معرفی کتاب

تأملی بر محتوای کتاب «تأملی بر روش‌شناسی پژوهش در حوزۀ دفاع مقدس» جعفر گلشن روغنی

پژوهش در ادبیات پایداری

1.      بدون تردید در بیان و نگارش و انتشار هر سخن و مطلبی در قالبهای مختلف همچون مقاله و کتاب، نخستین پرسشی که حائز اهمیت است و مطرح میشود این است که محتوای آن چه اهمیتی دارد و چه پرسش یا پرسشهایی را پاسخ میدهد؛ چه مسئله یا مسائلی را حل میکند و در چه زمینهای ما را یاری میرساند؛ در واقع پرسیده میشود که چرا و به چه دلیل این سخن و نوشته به نگارش درآمد و انتشار یافت و به چه کار میآید.


2.      بر این اساس اگر بتوان برای این پرسش یا پرسشهای اساسی پاسخ خوب و مناسب و منطقی ارائه کرد، کاملاً درخواهیم یافت که تا چه میزان حضور آن سخن یا نوشته ضرورت داشته است. آنگاه میتوان ارزش آن را سنجید، برایش نمره تعیین کرد و جایگاهش را در گسترۀ دانش مربوطه مشخص نمود. در باب کتابهای تحقیقی و پژوهشی از یک سو و کتابهای نظری و تئوریک علمی از سوی دیگر طرح این پرسش یا پرسشها و در نتیجه پاسخگویی به آنها اهمیت بیشتری مییابد. زیرا اینگونه آثار تخصصیاند و مخاطبان خاص دارند و طبیعتاً استقبال عمومی و فراگیر در میان نیست و بیشتر زیر نگاه تیزبین و کارشناسانۀ متخصصین امر قرار میگیرد. پس لازم است تا نویسندگان یا پدیدآورندگان اینگونه آثار ابتدا از خود این پرسش را مطرح کنند که چرا باید چنین کتابی را نوشت؛ چه اهمیتی دارد؛ و چه نکته یا مسئلهای را روشن میکند؛ مخاطب چرا باید آن را بخواند و حاصل مطالعۀ آن چه فهمی در خوانندگان ایجاد میکند؛ آیا حرف تازهای در آن زده شده است و کار نکردهای را به انجام رسانده و خلائی در تحقیقات علمی را پر کرده است؛ آیا راه جدیدی گشوده، بر غنای مطالب اینگونه آثار افزوده، نیاز مبرم و مهمی را در این عرصه برطرف کرده و جواب داده است؛ اهمیت طرح این سؤالات از سوی پدیدآورندگان بدان جهت است که به نظر میرسد بهصراحت میتوان گفت که دیگر دوران نگارش و انتشار هر کتابی و با هر کیفیت محتوایی به پایان رسیده است. چه بسیار کتابهای ضعیف که طی دهههای گذشته به چاپ رسیدهاند و امروزه بلا استفاده ماندهاند و صرفاً در تاریخ انتشار آثار در ایران اعلام حضور کردهاند. این نیز روشن است که انتشار کتابهایی با موضوعات تخصصی و با محتوای کیفیِ متوسط نیز چندان توجیهپذیر نیست و حتی به نوعی در عرصۀ علوم انسانی و اجتماعی و رفتاری از حیز انتفاع افتادهاست. لاجرم باید به تولید آثار ارزشمند و غنی از محتوا و عالی فکر کرد و اقدام نمود. شاید تا سالها پیش که فضای جهانی اینترنت و دنیای ابزارها و شبکهها و تلفنهای همراه با نرمافزارهای متنوع، تولید و انتشار دادهها و اطلاعات و مفاهیم را تا این حد گسترش نداده بود، چاپ آثار متوسط توجیه داشت اما یقیناً امروزه دیگر دلایل بسیار میتوان ارائه کرد که دیگر لزومی به طبع آنها نیست. خاصه بدان جهت که مخاطبان میتوانند با ورود به دنیای اینترنت و سایتهای مختلف، محتواهایی از اینگونه را بهدست آورده و از مطالعۀ آنها برای آشنایی اولیه و بعدی بهره ببرند.



