مشخصات کتاب
این کتاب مجموعه مقالات گردآوری شده دربارۀ جنگ و مطالعات ادبی است و شامل یک مقدمه و 22 فصل است که هر فصل آن به یک مقاله اختصاص یافته است.
ویراستاران
آندرس انگبرگ ـ پدرسن، نیل رمزی
تاریخ انتشار: ژانویۀ 2023
ناشر: انتشارات دانشگاه کمبریج
موضوعات: ادبیات، ادبیات انگلیسی، علایق عمومی، نظریۀ ادبی، جنگ
ایدۀ نگارش این کتاب قبل از آن بود که کسی تصور کند یک بیماری همهگیر ممکن است به زندگی در سراسر جهان پایان دهد. با این حال، در میان تمام مصیبتهایی که پس از این ویروس بهوجود آمد، مقالات این کتاب نوشته شد. کتاب جنگ و مطالعات ادبی دو سؤال اصلی را مطرح میکند:
اول، چگونه جنگ حوزۀ مطالعات ادبی را شکل داده است؟
دوم، مفاهیم کلیدی ادبیات جنگ برای محققان امروزی کدامند؟
این کتاب بهمنظور تکمیل پژوهشهای موجود، با رویکردی گستردهتر و نظاممندتر بهرشتۀ تحریر درآمده است؛ زیرا توجه ما را به رابطۀ جنگ و مطالعات ادبی به عنوان یکی از حوزههای دانش معطوف میکند.
ویژگیهای کلیدی زبان جنگ چیست؟ جنسیت در جنگ به چه معناست؟ کدام پرسشها برای نحوۀ درگیر شدن ما با جنگ و آسیب، و یا جنگ و احساسات مهمند؟ نظریههای برجستۀ قرن بیستم از جمله نظریه انتقادی، نظریۀ پساجنگ فرانسه، نظریۀ پسااستعماری، از چه طریقی توسط جنگ شکل گرفتند؟ چگونه ممکن است مفاهیم نوظهور مانند «انقلاب»، «ظهور دورۀ جدید» یا «سرمایهداری»، مطالعۀ جنگ و ادبیات را تحت تأثیر قرار دهد؟
این کتاب 385 صفحهای در یک مقدمه و سه بخش تنظیم شده است. ویراستاران این کتاب در «مقدمه: جنگ، ادبیات و تاریخ معرفت» به اجمال چنین گفتهاند که از حماسههای باستانی فهمیدهایم که جنگ از قدیمالایام با ادبیات عجین بوده و تأثیر عمیقی بر حوزۀ گستــــردۀ مطالعــــات ادبی داشته است. در واقع نظریههای بزرگ قرن بیستم و بیست و یکم با جنگ شکل گرفته، زیــــرا چــــالشهای انتقادی معاصر مفاهیم پرتکرار و نوظهوری را بهوجود آورد که این مفاهیم در کنار هم زمینــــۀ شــــکلگیری حوزۀ مطــــالعات ادبــــی جنــــگ را فراهم
ساختهاند.
فصل مقدماتی در پی آن است که جنگ و ادبیات را در چارچوب بزرگتری بهنام تاریخ معرفت ثبت کند. این کتاب به شکلگیری نظریه و تاریخ دانش به عنوان رشتهای متــــمایــــز از خــــاستــــگاه فرانسوی آن در بــــاســــتانشــــناسی فــــوکو تا باستانشناسی دانش آلمانی معاصر میپردازد و جایگاه ادبیات جنگ را در این سنّت بررسی میکند.
این فصل ادبیات را به عنوان بایگانی دانشهای نظامی معرفی میکند و آن را در نوع خود شکلی متمایز از دانش برمیشمارد، و افزون بر این جنگ را به عنوان پدیدهای ویرانگر و یا سازنده بررسی میکند و از همینرو مفاهیم و نظریههای مرسوم را به چالش میکشد و شیوههای جدیدی از دانستن، تفکر و نوشتن را ارائه مینماید.
