چکیده
به رغم بی اعتنایی حاکمیت وقت ایران و مواضع رسمی ارتش در وادادگی سیاسی در طول جنگ جهانی دوم، نمیتوان از تلاشهای معدود و پراکندۀ برخی عناصر نظامی، سیاسی و فرهنگی در برابر هجوم متفقین و حضور طولانی مدت قوای بیگانه در کشور غافل بود. یکی از جلوه های این پایداری را میتوان در ماجرای حبس و تبعید حدود ۲۰۰ نفر از ایرانیان در این دوره، بهدست نیروهای انگلیس و روس در شهرهای اراک، رشت و تهران ملاحظه کرد. متأسفانه از ماجرای حبس این افراد که تعدادی از آنها معترضین به نقض استقلال ملّی کشور بودند، گزارشهای متعدد و مفصلی بهجا نمانده است؛ طوری که دست کم با اطلاعات امروز، تنها کسی که شرح این ماجرا را همراه با جزئیاتی دقیق و خواندنی ارائه کرده، نورالله لارودی، از جوانان روشنفکر و شرافتمند این عصر است. او یکی از نویسندگان و روزنامهنگاران پُرکار در دورۀ پهلوی بود که به جُرم انتشار مقالاتی تُند در انتقاد به سیاستهای مداخلهگرایانه و فریبکارانۀ انگلیسی ها در ایران و اعتراض به عملکرد برخی عوامل داخلی آنها، نزدیک به دو سال را (مرداد ۱۳۲۲ تا خرداد ۱۳۲۴) در زندان انگلیسیها بهسر برد و سالها بعد، پس از رهایی از تنش های روحی قلم بهدست گرفت و خاطرات خود را به شیوهای شیرین و سرشار از جذابیت، البته با زبان و قلمی گزنده به نگارش درآورد که حاصل آن پس از مدتها تأخیر، در سال 1332 با عنوان اسیران منتشر شد. خاطرهنامۀ لارودی را میتوان با توجه به ویژگیهای ادبی و تاریخی در شمار موفقترین زندگینوشتهای اول شخص فارسی جای داد. به طوریکه در کنار جایگاه پیشتازانه در سنت زندگی نگاری مدرن ایرانیان در خاطره نویسی حبس، و نیز نوآوری و یکپارچگی در شرح موقعیتها و رخدادهای مربوط به این واقعه، اشتمال بر انبوهی از اشارات سیاسی، جغرافیایی، اجتماعی و مردم شناسی خواننده را از دامنۀ گستردۀ اطلاعات عمومی نویسنده در تاریخ و فرهنگ ایران و جهان بهرهمند می سازد. اما در کنار محتوای ارزنده و ساختار استوار این خاطره نامه، نمیتوان از هنر نویسنده در کاربرد نثری ساده و در عین حال پخته، همراه با لحنی صمیمانه و گاه طنزآلود، علاوه بر استفاده از انواع ظرافت های زبانی، خصوصاً در گویش تهرانی چشم پوشید. این ویژگی ها موجب شده است که پس از گذشت هفتاد سال از چاپ نخستِ آن، آنهم نه در چاپی منقّح، بار دیگر متن خاطرات لارودی، همراه با مقدمهای در ارائۀ حاصل پژوهش در این موضوع و نیز حواشی و تعلیقاتی در گویاسازی محتوای اصلی آمادۀ چاپ گردد. مقالۀ پیش رو بههمین مناسبت و بهقصد فراهم آوردن بستری برای بازخوانی این رویداد بزرگ تاریخی به نگارش درآمده است.
کلیدواژه
خاطرات حبس، خاطره نامه، تاریخ معاصر، جنگ جهانی دوم، متفقین
مقدمه
تحمل رنج حبس و تبعید، از مهمترین جلوه های پایداری است و هر ملّتی که در طول تاریخ، چه در برابر هجوم قدرت های زیاده خواه بیگانه و چه ظلم و جور حاکمان داخلی ایستادگی کرده باشد، در کنار انبوه هزینه های جان گداز، بهنحوی طعم تلخ زندان را در انواع مختلف آن چشیده است. ایرانیان نیز در طول سدههای گذشته، بُرهه هایی از بازداشت، تبعید و زندان را تجربه کرده و گاه آثاری از خود بهجای گذاشته اند که در ترسیم گوش های از تاریخ پایداری این کشور مفید است. در یکی از این عرصه ها، هم زمان با شعله ور شدن آتش جنگ جهانی دوم در ایران، رنج حبس بهدست بیگانه، آن هم در وطن خویش بر برخی فرزندان این کشور تحمیل شد. متفقین در این زمان با دستاویز حضور و فعالیت آلمان ها و آلمان دوست ها در ایران، در 3 شهریور 1320 کشورمان را اشغال و مقدمات خروج رضاشاه از ایران را فراهم کردند و سپس در پی تشکیل دولت دست نشانده و تحمیل پیمان اتحاد سه گانه، به اشغالگری و لطمه زنی های خود در این دوره، وجهۀ مصالحه بخشیدند.* در شمار اقدامات آنها در دورۀ اشغال میتوان از ایجاد اسارتگاه هایی در قلمروی حاکمیت ملّی، در شهرهای اراک، رشت و تهران و حبس ده ها ایرانی از اقشار گوناگون نام برد که حتی در میانشان بسیاری از رجال نامدار سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نظیر نخست وزیر اسبق، نمایندۀ مجلس، افسران عالی رتبۀ ارتش، روحانیون برجسته، بازرگانان صاحبب نام و اصحاب مطبوعات بودند. در کنار این، برخی دیگر را از خانه و کاشانۀ خود دور و به اقامت اجباری در شهرهای دیگر واداشتند که همه این اقدامات در کنار نشان دادن خصومت و بیاعتمادی متفقین به حاکمیت و ملّت ایران، ناقض حق حاکمیت ملّی و حتی پیماننامۀ مذکور بود. دربارۀ این واقعیت بزرگ تاریخی، گذشته از برخی منابع دست اول1، چندانکه درخور باشد پژوهشهای عمیق بهچشم نمیآید. اما شاید بتوان در متمرکزترین و جدّیترین آنها از تلاش سجاد راعی گلوجه و سپس سیدمحمود سادات بیدگلی در دو مقاله ای یاد کرد که در آنها کلیات و گاه جزئیاتی از این ماجرا دربارۀ ماهیت، علت، نحوه، طیف های مختلف اسیران، اماکن و واکنش های دولت ایران آمده و در اینجا تکرار آنها روا نیست. تنها در ادامه، اجمالی از این واقعیت تلخ تاریخی بیان خواهد شد.
دستگیری و تبعید ایرانیان و حتی برخی اتباع غیر ایرانی مقیم ایران که عمدتاً از دُوَل محور بودند، از نخستین روزهای پس از اشغال آغاز شد؛ ولی در سطح گسترده، چند ماه پس از تصویب و عقد پیمان اتحاد در بهمن 1320، بهویژه در آستانۀ انتخابات دورۀ چهاردهم مجلس شورای ملّی در نیمۀ اول 1321 شدت گرفت و بهتناوب و بهطور پراکنده تا پایان جنگ ادامه یافت. روال تبعید این افراد به این صورت بود که متفقین در منطقۀ اشغالی خود فهرستی از افراد، تهیه و دولت ایران را وادار میکردند عمدتاً از طریق شهربانی آنها را دستگیر کند و به نیروهای بریتانیا و شوروی تحویل دهـــــد (راعــــیگلوجـــه، 1395: 42). این محبوسین به طبقهای خاص تعلق نداشتند و طیف گستردهای از رجال سیاسی و حتی دولتمردان و دیگر گروههای اجتماعی را شامل میشدند؛ نظیر نخستوزیر، وزیر، نمایندۀ مجلس، افسران نظامی، انـتـــظامــی و کـــارکنـــان شـــهربـــانی، مهندسان، مدیران و کارکنان ادارات و بنگاههای دولتی به ویژه راه آهن، افراد مرتبط با سفارت و کنسول گری ها و مؤسسات آلمانی، روحانیون و رجال مذهبی، فعالان فرهنگی و مطبوعاتی و نیز شاغلین آزاد اعم از بازرگانان، ملاکان، کشاورزان، هتل داران و بانک داران. انگلیسی ها در اراک، دو بازداشتگاه تأسیس کرده بودند؛ تابستانی و زمستانی. بازداشتگاه تابستانی که در آن چادرهای زیادی بهعنوان سرپناه اسیران برپا بود، در سه کیلومتری شرقی شهر، حوالی نظباد به نام «گُنگُن» قرار داشت. اسیرانِ این بازداشتگاه همزمان با آغاز فصل سرما در آبان 1322، به شهر و بازداشتگاه زمستانی، واقع در روبروی ادارۀ قند و شکر منتقل شدند و تا خرداد سال بعد را در همانجا سپری کردند (دهگان، ۱۳۴۵: 258_259). در تهران نیز اسیران انگلیسیها عمدتاً در بیمارستان پانصد تختخوابی واقع در محل شمالغربی تهران و حدود 600 متری بالای جادۀ مخصوص تهران _ کرج نگهداری میشدند. این بازداشتگاه از سه عمارت اصلی و چندین بنای فرعی تشکیل شده بود که پیشتر، آلمانها آن را احداث کرده بودند. شوروی نیز با ایجاد بازداشتگاهی در رشت که خانۀ شخصی به نام «ملکی رمضانی» واقع در شمال شرقی شهر و محلی معروف به «انبار نفت» بود از این اقدام عقب نماند. این در حالی است که در آغاز و پیش از ایجاد این سه بازداشتگاه نیز، اسیران در زندانها و بازداشتگاههای ادارات شـــهربـــانی در شــهرهای مــختـــلف محبوس میشدند. انتقال تبعیدیان بین این دو بازداشتگاه، یعنی میان انگلیس و شوروی نیز گاه صورت می گرفت (سادات بیدگلی، 1399: 88_91؛ صفایی، 1383: 144).
