یادداشت

نوشتار مشارکتی راهبردها و فعالیت‌های با هم‌نویسی مؤثر1 لورلی لینگارد2 ترجمۀ سحر محمداسماعیل‌زاده

پژوهش در ادبیات پایداری

مقدمه

معمولاً نوشتار علمی کاری انفــرادی نیست؛ پژوهشگر مـــانـــند رمــاننــویـس عـمل نمیکند چرا که رماننویس به تنهایی به امید گرفتن الهاماتی یک شب زمستانی طولانی را تا به سحر، پشت لپ تاپ خود مینشیند. اما برخلاف او، نویسنده پژوهش به ندرت به تنهایی معمار متنی است که او خلق میکند. او تنها پشت میزش مینشیند، اما به تنهایی نمینویسد. او به نمایندگی از گروهی از همکاران مینویسد. اگرچه ممکن است بخاطر اینکه آنها هنوز در رختخواب گرم خود خوابیدهاند و او همچنان در نور کمرنگ صبحگاهی نشسته است، کمی رنجیده باشد. ولی حس انزوای او موقتی است. چراکه دقیقاً در همان زمان که چند ایمیل را دریافت میکند، آن احساس انزوا از بین میرود و هر یک از ایمیلها بازخورد منحصر به فردی از کار را ارائه میدهد و باعث ویرایش پیشنویس او میشود.



نوشتن بهصورت اشتراکی میتواند بهترین و یا بدترین حالت نگارش را داشته باشد در بهترین حالت، کاری بسیار ارزشمند صورت میگیرد؛ همکاران الهامها و ایدههای خود را در مورد آن نگارش ادبی روی هم میگذارند و با بحث دقیق و متفکرانه در مورد ایدههای یکدیگر سطح نگارش را ارتقا میدهند. آنها بارها متن را بازسازی میکنند و تار و پود آن را بهطور دقیق بههم پیوند میدهند. در بدترین حالت، کاری بسیار خستهکننده است. همکاران ایدههای نامنسجم را به اشتراک میگذارند و هر یک میکوشند نگارش را به سمت و سویی بکشانند که آن را پیچیدهتر و یا ضعیفتر
می
کند.

آنها متنی فرانکن اشتاینگونه[3] میسازند که به هم دوخته شده است. بنابراین پیشبرد نویسندگیِ مشترک، حرفهای پیچیده است و منابع بسیاری وجود دارد که به ساختار پژوهش مشارکتی کمک و از آن حمایت میکند. افزون بر دغدغههای حرفۀ نویسندگی به نوشتار مشارکتی چندان توجهی نمیشود. قسمتهای آتی به شما کمک خواهد کرد تا روابط نوشتاری رضایتبخش و مؤثری را در گروه تحقیقاتی خود بپرورانید.

 

راهبردهایی برای نوشتار مشارکتی

نوشتار مشارکتی فرایندی تکراری و اجتماعی است که یک گروه با هدفی مشترک بدان میپردازند. این گروه در طی خلق یک اثر مشترک با هم تبادل نظر میکنند، هماهنگ میشوند و ارتباط برقرار میکنند. نوشتار مشارکتی میتواند راهبردهای متفاوت زیادی را دنبال کند، اما در این میان پنج راهبرد بسیار رایج است. این راهبردها عبارتند از:

نوشتن یکی برای همه

نوشتن به ترتیب پشت سر هم

نوشتن همه به موازات هم

نوشتن در واکنش با هم

نوشتن چندروشی.

هریک از این راهبردها، رویکردی متفاوت برای هماهنگ کردن کار نوشتن در گروه ارائه میدهند، و هر یک برای بافتهای مشارکتی متفاوت مناسب هستند. در ادامه به بررسی هر یک از این راهبردها پرداخته میشود.

«نوشتن یکی برای همه»: این نوع نوشتار زمانی رخ میدهد که یک نفر از طرف گروه بنویسد. این راهکار زمانی مناسب است که کار نوشتن ساده و خطرپذیری آن، اندک باشد. مثلاً بسیاری از گروههای مشارکتی یک نویسندۀ واحد دارند که او در توصیف مناظرات گروه در جلسۀ پژوهش، گزارشی تحلیلی مینویسد.