3.      کتاب تأملی بر روششناسی پژوهش در حوزۀ دفاع مقدس به قلم آقایان اصغر محمدی فاتح و سید مهدی حسینی، از سوی انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی آجا در 176 صفحه در سال جاری به چاپ رسیده است. همانگونه که از نام آن هویداست، نویسندگان محترم وارد عرصۀ مسائل نظری و تخصصی علوم انسانی و اجتماعی و رفتاری شده و در اینباره چنین کتابی را تألیف کردهاند. از اینرو انتظار میرود که محتوای کتاب از غنای خوب و قابل قبولی برخوردار باشد؛ زیرا ورود به این عرصه (بررسی مسائل نظری و تخصصی) در قابلیت و توانایی هر علاقهمند و پژوهشگری نیست، بلکه باید سالها علاوه بر کسب دانش در رشتۀ تخصصی مورد نظر و کسب دانش کامل از کلیات و حتی جزئیات آن، بر مسائل نظری آن رشته نیز احاطۀ کامل یابند؛ کاری که از عهدۀ هر فردی برنمیآید و ساخته نیست. به عبارت دقیقتر ورود به عرصۀ نگارش و تحلیل مسائل نظری حداقل دو تخصص کامل و کافی نیاز دارد: اول تسلط کامل بر محتوای دانش مورد نظر و مسائل عمومی و کلی و جزئی آن، و دوم تسلط و تخصص ویژه بر مسائل نظری و فلسفی و «چیستی و چرایی و چگونگی» آن دانش است. بر این اساس با توجه به عنوان کتاب یاد شده توقع میرود که نویسندگان این کتاب این دو مهارت و تخصص و تسلط و تبحر را داشته باشند. نکتۀ مهم اینکه با توجه به موضوع تخصصی مورد نظر مؤلفان در این کتاب یعنی دفاع مقدس و بحث پژوهشهای آن بهنظر میرسد که مؤلفان محترم باید از تخصص سومی هم در نگارش این کار برخوردار باشند؛ تاریخ دفاع مقدس را بدانند؛ بر نوشتههای منتشر شده از نخستین سالها تاکنون در باب جنگ ایران و عراق آگاهی کامل و احاطه داشته باشند و از چگونگی نگارش و روند طی شده در دهههای گذشته مطلع باشند تا بتوانند کتابی در این عرصه با کیفیت فراتر از متوسط ارائه دهند. درباب روش شناسی در حوزۀ علوم انسانی نیز در سال 1389ش سه کتاب ارزشمند به قلم احمد محمدپور از سوی انتشارات جامعهشناسان به فارسی منتشر شد که اگر مؤلفان گرامی آنها را مطالعه کرده بودند بهرۀ بسیار میبردند. نخستین کتاب ایشان روش در روش: درباره ساخت معرفت در علوم انسانی است که بر بیان مفهوم و سابقه و انواع پارادایمها تمرکز داشت. فراروش: بنیانهای فلسفی و عملی روش تحقیق ترکیب در علوم اجتماعی و رفتاری دومین کتاب وی است و سومین اثر او ضد روش: زمینههای فلسفی و رویههای عملی در روش شناسی کیفی حاوی مطالبی است که مؤلفان عزیز کتاب مورد نقد بدان توجه ویژه داشتهاند. بنده بر این نظرم که چنانچه مؤلفان گرامی این سه جلد کتاب را مورد توجه قرار میدادند قطعاً به گونهای دیگر و با محتوای بسیار غنیتر اقدام به نگارش اثر حاضر میکردند.


4.      بنابر آنچه در فهرست و پیشگفتار و محتوای کتاب ارائه شده است، مؤلفان گرامی کوشیده‌‌اند تا «مباحث موجود در حوزۀ روششناسی علوم اجتماعی را تبیین [کنند] و سعی شده تا کاربردهای آنها را در عرصۀ دفاع مقدس بررسی» نمایند (ص11). از اینرو کتاب را در پنج فصل تنظیم و مطالب را ارائه کردهاند. کتاب با بیان«کلیات مباحث روششناختی در عرصۀ دفاع مقدس و اهمیت و ضرورت موضوع» آغاز میشود. در واقع انتظار بر این است که مؤلفان گرامی کلیات مسائل نظری، تعاریف، و کاربردها و کارکردهای آنها را برای مخاطبان در ابتدای کتاب و فصل آغازین آن ارائه نمایند تا خوانندگان با چارچوب نظری نویسندگان آشنا شوند. ضرورت این بحث بهویژه آنجا مشخص میشود که علاوه بر خوانندگان حرفهای و تخصصی مسائل نظری دفاع مقدس، خوانندگان نهچندان متخصص هم که خواهان کسب آگاهی و دانش در این موضوعات هستند و احساس نیاز کردهاند تا از این مسائل آگاهی یابند، بتوانند از این مسائل و ضرورت توجه به آنها در پژوهشهای جنگ بهرهمند شوند. بنابراین طبیعی بود که در فصل آغازین کتاب با عنوان«دفاع مقدس در آئینۀ پژوهش» ابتدا مقصود و منظور دقیق مؤلفان از نگارش این کتاب بیان شود و چرا به این موضوع توجه کردهاند و در باب آن دست به نگارش زدهاند و از چه تخصصهای علمی بهرهمندند و همانگونه که خودشان در جایجای متن کتاب اشاره کردهاند، چرا روششناسی علوم اجتماعی را برای تحلیل انتخاب کردهاند. از اینرو بدیهی است که تعریف «روششناسی» و اصطلاحات «روش» و اینکه چرا روششناسی در علوم اجتماعی مد نظر قرار گرفته ضروری به نظر میرسد. افزون بر این باید مشخص شود این روششناسی چه ویژگی و اهمیتی در تحلیل پژوهشهای دفاع مقدس ارائه میکند که در سایر روششناسیها موجود نیست. از آنجا که محتوا دالّ بر توجه کامل نویسندگان بر روششناسی علوم اجتماعی است، پس بهنظر میرسد که عنوان کتاب نارسا و نادقیق است. از اینرو بهتر بود در عنوان کتاب تکلیف مخاطب را با محتوای آن روشن میکردند و بهصراحت از نوع روششناسی مورد نظر خود سخن میگفتند. بدینترتیب چه بسا بهتر بود که نام اثر بدینگونه تغییر مییافت: « تأملی بر روششناسی علوم اجتماعی در پژوهشهای دفاع مقدس».