اما بهرغم طرح اتهام ستون پنجمی آلمان و طرفداری از دول محور از سوی متفقین، واقعیترین انگیزه از این سلسله حبسها و تبعیدها، جلوگیری از اثرگذاری منفی بر روند بررسی و تصویب پیماننامۀ اتحاد در مجلس و ممانعت از ایجاد چالش هایی در راستای پیشبرد اهداف خود بود. چراکه عمدۀ محبوسین به سیاستهای بیگانگان در اشغال کشور و مداخلۀ آنها در امور ایران از جمله در مطبوعات، ارتش، ادارات، سازمانهای دولتی و صنوف مردمی اعتراض داشتند و همین میتوانست به تحریک احساسات علیه آنها منجر شود. از اینرو، دستگیری و انتقال برخی نخبگان به اسارتگاهها که تقریباً از سوی دو دولت شوروی و انگلیس با رویهای یکسان صورت میگرفت، در واقع نوعی تبعید پیشگیرانه برای جلوگیری از فعالیت آنان علیه متفقین در جنگ بود (برای اطلاعات بیشتر، رک: ســاداتبیدگلی، 1399: 77_79). ضــمن اینـــکــه در کنار این افراد، بازداشت بسیاری از کارکنان راهآهن به علت دسترسی به اطلاعات مهم در این زمینه و بی اعتمادی انگلیسی ها به آنان رقم خورد. دستگیری این افراد که اتفاقاً بهلحاظ آماری بیشترین محبوسین را تشکیل میدادند، بدان منظور بود تا اطلاعات حمل و نقل انگلیسی ها همچنان محرمانه بماند و متفقین از پرداخت کرایه و عوارض مربوط نیز معاف باشند (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ مهمترین محورهای علت بازداشتها، رک: راعیگلوجه، 1395: 43_49). در کنار حبسهای تبعیدی، گاه نیز این افراد، «ممنوع از اقامت» در زادگاه خود یا محل حضور متفقین میشدند. چنانکه عبارتِ «عدم صلاحیت اقامت در مناطق نفت خیز» در اسناد تبعیدیان از خوزستان بهدست انگلیسی ها و نیز «عدم صلاحیت اقامت در آذربایجان» در اکثر اسناد تبعیدیان شمال کشور از سوی شوروی بهچشم می خورد (رک: ساداتبیدگلی، 1399: ۸۱). این اقدام در نقض آشکار استقلال سیاسی و قضایی ایران، علاوه بر تحقیر و توهین به ایرانیان، خسارات مادی و معنوی فراوان به دولت و ملّت ایران وارد کرد.
خاطره نویسی ایرانیان از دوره حبس در زندان متفقین
متأسفانه نمیتوان از وجود بخش قابل توجهی از گزارش های بیواسطه دربارۀ این رخداد بزرگ سیاسی _ اجتماعی در کشور خبر داد، بهطوریکه از میان بیش از ۲۰۰ نفری که بیشک در این دوره طعم تلخ حبس را کشیدهاند، دست کم با اطلاعات امروز، تنها کسی که شرح مفصلی از این رخداد را به همراه جزئیاتی مفصل و خواندنی ارائه کرده، نورالله لارودی، از رجال روشنفکر و شرافتمند آن عصر است و اندک افراد دیگری که به این رخداد توجه کردهاند، این موضوع را نه بهطور مستقل بلکه در خلال دیگر رخدادهای زندگی، آن هم بهصورت کلی و نهچندان گویا و قابل ترسیم بیان کرده اند که در ادامه به آنها پرداخته می شود.
یکی از این افراد، محمود شروین (1289، تهران _ ۱۳۷۹، تهران)، از اطبّا و فعالان سیاسی و فرهنگی بهویژه در همراهی با مبارزات آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی است. او که پس از اخذ دکتری در رشتۀ پزشکی در سال 1317 فعالیت خود را در وزارت بهداری آغاز کرد، در پی اشغال ایران، به زندان اراک انگلیسیها و مدتی بعد به زندان رشت شورویها افتاد. او که از این دوره با آیت الله کاشانی آشنا و از ارادتمندان وی گردید، پس از رهایی از زندان در همۀ فعالیتهای سیاسی همراه او بود. شروین در اواخر عمر به نگارش خاطرات زندگی خود با تکیه بر فعالیتهای سیاسی در کنار آیتالله کاشانی و نیز دکتر مصدق بهویژه در مبارزات ملّی گرایانه و نهضت ملّی شدن نفت تا کودتای 28 مرداد 1332 پرداخت که برای نخستین بار با عنوان دولت مستعجل: دکتر محمد مصدق _ آیتالله کاشانی منتشر شد.3 بخشی از روایت های فصل سوم این کتاب: «جنگ جهانی دوم، نهضت همگانی» به چگونگی بازداشت و ماجراهای زندان، نظیر سرگرمیها در بازداشتگاه در کمپ زمستانی اراک، جلسات تحقیق زندانیان، انتقال سی و یک نفر از زندانیان به رشت، اسامی بازداشتی های مورد تقاضای شوروی و اوضاع آیت الله کاشانی در زندان رشت اختصاص یافته است.
مــحمدرضــا خلعتبری نیز بــه مدت دو ســال در زندانهای اراک، رشت و تهران گرفتار بود. وی در این دوره دفترچهای تهیه کرد و ضمن نگارش خاطراتی کوتاه از خود، آن را در اختیار بیش از 150 نفر از همبندان و اسیران دیگر قرار داد تا به خط خودشان یادداشتها و خاطراتی را به ثبت برسانند. فرزند وی، انوشیروان خلعتبری در سال 1363 با استفاده از این دفترچه، به نگارش و تدوین کتابی با عنوان محبوسین متفقین در ایران (۱۳۲۲ _ ۱۳۲۴) همت گماشت.4 او ضمن ارائۀ اسناد و مداركی بهقلم بازداشتیها، این اثر را در شش فصل تنظیم کرد و در بخشهایی از فصل چهارم و پنجم، «چگونگی بازداشت برخی از مقامات ایرانی تحت عنوان ستون پنجم» و «بازداشت مخالفان متفقین در نقاط مختلف» از دفترچه پدر بسیار بهره برد.
اسیر دیگر، احمد متین دفتری (1275، تهران _ 1350، تهران)، ملقب به «اعتضاد لشکر» و «متینالدوله»، از رجال معروف سیاسی است که قریب نیمقرن در عرصههای مختلف اداری تا نخستوزیری حضور داشت. او در آغاز جوانی با دلبستگی به اندیشه های ملّی گرایانه، پس از عهدهداری معاونت وزارت عدلیه و ازدواج با دختر دکتر مصدق، کاندیدای نمایندگی مجلس از تهران شد، اما قبل از انتخابات به جرم طرفداری از آلمان توسط متفقین دستگیر شد و یکسال را تحت نظر انگلیسیها و یکسال را نیز تحت نظر روسها بهسر برد. متیندفتری در سال 1335 به پیشنهاد، ترغیب و همت باقر عاقلی، از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران به ثبت خاطرات سیاسی اجتماعی خویش پرداخت که سالها بعد در قالب کتابی با عنوان خاطرات یک نخستوزیر (دکتر احمد متیندفتری) منتشر شد.5 او طی فصل چهارم، «اسارت از طرف بیگانگان»، از نحوۀ بازداشت و ماجراهای حبس، دشمنی های سیدضیاءالدین طباطبایی با او و اتهام آلمان دوستی علیه خویش گفته است.