بخش اول: ریشهها و نظریهها
این بخش شامل هفت فصل است. خلاصۀ این فصول به شرح زیر است:
فصل اول: جنگ و آتن باستان (ص 21 _ 35) نوشتۀ ادیت فاستر: آتن در قرن پنجم از طریق تاریخنگاری باستان و بهرهگیری از گونههای ادبی همچون تراژدی و خطابه و با تلاشهای بسیار زیاد ادبی به جنگهای مستمر دولتشهرهای یونان پاسخ داد و اولین نگارشهای ادبی دربارۀ جنگ را در غرب رقم زد. این فصل به بررسی بازنمایی جنگ در ادبیات آتن با در نظر گرفتن حماسۀ هومر و زمیــــنههای تاریــــخی، سیاسی و هنجاری در قرن پنجم میپردازد و میکوشد اولویتهای متنی و راهبردهای روایی را روشن کند.
بــــازنــــماییهــــای تحــــلیــــلی از
شرایط نامساعد با مرگ در نبرد _ که اغلب بهعنوان آزمون نهایی مردانگی مطرح میشود _ و شکست نظامی آغاز میشود و سپس با بازنماییهای دورۀ جنگ، تحلیل نقش رهبری پیروزمندانه، هوش و شجاعت و توصیف دردها و رنجها و نیز خطاهای انسانی ادامه مییابد، و پس از آن بازنمایی آغاز میشود و علل انسانی جنگ همچون: طمع، تلافی توهین و میل به قدرت، منفعتطلبی و حکومت بر دیگران میپردازد و در آخر محبوبیت جنگ را بهعنوان موضوعی ادبی منعکس و با کوروشنامه گزنفون به ظهور داستان جنگ اشاره میکند.
فصل دوم: جنگ و فرهنگ چین (ص 36_47) نوشتۀ هویون هلن ژانگ، هاون ساوسی: سی. چی. وانگ در سال 1975 بازنماییهای اولیۀ چینیها از جنگ را عموماً مبتنی بر «توجه به جنبههایی از جنگ» دانسته است. او میگوید چینیها علل جنگ و نتایج نهایی آن را به آسانی روایت میکنند اما از شرح دقیق آن اجتناب میورزند، و دلیل این کار در «نظریۀ منسیَن» نهفته است؛ زیرا بر اساس این نظریه «حاکم واقعی جهان باید کسی باشد که عاشق کُشتن نیست». بنابر این حاکمان واقعی خواه عاشق کشتار باشند یا نه، باید طوری نمایش داده میشدند که گویی تنها برخلاف میل خود جنگ را برگزیدهاند. شرایط قرن بیستم، معنای جنگ را در چین همانند جاهای دیگر تغییر داد و اکنون جنگ توسط ارتشهایی انجام میشود که بهطور گسترده از میان مردم بسیج شدهاند و غیرنظامیان خود را در نقش فعال یا قربانیان جنگ بهشمار میآوردند، جنگ داخلی چین، مردم این کشور را در مقابل هم قرار داد و شاعران بر سر دو راهی قرار گرفتند: اولویت دادن به شهروندان چینی در مبارزه با مرگ یا زندگی برای بقای ملّت، یا پافشاری در موضع فردگرایانهای که این مبارزه را در معرض خطر قرار میداد؟ نمونههایی از تفکر شاعران مدرن از طریق کنشهای واقعی و خیالی جنگ نشان میدهد که چگونه ادبیات چینی قرن بیستم تابوهای دیرینه را از بین میبرد و مدعی قلمروهای موضوعی جدیدی میشود.
فصل سوم: جنگ و رمانتیسم (ص 48_66) نوشتۀ ولف کیتر: رمانتیکگرایی جنگ که در این فصل شرح داده شده، نظریۀ گروهی از افسران پروس با تحصیلات عالی است که میکوشند شرایط جدید سیاست و جنگ را در پی انقلاب فرانسه درک کنند. آنها فلسفۀ روشنگری، تاریخ جنگ، ریاضیات احتمالات و آثار شاعران کلاسیک و رمانتیک زمان خود را خوانده و در جنگهای انقلابی و ناپلئونی شرکت داشتند.
