمی‎نویسی لارودی را می‎توان نقطه عطف هنر نویسندگی او دانست که به آن صمیمیت و شیرینی خاصی بخشیده است. او به­‌خوبی با درک حال و اقتضای کلام در خاطره‏نویسی به­‌طور عام، و در این خاطراتِ دردناک به طور خاص توانسته با نزدیکی به مرزهای صداقت، صراحت و لطافت که هر یک به­‌نوعی، شرط کاسته شدن فاصلۀ مخاطب و نویسنده است، روایت‏های خود را به شیوه‏ای خودمانی و باورپذیر بیان کند. از این­‌رو هر چند نویسنده، تسلط خود را به زبان فارسی و ‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏بهره‏مند‎‎‎‌ی از ظرفیت‏های آن در سنّت‏های بیانی کهن اعم از شعر و نثر نشان می‏دهد، التزام به سادگی و نیز استفادۀ گسترده از ظرفیت‏های زبان عامیانه به‏ویژه گویش تهران قدیم یا لهجۀ تهرانی را در عین رعایت درستی، پختگی و استواری کلام برمی‏گزیند. چنانکه کاربردهای این لهجه، نظیر مَثَل‏ها و تعبیرهای زبان محاوره را می­‌توان یکی از ویژگی­‌های این خاطرات بــرشمــرد. بــرخی از این کــاربردهـا  عبارت­‌اند از: 


3_3_1. انبوهی تعبیرهای عامیانه

نمونه‏هایی از تعابیر عامیانه لارودی عمدتاً از گویش ‏تهرانی از این قرارند: سفره کردن شکم، شهید راه قاقالی‌‌لی شدن، شاخ غول شکستن، کافی بودن برای هفت پشت، بادنجان دور قاب‎چین، با لنگر خواندن، ننه من غریبم درآوردن، گوش شیطان کر و چشم شیطان کور بودن،‌ نان قرض دادن، قیمه شدن، بید موله، سرکیسه کردن، درو کردن با مسلسل، افاده فروختن، موچ­‌موچ کشیدن، هوار کردن، تا پتل‌‌پورت دویدن، بُر زدن و بُرخوردن با کسی، شب پابرهنه خوابیدن، گرم بودن کله. 

3_3_2. گستردگی واژگان و اصطلاحات

نمونه‏هایی از انبوه اصطلاحات زبان محاورۀ لارودی به‏ویژه در گویش تهرانی‏ از این قرار است: گربه‏رقصانی، واسطه‏تراشی، پاپوش‎دوزی، دَنگ و فَنگ، دَک و دنده، تَلَکه‎تَسمه، لِفت‏ولیس، لِه‏ولَوَرده، برج زهرمار، ریغونه، زیر جُلی، هَشَلهَف، لولو سَرِ خرمن، شیشَکی، فَکَسَنی، خَرپول، سرِ خر، شازده­‌پسر، تیتیش­‌مامانی، از ما بهتران، آبگوشت محله، سُقُلمه، هُلُفدونی، جَنقولَک‎بازی و خوش‏رقصی. نویسنده حتی گاه اصطلاحات محلی شیرازی نظیر «اهل رم» و «سی کن» را به­‌کار می‏برد. در همین بخش به­‌جاست از واژه‏هایی یاد شود که توجه به آن‌ها نشان می‎‎‎‌دهد در روزگار نویسنده در معنایی غیر از معنای متداول امروزیِ آن به­‌کار می‎‎‎‌رفته‎اند؛ یا دیگر در زبان محاوره به­‌کار نمی‎آیند. از این قبیل: جامه‏دان (صندوق لباس)، اتاقک (سلول)، برگردان (آستر)، پیش‌گیر (پیش‎بند)، خبرکِشی (خبر بردن و خبر آوردن) و پُف‏نم (آب دهان). همچنین نظر به مطالعات لارودی و احاطۀ علمی او بر فرهنگ غربی و عمدتاً زبان فرانسه، واژه‎های غیرفارسی، اغلب با تلفظ فرانسوی آن در این اثر کم نیستند؛ نظیر انتلیجنت، گراور شدن، اریستوکراسی، پلوتوکراسی، ماژور، دیریژابل، ستاسیون، دزنفکسیون، سیویل، پارابلوم، آتاشه، دیکسیونر و پرنسیپ. 