یکی دیگر از محبوسین، جعفر شریفامامی (۱۲۸۹، تهران _ ۱۳۷۸، نیویورک) است. او پس از انجام تحصیلات در رشتۀ راهآهن در آلمان در این بخش مشغول بهکار شد و بهویژه پس از بازگشت دوباره به ایران در پی ادامۀ تحصیل در سوئد، از سال 1318 مراحل ترقی را در راهآهن طی کرد اما پس از حملۀ متفقین، به اتهام همکاری با آلمان دستگیر شد. خاطرات شریفامامی بههمت حبیب لاجوردی و در قالب طرح «تاریخ شفاهی ایران» از سوی مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، در سه جلسه طی سالهای 1361 _ 1362 در خانۀ او در نیویورک ضبط و تنظیم و بارها در ایران با عنوان خاطرات جعفر شریفامامی نخستوزیر منتشر شد. او در بخش کوتاهی از این گفتوگوی شفاهی، ضمن بیان سرگذشت سیاسی و مشاهدات فردی، بهطور کلی و موجز به ماجرای ورود متفقین و بازداشت خویش اشاره کرده است.6
از جهانگیر تفضلی (1293، مشهد _ 1369)، روزنامه نگار، فعال مطبوعاتی و سیاستمدارِ دهۀ 1320 نیز خاطراتی کوتاه دربارۀ این رویداد باقی مانده است. او پس از شهریور 1320 به روزنامهنگارى و نویسندگى سیاسى پرداخت و در سال 1321 بهاتفاق چند نفر از جمله خسرو اقبال، حزب «پیكار» را تأسیس و سپس روزنامۀ تندروی نبرد را منتشر کرد و پس از توقیف، در کنارِ اقبال و غلامعلى پرویزى، امتیاز ایران ما را گرفت. وی که به لحن تُند شهرت داشت، در شهریور 1322 به همراه اقبال، از سوی نیروهای متفقین به جرم آلماندوستی دستگیر و راهی زندان اراک، سپس برای هفت ماه تحویل روسها شد. او عمدۀ خاطرات خود را هر چند شامل همۀ فراز و نشیبهای زندگیاش نیست، در سال ۱۳۶۵ با کمک حافظه به نگارش درآورد که حاصل آن را پس از گذشت چند سال، یعقوب توکلی، محقق علوم سیاسی و متخصص تاریخ معاصر ایران با عنوان خاطرات جهانگیر تفضلی منتشر کرد. توکلی خاطرات ایام بازداشت تفضلی را در اردوگاه متفقین که خود او پس از آزادی در روزنامۀ ایران ما در نوشتاری با عنوان «یازده ماه در بازداشتگاه متفقین» منتشر کرده بود در بخش دوم کتاب آورده است.7
برخی محبوسین نیز پس از رهایی از اسارت، به ثبت خاطرات خود در قالب تک نگاشتهایی کوتاه پرداختند. برای مثال میتوان از حبیب الله نوبخت نام برد که یادداشتی از او با عنوان «در بازداشتگاه اجانب» به همت سیفالله وحیدنیا در جلد سوم خاطرات و اسناد؛ مجموعه ای از خاطرات خاطرهنویسان نخبه و عکسها و اسناد معتبر منتشر شد.8 جز این میتوان به نوشتارهایی از احمد نامدار، محمدحسین حساموزیری، عباس حکیممعانی و بهرام شاهرخ اشاره کرد که لارودی در آغاز خاطرات خود از آنها نام میبرد. از برخی دیگر نظیر آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی (۱۲۵۴، تهران _ ۱۳۴۰، تهران) نیز که در پی ناکامی نخست انگلیسیها از هجوم به خانۀ او و یکسال زندگی و مبارزۀ مخفیانه، سرانجام توسط روسها دستگیر و راهی زندان رشت و در ادامه به زندان انگلیسیها در اراک و سپس کرمانشاه منتقل گردید، هر چند به قلم خود او خاطرهنویسی صورت نگرفته، خاطراتی اندک گاه به گفتار و نوشتارِ همراهان باقی مانده است. در کتاب آیتالله کاشانی به روایت اسناد و خاطرات که بعدها به همت محمود کاشانی گردآوری و تنظیم و منتشر شد،9 در میان انبوه اسناد و خاطرههای کوتاه از اطرافیان و همراهان و بازماندگان آیتالله دربارۀ شخصیت، دیدگاهها و اقدامات وی تکنگاشتهایی پراکنده و اندک از برخی محبوسین یافت میشود. چنانکه در آثاری دیگر نظیر خاطرات عزیزالله کمال (۱۲۸۵، تهران _ 1369، تهران)، از افسران و رجال نظامی سیاسی برجسته در دورۀ پهلوی، و بهطور خاص از بستگان و ارادتمندان آیتالله ابوالقاسم کاشانی نیز خاطراتی از ماجرای دستگیری و زندان و تبعید آیت الله کاشانی بهدست انگلیسیها مختصراً یافت میشود.10
معرفی نورالله لارودی :
نورالله لارودی (متولد: 1290 یا 1291) فرزند حبیبالله لارودیِ مشکینیِ آذربایجانی بود. بنابراین اصالت خانوادگی وی به خطۀ آذربایجانشرقی، مشکینشهر میرسد. میرزا حبیبالله که به اذعان فرزند، عمرِ خود را در راه تحصیل و تعلیم و آموزش و پرورش نوباوگان وطن گذراند، در ایام جوانی از مدافعین آزادیخواهی بود و حتی به برخی مبارزان مشروطه، در مواقع فرار و اضطرار پناه میداد. اینکه آیا میرزا حبیب بهاتفاق خانواده عازم پایتخت میشود یا نورالله و برادران، خود در آغاز بالندگی راه تهران را پیش میگیرند معلوم نیست، اما تسلط لارودی بر کاربردهای متنوع و ظرافتهای گویش تهرانی نشان میدهد او مدتی طولانی ساکن پایتخت و در آنجا به کسب علم و موقعیت اجتماعی مشغول بوده است، تا اینکه در وزارت دارایی به استخدام دولت درمیآید و در همین شهر ازدواج میکند و حدود سه سال پس از بهدنیا آمدن فرزند نخستش «شیرین»، در سال 1321 طی مأموریتی اداری، همراه با خانواده، به استان هفتم (فارس) عزیمت میکند. در این مأموریت، رکنالدین احمدی، از صاحبمنصبان وزارت دارایی، مأمور خرید تریاک استان فارس میشود و لارودی نیز با معرفی یکی از مأمورین عالیرتبۀ وزارت دارایی، همراه وی بهعنوان رئیس بازرسی دارایی و اقتصادی عازم شیراز میشود. اولین مأموریت او در حوزۀ کازرون تعیین میشود و پس از حصول موفقیت به شیراز بازمیگردد و بلافاصله مأمور خرید منطقۀ آباده، اقلید، چهاردانگه، سمیرم و توابع میشود که همه را با توفیق سپری میکند. او طی این مأموریتها با برخی رجال سیاسی و مبارزان میهنی از جمله مردانی از قبیلۀ قشقایی مانند سهرابخان قشقایی آشنا و بر دانش و تحلیل سیاسیاش افزوده میشود.
لارودی که به مسائل سیاسی، اجتماعی ایران و جهان آگاه، و از طرف دیگر به نگارش نیز علاقه مند بود، از آغاز جوانی با چندین روزنامه در تهران و شیراز همکاری و از این جهت با بسیاری از رجال سیاسی و مطبوعاتی حشر و نشر داشت. وی در کنار امور اداری و مأموریتها، به مقاله نویسی برای جراید معتبری نظیر مرد امروز و جهاننما، عمدتاً در انتقاد به اوضاع اسفبار کشور مشغول بود و مطالبی متنوع با لحن جدّی یا فُکاهی برای آنها مینوشت. لارودی چنانکه خود را معرفی میکند فردی کمحوصله، جوشی، مخالف تظاهرات و نمایش و ادا و اطوار بود. این ویژگی در کنار روحیۀ سرشار از حمیت ملّی و عِرق وطنی موجب شده بود قلمِ تُند و تیزِ وی در انتقاد به سیاستهای مداخلهگرایانۀ انگلیس در ایران طی دورۀ اشغال به مذاق متفقین و عمال داخلی آنان خوش نیاید. در این زمان همانند بسیاری از شهرهای ایران در شیراز نیز بسیاری از مسئولیتهای اداری و مناصب دولتی و حساس را عمّال بیگانه بهویژه مزدوران جاسوسی کنسولگری انگلیس اشغال کرده بودند. از جمله، مسئولین شهربانی و فرمانداری نظامی، بهتحریک کنسولگریها اقداماتی علیه افراد اثرگذار و غیرتمند شیراز بهویژه نویسندگان جوان و پُرشور مطبوعات صورت میدادند. در همین راستا، لارودی نیز در روز 2 مرداد ۱۳۲۲ هنگامی که همچنان رئیس بازرسی دارایی و اقتصادی استان هفتم بود، بهدستور دستگاه شهربانی و بر اساس نامۀ دادستان فرمانداری نظامی شیراز به اتهام «معارضه بر علیه امنیت کشور» دستگیر و پس از چند روز بازداشت موقت در عمارت کریمخانی شیراز که آن زمان در اختیار شهربانی این شهر بود، به افسران انگلیسی تحویل و برای انتقال به زندان عازم سلطانآباد (اراک) میشود. او با کاروانی از کامیونها و سربازان انگلیسی در مسیری طولانی، سفر خود را از جادۀ شیراز _ تختجمشید آغاز میکند و با گذر از چندین شهر و روستای