5.      نکتۀ اساسی که در فصل نخست کتاب بهعنوان ضعف و کاستی بهچشم میخورد و البته بر سراسر کتاب سایه افکنده، عدم تسلط کافی مؤلفان بر مباحث نظری است، بهویژه آنکه این مسائل را باید با مسائل و مفاهیم و پدیدههای دفاع مقدس پیوند میزدند. این ضعف و کاستی در فصل اول بهوضوح دیده میشود. مؤلفان گرامی برای ارائۀ توضیحات حداقلی در باب روششناسی، بهخصوص روششناسی جنگ، از خود مطلبی ارائه نکردهاند، بلکه به نقل گلعلی بابایی (1392، با عنوان «چهار نکته دربارۀ تاریخ شفاهی دفاع مقدس» در سایتFarsi.khamenei.ir ) و ناصر هادیان (1396، با عنوان «گزارش نشست روششناسی مطالعات جنگ در ایران» در سایت (ispa.ir) بیان شدهاند. البته همین دو مطلب هم جامع و کامل نیست، زیرا در نقل از هادیان روششناسی جنگ از روششناسی مطالعات جنگ تفکیک شده و نقل از بابایی «به حوزۀ معرفتشناسی و روششناسی و نه روش تحقیق مرتبط است». در ادامه هم با ذکر مطلبی از بابایی به بیان چیستی روششناسی مطالعۀ جنگ پرداخته که در یک نگاه کلی به دو شکل «مطالعۀ همزمانی (مطالعۀ جنگ بهعنوان پدیدهای نظامی و راهبردی) و مطالعۀ درزمانی (پدیدهای با ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی که حیات جمعی مردم را متأثر ساخته)» دستهبندی کرده است (ص17).



6.      مؤلفان در ذیل عنوانِ «روش تحقیق در حوزۀ دفاع مقدس» به ذکر رویکردهای متعددی که پژوهشگران با اتکا به آنها مسائل مختلف دفاع مقدس را واکاوی کردهاند، پرداختهاند و لزوم بهرهگیری از رویکرد علمی را یادآور شدهاند. بر این اساس تصریح میکنند که اگر بخواهیم «رویکرد علمی را برای تبیین و اکتشاف دفاع مقدس انتخاب کنیم بهناچار بایستی به روششناسی اتکا کنیم» (ص21). نکتۀ حائز اهمیت در این مطلب این است که مؤلفان تعریفی از رویکرد علمی و آکادمیک در حوزۀ دفاع مقدس ارائه نمیدهند و تنها به کلیگویی و اهمیت بهکارگیری این رویکرد اشاره میکنند. در واقع بهصراحت میتوان گفت که مؤلفان از ورود به تعاریف دقیق و مشخص و تبیین ابعاد هر سخن و نکته یا روش و شیوه و رویکردی که بیان میکنند، عاجزند، یا حداقل بدان اعتنایی ندارند و همواره در سطح حرکت میکنند و از بیان عمیق و موشکافانه و دقیق مطالب خودداری میورزند. ارجاعات بیمورد و نالازم و مکرر و بسیار در این فصل و دیگر صفحات کتاب نیز دلیلی بر این مدعاست که نویسندگان احاطه کامل و جامع بر این موضوعات ندارند از اینرو از سایر نوشتهها برای بیان مطالبشان بهره گرفتهاند. به عنوان مثال به نقل از یاوری و جانیپور، به وضعیت تحلیل موجود از جنگ تحمیلی اشاره میکنند که ناشی از روایت راویان یعنی محققان و نویسندگان آثار تاریخی جنگ است که البته اگر روش علمی بر این آثار سایه نیفکند، ظهور «تحریف، مبالغهگویی و یا فراموشی» دامنگیر آن خواهد شد. هرچند این مطلبی که بهعنوان مثال آورده شد از مسائل بدیهی تحلیلها و پژوهشهای جنگ است ولی مؤلفان فراموش کردهاند که این مطلب ناقص را تکمیل کنند و بر آن بیفزایند که فقط بهسبب محتوای کتابهای تاریخی و نوشتههای راویان نبوده که چنین تحلیلی بر جامعه حاکم شده است، بلکه باید به نقش و اهمیت روایتهایی اشاره کنند که رسانههای دیداری و شنیداری همچون رادیو و تلویزیون، رسانههای مکتوب همچون روزنامهها و مجلات و برنامههای کوتاه و بلند مناسبتی و حتی تریبونهای رسمی و سخنرانیهای سخنرانان و... در شکلگیری تحلیل امروزه و موجود بر فضای مسئلۀ جنگ مؤثر بودهاند.