«نوشتن یکی برای همه»: انسجام و بهرهوری را به ارمغان میآورد و میتواند ساختار توافق یا تجدید نظر را محدود کند، مگر اینکه به صراحت در مجموعۀ اثر از چند و چون این ساختار سخن به میان آمده باشد. بنابراین، بهتر است گروههایی از آن استفاده نمایند که درک مشترکی از نوشتن داشته باشند. این نوشتار در عین حال میتواند راهی مؤثر و کمهزینه بهمنظور نگارش اولین پیشنویس قابل درک برای گروه باشد که با استفاده از راهبردهای نوشتاری دیگر دستخوش تکرار خواهد شد. نگارش اولین پیشنویس به هیچروی کار آسانی نیست، اما زمانی که هدف انجام کار مشترک بهمنظور خلق اثری باشد آنگاه «یکی برای همه» بهدرستی معنا مییابد.

«نوشتن به ترتیب پشت سر هم»:

این نوع نوشتار زمانی رخ میدهد که یک نفر نوشتن را شروع میکند و تا جایی پیش میبرد و پس از آن ادامۀ نوشتن را به نفر بعدی محوّل مینماید. این نوع نوشتار برای گروههایی مفید است که بهصورت ناهمزمان کار میکنند و اغلب یکدیگر را نمیبینند و در این میان زیرساختهای اشتراکی اسناد نقش اصلی را در تحقق موفقیت در این نوع نوشتار دارد و باعث میشود متن را بهخوبی درک کنیم. برای مثال، این روش امکان هماهنگی مستقیم کار تقسیمشده را فراهم میکند. ممکن است این ترتیب هدفمند باشد: مثلاً نویسندۀ اصلی مقدمه را بنویسد، سپس دستیار پژوهشی روشها را بنویسد و پس از آن سومین نفر از گروه نتایج را بهرشتۀ تحریر درآورد و در هر بخش، نوشته به نویسندۀ اصلی بازگردد تا او بحث را تکمیل نماید. با این حال در عمل، ترتیب مطالب اغلب بهصورت تصادفی است و نویسندگان هر زمانی که بتوانند به قسمتهای مربوط به خود
می
پردازند.

«نوشتن به ترتیب پشت سر هم»: با چالشهایی نیز مواجه است:

الف) تعامل اجتماعی اندک،

ب) عوامل کندکنندۀ مربوط به کار یک نفره،

ج) انسجام نداشتن متن به دلیل ناسازگاری ایدههای مختلف،

د) کنترل کیفیت مطالب نوشته شده به صورت تصادفی و سایر موارد از جمله چالشهایی است که موجب کاهش انسجام اثر و نگارش میشود، و گروهها در جلسات اولیه باید به این چالشها رسیدگی کنند. این جلسات بهمنظور بیان واضح وظایف نوشتن و همچنین بحث پیرامون حوزههایی که بالقوه با هم همپوشانی و یا تعارض دارند، برگزار میشود. افزون بر این، توافق درمورد روند اصلی نگارش مهم است و اینکه چگونه این روند میخواهد در تمام بخشها ادامه یابد. همچنین رویکرد مشترک برای اصول سبک نوشتار، مانند روایت اول یا سوم شخص در داستان و ساختار وجه معلوم یا مجهول در نوشتار نیز مهم است. انسجام نیز با تعیین یک نویسندۀ اصلی بهبود می یابد؛ او کسی است که بر این ترتیب نظارت میکند و مسئولیت یکپارچگی متن را بر عهده میگیرد. نویسندۀ اصلی باید اختیار کامل داشته باشد تا بتواند این نقش را با موفقیت به سرانجام برساند.

«نوشتن همه به موازات هم»:

به این صورت است که کار نویسندگی را به واحدهای مجزا تقسیم و نویسندگان بهطور همزمان و نه متوالی و نه بهترتیب کار میکنند. این روش در صورتی که وظیفۀ نوشتن بهسادگی قابل تقسیم است و بخشهای جداگانه به هم وابسته نیستند، بهخوبی عمل میکند؛ چرا که در این روش بازدهی و استقلال نویسنده بیشتر از روش «نوشتن به ترتیب پشت سر هم» میباشد. «نوشتن همه به موازات هم» میتواند خروجی سریع و با حجم بالایی داشته باشد. این روش زمانی بسیار مؤثر است که تقسیمات کاری، اختیاری نباشد، بلکه بر اساس تخصص اصلی هر نویسنده برنامهریزی شده باشد. مثلاً ممکن است روششناس یک گروه تحقیقاتی اولین پیشنویس بخش روشها را بنویسد. در حالی که یکی از اعضای گروه که در حوزۀ تولید محتوا مهارت دارد، نوشتن بخش پیشینۀ پژوهش را برعهده بگیرد. اصلیترین چالش «نوشتار همه به موازات هم» این است که هر یک از نویسندگان هنگام نوشتن بخشِ خود نسبت به نوشتۀ دیگر نویسندگان اشراف ندارد، و این میتواند منجر به نگارش مطالب حشو و متناقض شود. بهمنظور کاهش این نقیصه «موازینویسی» باید از قبل دقیقاً برنامهریزی شود و طرح کلی نوشتار از چگونگی ارتباط اجزا با یکدیگر تا چشمانداز مشترک مخاطب، هدف نگارش متن و همچنین فرآیند رفع اختلافات سبکی در آن مشخص باشد.