میان راه در فارس و اصفهان، از جمله سیوند، سعادتآباد، دهبید، شهرضا، اصفهان، آبخشان، دلیجان و خمین و نیز مدتی توقف در مقرّ انگلیسیها در میان راه به مقصد میرسد و به اسیران ایرانی بازداشتگاه تابستانی در «کامپ شمارۀ 12 ارتش انگلیس» میپیوندد. این جوان سی و دو ساله بیش از دو ماه را در کنار سایر اسیران در چادرهای مستقر در محوطۀ این اسارتگاه میگذراند. تا آنکه با آغاز فصل سرما، در اوایل آبان همراه با دیگر محبوسین به اردوگاه زمستانی منتقل میشود. در اوایل خرداد 1323 لارودی به همراه 14 تن از بازداشتیهای دیگر، به زندانِ دیگر انگلیسیها در تهران فرستاده و در ساختمان «بیمارستان پانصد تختخوابی» جای داده میشود. او در این زمان میتواند از نعمت ملاقات مکرر خانوادهاش برخوردار شود. همسر و دخترِ چهار ساله و نیز پسرِ تازه متولد شدۀ او که در هنگام اسارت پدر، تنها دو ماه داشت، پس از اسارت لارودی، به کمک یکی از دوستانِ نزدیکِ او به تهران آمده بودند و بهویژه با کمک برادرش به نام لطفالله نگران لارودی که از نظامیان و ساکن پایتخت بود11 در این شهر ساکن شدند. در اواخر پاییز 1323 در پی افزایش فشارهای انگلیسیها بر اسیران، لارودی و دو تن از دوستان و همبندان نزدیکش در راستای افشای جنایتهای متفقین و عمال آنها و برهمزدن سکوت سیاه مجامع حکومتی علیه این رخدادها، نقشهای برای فرار طراحی کردند و آن را عملی ساختند. در این زمان آنها به بهانۀ دنداندرد همراه چند زندانی دیگر جهت مداوا به خارج از اسارتگاه اعزام شدند. آنها توانستند با استفاده از غفلت مأموران و فرصت انتظار بیماران، از ورودی فرعی بیمارستان فرار کنند و سراسیمه خود را به مجلس شورای ملّی برسانند. این سه فراری بازداشتی توانستند فریاد تظلمخواهی اسیران را به گوش نمایندگان بهویژه دکتر مصدق و نیز خبرنگاران حاضر در محوطۀ مجلس برسانند، پس از تنظیم شکایتی خطاب به رئیس مجلس و دادستان تهران تصمیم گرفتند بهقصد حصول نتیجه تا آزادی همۀ محبوسین، از قبول هرگونه تقاضا و دستور برای خروج از مجلس سرباز زنند و در همانجا متحصن شوند. اما در شب 24 آذر، در پی هجوم مسلحانۀ مأموران به داخل مجلس، تحصن آنها شکسته شد و هر سه، دستگیر و بهاجبار به اسارتگاه بازگردانده شدند. مدتی بعد، غم از دست دادن فرزند کوچکاش، «خسرو»، به سرخوردگی و غمِ بینتیجه ماندن اعتراض و فرار افزود. این طفلِ دوساله با مرگ خود در زمستان 1323 داغ سنگینی بر دل پدر گذاشت؛ چنانکه این غم در کنار اندوه اسارت، وی را دچار یأسی جانگداز کرد. بالأخره آخرین ماهها و روزهای بازداشت، سپری و پس از تسلیم آلمان از اواسط اردیبهشت ۱۳۲۴ آزادی اسرا آغاز شد و تا مرداد همان سال به طول انجامید. لارودی نیز در 18 خرداد در لیستی 15 نفره آزاد شد. اما روح او از تأثرات این دوره چنان افسرده و خاطرش آزرده بود که خدمات دولتی را برای همیشه ترک و خود را به زراعت و گاه نویسندگی مشغول کرد. از سرگذشت او پس از این دوره اطلاع چندانی بهدست نیامد و حتی زمان درگذشتِ وی معلوم نیست.
فعالیتهای پژوهشی و روزنامهنگاری نورالله لارودی
یکی از مهمترین زمینههای تلاش لارودی، فعالیت حرفهای در عرصۀ نویسندگی است. او که از اواخر دورۀ پهلوی اول، به روزنامهنگاری در تهران مشغول بود، پس از عزیمت به شیراز و حتی ظاهراً سالها بعد نیز همچنان به فعالیت مطبوعاتی ادامه داد و به این ترتیب، دستکم در ایام جوانی، با نگارش مقالاتی آتشین، با برخی جراید تهران و شیراز نظیر مرد امروز، جهاننما، آیینه جنوب، پارس، پیغام، داریا و نامۀ صبا همکاری یا بهنحوی با صاحبان و مدیرانشان مراوده داشت. در این میان، بهطور خاص به محمد مسعود، صاحبامتیاز و مدیرِ منتقد و تندنویسِ مرد امروز، بیش از بقیه ارادت میورزید و او را یاری میرساند.
البته نویسندگی لارودی تنها به جریدهنویسی محدود نبود؛ بلکه از او کتابهایی نیز باقی مانده است. لارودی یادگارهای جوانی را که مجموعه یادداشتهایی پراکنده است، به روح پدرش، حبیبالله لارودی تقدیم کرده، در سرآغاز آن مینویسد: «این یادداشتهای پراکنده که بهصورت داستان گرد آوردهام خلاصۀ نظریات اجتماعی و نمونهای از طرز تحریر امروزه است که خیلی از نویسندگان دنیا مجذوب و فریفتۀ آناند» (لارودی، بیتا: 3). این جستارها، برخلاف آنچه از عنوان کتاب برمیآید، به خاطرات جوانی خودِ نویسنده مربوط نیست. بلکه در هر یک از بخشهای کوتاه و چند صفحهای، او ماجرایی جالب از یکی از دوستان و آشنایانش را به زبان داستان و بهنحوی شیرین روایت کرده است.12 همچنین وی نابغۀ شرق را متضمن شرحی از زندگی ابن سینا، فیلسوف و پزشک نامدار ایرانی و مایۀ افتخار ملل شرق با هدف اصلی استفاده از آن «در تهیۀ فیلم مجلل و برازندهای از زندگی استاد» (لارودی، ۱۳۳۷: ب) به نگارش درآورد که
برای نخستین بار در سال ۱۳۳۸ منتشر شد.
لارودی به نادرشاه علاقۀ زیادی داشت و او را یکی از خدمتگزاران هویت و استقلال ملّی ایرانیان میدانست. در مشهورترین و محتملاً نخستین تلاش خود در این زمینه، کتابی متضمن شرح حال، ویژگیها و اقدامات این شاه با عنوان تاریخ زندگانی نادرشاه؛ پسر شمشیر به نگارش درآورد که هرچند چاپ نخست آن بهدست نیامد، اما نظر به یادداشتهای مندرج در چاپهای بعد، این اثر برای نخستین بار در نیمۀ دوم سال 1318 یا در سال 1319 محتملاً از سوی کتابفروشی ابنسینا منتشر شده است. او خود در توصیف اثرش در مقدمه مینویسد: «در این کتاب شاهکارهای تاریخی و جنگی این شاهنشاه بزرگ و کشورگشای تاجبخش را که به گواهی تاریخ، پرکارترین و بیباکترین سرداران نامی جهان بوده و 30 سال از عمر خود را در سواری، راهپیمایی جنگی، اردوکشی، محاصرۀ دژهای نظامی و شهرها، جنگ و کشورگشایی بهسر برده و در یازده جنگ بزرگ و بیش از بیست و یک جنگ دیگر شرکت داشته و در همۀ جنگها پیروز گردیده و دو تاج به پادشاهان هند و توران بخشید، با یادداشتهای نوینی از چگونگی شهرستان کلات که نخستین جایگاه سپاهیان کشورستان او بوده و از همانجا خورشید بخت بلندش نمودار گردیده گرد آورده، برای دوستان بزرگی و سرافرازی ایران و ایرانیان از خود به یادگار میگذارم» (لارودی، 1369: 29). در بزرگی شخصیت فرهنگی و شأن علمی لارودی همین بس که سه تن از نامدارانِ ادب و تاریخ روزگار، یعنی رشید یاسمی، سعید نفیسی و صادق رضازاده شفق، هر یک بهطور جداگانه، مقدمه و یادداشتهایی در تأیید و ستایش این کتاب و نویسنده جوان آن نوشتهاند که در آغاز چاپهای موجود قابل ملاحظه است.14
از اشارت لارودی در خاطراتش معلوم میشود که وی همچنین کتابی به نام تاریخ آتشین مشتمل بر روایت مدافعات سلحشوران جنوب ایران را تا مراحل پایانی به نگارش درآورده اما پیش از انتشار، انگلیسیها آن را ضبط کردهاند. همچنین بنابر اظهار نویسنده، وی در حبس، کتاب هزار و یک جنایت را نوشته که پیش از انتشار مفقود شده است.15
نکتۀ دیگر دربارۀ لارودی آنکه وی در کنار نوشتههای رسمی و هدفمند که عمدتاً حاصل آنها در قالب کتاب یا در جراید منتشر شده است، اهل یادداشتبرداری و ثبت گزارشهای شخصی از رخدادهای زندگی فردی نیز بوده است. بنابراین با استنباط از قرائن موجود، شکی نیست که خاطرهنویسی لارودی بیسابقه نبوده و او پیشتر، دستکم در طول سفرها و مأموریتهای اداری پیشین، به یادداشتبرداری اهتمام داشته و حتی گاه از مناظر طبیعی و زیبای مناطق محل مأموریت فیلم برمیداشته است!