کارل فون کلاوزویتس یکی از برجستهترین متفکران در تعریف ماهیت جنگ بر فلسفۀ استعلایی امانوئل کانت تکیه کرد. او همچنین در توصیف واقعیت جنگ بر سه علم جدیدی که در فلسفۀ کانت نقش داشتند، تأکید داشت: علم ایستایی و مکانیک، علم الکترومغناطیس و علم جامعۀ آماری.
در این فصل دانسته میشود که چگونه کلاوزویتس با اینکه پیشرو نظریۀ ریاضی ارتباطی کلو شانون نبود، اما به عنوان اولین نظریهپرداز جنگهای نامنظم تا به امروز مطرح بوده است.
فصل چهارم: جنگ و نظریۀ انتقادی (ص 67_84) نوشتۀ مکس پنسکی: نظریۀ انتقادی مکتب فرانکفورت فرزند یک جنگ تمامعیار بود. این مقاله متون اصلی هورکهایمر و آدورنو را مرور میکند و در بخش پایانی به این میپردازد که این نظریۀ انتقادی بهای سنگینی بههمراه داشت؛ چرا که نظریهپردازان انتقادی با آگاه شدن از ماهیت کامل جنگ مدرن، برای پاسخ به درگیریهای مسلحانۀ جدید، با شدت کمتر که مشخصۀ مبارزات استعمارزدایی است، منابع اندکی در اختیار داشتند.
فصل پنجم: جنگ و نظریۀ فرانسه (ص 85_101) نوشتۀ اندرس انگبرگ ـ پدرسن: جنگ در شکلگیری گستردهترِ اندیشهای که معمولاً به عنوان «نظریۀ فرانسوی» شناخــــته میشود، نقــــش مهمی داشته است. این مطالعه نقش کلیدی جنگ را از دهۀ 1970 به بعد در نظریۀ فرانسوی بررسی کرده، جریان شکلگیری مفاهیم تاریخی را از تفکر نظامی پروس در اوایل قرن نوزدهم به نظریۀ عالی در فرانسه و تبدیل آنها از مفاهیم نظامی به استعارهها و چهرههای فکری نشان میدهد، و مروری بر تأثیر سازندۀ جنگ بر نظریۀ فرانسوی ارائه میکند، اما بهطور انتقادی محدودیتهای نظامیسازی تفکر را نیز مشخص میکند.
فصل ششم: مطالعات جنگ و رسانه (ص 102_118) نوشتۀ جفری وینتر ـ یانگ: در طول دهههای گذشته، هم «جنگ» و هم «رسانه» ـ از نظر مفهومی و در عمل ـ به شیوههایی راهاندازی شدهاند که درک متعارف اصطلاحات را به چالش میکشند. از دلایل آشکار دیجیتالی شدن، رشد انفجاری و در هم تنیدۀ جنگ سایبری و فضای سایبری است. این متن به بررسی متقابل مطالعۀ جنگ و رسانهها بر یکدیگر میپردازد.
فصل هفتم: جنگ و مطالعات پسااستعماری (ص 119_136) نوشتۀ سانتانو داس: با توجه به جنگ جهانی اول به عنوان اولین درگیری جهانی، این فصل چگونگی رویکرد پسااستعماری مطالعات جنگ را از نظر دیدگاهها و روششناسی مطرح میکند و به این سؤال پاسخ میدهد که چگونه تمرکز بر جنگ بر انتزاعات نظریۀ پسااستعماری فشار وارد میکند. در شرایطی که اکثر جنگجویان و غیرجنگجویان جهان تا همین اواخر عمدتاً بیسواد بودند، اصطلاحاتی مانند «آرشیو جنگ» و «ادبی» به چه معناست؟ چگونه تجربه مشکلات استعمار بین «جنگ» و «صلح» در تاریخهای جهانی از هم متمایز میشود؟ و چه ارتباطی بین مقاومت ضداستعماری و نقــــد پــــســــااستــــعــــماری وجــــود
دارد؟
بخش دوم: مفاهیم بنیادی
این بخش شامل هشت فصل است. خلاصه هر فصل به شرح زیر است:
فصل هشتم: جنگ و زبان (ص 139_152) نوشتۀ نیل سانتیانیز: جنگ و زبان رابطۀ همزیستی دارند. از یک سو، جنگها از طریق تکثیر گفتمان زبانی ادامه مییابند و یادآوری میشوند و از سوی دیگر، غالباً زبان محل اعمال خشونتآمیز و میدان نبردهای شدید برای کسب قدرت است.