7.      نویسندگان با ذکر این مسئله که در «تحقیقات و پژوهشهای اجتماعی در مورد جنگ ایران و عراق در منابع فارسی... متأسفانه کارنامۀ چندان مقبولی» نداریم، با عنوان «برخی مطالعات روششناختی در حوزۀ دفاع مقدس» بهصورت گذرا و کلی و از نگاه آمار به پیشینۀ پایاننامههای دانشگاهی در این زمینه پرداختهاند؛ زیرا بر این نظرند که بهترین محمل و مکان برای توجه علمی به مسائل دفاع مقدس، دانشگاههاست که از 1362 تا 1397 ش، دانشگاهیان 2850 عنوان پایاننامه، رسالۀ دکتری و غیره را به ثبت رساندهاند.



8.      در قسمت بعدی مطالب فصل اول کتاب، مؤلفان به «مطالعات فراتئوریک و فراتحلیل در عرصۀ دفاع مقدس» پرداختهاند و به نقل از کتاب کُهن، غرض از بهکارگیری این دو اصطلاح علمی را چنین ذکر کردهاند: «در مطالعۀ فراتئوریک و فراتحلیل، اوضاع یک رشتۀ علمی از بیرون و از یک سطحِ بالاتر مورد کنکاش قرار میگیرد. یک فراتئوری که بهعنوان راه حلی برای بلوغ یک رشته است، مجموعۀ منسجمی از قوانین فراهم میکند که منجر به شکلگیری کار آینده در یک روش سازگار میشود. این فراتئوری زمینه را برای ورود به مرحلۀ علمی فراهم میکند» (ص27).


9.      «جامعۀ علمی و دفاع مقدس» مطلب پایانی بخش اول است و آنگاه در ادامه نتیجهگیری مطالب فصل اول ارائه میشود. بیان فشردۀ مطالب گفته شده در هر فصل با عنوان نتیجهگیری خواننده را به یاد کتابهای درسی و درسنامهها و کتب آموزشی برای دانشآموزان یا دانشجویان میاندازد که لازم است بعد از بیان تفصیلی مطالب، نتیجهگیری از مطالب نیز به خوانندۀ غیر متخصص و تازهکار ارائه شود. کاری که در تضاد با محتوای آثار تخصصی در حوزۀ تألیف کتاب نظری علوم انسانی، اجتماعی و رفتاری است. مؤلفان در این مطلب به لزوم ایجاد انجمنها و تشکلهای علمی برای پژوهشگران متخصص دفاع مقدس تأکید میورزند و تشکیل جامعۀ علمی را ضرورت میشمارند تا بر علمی شدن تحقیقات مؤثر واقع شود. در پایان نیز با ذکر مطلب کوتاهی از سخنان رهبری انقلاب در سال 1380ش و استناد به سخنان ایشان در حدوداً بیست سال پیش، «نبود جامعنگری در نگرش و عدم ارائۀ تحلیلهای چندبعدی و عمیق در نگارش تاریخ جنگ» را متذکر میشوند.

10. در پایان این فصل مؤلفان بهصورت ناقص و یک جانبهنگرانه، هفت پیشنهاد برای ارتقای وضعیت موجود دربارۀ روششناسی در پژوهشهای دفاع مقدس ارائه میدهند:

11. همافزایی علمی از طریق اتصال روششناسان دانشگاهی به کارگزاران و پژوهشگران و متولّیان حوزۀ دفاع مقدس؛

12. برقراری مطالعۀ بینرشتهای، فراتحلیل و فراتئوریک؛

13. ایجاد جامعۀ علمی؛

14. انتشار فصلنامۀ مطالعات تخصصی و تاریخ شفاهی دفاع مقدس: الماس ایران و سایر نشریات دانشگاه عالی دفاع ملّی و دانشگاه امام حسین؛

15. تبیین‌‌های تئوریک و مبتنی بر روششناسی و همراه کردن آنها با عمل؛

16. انتخاب و تدوین درست و علمی موضوعیابی و روششناسی معارف جنگ؛

17. توجه به فراتحلیل و فراتئوری در دفاع مقدس.

18. با کمی تأمل در این حوزه میتوان مسائل دیگری را نیز مطرح کرد که قطعاً در ارتقای پژوهشهای دفاع مقدس و علمیشدن آنها مؤثر واقع خواهد شد، همچون: ایجاد مراکز اسنادی مناسب و منظم و کاربردی برای دسترسی آسان پژوهشگران به اسناد جنگ سپاه و ارتش و ژاندارمری و...؛ ایجاد بانکهای اسناد دیداری و شنیداری همچون بانک عکس، فیلم، صوت و...؛ برگزاری نشستها و همایشهای تخصصی و غیر تبلیغاتی و دانشگاهی.