شکلگیری خاطره نامۀ لاروی
لارودی بهرغم برخورداری از توان و هنر نگارش، تا شش سال پس از رهایی از زندان، قلم را به دست نگرفت، تا اینکه در سال 1328 نوشتن را دوباره آغاز کرد و خاطرات روزهای اسارت را به منزلۀ «خونابۀ دلِ دردمندِ یک جوانِ رنجکشیده ایرانی» در سی و هفت سالگی به انجام رساند که حاصل آن پس از چند سال تأخیر، در سال 1332 منتشر شد.16 عنوان اصلی کتاب در این چاپ، اسیران است؛ اما در ادامه، توضیحات بیشتری ذیل عنوان فرعی چنین آمده است: «فجایع عمال تبهکار انگلیس در ایران؛ متضمن سرگذشت دو سال اسارت 180 نفر از ملّیون و رجال و شخصیتهای برجسته و امرا و افسران ایرانی و جمعی از اتباع خارجی در بازداشتگاههای سیاسی متفقین طی جنگ دوم بینالمللی، از شهریور سال 1322 تا 1324 (سپتامبر 1942 تا 1945م)».17
لارودی که گاه از نوشتارِ خود، به منزلۀ «تاریخچه» و «سرگذشت» یاد میکند، در واقع یکی از نمونههای برتر خاطرهنویسی اسارت را در طول تاریخ زندگینگاری مدرن فارسی، در قالب «خاطرهنامه» شکل داده است. راقم این سطور اصطلاح مذکور را در بیان نوعی از زندگینوشتهای اول شخص بهکار میبرد که به شیوۀ خاطرهنویسی، به شرح مکتوب فرد دربارۀ تنها بخشی برجسته از زندگی و تجربیات متمرکز بر دورهای خاص از آن اختصاص دارد. خاطرهنامهها که در آنها پیوستگی رویدادها در بافتی خطی و سلسلهوار رعایت میشود، اغلب از سوی افراد مشهور، سیاستمداران، نظامیان و صاحبان حرفههای اثرگذار به نگارش درمیآیند که دستکم در بخشی از زندگی، نقش اجتماعی متمایزی را عهدهدار بودهاند و از این جهت، خاطرات آنها بیش از اهمیت در ترسیم ابعاد زندگی شخصی فرد، در تبیین رویداد، دوره، گروه و طبقهای خاص و شناساندن آن به سایر افراد جامعه مؤثر است.18
گفتنی است هر چند بهصراحت از نوشتههای لارودی برنمیآید، اما به قرائن محتوایی، وی در دوران حبس بهنحوی به یادداشتبرداری مشغول بوده و در نهایت پس از چند سال با بهرهمندی از حاصل آن، شرح ماوقع را در نظمی تاریخی و سلسلهوار به سلک تحریر کشیده است. نویسنده هدف خود را از این اقدام، به دور از تظاهر، تنها افاده برای جامعه دانسته؛ تا افراد آن بتوانند در سایۀ نور این مشعل فروزان از بیغولۀ تاریک به سلامت و هدایت عبور کنند و با پاره کردن زنجیر اسارت به ساحل نجات ملّی برسند. او که از اندیشهورزان و دغدغهمندان جامعه است، با روحیهای به دور از مشی تسلیممنشانه و رویکردهای صوفیانه که در روح و اعماق اجتماع آن روز رسوخ کرده بود، و نیز با بیاعتنایی به خوشآمدها و بدآمدهای دیگران، در پی «طغیان احساسات وجدانی خویش»، پس از گذشت سالها سرانجام، خود را ناگزیر از عریاننویسی دیده تا بتواند بدین طریق، اوج رذالت و حقارت سردمداران و برخی مردمان کشور خود را «صاف و پوستکنده» بنویسد و رسالت اجتماعی خویش را در مقام کسی که نزدیک به دو سال با بخشی از واقعیتهای دردآور آن روز از نزدیک مواجه بوده ادا کند. او با بیان این هدف، در آغاز کتاب بهصراحت و پیشدستانه به این سوءظن برخی مخاطبان پاسخ میدهد که بر آن نیست تا نوای یأس و نومیدی در گوش هموطنان بخواند و تنها هدفش آن است تا وضع ننگین محیط زندگی خود را در آنچه از سر گذرانده تجسم کند.
ساختار خاطره نامۀ لارودی
لارودی روایتهای خود را طی سه بخش تنظیم میکند. بخش نخست را پس از مروری کوتاه بر اوضاع سیاسی فارس و جایگاه و فعالیتهای خویش در این شهر، با شرح شناسایی و دستگیری در پی ورود مأموران حکومت نظامی و شهربانی به خانهاش آغاز میکند و با توصیف دقیق ماجراهای ایام بازداشت موقت در شهربانی شیراز از جمله ویژگیها و عملکردهای پاسبانان و زندانیان و نیز با بیان رخدادهای سفر در مسیر انتقال از شیراز به کمپ انگلیسیها در اراک ادامه میدهد. بخش دوم، در کنار توصیف اوضاع ظاهری بازداشتگاه تابستانی و زمستانی اراک و ترسیم محوطۀ بیرونی و فضاهای درونی هر یک، به شرح جزئیات زندگی راوی و سایر زندانیان نظیر معرفی اسیران ایرانی و غیرایرانی و مأموران بازداشتگاه اعم از افسران انگلیسی و سربازهای انگلیسی و هندی، خلقوخو و رفتار آنان، اوضاع تغذیه، بهداشت و نظافت، سرگرمیها، خوشی و ناخوشیها و از این قبیل اختصاص دارد. این بخش با پایان دورۀ اسارت در اراک و انتقال راوی و تعدادی از همبندان او به تهران ادامه مییابد و بخش پایانی، با توصیف بنا و فضاهای درونی و بیرونی بازداشتگاه تهران در بیمارستان پانصد تختخوابی آغاز میشود. نویسنده شرح اوضاع زندگی و مراودات انسانی در اینجا را نیز با جزئیاتی همانند بازداشتگاه قبــــل پـــیمیگیـــرد و در کنــــار آن، رخدادهای دیگر را نیز نظیر فرار و تحصن در مجلس و همچنین مرگ فرزند تا پایان دورۀ بازداشت شرح میدهد.
اهمیت خاطرات لارودی
بیشک خاطرهنامۀ لارودی در شمار موفقترین زندگینوشتهای فارسی جای دارد. امتیازات و برجستگیهای ویژۀ آن در وجه تاریخی و ادبی، از گستردگی دانش و اطلاعات عمومی نویسنده، دقت در کلیّات و جزئیات امور، حافظۀ قوی، توانایی تحلیل و روشنگری و نیز ذوق و هنر نگارش وی حکایت میکند.
یکی از وجوه امتیاز این اثر به جایگاه پیشتازانۀ آن در سنت زندگینگاری مدرن ایرانیان در ادبیات اسارت مربوط میشود؛ به طوری که میتوان آن را در کنار خاطرات کسانی مانند علی دشتی در ایام محبس، احسان طبری در شکنجههای رضاخان قلدر: یادداشتهای زندان و غلامحسین بقیعی در مسئلۀ شکنجه19 از نمونههای نخست زندگینوشتهای اولشخص جدید در این زمینه بهشمار آورد. اما در کنار این، نمیتوان از نوآوری و منحصر به فردی این اثر در شرح واقعۀ حبس در زندانهای متفقین طی جنگ جهانی دوم چشم پوشید. چنانکه گفته شد، هرچند خاطراتی موجز و کلی در قالب تکنگاشتهایی پراکنده از برخی اسیران این واقعه بهجا مانده، اما خاطرهنامۀ لارودی دستکم تاکنون تنها اثری است که در ساختاری مطول و مفصل، متضمن روایاتی جزئی و جذاب از سرگذشت یکی از آنان است. در کنار اینها، اهمیت دیگر خاطرات لارودی متأثر از اشتمال بر انبوهی از اطلاعات سیاسی، جغرافیایی، اجتماعی و مردمشناسی روزگار است. او که بسیار اهل مطالعه و غور در تاریخ و فرهنگ ایران و جهان بوده، جز ارائۀ اطلاعات دست اول از جامعه و شرح رویدادهایی که بهنحوی در آن حضور داشته، در لابهلای نوشتههایش آگاهیهایی فراوان در موضوعات گوناگون به شیوههایی متنوع و هنرمندانه بازتاب میدهد. به عبارت دیگر خواننده در کنار کسب اطلاعاتی از رخدادهای زندگی نویسنده، طی شهریور 1322 تا خرداد 1324 و حتی دورۀ پس از آن تا نگارش روایتها، در گسترۀ وسیع اطلاعات عمومی نویسنده حضور مییابد. اما در کنار محتوای ارزنده، اهمیت دیگر این کتاب در ساختار استوار و نیز شیوۀ نگارش پخته و در عین حال هنرمندانۀ آن است. نویسنده در مقام فردی دستبهقلم و دارای آثار متعدد، با تسلط بر گویش تهرانی و ظرافتهای آن، به سادهنویسی و صریحگویی پایبند بوده و به این ترتیب توانسته خاطرات خود را به شیوهای دلنشین بنگارد، بهنحوی که خوانندۀ علاقهمند را نهتنها با خود همراه سازد، بلکه او را با شور و احساس سرشار در میان واژهها و تعبیرات، به همدردی فراخواند.