«نوشتن همه در واکنش با هم»:

وقتی محققان همزمان با هم سندی را خلق می‌‌‌کنند که بدون برنامهریزی قبلی و هماهنگی صریح با تغییرات یکدیگر سازگار می‌‌شوند، آنها از روش «نوشتن همه در واکنش با هم» استفاده میکنند. برای مثال، تصور کنید که شما اولین پیشنویس یک مقاله را می‌‌نویسید و همزمان برای همکاران نویسندۀ خود میفرستید تا آن را بررسی کنند و به شما پاسخ دهند. آنها ممکن است بهطور همزمان مقالۀ شما را ویرایش کنند و ویرایشهای آنها ممکن است با یکدیگر و یا با متن شما موافق یا در تضاد باشد. همچنین ممکن است بهدقت متن را بررسی کنند یا با نگاهی گذرا و سرسری از روی آن گذشته باشند. یک مزیت نوشتار اشتراکی به روش «همه در واکنش با هم» این است که این است که همه نویسندگان با بیان روان و خلاقانه خود بر حمایت از کار اجماع نظر داشته باشند. همچنین میتواند بحث برانگیز بوده و امکان ظهور معانی نو و غیر منتظره را فراهم کند.

البته در این میان نمیتوان معایب اینگونه نوشتار را نادیده گرفـــت. مهمتریـــن معـــایب نــوشتار «همه در واکنش» از این قرار است: هماهنگی در این روش محدود است، متن این ظرفیت را دارد که سیری بینظم و آشفته داشته باشد و بهدلیل همزمانی در نوشتن، مشکلاتی با نسخۀ کنترل بهوجود آید و برای بیشتر نویسندگان تازهکار و غیرحرفهای گروه تجربه‌‌‌ای ناخوشایند و پرتلاطم ایجاد کند. از این رو این نوع نوشتار در گروههای کوچک و غیر سلسلهمراتبی بهترین کارآیی را دارد؛ گروههایی که همۀ اعضا در آن برای بیان نظرات و عقاید خود احساس راحتی و امنیت میکنند. وقتی چنین شرایطی بهوجود آید این روش میتواند برای گروههای بینرشتهای روشی قدرتمند باشد که مفاهیم جدید را فراتر از مرزهای تفکر تأدیبی و انضباطی متعارف خلق می‌‌‌کنند.

«نوشتار چندروشی یا ترکیبی»:


بسیاری از گروه‌‌های پژوهشی ترکیبی از این روشها را در طول یک طرح نوشتاری بهکار میبرند که به آن «نوشتار چندروشی یا ترکیبی» میگویند. بهعنوان مثال، یک دانشجوی کارشناسی ارشد ممکن است اولین پیشنویس پژوهش خود را به روش «یکی برای همه» بنویسد که بعدتر بهترتیب توسط اعضای گروه بررسی شود. این بررسی به دو صورت است: اگر برنامۀ کاری آنها اجازه دهد (هریک بهصورت تصادفی) یا در یک ترتیب از پیش برنامهریزی شده (هریک بهترتیب هدفمند) اتفاق میافتد. سپس بازبینی‌‌‌ها را خود دانشجو به روش «یکی برای همه» انجام میدهد و پس از آن هر یک از اعضای گروه نسخۀ بازبینی شدۀ مربوط به تخصص خود را بهدقت بررسی میکند؛ یعنی به روش «همه به موازات هم». ممکن است همۀ اعضای گروه بهصورت همزمان، در بخش اسناد گوگل[9] یا با ارسال تعداد بسیار زیادی ایمیل چکیده را بنویسند که اغلب ساعتها قبل از آخرین فرصت ارائۀ کنفرانس انجام میشود. این روش به کاهش تعداد کلمات و اولویتبندی پیامهای کلیدی کمک میکند (روش همه در واکنش). تضمین اینکه همۀ نویسندگان قادر به استفاده از تکنولوژیهایی هستند که از فرآیند اشتراکی حمایت میکند بسیار حیاتی است. این پنج روش چارچوبی برای تفکر انتقادی در مورد شیوه‌‌‌های نوشتار اشتراکی شما ارائه میدهد.