19. «آسیبشناسی پژوهش در حوزۀ دفاع مقدس» فصل دوم کتاب را تشکیل میدهد. در صفحات نخست این فصل، انتظار بر این است که معنا و منظور دقیق خود را از آسیبشناسی، بهخصوص از منظر تعاریف اصطلاحات علمی بیان کنند اما چنین نیست. در صفحات 38 تا 41 کتاب به بیان معانی مختلف آسیب در رشتهها و علوم مختلف همچون روانشناسی، تعلیم و تربیت و غیره میپردازند. بهعبارت دیگر بهروشنی و وضوح تعریفی از آسیبشناسی ارائه نمیدهند و به این اکتفا میکنند که «به هر حال باید هم اختلالها بازشناسی شود و هم علل ایجاد این اختلالها که به مجموع اینها آسیبشناسی میگویند» (ص39). شایسته بود تا مؤلفان گرامی کتاب پژوهش دفاع مقدس : مجموعه سخنرانیها و مقالات همایش اول تا پنجم پژوهش و دفاع مقدس انتشار یافته در سال 1389ش را مطالعه کرده تا با مطالبی با عنوان آسیبشناسی پژوهش در دفاع مقدس به قلم آقایان علیرضا کمری (دو مطلب در سالهای 1385 و 1387ش)، سردار رضا صادقی، سرتیپ مسعود بختیاری، سرتیپ نصرتالله معین وزیری، رضا نجفی و رمضان فیضی، آشنایی کافی پیدا میکردند. نکتۀ قابل توجه در این فصل به همریختگی و عدم انسجام و ترتیب و اولویتبندی ذکر مسائل و مطالب است. این عدم رعایت ترتیب ذکر مطالب در برخی دیگر از فصول هم مشاهده میشود. اما در این فصل کافی بود تا مطالب بند دوم و سوم از صفحه40 در ابتدای فصل آورده میشد زیرا مطلب دربارۀ معادلسازی اصطلاح آسیبشناسی در ادبیات انگلیسی و دیگر مسائل و معانی لغوی این واژه و اصطلاح است. ازاین رو گمان بر این میرود که هریک از دو مؤلف محترم موظف بودهاند بخشهایی از محتوای کتاب را تهیه کنند و سرانجام با کنارهم نهادن مطالب، شکل کتاب کامل شود. اما بهنظر میرسد در این کنارهم قرار دادن، اولویت و اهمیت محتوایی مطالب و تقدم و تأخرشان رعایت نشده است بهنحوی که انگار تکههای مختلف را ناهماهنگ، پشت سرهم چیدهاند آن گونه که ربط منطقی به مسائل مطروحه در قبل یا بعدشان دیده نمیشود. در این فصل هم ارجاعات بیدلیل و بیمورد بسیار دیده میشود. بهعنوان نمونه مطلب بدیهی و روشن زیر به کتاب تأملی بر تدوین سیاستهای فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران، انتشار یافته در سال 1400ش ارجاع داده شده است:شناسایی آسیبها و شناخت چگونگی پیدایش آنها مهمترین وظیفه آسیبشناس است. «این امر مستلزم دستیابی به اطلاعات صحیحی از علائم آسیبهاست که در آسیبشناسی در حوزههای فرهنگی این مسئله از ظرافت و حساسیت و دقت بیشتری برخوردار است» (ص41).


20. مؤلفان در ادامه مطالبشان در این فصل، سیویک مورد آسیبهای پژوهشی موجود در حوزۀ دفاع مقدس را برشمردهاند. نکتۀ قابل تأمل این است که در بیان تشریح اکثر این آسیبها، فقط به نقل قول از پژوهشگران و فعالان حوزۀ تحقیقات دفاع مقدس همچون سرتیپ مسعود بختیاری، نصرتالله معین وزیری، علیرضا سوادکوهی، حسین علائی فعال، نصرتالله محمودزاده، علیمحمد نائینی و یک تیم دونفره به نامهای یاوری و جانیپور بسنده کردهاند و تحلیل و بررسی از مؤلفان دیده نمیشوًد. در همان شمارۀ اول نام بردن از آسیبها که با عنوان«آسیبهای محتوایی» است، به بیش از یک صفحه از متن مصاحبه سرتیپ بختیاری در 1396ش ارجاع داده شده و نقل قول مستقیم آورده شده است. بر همین منوال دیگر توضیحات موارد آسیبها از نویسندگان محترم، بهصورت نقل قول مستقیم آمده است. یعنی به عبارتی از ص41 تا64 بر اساس نقل قول مستقیم و بدون تحلیل مؤلفان به رشتۀ تحریر درآمده است. جالب آنکه حتی این سیویک مورد آسیب نیز دسته بندی نشدهاند، در حالی که بنابر نوشتۀ خود مؤلفان، بختیاری آسیبها را در سه گروه محتوایی، ساختاری و کاربردی تقسیم کرده است. البته لازم به ذکر است که در برخی از این توضیحات ذیل عنوان هر یک از آسیبها، مطالب اضافی، نامربوط و حتی نادرست هم به صورت نقل قول مستقیم ذکرشده است. عجیب آنکه در صفحات 65 تا 69 آسیبها براساس افراد نظریهپرداز در این زمینه که در چند سطر گذشته نام آنها را ذکر کردیم، دستهبندی و ارائه شده است. در حالی که بهنظر میرسد جهت کاربردی کردن مطالب بهتر بود دستهبندی آسیبها بر اساس نوع و گونه و محتوای هرکدام صورت میپذیرفت.