ویژگیهای خاطرات لارودی
۱. وجه تاریخی
1_1. شرح موقعیتها و ماجراهای حبس
این اثر بهمنزلۀ اصلیترین و روشنترین گزارش تاریخی از رویداد حبس ایرانیان در دورۀ اشغال ایران، بیش از هر مدرک دیگر در تبیین جزئیات این رویداد به کار پژوهشگران تاریخ معاصر میآید. گزارشهای مندرج در این اثر دربارۀ اوضاع حاکم بر کشور و علت حبس گستردۀ مخالفانِ سیاستهای بیگانگان در امور داخلی، اوضاع شهربانی شیراز و نحوۀ ادارۀ آن خصوصاً با تسلط افسران انگلیسی بر دستگاه شهربانی، همراهی اسیران با کاروان انگلیسیها و اردوگاههای متفقین در خارج شهر، موقعیت ظاهری و منظرۀ داخلی و خارجی بازداشتگاههای تابستانی و زمستانی اراک، برخورد مأمورین انگلیسی و نیز مسلمانان هندی و سیکها با محبوسین، نام و خصوصیات آنان، فعالیتهای مختلف و روابط محبوسین، نقل و انتقال اجباری آنها میان بازداشتگاههای مختلف، موقعیت ظاهری بیمارستان پانصد تختخوابی تهران، ماجراهای واقعۀ فرار و تحصن در مجلس، اقدامات مأمورین حکومت نظامی و شهربانی تهران و سیاستهای مأموران در تحبیب و تهدید اسیران، بهتفصیل و با دقتی بینظیر بهتصویر درآمده است. دقت نویسنده در ارائۀ اطلاعات تا جایی است که حتی با حوصله به ترسیم نقشهها و کروکیهایی از موقعیتهای فیزیکی بازداشتگاهها پرداخته است.
1_2. بیان واقعیتهایی از تاریخ ایران در دوره پهلوی و پیش از آن
خاطرات نویسندهای که هنوز به چهل سالگی نرسیده، مشتمل بر اطلاعات عمومی گستردهای در زمینههای جغرافیایی، تاریخی، سیاسی، ادبی، هنری، اجتماعی و مردمشناختی است. چنانکه توجه او به اوضاع فلاکتبار شهرها و روستاهای بین راه فارس، اصفهان و اراک، مشکلات سربازان انگلیسی، برخی مظاهر فرهنگ عامۀ مردم عادی نظیر رسم و عادات شیرازیها در طلا انداختن زنها و رسم گنبدکلاتیها در پوشیدن کلاه کائوچویی، کمتر در آثار نویسندگان این دوره بهچشم میخورد. همچنین از لابهلای روایتها میتوان اطلاعاتی دربارۀ سابقۀ اماکن جغرافیایی و بناهای تاریخی و کاربریهای آنها در فارس، اصفهان و تهران نظیر عمارت کریمخانی، مقبرۀ باباکوهی، امامزاده حسن قریۀ دهکانک، بیمارستان یوسفآباد و بیمارستان پانصد تختخوابی یافت. اما اطلاعات لارودی تنها به مشاهدات و رخدادهای عصر خود مربوط نمیشود، بلکه خاطرات او که ساعات زیادی از عمر خود را به مطالعه میگذرانده و به تعبیر خود، «مبتلا به مرض مطالعه و کار» بوده، سرشار از اطلاعاتی مربوط به تاریخ دورههای جدید ایران بهویژه سلسلۀ زندیه و پس از آن است.
1_3. اشاره هایی به تاریخ و فرهنگ جهان
افزون بر این، نمیتوان از ویژگی ستودنی این خاطرات از حیث در بر داشتن اشارههایی کوتاه به تاریخ و فرهنگ جهان بهویژه اروپا و بهطور خاص فرانسه چشم پوشید. نویسنده که در دورۀ حبس، زبان فرانسه را بیش از پیش به کمک یکی از همبندانش بهخوبی فرامیگیرد، آن را در کنار علاقه به مطالعه، وسیلهای برای شناخت ملل دیگر قرار میدهد. اشارات کوتاه و هنرمندانۀ او به تمدنهای نخست یونان و رُم و مصر در دورۀ باستان تا تاریخ معاصر اروپا بهنحوی است که نشان میدهد او را از بسیاری رویدادها، موضوعات، رجال، مناطق و شهرهای مشهور دنیا آگاهی داشته است. ذکر برخی افراد اثرگذار از جرگه سیاستمداران، دانشمندان، پادشاهان، قهرمانان افسانهای، مبارزان جنگی، پژوهشگران، نویسندگان و شاعران و نیز برخی موضوعات مانند مجسمۀ مومیایی رامسس دوم، جنگهای طبرق، فجایع جنگهای شمال آفریقا، نبردهای کارتاژ، سرنوشت پمپهئی، غلزائیهای قندهار، رخدادهای انقلاب کبیر فرانسه، زندانهای باستیل و قرارداد رژی و جنایات انگلیس در دنیا از زمرۀ این اشارات است.
۲. وجه تحلیلی _ انتقادی
2_1. برخورداری از لحن تُند انتقادی
لارودی صراحتِ لهجه و بیباکی در اعتراضِ بیپرده را در سبک بیان از جمله در این نوشتار افتخار خود میداند و گاه بر آن تأکید میورزد: «من از لحن تند و عریان مطالب مندرج در این کتاب به هیچوجه و از هیچ مقامی پروا ندارم و معتقدم اگر به این صراحت و سادگی ننویسم حقایق را کتمان نمودهام». دیدگاه صریح او مبنی بر آنکه نباید تسلیم دشمن شد و کوتاه آمد و اینکه انسان تا میتواند باید با بیدادگری بجنگد، در سراسر اثرش جاری است. حتی گاه بهجایی میرسد که نمیتواند خود را از نثار ناسزا و فحش به برخی بیگانگان و عمال داخلی آنها بازدارد. اما این ویژگی، او را از جادۀ انصاف خارج نمیسازد. بلکه در جای خود، از مردان نیک روزگار با احترام و تعظیم و ادب یاد میکند و از بیان لقبهایی مانند «بزرگوار»، «دانشمند»، «بلندهمت»، «نیکنام» و «سرباز میهنپرست» در شأن این افراد مضایقه نمیکند. او حتی طریق بیغرضی را چنان میپیماید که در بیان افسران و سربازان انگلیسی که بهندرت رفتار و روحیات آنها را انساندوستانه دیده، از واقعیت چشم نمیپوشد.
2_2. تحلیل اوضاع سیاسی ایران
لارودی هرگز فعال سیاسی و به قول خود «اهل سیاسیبازی» نبود. او تنها هنگامی که در تهران بهسر میبرد، مدتی کوتاه در حزب «میهنپرستان»، از احزاب سوسیال دموکرات که در برابر اندیشههای حزب توده و ایجاد عدالت اجتماعی فعالیت خود را از سال ۱۳۲۰ آغاز کرده بود عضویت داشت، ولی بهزودی استعفا داد و به این ترتیب تنها همین یک بار، آنهم برای مدتی کوتاه سابقۀ عضویت حزبی پیدا کرده و با وجود بیطرفی در عرصهها و مجادلات سیاسی و پایبندی به استقلال فکری و دوری از غرضورزی، از روحیهای سرشار از تعهد وطنی نیز برخوردار بود. او در پُررنگترین جلوه، سردمداران حکومت را در دولت و مجلس، مسئول جنایات انگلیسیها از جمله در بازداشت 180 نفر از لایقترین فرزندان کشور در اراک میدانست. دستگیری و روزهای نخست بازداشت او با نخستوزیری علی سهیلی و تصدی سیدمحمد تدیّن بر وزارت کشور همزمان بوده است. نویسنده با حمله به این دو و حتی برخی دیگر از مسئولان دولتی در دورههای بعد و نیز اکثر نمایندگان مجلس، بر آن است که نه تنها آنان در جهت ممانعت از این اقدام متفقین کاری نکردند، بلکه خودشان بهنحوی عمّال بیگانگان بودند و در نتیجه، به کمک مأمورین خود در بخشهای مختلف از جمله شهربانی و فرمانداریها این شرمساری ملی را رقم زدند.