3_3_3. فراوانی ضرب المثل‏ها

یکی از ویژگی‎های هنری زبان لارودی که آن را تا سطح اثری ادبی ارتقا داده، کثرت استفاده از مثَل‎ها چه در سنّت ادبی قدیم و چه زبان عامیانۀ معاصر عمدتاً با گویش تهرانی است. برخی از آنها از این قرارند: از مرغ هوا تخم دزدیدن، بیضه دستمال زدن، یاسین به گوش خر خواندن، آهن سرد کوبیدن، سر گاو به خمره نرفتن، از نمد کلاه برداشتن، سر آوردن به پاسخ کلاه خواستن، با کسی جوال رفتن، در و چهارچوبه به هم انداختن، شاخ خود را بند کردن یا چسباندن، نام زنگی را برعکس کافور نهادن، ایز را به گربه گم کردن، از خر شیطان پیاده شدن، ماست‎ها را کیسه کردن، دندان طمع کشیدن، خر کریم را بغل کردن، حب جیم خوردن، سگ صاحبش را نشناختن، از پاپ کاتولیک‎تر شدن، خر آوردن و معرکه بار کردن و باد در آستین انداختن.

3_3_4. فراگیری لحن طنز و طعنه

ویژگی دیگر زبان نویسنده، به لحن خاص او مربوط می‎‎‎‌شود که در آن، به فراوانی از جملات و تعبیرات طنزآمیز و ریشخندگونه بهره برده و همین، بر شیرینی و ملاحت نثر او افزوده است. برای مثال، در شایع‎‎‎‎‎‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ترین ‎‎‎‌کاربرد، او با طعنه‎ای به مفهوم سیاسی «متفقین» در ایران و نیز «اتحاد سه‎گانه»، به­‌وفور عباراتی نظیر «دوستان ما!» و «دوستانِ زورکی»، «متفقین عزیز و مهربان ما!» و «متفقین ارجمند و گرامی» را به­‌کار برده است. نمونه های دیگری از این کاربردها از این قرارند:

چند روزی از طریق ناوه‏کشی و آجررسانی، نان خود را از آجر و سنگ به سنگک تبدیل نمود. (ص ۴۵)

با دست‏های پینه بستۀ خود در داخل بادیه های مس به جست‏ و جوی نخود و سیب‏ زمینی و استخوان و احیاناً گوشت و غضروف پرداخت و رمق محتویات ظروفی را که قبلاً تجزیه شده و از هفت‏خوان گذشته بود به این ترتیب گرفت. (ص ۳۴) از آن جهت به ریاست این میسیون تعیین گردید که در آبِ «تایمز» تعمید یافته و هدف اساسی او اطاعت اوامر معلّمین عزیز بود نه تأمین آسایش ما! (ص ۲۲۷)


3_3_5. ظرافت در کاربرد آرایه های ادبی 

نویسنده در عین آنکه بنا ندارد آرایه‎های ادبی پیچیده و تعبیرات دشوار به­‌کار برد، گاه از برخی آرایه‎های عمدتاً معنوی نظیر تشبیه، استعاره، تلمیح و کنایه در شیوه‏ای ساده و خودمانی و به­‌نحوی جاری در جان کلام _ و نه مصنوعی و زاید_ بهره گرفته است. نمونه‎های این کاربرد چنین­‌اند:   

دودکش‎های کارخانه‎ها رو به آسمان مشغول چپق کشیدن هستند. (ص۱۳۱)

کتاب‏ها را به­‌دقت و با ورق‏شماری معاینه کردند. (ص۲۴)

سربازی که سوارکار بود، عکس زنش را که یک نی قلیان واقعی و بسیار بدترکیب و مومیایی‏اندام بود به من نشان داد. (ص ۱۴۵)

قوام‎الدوله ترکستان را به همسایه می‎‎‎‌بخشد، نفت را به خال هندو. (ص ۲۰)

به من می‏‏‏گفتند تو بر علیه امنیت کشوری معارضه کرده‏ای که سربازان هفتاد و دو ملّت از سیاه و سفید و سرخ و زرد در آن آزادانه بدون هیچ‏گونه مانع و رادعی مرتکب هر عمل خلاف و هر نوع تعدی و تجاوزی می‏‏‏شدند. (ص ۴۲) 