21. «راهبردهای پژوهش در علوم انسانی و نقش آنها در مطالعات حوزۀ دفاع مقدس» مهمترین مطلب نظری این کتاب است که در فصل سوم آمده است. با ذکر این نکته که پژوهش در حوزههای علوم انسانی و اجتماعی به دو دستۀ کمی و کیفی تقسیم میشوند، مؤلفان صرفاً به راهبردهای پژوهش کمی شامل: پیمایش، آزمایش، شیوههای رسمی و شیوههای عددی اشاره میکنند. سپس به تفصیل از ص77 تا 94 به راهبردهای کیفی شامل: روایتی (روایی)، پدیدارشناسی، دادهبنیاد، مطالعۀ موردی، مطالعۀ تاریخی و اقدام (عمل)پژوهی میپردازند. مؤلفان در این فصل در تلاشند تا با بیان انواع راهبردها، لزوم توجه علمی و متخصصانه به پژوهش در دفاع مقدس را یادآوری کرده و بر اهمیت بسیار آن برای رسیدن به بهترین و دقیقترین و درستترین فهم و شناخت از دفاع مقدس تأکید ورزند. البته ارجاعات بیمورد برای مطالبشان به منابع متعدد و نادقیق بودن و کلیگویی و نامفهوم بودن برخی از مطالب، از ویژگیهای مطالب این فصل است. آنچه بهروشنی مشخص است این نکته است که مؤلفان گرامی فهم عمیق و درونی از مباحث نظری مطروحه در این فصل نداشتهاند از این رو در تبیین مقولات نظری تلاش بسیار داشتهاند تا با بهرهگیری از نوشتهها و سخنان دیگران و ارجاعات مکرر به آنها مسائل نظری را تبیین کنند.


22. عنوان فصل چهارم کتاب «ابزارها و فنون گردآوری داده در حوزۀ دفاع مقدس» است. در همان مقدمه «مصاحبه، مشاهده، اسناد و مدارک و پرسشنامه» را چهار ابزار حوزۀ علوم انسانی برای گردآوری دادههای تحقیق معرفی میکنند. ناگهان به یکباره از تاریخ شفاهی سخن میگویند و در باب مصاحبه مطالبی نامرتب و غیردقیق را ذکر میکنند. از جمله اینکه ذکر میکنند که در تاریخ شفاهی «در گردآوری دادهها میتوان به دو شیوۀ متفاوت اقدام کرد: نخست، بهرهگیری از روایتها و دادههای آماده که از قبل توسط نهادها و رسانههای مختلف بهصورت صوتی، تصویری و یا نوشتاری (پیادهشده) فراهم شدهاند مانند: سخنان، مواضع، تحلیلها، خاطرهها و نیز فیلمها، تصاویر و اعمال و حرکتهای شخصیتهای مهم و برجستۀ سیاسی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی و.... دوم، گردآوری روشمند و آگاهانۀ دادهها با روشهای میدانی چون مصاحبه. در این روش پژوهشگر بهمنظور پرکردن خلأها، رفع ابهامها و روشن ساختن نقاط کور برخی از تحولهای معاصر به مصاحبه با برخی از بازیگران و آگاهان رخداد مزبور میپردازد»(ص99_100). حال با توجه به این مطلب بهوضوح میتوان بر عدم آگاهی کافی و کامل و عدم تسلط مؤلفان بر مقولۀ تاریخ شفاهی و مصاحبه دست یافت. تاریخ شفاهی که بنیانش بر مصاحبۀ فعال و متخصصانه استوار است فقط به یک شیوۀ دریافت دادهها از طریق مصاحبۀ فعال، خواه مصاحبههای از قبل انجام شده و خواه انجام مصاحبۀ تازه و جدید از سوی پژوهشگر به مقتضای نیاز، میتوان عمل کرد. بنابراین عبارت «دو شیوۀ متفاوت» کاملاً نادرست است. یعنی «روایتها و دادههای آماده» هیچ جایگاه و مفهومی در تاریخ شفاهی و مصاحبه ندارند. پژوهشگر میتواند برای تسلط بر موضوع و مسئلهای که میخواهد از طریق مصاحبه به اطلاعات و فهم بیشتری دست یابد، از دادههای مکتوب و غیر مکتوب بهره گیرد. این گردآوری دادهها ربطی به خود مصاحبه و تاریخ شفاهی ندارد و تنها برای افزایش دانش و آگاهی و احاطۀ بیشتر محقق بر موضوع و یا در اضافه کردن توضیحات در پانوشت یک مطلب ناشناخته و ناگویا استفاده میشود.