این متن به بررسی همزیستی جنگ و زبان در دو سطح مختلف میپردازد:
نخست، تحلیل زبان جنگ که توسط نویسندگان و متفکران مدرن و معاصر بررسی شده است. و دوم، زبان جنگ را با رایجترین شباهتهای خانوادگی نوشتههای جنگی تحلیل میکند (بهعنوان مثال، آرایههای ادبی، پوچی، تعالی، فرهیختگی، و خودارجاعی، جاسازی (تعبیه) تأملات در مورد جنگ، وجود موضع اختلافی مؤلف، اهمیت حواس، واقعیت) و نیز با مطالعۀ سه شاخص اصلی آن، در نهایت، این فصل استدلال میکند که چگونه یک نوشته دربارۀ جنگ بهطور آشکار به موضوعات معرفتشناختی، هستیشناختی و اخلاقی میپردازد. در میان محصولات ادبی، جنگنویسی یک ابهام ادبی است.
فصل نهم: جنگ و زیباییشناسی (ص 153_167) نوشتۀ پل شیهان: در مفهوم زیباییشناسی جنگ، بلافاصله این سؤال مطرح میشود که چگونه میتوان کانون توجه جاذبههای هنری مربوط به نظم، زیبایی و تشخیص ذائقه را در مورد وحشتهای حقیرانه جنگ مدرن به کار برد؟ به همین دلیل ادبیات مدرن در تلاش است تا برای دستورالعملهای بازنمایی مستقیم جایگزینهای زیباییشناختی بیابد. این تلاش در نیمۀ اول قرن بیستم قابل مشاهده است؛ زیرا زیباییشناسی رئالیسم (که توسط شاعران جنگ تمرین میشود) با زیبایی غیرمستقیم (که در آثار مدرنیستی ییتس و وولف مشهود است) رقابت میکند. در نیمۀ دوم قرن، در سایۀ ترور هستهای، چرخشی به داستانهای هجوآمیز و پرخاشگر روی میدهد، بهویژه در سه رمان آمریکایی جنگ جهانی دوم که این حوزه را برای یک نسل یا بیشتر تعریف میکرد: تبصرۀ 22، سلاخخانۀ شمارۀ 5 و رنگینکمان جاذبه.
متعاقباً جنگهای ویتنام و بوسنی، نویسندگان را بر آن داشت تا از گزارشهای میدانی به شیوههای مدبرانه و پساواقعگرایانه استفاده کنند، که گاهی اوقات منعکسکنندۀ شعرهای مدرنیستی است. با بررسی تغییرات زیباییشناختی که در بالا ذکر شد، این مطالعه نشان میدهد که چگونه معمای رسمی بازنمایی در ادبیات جنگ مدرن روشن شده، با آن دست و پنجه نرم کرده و در نهایت برای اهداف سازنده استفاده شده است.
فصل دهم: جنگ و تاریخ (ص 168_183) نوشته الیزابت کریمر: با تکیه بر آثار ادبی جنگهای انقلابی (خدمتکار اورلئان اثر شیلر و نبرد هرمان اثر کلایست)، جنگ جهانی اول (چیز جدیدی در غرب نیست اثر اریش ماریا رمارک و رعد و برق فولادی اثر ارنست جینگر)، جنگ جهانی دوم (الگوهای کودکی اثر کریستا ولفس)، جنگ اخیر عراق (مقالات هند اثر یوگوسلاویا و یلینک بامبیلند). این فصل استدلال میکند که چگونه جنگهای تاریخی خاص با پیکربندیهای زمانی و تاریخی مشخص درک میشود.
بازنماییهای ادبی جنگهای انقلابی تمایل دارند که نقش جنگ را بهتدریج در سرنوشت ملّی آشکار کنند. در اینجا زمان شبکهای است که در آن گذشته بر حال و حال بر آینده تأثیر میگذارد. در نهایت، متون هاندکه و یلینک هر دو با جدایی یا حتی بیگانگی از زمان و مکان مشخص میشوند که ناشی از میانجیسازی جنگ در تلویزیون و وب است.