این سؤالات را از خود بپرسید:

گروه ما از چه روشهایی استفاده میکند؟

آیا روش‌‌‌های ما هدفمندند و بر اساس ماهیت گروه و نیازهای پروژه انتخاب شدهاند، یا تصادفیاند؟

آیا در مورد چگونگی هماهنگ کردن کار با هم گفتگو میکنیم یا هر یک بهطور ضمنی هر دفعه همان روش را به اجرا درمیآوریم؟

آیا ما به گونه‌‌‌ای روشها را بهکار میبریم که قابلیتهای آنها را به حداکثر و چالشهایشان را به حداقل برساند؟

آیا ما از تکنولوژی برای پشتیبانی از فعالیت‌‌‌های اشتراکی بهدرستی استفاده میکنیم؟

صریح و هدفمند بودن راهبردهای نوشتار اشتراکی به گروه شما کمک میکند تا قابلیتهای منحصر به فرد آن را افزایش و چالش‌‌‌هایش را کاهش دهید.

 

فعالیت‌‌‌های نوشتن مشارکتی

نویسندگی اشتراکی کاری بیش از یک نویسندگی است. نویسندگان پژوهشگر، پنج فعالیت اصلی را بیان میکنند:

طوفان فکری

مفهومسازی

ترسیم طرح

پیشنویس

مرور، بازنگری و ویرایش.

در «طوفان فکری»، گروه نویسندگی فهرستی از ایدههای بالقوه برای نگارش مقاله ارائه میکند. آنها از طریق گفتگو موارد زیر را بررسی مینمایند:

چطور باید یافتهها را به بهترین شکل نشان داد؟

چه چیزی دربارۀ این یافتهها و سؤال تحقیق بیان میشود؟

چه موضوعهای اصلی برای یک بحث قانعکننده ایجاد میشود؟

آن متن چه مباحثی را به پیشینۀ پژوهش پیوند میزند؟

طوفان فکری زمانی شروع میشود که جمعآوری و تحلیل دادهها هنوز در جریان است، بهویژه در تحقیق کیفی که از روش نمونهگیری نظری استفاده میشود.

فعالیت «مفهوم‌‌‌سازی»، ادغام و اولویتبندی ایدههای طوفان فکری را در برمیگیرد تا موضوع اصلی نوشتار را بیان کند. بعضی از این ایده‌‌‌ها چون خیلی کامل نیستند و به هدف اصلی مطالعه ربطی ندارند، کنار گذاشته میشوند. هدف اصلی مطالعه در جریان تحلیل و خوانش پیشینه‌‌‌های پژوهش نظری و تجربی مرتبط دنبال میشوند. هر گاه مطالعهای بیش از یک داستان را ایجاد کند، فرآیند مفهوم‌‌‌سازی نیز باید ترتیب نوشتههای مختلف باشد و مخاطبان آن را در نظر گیرد: اینکه کدام موضوع باید اول گفته شود؟ و آن موضوع برای چه کسی نقل میشود؟

زمانی که داستان مفهومسازی شود، «ترسیم طرح» با جزئیات تـــوضیـــح میدهــد که چطــور این داستان در سرتاسر بخشهای نوشتۀ پژوهشی آشکار میشود:

چه چیزی باید در مقدمه مطرح شود و چه چیزی غیرضروری است و نیازی به بیان شدن ندارد؟

بخش روشها تا چه اندازه باید به جزئیات بپردازد؟

کدام نتایج باید ذکر شوند و ترتیب آنها به چه صورت باید باشد؟

چطور ایده‌‌‌های مطرح شده در مقدمه در بخش بحث و نتیجهگیری بسط پیدا میکنند؟

ترسیم طرح، فعالیتی است انفرادی تا کار اشتراکی، با این حال اگر یک نویسنده در ترسیم طرح پیشتاز شود، این فرآیند باید برای دیگر اعضا نیز قابل مشاهده باشد. یک راه برای افزایش بهره‌‌‌وری فرآیند نوشتن این است که در مورد طرح کلی در گروه گفتگو کنیم و سپس آن طرح را که نویسندۀ اصلی خلق کرده، مرور نماییم.