23. پس از این مقدمه، مؤلفان به تشریح هر یک از چهار ابزار گردآوری داده مــیپــــردازنــــد. ذیــــل عـــنـــوان «مصاحــبه» این جمله در صفحۀ 100 با چهار ارجاع به منابع انگلیسی دیده میشود که بسیار تعجبآور است: «ادبیات تأکید میکند که مصاحبههای کیفی مهمترین روش جمعآوری دادهها در علوم اجتماعی قلمــداد میشـــود. (فــودی،1993؛ روبیـــن و روبیـــن، 1995؛ دنزین و لینکلن،1994 ؛ یین، 1994)». حال سؤال این است که دلیل ارجاع جملاتی کاملاً ساده و روشن آن هم به چهار منبع غیر فارسی چه میتواند باشد. ارجاع مطالب روشن و بدیهی در مفاهیم و تعاریف و کاربردهای تاریخ شفاهی به منابع غیر فارسی در این فصل باز هم دیده میشود. به نظر میرسد مؤلفان محترم از میزان کیفیت بالا و ارزشمند نظرات و نوشتههای پژوهشگران عرصۀ مسائل نظری تاریخ شفاهی در ایران غافلند و الا نیازی نبود تا به منابع غیر فارسی ارجاع داده شود. نمونهای از این دست ارجاعات را میتوان در مطلب ابتدای صفحۀ 102 نیز مشاهده کرد. البته در این فصل همچون دیگر فصول نیز ارجاع بدیهیات به منابع بهچشم میخورد. چنانچه این جمله که به مصاحبۀ شهرامنیا در 1388ش ارجاع داده شده است:«مقولۀ تاریخ شفاهی به عنوان مطالعات میانرشتهای جدید، بهتدریج جایگاه خود را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در جامعه پیدا کرد»(ص102). البته جملات نامفهوم و نادقیق نیز در این کتاب دیده میشود: « جدید و حرفهای نبودن مصاحبهکننده، باعث میشود بسیاری از مطالب با واقعیت منطبق نباشد.» (ص103).


24. پس از ذکر توضیحاتی چند دربارۀ ابزار«مشاهده» و تقسیمبندی آن به دو نوع «مستقیم و مشارکتی»، مؤلفان به تشریح ابزار «اسناد و مدارک» میپردازند. در این مطلب دو نکته حائز اهمیت است که میتواند دلیلی بر عدم تسلط یا عدم توجه کافی به این موضوع باشد:


25. در این قسمت مؤلفان از «سند» و «مدرک» تعریف جامع و دقیقی ارائه نکردهاند. گاه فقط اسناد موجود در مراکز اسنادی و ادارات و نهادها را «اسناد» میشمارند و گاه هرگونه دستنوشته و متنِ تایپ شده همچون «نامه، یادداشت، صورتجلسه، دستورکار، تذکرههای تاریخی، بروشور و کتابچه» و گاه اسناد قابل مراجعه همچون«بایگانیها، شمارشهای آماری، مطبوعات و جراید، اسناد شخصی، ابزار آلات و ادوات، تصاویر، عکسها، فیلمها، نوارهای ضبط شده» و گاه «جداول، نقشهها، کروکی و حتی فرمهای شبه پرسشنامه و یا ترکیبی از آنها»(ص_108). جالب اینکه مؤلفان در پنج صفحه بعد به بیان انواع اسناد (مکتوب و غیر مکتوب) براساس مقالۀ عباسعلی رستمی نسب پرداختهاند. دربارۀ مفهوم سند در پژوهشهای حوزۀ دفاع مقدس تقسیمبندیهای کلی و سپس جزئی متعددی میتوان ارائه کرد که جامعیت نیز داشته باشد. مثلاً میتوان گفت که اسناد به دو بخش «مکتوب» و «غیر مکتوب» تقسیم میشوند که هر آنچه از دفاع مقدس بهصورت نوشته درآمده باشد، میتواند درشمار «اسناد مکتوب» درآیند همچون نامهها و صورتجلسات و یادداشتها و خاطرات و نقشهها و جداول و.... در بخش «اسناد غیر مکتوب» هم میتوان هر آنچه بهصورت منابع دیداری یا شنیداری موجود هستند همچون فیلم و عکس و برنامۀ تلویزیونی و صوت و اشیاء و بناها و وسایل و ادوات و... میتوانند در شمار منابع غیر مکتوب به حساب آیند. آقای علیرضا کمری در کتاب ارزشمند خود با عنوان اثر نشان به مفهومی جامع و کامل و البته نوین از اسناد جنگ بهصورت مفصل پرداختهاند.شایسته بود که مؤلفان گرامی به کتاب اسناد افتخار: مجموعه مقالات و سخنرانیهای پنجمین همایش پژوهشی اسناد دفاع مقدس انتشار یافته در 1390ش مراجعه کنند تا از مقالات و مطالب ارزشمند در باب اسناد و جایگاه و نقش آنها در پژوهش دفاع مقدس بهرهمند شوند. در این مجموعه، مقالۀ «اسناد دفاع مقدس: تعاریف و گونهها، شیوههای اطلاعرسانی» به قلم آقای رضا پیکار ارزشمند است.