پی‏نوشت

مفصل‏ ترین منبع دست اول در این موضوع، اثر پیش رو از نورالله لارودی است. اما دفترچه‎‎‏ای حاوی خاطرات و دست‎نوشته‏های محمدرضا خلعتبری، یکی از زندانیان گرفتار و محبوس این رویداد نیز بعدها توسط فرزندش انوشیروان، به همراه یادداشت‎ها ‏و اطلاعاتی از هم‏بندان وی تنظیم و منتشر شد. (رک: خلعتبری، انوشیروان (1385) م‍ح‍ب‍وسین‌ م‍ت‍ف‍قین‌ در ایران‌ (۱۳۲۲ - ۱۳۲۴)، ب‍ا ه‍م‍ک‍اری‌ م‍ص‍طفی‌ ش‍م‍س‍ا، ت‍ه‍ران‌: اه‍ورا) همچنین ابراهیم دهگان، مورخ و نویسنده و از مشاهیر شهر اراک، در کارنامه یا دو بخش دیگر از تاریخ اراک که به بیان برخی وقایع شهرستان اراک از سال 1271 تا زمان نگارش اختصاص دارد، طی چند صفحه و نه چندان مفصل، از موضوع بازداشت چندین ایرانی و بازداشتگاه‎های انگلیسی‎ها در اراک یاد کرده است. (برای اطلاعات بیشتر، رک: فهرست منابع)

رک: فهرست منابع.

رک: محمود، شروین (1374) دول‍ت‌ م‍س‍ت‍ع‍ج‍ل‌: دک‍ت‍ر م‍ح‍م‍د م‍ص‍دق‌ - آی‍ت‌ال‍ل‍ه‌ ک‍اش‍ان‍ی‌. ت‍ه‍ران‌: ع‍ل‍م‍ی‌. گفتنی است خاطرات دکتر شروین همچنین بار دیگر با عنوانِ خ‍اطرات‌ دک‍ت‍ر م‍ح‍م‍ود ش‍روین‌ توسط م‍رک‍ز اس‍ن‍اد و ان‍ق‍لاب‌ اس‍لامی‌ در سال ۱۳۸۴ منتشر شد.

رک: خلعتبری، انوشیروان (1385) م‍ح‍ب‍وسین‌ م‍ت‍ف‍قین‌ در ایران‌ (۱۳۲۲ - ۱۳۲۴). ب‍ا ه‍م‍ک‍اری‌ م‍ص‍طفی‌ ش‍م‍س‍ا. ت‍ه‍ران‌: اه‍ورا‏‫.

رک: متین دفتری، احمد (1370) خ‍اطرات‌ ی‍ک‌ ن‍خ‍س‍ت‌وزیر (دک‍ت‍ر اح‍م‍د م‍تین‌ دف‍ت‍ری‌). ن‍ویس‍ن‍ده‌ ب‍اق‍ر ع‍اق‍لی‌. تهران: ع‍ل‍می‌‏‫. ‏‫

رک: شریف‎امامی، جعفر (1387) خ‍اطرات‌ ج‍ع‍ف‍ر ش‍ریف‌ام‍امی‌ ن‍خ‍س‍ت‌وزیر (۱۳۴۰ - ۱۳۳۹ و۱۳۷۵). ویراس‍ت‍ار ح‍بیب‌ لاج‍وردی‌. تهران‏‫: صفحه‌سفید‬‏‫.‏

رک: تفضلی، جهانگیر (1376) خ‍اطرات ‌ج‍ه‍ان‍گیر ت‍ف‍ض‍لی. ب‍ه  ک‍وش‍ش‌ ی‍ع‍ق‍وب ‌ت‍وک‍لی، ت‍ه‍ران‌: س‍ازم‍ان ‌ت‍ب‍لیغ‍ات‌ اس‍لامی‌، ح‍وزۀ ه‍ن‍ری‌، دف‍ت‍ر ادبیات ‌ان‍ق‍لاب ‌اس‍لامی‌.

رک: وحیدنیا، سیف‏الله (1369) خاطرات و اسناد؛ مجموعه‎‎‏ای از خاطرات خاطره‏نویسان نخبه و عکس‎ها و اسناد معتبر، ج ۳، تهران: وحیدنیا.

رک: کاشانی، محمود (1386) آیت‌الله کاشانی به روایت اسناد و خاطرات. تدوین محمود کاشانی. 2 ج، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

رک: کمال، عزیزالله (1361) گوشه‌ای از خاطرات. [بی‌جا]: مطبوعات ‏‫(چاپخانه)‏‫.

لطف‏الله نگران لارودی، در سال 1319 فرمانده وقت پادگان نظامی کلات، و همزمان با نگارش این خاطرات، با درجۀ سرگردی، معاون هنگ ژاندارمری شیراز بوده است.

تنها چاپ باقی مانده از این کتاب، گویا همان چاپ نخست، فاقد نام ناشر و سال نشر است.