در تهیۀ «پیشنویس»، بخشهای مطرح شده به جملات، پاراگرافها و استدلالها تبدیل میشوند. در زمان ایجاد یک برنامۀ واقعی برای این فعالیت به نظر میرسد این طرح است که تمام نوشتار را میچیند، ولی از اهمیت جزئیات نباید غافل شد:

آیا پیشینۀ پژوهش بهترتیب زمانی نوشته شده یا بر اساس نقطه نظرات موجود در گفتگوی علمی حاضر بیان شده است؟

چارچوب نظری چه مقدار باید در مقدمه ارائه شود؟

روشها چقدر باید دقیق باشند و توازن مناسب بین توصیف و توجیه چیست؟

نتایج اصلی چگونه باید توضیح داده شود؟

کدام دادهها باید بهصورت جدول، شکل، ترسیم و بیان نقل قول ظاهر شوند؟

چگونه خط اصلی داستان ورای خلاصۀ نتایج و محدودیتها در بخش بحث، بسط داده میشود؟

در حقیقت زمانی که پیچیدگی نوشتاری پیشنویس اولیه را تصدیق میکنید، به این نکته پیمیبرید که قطعهقطعه نوشتن بخشهای متن معقولتر به نظر میرسد. به عنوان مثال روشها و نتایج جفتسازی و همچنین مقدمه و بحث را در نظر بگیرید، این بخشها به ترتیب سیر مطالعه و نوشتار را بیان میکنند.

«مرور، بازنگری و ویرایش» معمولاً به صورت چرخهای رخ میدهند. در بخش مرور، تمام اعضا پیشنویس مطالب را میخوانند و بازخورد خود را شفاهی، از طریق ایمیل یا در خود متن بهصورت کامنت ارائه میدهند. در حالت ایدهآل، «مرور»، فعالیتی هدایت شده است که در آن از اعضای گروه خواسته میشود تا در فرآیند نوشتن در نقاط مشخص روی مسائل خاص تمرکز کنند. «بازنگری»، بررسی دقیق، اولویتبندی و ادغام بازخورد اعضای گروه نسبت به نوشته است. چرخههای مرور و بازنگری تا زمانی که متن اساساً کامل، منسجم و از نظر بلاغی مؤثر شود، ادامه مییابد. «ویرایش»، بازبینیهایی در سطح خرد است که سبک، دستور زبان و جریان نوشتار را در برمیگیرد و ممکن است قسمتهای کاملشده را جداگانه، یا تمام اثر را بهصورت یکپارچه فرا بگیرد. ممکن است ویرایش در این سطح فعالیتی باشد که یک نویسنده از گروه آن را به عهده گرفته است تا خوانش نوشتار بهنحوی نباشد که گویی چندین نفر
آن را نوشته
اند.

این فعالیت‌‌‌های نوشتار اشتراکی پویا و تکراری هستند. گاهی موضوع اصلی پس از یک نوبت مرور اصولی، نیاز به بازبینی دارد. مرور ممکن است به بازنگری تبدیل شود یا ممکن است بعضی قسمت‌‌‌های تکمیلشده ویرایش شوند، در حالی که بقیۀ قسمتها همچنان در حال بررسی میباشند. بههمین دلیل، همکاری موفق مستلزم پرورش درکی مشترک است از اینکه کدام فعالیت در هر زمان به عهده گرفته میشود. آیا طوفان فکری شما تمام شده است؟ روی یک مفهوم‌‌‌سازی توافق شده و اکنون برای طرح کلی نوشتار آماده است؟ اگر یک نویسنده چنین فکر کند ولی نویسندۀ دیگر همچنان در حالت طوفان فکری به‌‌‌سر ببرد، این رویداد میتواند مانع پیشرفت شود. آیا برخی از نویسندگان در سطح ویرایش خرد، بازخورد مرور خود را ارائه میدهند، در حالی که دیگر نویسندگان با مفهومسازی داستان در پیشنویس دست و پنجه نرم میکنند؟ آیا مرور یک پیش‌‌‌نویس «یکی برای همه» به بازنگری «همه در واکنش با هم» تبدیل میشود؟ سخن گفتن از فعالیتهای گوناگونی که در نویسندگی اشتراکی درگیر هستند، می‌‌‌تواند به تشخیص و رفع چنین سوگیریهای مختلفی نسبت به کار کمک کند و به خاطر داشته باشید که این فعالیت‌‌‌ها «خنثی» نیستند. آنها در شرایط پویایی بینفردی در گروه پژوهشی رخ میدهند. همکاران هنگامی که با فعالیتهای مختلف مربوط به نویسندگی کار میکنند، حوزۀ فکری را علامتگذاری میکنند، مدعی آن میشوند و از این حوزه دفاع مینمایند و همچنین آن را مجدد ترسیم میکنند. توجه به قانون قلمروخواهی در سرتاسر فرآیند نوشتن می‌‌‌تواند به شما کمک کند تا بهجای منحرف شدن از مسیر اصلی روی نقاط تنش تمرکز کنید که خود موجب می‌‌‌شود تا فرصت بهتری برای ایجاد تفکری نافذ بهدست آید.