فصل یازدهم: جنگ و احساس (ص 184_200) نوشته سارا کول: بازخوانیهای ادبی و سینمایی از جنگ، اغلب حول بیان احساسات و تمایلات ذاتی سازماندهی میشوند. احساس در آسیبهای جنگی کارکرد دارد و راهی است برای ترسیم تجربۀ افراطی جنگ، زمانی که با آسیب وارد کردن به سربازان، آنها را به عنوان شهروندی عادی متمایز میکند. در عین حال، نویسندگان متعدد متون غیرنظامی مانند اچ. جی. ولز، ویرجینیا ولف، ربکا وست، و کورت ونهگات، شیوهای را بررسی کردهاند که احساس و سایر اشکال تعالیبخشی ممکن است تجربۀ غیرنظامی جنگ را به همراه داشته باشد. این فصل با در نظر گرفتن متون جنگی و غیرنظامی، ارتباط نزدیک بین موضوع تعالی و احساس در جنگ را با سایر اصول مرتبط که ویژگی ادبیات قرن بیستم است، بررسی میکند. این مطالعه استدلال میکند که فرهنگ اخلاقی قرن بیستم مستلزم آن است که تجربۀ مشترک جنگ را در خطوط جنگی و غیرجنگی به رسمیت بشناسد، و افزون بر آن تفسیر از تعالی به عنوان ارزشی که میتوان آن را از جنگ انتزاع کرد، خطرات اخلاقی خود
را دارد.
فصل دوازدهم: جنگ و غیرنظامیان (ص 201_ 215) نوشتۀ مارک راولینسون: این مطالعه به مفهوم غیرنظامی میپردازد که از اوایل قرن بیستم به بعد نمایان میشود. مقولۀ غیرنظامی برای توسعۀ مطالعات ادبی جنگ، هم به عنوان شکلی برای مبارزه هژمونیک و هم به عنوان «دیگری» فراموش شده یا سرکوب شده در ساختهای تجدیدنظرطلب، تاریخها و قوانین غیرپدرسالارانه اهمیت ویژهای دارد. مطالعات ادبی جنگ، با تمرکز بر مبارزه در قرن بیستم، ساختارهای صریح و ضمنی غیرنظامی را بازتولید کرده است. در ادبیات اعتراض، غیرنظامیان به عنوان مرجع ادبیات جنگ، خارجی محسوب میشوند و از جنگ بیخبرند. بهطور ضمنی، غیرنظامیان مخاطب جنگنویسی هستند.
فصل سیزدهم: جنگ و صدمات جسمی و روانی (تروما) (ص 216_229) نوشتۀ نیل رمزی و آندرس انگبرگ ـ پدرسن: مفاهیم کمی به اندازۀ تروما با ادبیات جنگ ارتباط برقرار کردهاند. ادبیات جنگ حول صداهای غریبانۀ سربازان و زندگی پس از مرگ آنها میچرخد و تجربۀ فردی و پیامدهای جنگ را موضوع خود قرار میدهد. این سؤال از توده یا مقیاس، محوری برای این است که چگونه تروما را بهطور کلیتری مفهومسازی کنیم و دریابیم این موضوع، چه رابطهای با نسلکشی، بیماریهای همهگیر، محدودیتهای زیستمحیطی برای رشد و نیز پیامدهای سیاسی مالی جهانی یا حتی آسیبهای جسمی و روانی جمعی دارد؟
فصل چهاردهم: جنگ و دین (ص 230_246) نوشتۀ پیتر مدسن: در حوزۀ ادبی، درهمتنیدگی جنگ و مذهب در هیچجا به اندازۀ شعر حماسی پررنگ نیست. در افق فکری اروپا، مواجهۀ مسیحیان و مسلمانان نه تنها در داستانهای حماسی و منظوم سدههای دوازده تا چهارده فرانسه و در حماسههای رنسانس، بلکه رویارویی اولیۀ مسلمانان و بیزانس و جنگهای کارولینژین در شبهجزیرۀ ایبری و همچنین از طریق آن، در قرن هفدهم و هجدهم، برجستهترین معیارهای تاریخ ادبی مشهود است.