26. مؤلفان از اسناد و مدارک به دو تعبیر استفاده کردهاند. گاهی آن را ابزار و منابع تحقیق در نظر گرفتهاند و گاهی روش تحقیق. این جملات بازگوکنندۀ عدم دقت مؤلفان در این موضوع است: «اسناد منبع غنی دادههاست» (ص107)؛ روشهای اسنادی در زمرۀ روشها یا سنجههای غیر مزاحم و غیر واکنشی بهشمار میروند» (ص108)؛ «مطالعۀ اسناد دفاع مقدس، مکمل سایر روشهای پژوهشی (مصاحبه، پرسشنامه و...) است» (ص108)؛ «شکی نیست برای درک عمیق پدیدههای دفاع مقدس، نخستین ابزار همان مصاحبه است اما میتوان از اسناد جاری برای پیشرفت کار استفاده و مرتب به آنها رجوع کرد»(ص109)؛ « بهطور کلی اهمیت اسناد دفاع مقدس در این است که در زمینههای پژوهشی متعددی در حوزه جامعه شناختی و روانشناختی، نقش رهبری، مردم، اعتقادها، تاریخ، نقاط قوت و ضعف، عوامل پیروزی و شکست و عوامل مداخلهگر در جنگ را فراهم میآورد» (ص109).



27. نویسندگان در مطلبی دیگر از این فصل، ادبیات مکتوب جنگ را در سه دسته تقسیم کردهاند: الف)ادبیات اسنادی، ب) ادبیات پژوهشی تحلیلی و ج) ادبیات داستانی. البته پس از معرفی کوتاهی از هرکدام در بندی دیگر بهصورت تکمله «ادبیات نقلی» و «ادبیات خاطرهای» را نیز توضیح میدهند.(ص110_112). در همان نگاه اول میتوان فهمید که این دستهبندی دقیق و کامل نیست. اگر بر اساس شکل و محتوا این امر صورت گرفته باشد پس باید از «ادبیات ناداستان» و «ادبیات نمایشی» نیز یادی میکردند. ضمن اینکه ادبیات جنگ را میتوان به دو گونۀ «مستند» و «غیر مستند» تقسیمبندی کرد که دو نوع اسنادی و پژوهشی ـ تحلیلی در گونۀ «مستند» و داستانی و نمایشی و ناداستان و غیره در گونه «غیر مستند» جا میگیرند.


28. «روایت پژوهشی و پژوهش روایتی با تأکید بر مطالعات حوزۀ دفاع مقدس» پنجمین فصل این کتاب را تشیکل میدهد که همچون فصول اول و سوم بیشتر محتوای آن مسائل نظری است. مؤلفان با بیان اینکه «روایت، بازنمایی از وقایع گذشته توسط ابزارهای مختلف است» (ص127)، غرض خود را از روایت در ابتدا شکل داستانی بیان وقایع و قضایای جنگ به حساب میآورند که میتواند نسلهای جدید را با ایام دفاع مقدس آشنا سازد. سپس در صفحۀ 128 از خاطره به عنوان نوع دیگری از روایت سخن میگویند و با بهرهگیری از مقالۀ علیرضا ملایی توانی انتشار یافته در1390ش، به تعریف و توصیف خاطره و نسبت آن با روایت میپردازند. در ادامه با توجه به «کارکرد روایتها»، دوباره به داستان به عنوان مهمترین شکل روایت و داستانگویی پرداخته و در چهار صفحه و با ارجاعات متعدد به منابع انگلیسی به تبیین آن پرداختهاند. سپس انواع داستانهای دفاع مقدس را مطابق تقسیمبندی «مستوره ستاری» در مقالهای در مجله کتاب ماه ادبیات (1389ش)، به چهار نوع دستهبندی میکنند:

29. ارزش محور

30. جامعه محور

31. انتقاد محور

32. انسانمحور

33. در صفحات142تا 148 به پژوهش روایتی (روایی) توجه داشتهاند و آن را پژوهشی خواندهاند که «در آن محقق زندگی افراد را توصیف کرده، داستانهایی را دربارۀ زندگی آنها جمعآوری کرده و روایتهایی از تجارب افراد مینویسد» (ص142). آنها با تأکید بر این مطلب که روایتگری و داستانگویی راهبرد پژوهشی است، «مطالعۀ تجربه در قالب روایت و به بیان دیگر، شیوۀ تفکر دربارۀ تجربه» را روایتگری میخوانند که «به مطالعۀ تجربۀ فرد در جهان میپردازد» (ص143).


34. مؤلفان در فصل آخر (فصل ششم) با ارائۀ جداول متعدد به ترسیم آماری سهم روشهای پژوهشی در دفاع مقدس پرداختهاند. در پایان کتاب نیز فهرست طولانی از مشخصات صدونه مأخذ آورده شده است که با کاستن دو منبع تکراری تعداد آنها به عدد صدوهفت میرسد و شامل هفتادوهفت منبع فارسی و سی منبع انگلیسی میشود. از این میان هفده کتاب و دستنامه و پایاننامه، نوزده مقالۀ منتشره در سایتها؛ پنج سخنرانی و سیوشش مقاله منتشره در مجلات به زبان فارسی هستند. همچنین پنج مقالۀ منتشره در سایتها، 8 مقالۀ منتشره در مجلات و هفده کتاب و دستنامه در منابع انگلیسی بهچشم میخورد. در پایان لازم به یادآوری است که مطالعۀ کتاب بررسی مطالعات علوم انسانی دربارۀ دفاع مقدس به قلم آقای بیژن زارع انتشار یافته در 1383ش میتوانست مؤلفان کتاب را در فهم عمیق و دقیق پژوهشهای دفاع مقدس یاری رساند.