2_3. تحلیل اوضاع اجتماعی ایران
لارودی وضعیت کشور و مردم ایران را اسفناک میخواند و وادادگی عمّال بیگانه و بسیاری از رجال مملکتی را عامل فلاکت کشور میداند و بر این باور است که راهی برای اصلاح ایران وجود ندارد. او در سراسر کتاب از سرِ یأس و درد از ایران در آن دوره، با یکی از عناوینِ «کشورِ نفرینشده»، «سرزمین ویرانشده»، «ماتمکده»، «کشور فلکزده»، «سرزمین مُردگان متحرک»، «کشور بیصاحب»، «کشور صاحبمُرده»، «قبرستان»، «خرابشده» و «مُلک بیدر و دروازه» یاد میکند. نویسنده گاه پا را فراتر از این میگذارد و به تناسب موضوع مانند یک روانشناس و جامعهشناس، به ریشهیابی مشکلات رعیت گرسنه و مفلوک ایران و نیز مظاهر فساد اخلاقی و مالی میپردازد. برای مثال او به سیستم آموزشی در مدارس میتازد که فرزندان کشور را برای زندگی در جامعه و عهدهداری معقول امور شخصی و اجتماعی آماده و تربیت نمیکند. همچنین با وجودی که خود را مسلمان و شیعۀ امام علی (ع) میداند به برخی متظاهرین دین و روحانینماهایی که مذهب و منبر را ابزار منفعتطلبی خود قرار دادهاند و نیز شاعران صوفیمسلک و به دور از واقعیات فرهنگ و جامعۀ معاصر ایران میتازد.
3. وجه هنری
در کنار گزارشها و تحلیلهای ارزنده در خاطرات لارودی آنچه این کتاب را در ردیف یکی از ارزشمندترین و خوانــدنیتـرین زنـــدگینوشـــتهای فارسی قرار داده، توانمندی نویسنده در بهکارگیری زبان و شیوۀ نوشتاری ساده و در عین حال هنرمندانه است. در ادامه، از برخی جلوههای دلنشین خاطرات او یاد میشود:
3_1. برجستگی «منِ» فردی
برخلاف عمدۀ زندگینوشتهای اولشخص، خصوصاً در آغاز دورۀ زندگینگاری مدرن ایرانیان که در آنها تمرکز اصلی نویسنده بر شرح مشاهدات بیرونی و نه بیان حالات و روحیات و عملکردهای شخصی است، حضور «منِ» فردی نویسنده در این اثر کاملاً برجسته است. به عبارت دیگر، خاطرهنامۀ لارودی برخلاف برخی خاطرهنامههای همعصر و پیش از خود، آیینهای درخشان از اوصاف، باورها، ویژگیها و عملکردهای خودِ راوی را در برابر مخاطب قرار میدهد.
3_2. برجستگی عنصر توصیف
یکی از ویژگیهای نویسنده، قدرت توصیف او از رخدادهای بیرونی و نیز حالات و احساسات درونی خود است بهنحوی که خواننده را در تجسم جزئیات پدیدهها اعم از ظاهر افراد و خُلقیات آنها، مناطق و بناها و نیز ماجراها یاری میرساند. برای مثال میتوان به تصویر دوستان شیرازی نویسنده، پاسبان مفلوک شـــیرهای در عــمــارت کــریمخــانـــی، مواجهۀ سگ فنلاندی و صاحبش و مـوقعـــیت ظــاهــری اسـارتگــاهها اشاره کرد. جز این، توان لارودی در شرح عواطف درونی خویش در صحنههایی مانند دیدار نخست با دخــتر خــردسالش در حبـس و نیز مواجهه با گداهای گرسنه و زنهای ژولیده و بدبخت دلیجان، چنان هنرمندانه و ستودنی است که بهخوبی میتواند احساسات عمیق مخاطب را با اندوه، حسرت و شرمساری با نویسنده همراه سازد.
3_3. کاربردهای هنری زبان
کاربردهای عامیانه و دوری از رسمینویسی لارودی را میتوان نقطه عطف هنر نویسندگی او دانست که به آن صمیمیت و شیرینی خاصی بخشیده است. او بهخوبی با درک حال و اقتضای کلام در خاطرهنویسی بهطور عام، و در این خاطراتِ دردناک به طور خاص توانسته با نزدیکی به مرزهای صداقت، صراحت و لطافت که هر یک بهنوعی، شرط کاسته شدن فاصلۀ مخاطب و نویسنده است، روایتهای خود را به شیوهای خودمانی و باورپذیر بیان کند. از اینرو هر چند نویسنده، تسلط خود را به زبان فارسی و بهرهمندی از ظرفیتهای آن در سنّتهای بیانی کهن اعم از شعر و نثر نشان میدهد، التزام به سادگی و نیز استفادۀ گسترده از ظرفیتهای زبان عامیانه بهویژه گویش تهران قدیم یا لهجۀ تهرانی را در عین رعایت درستی، پختگی و استواری کلام برمیگزیند. چنانکه کاربردهای این لهجه، نظیر مَثَلها و تعبیرهای زبان محاوره را میتوان یکی از ویژگیهای این خاطرات بــرشمــرد. بــرخی از این کــاربردهـا عبارتاند از:
3_3_1. انبوهی تعبیرهای عامیانه
نمونههایی از تعابیر عامیانه لارودی عمدتاً از گویش تهرانی از این قرارند: سفره کردن شکم، شهید راه قاقالیلی شدن، شاخ غول شکستن، کافی بودن برای هفت پشت، بادنجان دور قابچین، با لنگر خواندن، ننه من غریبم درآوردن، گوش شیطان کر و چشم شیطان کور بودن، نان قرض دادن، قیمه شدن، بید موله، سرکیسه کردن، درو کردن با مسلسل، افاده فروختن، موچموچ کشیدن، هوار کردن، تا پتلپورت دویدن، بُر زدن و بُرخوردن با کسی، شب پابرهنه خوابیدن، گرم بودن کله.
3_3_2. گستردگی واژگان و اصطلاحات
نمونههایی از انبوه اصطلاحات زبان محاورۀ لارودی بهویژه در گویش تهرانی از این قرار است: گربهرقصانی، واسطهتراشی، پاپوشدوزی، دَنگ و فَنگ، دَک و دنده، تَلَکهتَسمه، لِفتولیس، لِهولَوَرده، برج زهرمار، ریغونه، زیر جُلی، هَشَلهَف، لولو سَرِ خرمن، شیشَکی، فَکَسَنی، خَرپول، سرِ خر، شازدهپسر، تیتیشمامانی، از ما بهتران، آبگوشت محله، سُقُلمه، هُلُفدونی، جَنقولَکبازی و خوشرقصی. نویسنده حتی گاه اصطلاحات محلی شیرازی نظیر «اهل رم» و «سی کن» را بهکار میبرد. در همین بخش بهجاست از واژههایی یاد شود که توجه به آنها نشان میدهد در روزگار نویسنده در معنایی غیر از معنای متداول امروزیِ آن بهکار میرفتهاند؛ یا دیگر در زبان محاوره بهکار نمیآیند. از این قبیل: جامهدان (صندوق لباس)، اتاقک (سلول)، برگردان (آستر)، پیشگیر (پیشبند)، خبرکِشی (خبر بردن و خبر آوردن) و پُفنم (آب دهان). همچنین نظر به مطالعات لارودی و احاطۀ علمی او بر فرهنگ غربی و عمدتاً زبان فرانسه، واژههای غیرفارسی، اغلب با تلفظ فرانسوی آن در این اثر کم نیستند؛ نظیر انتلیجنت، گراور شدن، اریستوکراسی، پلوتوکراسی، ماژور، دیریژابل، ستاسیون، دزنفکسیون، سیویل، پارابلوم، آتاشه، دیکسیونر و پرنسیپ.
3_3_3. فراوانی ضرب المثلها
یکی از ویژگیهای هنری زبان لارودی که آن را تا سطح اثری ادبی ارتقا داده، کثرت استفاده از مثَلها چه در سنّت ادبی قدیم و چه زبان عامیانۀ معاصر عمدتاً با گویش تهرانی است. برخی از آنها از این قرارند: از مرغ هوا تخم دزدیدن، بیضه دستمال زدن، یاسین به گوش خر خواندن، آهن سرد کوبیدن، سر گاو به خمره نرفتن، از نمد کلاه برداشتن، سر آوردن به پاسخ کلاه خواستن، با کسی جوال رفتن، در و چهارچوبه به هم انداختن، شاخ خود را بند کردن یا چسباندن، نام زنگی را برعکس کافور نهادن، ایز را به گربه گم کردن، از خر شیطان پیاده شدن، ماستها را کیسه کردن، دندان طمع کشیدن، خر کریم را بغل کردن، حب جیم خوردن، سگ صاحبش را نشناختن، از پاپ کاتولیکتر شدن، خر آوردن و معرکه بار کردن و باد در آستین انداختن.