این مطالعه سهم شعر حماسی را در تعریف مکانی و مفصلبندی فرهنگی اروپا بهعنوان قلمرو مسیحیت از شبهجزیرۀ ایبری تا مدیترانه و اروپای شرقی و مرکزی مشخص میکند.
فصل پانزدهم: جنگ و جنسیت (ص 244_258) نوشتۀ مارگو نوریس: فرانسین دامیکو در بررسی خود از کتاب جنگ و جنسیت جاشوا گلدشتاین چگونگی شکل دادن نظام جنگ توسط جنسیت را بررسی میکند و با نظری مخالف مینویسد: جنگ به عنوان نشانۀ مردانگی/ مردانه ساخته شده است: پیروزی تأیید هویت مردانه است و شکست، انزجار است. زنانگی برای تقویت ساختار «مرد به عنوان جنگجو» هم در نقشهای حمایتی به عنوان پرستار، مادر یا همسر و هم در مقابل بهعنوان فعال صلح ساخته شده است، و همۀ مردانگی نظامی شده را تأیید میکند. با تکیه بر این مشاهدات، این مقاله میپرسد که آیا داستانهای جنگی و شعر این مفاهیم رایج را حمایت و تقویت میکنند یا اینکه دیدگاههای مخالف و پیچیدهتری ارائه میدهند؟ بهعنوان نمونه، برخی از رمانهای جنگی کلاسیک و محبوب قرن بیستم مانند رمان همه آرام در جبهه غرب اثر اریش ماریا رمارک، وداع با اسلحه اثر ارنست همینگوی و خانم دالووی اثر ویرجینیا وولف بررسی شده است.
این مطالعه نشان میدهد که این رمانهای جنگی محبوب قرن بیستم «مردانگی نظامی» را ترویج نمیکنند، بلکه با به تصویر کشیدن هزینههای فیزیکی، روانی و عاطفی جنگ بر اثرات مخرب آن بر مردان و زنان تمرکز میکنند.
بخش سوم: مفاهیم نوظهور
این بخش شامل هفت فصل است. خلاصه هر فصل به شرح زیر است.
فصل شانزدهم: جنگ و هواپیماهای بدون سرنشین (ص 261_277)، نوشتۀ دبجانی گانگولی: این مقاله به بررسی آثار ادبی و سینمایی میپردازد که ظهور اشکال حیاتی فناورانه در مناطق جنگی را از طریق بینایی تصنعی هواپیمای بیسرنشین (پهپاد) به تصویر میکشد: آن دستگاه نظارت هوایی و ماشین کشتار مانند سیارهای است و در برخورد، فاجعه به بار میآورد.
منظور من از شکلهای حیات تکنولوژیک، انتزاعهای ماشینی از شکل ارگانیک انسانی است که برای دستکاری، تبعید و نابودی بهوجود آمدهاند. این شکلهای حیات، محصول تغییر مقیاس بینایی انسان معمولی از طریق زیرساخت دیجیتالی ترکیبی پهپاد است.
ایــــن فــــــــصــــل بــــه بــــررســــی زیــــباییشناختی اصــــول زیــــربنایی و هدایتکنندۀ هنری رمانهایی مــــاننــــد نیش هــــواپیمــــای بدون سرنشین اثر ریچارد کلارک (2014) و رانش قدیمی اثر ناموالی سرپل (2019)، فیلمهایی مانند «زخمهای مدیحه طاهر» اثر وزیرستان (2013) و «پهپاد با من برخورد میکند: خاطرات غزه» از عاطف ابوسیف (2016) میپردازد.
فصل هفدهم: جنگ و بشردوستی (ص 278_292)، نوشتۀ النی کوندوریوتیس: ارتبــــاط بیــــن جــــنگ و بشردوستی پیچیده است. رمان جنگ برای پاسخگویی به جنایات جنگی به حقوق بشر تمایل دارد. این رمانها دیدگاههای ضد جنگ را بیان میکنند، در حالی که تبارشناسی بشردوستی در قوانین جنگ، نشاندهندۀ پذیرش جنگ به عنوان امری اجتنابناپذیر است. گفتمان بشردوستی، پارادایمی روایی را به کار میگیرد که رنج انسان در جنگ را از طریق بررسی تروما (آسیبهای روحی و جسمی) ببیند.