این هفت فعالیت بسته به نوع طرح نوشتار، تأکید و توجه گوناگونی را دریافت میکنند. بعضی از نتایج که صریحاً موضوع اصلی را تعیین میکنند، نیاز به ایجاد طوفان فکری را کم‌‌‌رنگ مینمایند. برخی از مفهومسازیها آنقدر دقیقاند که با وجود آنها میتوان طرح کلی را جزئیتر بیان کرد. بعضی از نویسندگان همانطور که پیش میروند، ویرایش نیز میکنند که باعث میشود آن ویرایش در انتها خیلی مفصل نباشد. ارزش شناخت این فعالیت‌‌‌ها این است که در مورد فرآیند طرحهای خود تأمل کنید:

آیا گروه نویسندگی تمایل دارد از برخی از این مراحل مانند «ترسیمِ طرح» چشمپوشی کند؟ و چه تأثیری دارد؟

آیا بعضی از اعضای گروه نویسندگی (نه همۀ آنها) برای انجام برخی از فعالیتها مانند «مرور» تعهد دارند؟

در هر گروه یک نویسنده عمدتاً درگیر همۀ فعالیتها نمیشود. اما درجاتی از مشارکت در همۀ فعالیتهای نویسندگی، همکاری رضایتبخش و مؤثرتری را بهوجود میآورد. مثلاً اعضای گروهی که فعالیتهای طوفان فکری و مفهومسازی را انجام نمیدهند ممکن است بهاشتباه در بخش مرور و بازنگری پیشنویسهای خود، موضوع اصلی نوشتار را بیان کنند، در حالی که گروه قصد داشته در نوشتاری دیگر در مورد آن بحث کند. وقتی چنین تنشهایی در نویسندگی میان همکارانی که در همۀ فعالیتها مشارکت دارند پیش بیاید، آنها زمانهای خاصی برای مرور تصمیمات قبلی و شاید مفهومسازی مجدد تعیین میکنند. به هر حال، وقتی چنین اتفاقی به این دلیل رخ میدهد که بعضی از همکاران از فعالیتهای قبلی آگاهی ندارند، ممکن است موجب ناامیدی آنان شود و یا به روند پژوهش آسیب رساند.

 

نتیجهگیری

به‌‌‌منظور اینکه همکاری پژوهشی شما در نویسندگی مشارکتی به اوج موفقیت خود برسد، لازم است «نوشتن» را به فعالیت‌‌‌‌های تشکیلدهندۀ آن تقسیم کنید و برای هماهنگی در مورد استفاده از راهبردها با هم به توافق برسید.

 

منابع

Bennett LM، Gadlin H، Levine_Finley S. Collaboration and teamscience: afieldguide.

 Bethesda: «ational Institutesof». Health. 2010. 2. Berndt AE. Developing collaborative research agreements. JEmergNurs. 2011; 37:497 8. 3. Lowry PB، Curtis A.

 Lowry MR Building a taxonomy and nomenclature of collaborative writing to improve interdisciplinary research and practice. J Bus Commun. 2004;41:6699.

Ede L، Lunsford A. Singular texts / plural authors: perspectives on collaborative writing. Carbondale، IL: Southern. Illinois: UniversityPress; 1990.

Sharples M، Pemberton L. Representing writing: external representations and the writing process. In: Holt P، WilliamsN، editors. Computers andwriting: state of the art. Oxford،UK: Intellect. : KluwerAcademic; 1992.

Lingard L. Does your discussion realize its potential? PerspectMedEduc. 2017; 6:344 6.

Lingard L، Watling C. Its a story، not a study: writing an effective researchpaper. AcadMed 2016; 91: e12.

Larsen_Ledet I، Korsgaard H. Territorial functioning in collaborative writing: fragmented exchanges and common outcomes. Comput Supported Coop Work. 2019; 28:391 433.