چند چاپ از این کتاب مربوط به سال‎های ۱۳۵۰، ۱۳۶۳ از سوی نشر پروین و نیز ۱۳۸۰ از سوی نشر افسون به ملاحظه درآمد.

این اثر سپس بارها و به ترتیب در سال‏های ۱۳۶۹، ۱۳۷۹، ۱۳۸۱، ۱۳۸۸، ۱۳۹۱، ۱۳۹۲، ۱۳۹۵، 1398 از سوی انتشارات ایران زمین، فرزانه‏سازان، دنیای کتاب، قصه پرداز، کتاب پارسه، آدینه سبز، آتیسا، هلال نقره‏ای و آسمان علم منتشر شد.

گویا لارودی سه کتاب دیگر به نام‏های قهرمان گمنام، شیدا و مجموعه نوول‎های سرگذشت‏ها نیز به نگارش درآورده است. از  آنجا که به رغم جستجو، اثری از آنها دست‏یاب نشد، به درج اطلاعاتِ نه چندان مورد اطمینانِ آنها در این پاورقی اکتفا گردید.

اما به رغم اهمیت و جذابیت، خاطرات او هرگز دوباره به چاپ نرسید. راقم این سطور مدتی پیش، در پی جستجو برای یافتن زندگی‎نوشت‎های اول‏شخص فارسی برای تهیه «شناخت‏نامه خاطرات ایرانیان (دوره قاجار و پهلوی)»، با ملاحظۀ این اثر در چاپی نه‏چندان زیبنده و درخور، تلاش برای انتشار دوباره این اثر را به همراه نتایج تحقیقات و توضیحات لازم آغاز کرد که حاصل آن آمادۀ انتشار است. 

چنانکه می‎بینیم لارودی متأثر از تلقی رایج در جامعه از سوی انگلیسی‎ها، در عنوان و سراسر کتاب، اصطلاحِ «بازداشت» و مشتقات آن را در بیان این رویداد به کار برده است.

برای اطلاعات بیشتر دربارۀ خاطره نامه و انواع آن در سنّت زندگی‏نوشت‎های فارسی، رک: شمشیرگرها، محبوبه (1400) «خاطره‏نامه‎های فارسی؛ گونه‎‎‏ای رایج در میان زندگی نوشت‎های شخصی خاطره‏سرشت»، جستارهای نوین ادبی، شمارۀ 213، تابستان، صص 77-103.

رک: طبری، احسان، ش‍ک‍ن‍ج‍ه‌ه‍ای‌ رضاخان قلدر: یادداشتهای زندان. [ب‍ی‌ج‍ا]: [بی‌نا]؛ بقیعی، غلامحسین، مسئلۀ شکنجه. شیراز: مصطفوی‏‫‏‏، ۱۳۵۸. دشتی، علی،‏‫‏ ایام محبس: بانضمام یادداشتهای جدید نویسنده دربارۀ: سومین دوره حبس خود در سالهای ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵. [تهران]: صفی‏علیشاه، 1315.


منابع و مآخذ

دهگان، ابراهیم (۱۳۴۵) کارنامه یا دو بخش دیگر از تاریخ اراک، [بی‏جا]: [بی‏نا].

راعی‏گلوجه، سجاد (1395) «تحلیل تاریخی علت بازداشت و تبعید ایرانیان توسط متفقین در دوره اشغال: شهریور 1320- شهریور 1324»، تاریخ اسلام و ایران، سال 26، دورۀ جدید، شمارۀ 29، پیاپی 119، بهار، صص 39-62. 

سادات‏بیدگلی، سیدمحمود؛ مرادی‏نیا، محمدجواد (1399) «تحلیل مؤلفه‏های تبعید تبعیدیان جنگ جهانی دوم»، مطالعات تاریخی جنگ، دورۀ چهارم، شمارۀ 3، پیاپی 13، پاییز 1399، صص 75-100. 

لارودی، نورالله (۱۳۳۸) نابغه شرق (خورشید بی‏غروب): س‍رگ‍ذش‍ت‌ خ‍طی‍ر دوران‌ ج‍وان‍ی‌ ش‍رف‌ال‍م‍ل‍ک، ح‍ج‍ةال‍ح‍ق‌، ش‍ی‍خ‌ال‍رئ‍ی‍س‌ پ‍زش‍ک‌ و وزی‍ر ابوعلی سینا، [تهران]: پروین. 

لارودی، نورالله (1369) نادر پسر شمشیر، تهران: ایران زمین. 

لارودی، نورالله (بی‏تا) یادگارهای جوانی، [تهران]: بی‏تا.