ادبــیات داســتانی غالباً نقش پـــزشکان و پرســـتاران را بهعنوان شاهـــدان مصـــائب جــــنگی نشان میدهد. این فصل استدلال میکند که ادبیات جنگ پسااستعماری شاهدی متضاد ارائه میدهد که از روایــــتهای تأثــــیرگذار صدمات جســــمی و روحی فــــراتر میرود و نقض ضرورت بشردوستانه برای نجـــات جــان انســـانها را پررنگ میکنــــد. تعامل انتــــقادی ادبیات پسااستعماری با جنگ بر دستیابی به فرصت برابر و دیده شدن همۀ زندگیها متمرکز است.
فصــــل هجــــدهــــم: جــــنــــگ و ســـــــرمــــایـــهداری (ص 293_306)، نوشـــتۀ نیـــل رمـــزی: مـــارکسیــسم مدتهاست که به دلیل ناکامی در ارائۀ تحلیل نظری جنگ مورد انتقاد قرار گرفته است. مارکسیسم با اولویت دادن به دیدگاه تجاری از تاریخ، جنگ را بهعنوان ابزار سیاست یا یک انحراف نابهنگام تلقی کرده است. با این حال، دانشمندان مارکسیست که به جایگاه انباشت در تاریخ سرمایهداری توجه دارند، نقش اساسیتر و تعیینکنندهتری برای خشونت سرمایهداری آغاز کردهاند. بهعنوان مثال، آلیز و
لازاراتو اصرار دارند که خشونت، انباشت اولیۀ همۀ روابط سرمایه را تحتالشعاع قرار میدهد. آنها استدلال میکنند که سرمایهداری همیشه به سلب مالکیت طبیعت وابسته بوده است و بنابراین بهعنوان شکلی از جنگ استعماری عمل میکند. این فصل از بینش آنها استفاده میکند تا کتابِ در انتظار بربرها اثر کوتزی را بررسی کند. گرچه این رمان بهدلیل نداشتن تحلیل طبقاتی واقعی مورد انتقاد قرار گرفته است، روایت آن از مبارزات بیرحمانۀ امپراتوری بینام علیه نیروهای بربر شرحی از چگونگی سلب مالکیت از زندگی و زمین توسط تجارت ارائه میدهد. این فصل بحث میکند که اخلاق شخصی، حقیقت و درد که در رمان به تصویر کشیده شده است را نمیتوان خارج از این دغدغه با خشونت و تجربۀ جمعی انباشت سرمایه درک
کرد.
فصل نوزدهم: جنگ و انقلاب (ص 307_320)، نــــوشــــتــــۀ جــــان میــــشکوفسکی: هــــمانطــــور که محققان ادبی به طور فزایندهای به اهمیت فرهنگی جنگ توجه مــــیکنــــند، مفــــهوم انقلــــاب کــــه بهطور کاملاً سنّتی در بحثهای زیباییشــــناسی و سیاست مطرح بود، اقتدار خود را از دست داده است. این فصل بحث میکند که مطالعات ادبی چیزهای زیادی برای آموختن از گزارشهای زبان و خشونت موجود در گفتمانهای نظامی و انقلابی دارد. بخش اول این فصل بر وضعیت نابسامان واژۀ «انقلاب» دراندیشۀ پساروشنگری تمرکز دارد و ظهور نظریۀ زبان انقلابی را در مارکس و وارثانش توصیف میکند. بخش دوم بر درک کلاوزویتر از خشونت دولتی متمرکز است و میپرسد چرا تصور او از جنگ باید برای انقلابیون جذاب باشد؟ بخش پایانی هم به این موضوع میپردازد که آیا توجه به جنگ و انقلاب به غفلت از شکل بالقوه اساسیتر جنگ داخلی منجر شده است؟ در نهایت پیشنهاد میشود که با از دست دادن انحصار دولت ـ ملتها بر خشونت سازمانیافته در مقیاس بزرگ، مطالعات ادبی و فرهنگی باید پارادایمهای جدیدی از نزاعهای ملّی و فراملّی و فروملّی (محلی ـ بومی) را دربربگیرند.