3_3_4. فراگیری لحن طنز و طعنه
ویژگی دیگر زبان نویسنده، به لحن خاص او مربوط میشود که در آن، به فراوانی از جملات و تعبیرات طنزآمیز و ریشخندگونه بهره برده و همین، بر شیرینی و ملاحت نثر او افزوده است. برای مثال، در شایعترین کاربرد، او با طعنهای به مفهوم سیاسی «متفقین» در ایران و نیز «اتحاد سهگانه»، بهوفور عباراتی نظیر «دوستان ما!» و «دوستانِ زورکی»، «متفقین عزیز و مهربان ما!» و «متفقین ارجمند و گرامی» را بهکار برده است. نمونه های دیگری از این کاربردها از این قرارند:
چند روزی از طریق ناوهکشی و آجررسانی، نان خود را از آجر و سنگ به سنگک تبدیل نمود. (ص ۴۵)
با دستهای پینه بستۀ خود در داخل بادیه های مس به جست و جوی نخود و سیب زمینی و استخوان و احیاناً گوشت و غضروف پرداخت و رمق محتویات ظروفی را که قبلاً تجزیه شده و از هفتخوان گذشته بود به این ترتیب گرفت. (ص ۳۴) از آن جهت به ریاست این میسیون تعیین گردید که در آبِ «تایمز» تعمید یافته و هدف اساسی او اطاعت اوامر معلّمین عزیز بود نه تأمین آسایش ما! (ص ۲۲۷)
3_3_5. ظرافت در کاربرد آرایه های ادبی
نویسنده در عین آنکه بنا ندارد آرایههای ادبی پیچیده و تعبیرات دشوار بهکار برد، گاه از برخی آرایههای عمدتاً معنوی نظیر تشبیه، استعاره، تلمیح و کنایه در شیوهای ساده و خودمانی و بهنحوی جاری در جان کلام _ و نه مصنوعی و زاید_ بهره گرفته است. نمونههای این کاربرد چنیناند:
دودکشهای کارخانهها رو به آسمان مشغول چپق کشیدن هستند. (ص۱۳۱)
کتابها را بهدقت و با ورقشماری معاینه کردند. (ص۲۴)
سربازی که سوارکار بود، عکس زنش را که یک نی قلیان واقعی و بسیار بدترکیب و مومیاییاندام بود به من نشان داد. (ص ۱۴۵)
قوامالدوله ترکستان را به همسایه میبخشد، نفت را به خال هندو. (ص ۲۰)
به من میگفتند تو بر علیه امنیت کشوری معارضه کردهای که سربازان هفتاد و دو ملّت از سیاه و سفید و سرخ و زرد در آن آزادانه بدون هیچگونه مانع و رادعی مرتکب هر عمل خلاف و هر نوع تعدی و تجاوزی میشدند. (ص ۴۲)
پینوشت
مفصل ترین منبع دست اول در این موضوع، اثر پیش رو از نورالله لارودی است. اما دفترچهای حاوی خاطرات و دستنوشتههای محمدرضا خلعتبری، یکی از زندانیان گرفتار و محبوس این رویداد نیز بعدها توسط فرزندش انوشیروان، به همراه یادداشتها و اطلاعاتی از همبندان وی تنظیم و منتشر شد. (رک: خلعتبری، انوشیروان (1385) محبوسین متفقین در ایران (۱۳۲۲ - ۱۳۲۴)، با همکاری مصطفی شمسا، تهران: اهورا) همچنین ابراهیم دهگان، مورخ و نویسنده و از مشاهیر شهر اراک، در کارنامه یا دو بخش دیگر از تاریخ اراک که به بیان برخی وقایع شهرستان اراک از سال 1271 تا زمان نگارش اختصاص دارد، طی چند صفحه و نه چندان مفصل، از موضوع بازداشت چندین ایرانی و بازداشتگاههای انگلیسیها در اراک یاد کرده است. (برای اطلاعات بیشتر، رک: فهرست منابع)
رک: فهرست منابع.
رک: محمود، شروین (1374) دولت مستعجل: دکتر محمد مصدق - آیتالله کاشانی. تهران: علمی. گفتنی است خاطرات دکتر شروین همچنین بار دیگر با عنوانِ خاطرات دکتر محمود شروین توسط مرکز اسناد و انقلاب اسلامی در سال ۱۳۸۴ منتشر شد.
رک: خلعتبری، انوشیروان (1385) محبوسین متفقین در ایران (۱۳۲۲ - ۱۳۲۴). با همکاری مصطفی شمسا. تهران: اهورا.
رک: متین دفتری، احمد (1370) خاطرات یک نخستوزیر (دکتر احمد متین دفتری). نویسنده باقر عاقلی. تهران: علمی.
رک: شریفامامی، جعفر (1387) خاطرات جعفر شریفامامی نخستوزیر (۱۳۴۰ - ۱۳۳۹ و۱۳۷۵). ویراستار حبیب لاجوردی. تهران: صفحهسفید.
رک: تفضلی، جهانگیر (1376) خاطرات جهانگیر تفضلی. به کوشش یعقوب توکلی، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزۀ هنری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی.
رک: وحیدنیا، سیفالله (1369) خاطرات و اسناد؛ مجموعهای از خاطرات خاطرهنویسان نخبه و عکسها و اسناد معتبر، ج ۳، تهران: وحیدنیا.
رک: کاشانی، محمود (1386) آیتالله کاشانی به روایت اسناد و خاطرات. تدوین محمود کاشانی. 2 ج، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
رک: کمال، عزیزالله (1361) گوشهای از خاطرات. [بیجا]: مطبوعات (چاپخانه).
لطفالله نگران لارودی، در سال 1319 فرمانده وقت پادگان نظامی کلات، و همزمان با نگارش این خاطرات، با درجۀ سرگردی، معاون هنگ ژاندارمری شیراز بوده است.
تنها چاپ باقی مانده از این کتاب، گویا همان چاپ نخست، فاقد نام ناشر و سال نشر است.
چند چاپ از این کتاب مربوط به سالهای ۱۳۵۰، ۱۳۶۳ از سوی نشر پروین و نیز ۱۳۸۰ از سوی نشر افسون به ملاحظه درآمد.
این اثر سپس بارها و به ترتیب در سالهای ۱۳۶۹، ۱۳۷۹، ۱۳۸۱، ۱۳۸۸، ۱۳۹۱، ۱۳۹۲، ۱۳۹۵، 1398 از سوی انتشارات ایران زمین، فرزانهسازان، دنیای کتاب، قصه پرداز، کتاب پارسه، آدینه سبز، آتیسا، هلال نقرهای و آسمان علم منتشر شد.
گویا لارودی سه کتاب دیگر به نامهای قهرمان گمنام، شیدا و مجموعه نوولهای سرگذشتها نیز به نگارش درآورده است. از آنجا که به رغم جستجو، اثری از آنها دستیاب نشد، به درج اطلاعاتِ نه چندان مورد اطمینانِ آنها در این پاورقی اکتفا گردید.
اما به رغم اهمیت و جذابیت، خاطرات او هرگز دوباره به چاپ نرسید. راقم این سطور مدتی پیش، در پی جستجو برای یافتن زندگینوشتهای اولشخص فارسی برای تهیه «شناختنامه خاطرات ایرانیان (دوره قاجار و پهلوی)»، با ملاحظۀ این اثر در چاپی نهچندان زیبنده و درخور، تلاش برای انتشار دوباره این اثر را به همراه نتایج تحقیقات و توضیحات لازم آغاز کرد که حاصل آن آمادۀ انتشار است.
چنانکه میبینیم لارودی متأثر از تلقی رایج در جامعه از سوی انگلیسیها، در عنوان و سراسر کتاب، اصطلاحِ «بازداشت» و مشتقات آن را در بیان این رویداد به کار برده است.
برای اطلاعات بیشتر دربارۀ خاطره نامه و انواع آن در سنّت زندگینوشتهای فارسی، رک: شمشیرگرها، محبوبه (1400) «خاطرهنامههای فارسی؛ گونهای رایج در میان زندگی نوشتهای شخصی خاطرهسرشت»، جستارهای نوین ادبی، شمارۀ 213، تابستان، صص 77-103.
رک: طبری، احسان، شکنجههای رضاخان قلدر: یادداشتهای زندان. [بیجا]: [بینا]؛ بقیعی، غلامحسین، مسئلۀ شکنجه. شیراز: مصطفوی، ۱۳۵۸. دشتی، علی، ایام محبس: بانضمام یادداشتهای جدید نویسنده دربارۀ: سومین دوره حبس خود در سالهای ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵. [تهران]: صفیعلیشاه، 1315.
منابع و مآخذ
دهگان، ابراهیم (۱۳۴۵) کارنامه یا دو بخش دیگر از تاریخ اراک، [بیجا]: [بینا].
راعیگلوجه، سجاد (1395) «تحلیل تاریخی علت بازداشت و تبعید ایرانیان توسط متفقین در دوره اشغال: شهریور 1320- شهریور 1324»، تاریخ اسلام و ایران، سال 26، دورۀ جدید، شمارۀ 29، پیاپی 119، بهار، صص 39-62.
ساداتبیدگلی، سیدمحمود؛ مرادینیا، محمدجواد (1399) «تحلیل مؤلفههای تبعید تبعیدیان جنگ جهانی دوم»، مطالعات تاریخی جنگ، دورۀ چهارم، شمارۀ 3، پیاپی 13، پاییز 1399، صص 75-100.
لارودی، نورالله (۱۳۳۸) نابغه شرق (خورشید بیغروب): سرگذشت خطیر دوران جوانی شرفالملک، حجةالحق، شیخالرئیس پزشک و وزیر ابوعلی سینا، [تهران]: پروین.
لارودی، نورالله (1369) نادر پسر شمشیر، تهران: ایران زمین.
لارودی، نورالله (بیتا) یادگارهای جوانی، [تهران]: بیتا.