فصل بیستم: جنگ و سیاست زیستی (ص 321_335)، نوشتۀ آرن دو بوور: این فصل کار نویسندۀ آلمانی دبلیو جی سبالد را در پارادایم جنگ زیستی فوکو قرار میدهد که بین نگرانی از نژادپرستی دولتی و نگرانی از انقراض سیر میکند. آثار سبالد اغلب دربارۀ جنگ جهانی دوم و هولوکاست و بهعبارت دیگر، دربارۀ نژادپرستی دولتی مطرح شده
است.
بــــهطــــور خــــاص این فصل استفاده از فهرستها را در آثار سبالد، نه تنها بهعنوان تلاشی برای یادبود ویرانی جنگ جهانی دوم، بلکه بهعنوان تلاشی برای ثبت تمام زندگی در انتظار ناپدید شدن آن در نظر میگیرد. در نهایت، نشان میدهد که چنین استفادهای از فهرست داستانهای سبالد فراتر میرود و میتوان آن را در طیفی از داستانها و نظریههای معاصر مرتبط یافت. امروزه در عصر آنتروپوسن، جنگ زیست سیاسی از موضوع نژادپرستی دولتی فراتر رفته است و شامل انقراض، مسائل انسانی و غیره ـ از جمه انقراض خود ادبیات ـ
میشود.
فصل بیست و یکم: جنگ و نقد هستهای (ص 336_351)، نوشتۀ آدام پیت: این فصل به ویرانیهای ناشی از آزمایشهای هستهای، پیوندهای بین تفکر زیستمحیطی و فرهنگ هستهای، تحلیل آخرالزمــــانی قرن بیست و یکم ناشی از تغییرات آب و هوایی و ماهیت عصر هستهای پس از چرنوبیل و فوکوشیما میپردازد.
ایــــــــن فــــــــصــــــــل بــــه بــــررســــی زیــــباییشنــــاختی اصــــول زیربنایی و هدایتکنندۀ هنری برخی آثار میپــــردازد که در ادامــــه به آنها اشاره شده اســــت: نــــوچهها اثر جــــان ویندهــــام، سهگانه مادادام اثر مارگارت اتوود، چــــاقوی آب اثر پائولو گاسیگالوپی، داستانهایی از جی. جِی. بالارد و کار جسیکا هرلی بر کتاب جادههای اقیانوسی اثر مائوری جیمز جورج، مارلو استار در فیلم «ایپ جالتوک» اثر کتی جتنیل ـ کیجینر، «داستان کوتاه (نوع دوم)» اثر فیلیپ ک. دیک، «جهان زیرین» اثر دلیلو و کارگروه تحقیقاتی فرهنگ هستهای.
فصل بیست و دوم: جنگ و شخصیت قدرتطلب (ص 352_369)، نوشتۀ برایان ماسومی هاید: این مطالعه به بررسی دوران ریاست جمهوری ترامپ میپردازد و معتقد است که او در دوران ریاست جمهوریاش دوگانه رفتار میکرده است: یکی مرکزگرا که به سمت شخصیسازی افراطی دفتر ریاستجمهوری، و دیگری گریز از مرکز، یعنی به سمت زیاد شدن انتشار تحریکات عاطفی مداوم از کاخ سفید از طریق رسانههای اجتماعی بود. حمایت ترامپ از حامیانش و شیدایی منفی او نسبت به مخالفانش اغلب در قالب سنّتی همذاتپنداری با یک رهبر کاریزماتیک تحلیل میشود.
این واقعیت پنهان میماند که ترامپ به همان اندازه که یک سوژه روانشناختی است یک برند شرکتی و یک پدیدۀ انتخاباتی است. این فصل بررسی میکند که چه مفهومی ممکن است از «شخص» برای چنین اَعمالی به کار رود و اصطلاح «شخصیتِ قدرتطلب» در عصر اینترنت چه معنایی دارد.