خــداوند را شـــاکریــم کـه شـمارۀ پیشین اندیشهنامه مورد توجه و استقبال صاحبنظران و استادان حوزۀ ادبیات پایداری قرار گرفت و یادداشتها و پیشنهادها و نقد و نظراتشان مایۀ دلگرمی ما شد. از همۀ بزرگواران سپاسگزاریم و اذعان داریم به این رهنمودها و نظرها برای ادامۀ مسیر نیاز فراوان داریم. از میان یادداشتهای رسیده به دبیرخانه، برای درج در این شماره از نشریه نوشتۀ دکتر احمد شاکری را انتخاب کردیم. ایشان با تأمل و ژرفنگری عمیق در محتوای نشریه نظراتشان را در هفت بند ارائه دادهاند. سپاسگزارشان هستیم و عین یادداشتشان را درج میکنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر سنگری
مدیر مسئول محترم اندیشهنامه پایداری
با سلام و احترام
به توفیق الهی، آخرین شماره (بهار و تابستان 1401) فصلنامه "اندیشه نامه پایداری" مطالعه شد.
پیش از هر چیز از شما و همکارانتان برای جهاد علمی در ساحت کم رهرو مباحث نظری ادبیات سپاسگزارم. به عنوان کسی که از آغاز نشریه "اندیشهنامه" پایداری را دنبال کرده و کمابیش با دشواریهای تأسیس و استدامه این نوع اقدامات آشنایی دارم، راهی که آغاز شده را پر امید و سازنده ارزیابی میکنم و توفیقات الهی را برای شما و همکاران خدوم این مجموعه خواستارم.
قطعاً بازخوردهای عمل جمعی عزیزان در "اندیشه نامه پایداری" ضلع تکمیل کننده فرایند، جهت دهنده و تصحیح کننده آن خواهد بود. قطعاً چیزی که ارزش خواندن و آموختن داشته باشد ارزش تحلیل و نقد را نیز خواهد داشت. لذا نکاتی را خدمت شما تقدیم میدارم.
نخستین گام پیش از قرار گرفتن در موضع "بیان"، شناخت موضع "خود" به عنوان صاحب نظر است.
نکته دوم در مخاطبشناسی نشریه است. در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی به معنای عام و ادبیات دفاع مقدس در معنای خاص و ادبیات مستندنگار به صورت اخص، از دیرباز شاهد شکاف نظری_گفتمانی بودهایم. بدین معنی که طیفی از کنشگران ادبیات مستندنگار و داستانی دفاع مقدس را "راویان" و "نویسندگان"ی تشکیل میدادهاند که جنس اقدام آنها "عملی" و سویه مسئله مندی آنها نیز از جنس "چه باید کرد؟" _ به جای "چه هست؟"_ بوده است. طرح پرسشهای نظری از سوی برخی کنشگران عملی ادبیات مستند نگار و داستانی نیز اصالتاً در جهت حل مسئله عملی و به شدت ناظر بر عمل بوده و به سمت گرهگشایی و گزارههای تجویزی تمایل داشته است. طیفی که از سویی در معرض "واقعه" بوده و "ناگزیر" به روایت از آن بوده اند و از سوی دیگر، با مقوله "گفتمان حاکمیت" و "گفتمان دیگری" در مراتب مختلف تولید از جمله، سفارش، انتشار و تبلیغ مباشر بودهاند. پس نوع مسئله مندی این طیف آنها را به نحو خاص و مرتبه خاصی به مسائل نظری مسئله مند کرده و این نحو مسئلهمندی در پاسخ_سامانهایی که بدان متمایل میشدهاند آشکار شده است. در نقطه مقابل محافل دانشگاهی از منظری بیرونی با طیف مسئلهمندیهای متفاوت و البته منشأ و علل مسئلهمندی متفاوت حضور دارند. موضوعی که در محافل دانشگاهی وجود داشته است، مسئلهمندی "بیرونی" و "متأخر" درباره ادبیات دفاع مقدس است. مسئلهمندی اولاً برای این طیف بیرونی است به این معنی که از منظرگاهی خارج از دایرۀ تولیدکنندگان به موضوع نگاه میکنند و از جهتی دیگر تأخیری است. چنانکه راه اندازی رشتهای با نام ادبیات پایداری نیز پس از سالها ظهور نمونهها و زیر گونههای این عنوان صورت گرفته و حرکت کند مجامع دانشگاهی در اجابت به این رشته، تدوین درسنامههای لازم برای این رشته در مقاطع ارشد و دکتری، تدوین منابع نظری برای این رشته، ورود اندیشمندان رشته های مختلف علوم انسانی به مسائل مضاف این رشته، تفصیل این رشته و تکثیر گروندگان به آن، همگی نشان دهندۀ روند کند_ البته رو به رشد_ اقبال مجامع دانشگاهی است. با این صورت بندی کلی از کنشگران و بازیگران اصلی و فرعی حاضر در عرصۀ ادبیات پایداری و دفاع مقدس، ادبیات پایداری نیازمند تأسیس و تجمیع و ساماندهی کنشگران اصلی، جایشناسی آنها، مسئلهشناسی آنها و مخاطب سازی و مخاطب پردازی واقعی است. این موضوعی است که نشریه اندیشهنامۀ پایداری به عنوان هدفی بلند مدت لازم است بدان چشم بدوزد. این تلاشها البته در نشریه آغاز شده است. دعوت از اهالی دانشگاهی و ایجاد کرسی برای ایراد سخن دربارۀ آنها و مسئلهمند کردن آنها به موضوع ادبیات پایداری با طرح موضوعات و همچنین فراهم آوردن بستر گفتگو میان اهالی دانشگاه با اهالی ادبیات میتواند آغازی بر این راه باشد. سخن در آن است که تقریب این دو ساحت به یکدیگر، ساحت جدید و مطلوبی را فراهم خواهد آورد. ساحتی که کنشگران خود، مسائل خود، پاسخهای خود و ادبیات خود را دارد. شاید در بادی امر گمان شود که مسئله ما با محافل دانشگاهی ندیدن و آشنا نبودن یا اهمیت نایافتگی مقولۀ ادبیات پایداری است. اینکه محافل دانشگاهی عموماً بر آثار جهانی و آثار مطرح پیش از انقلاب اسلامی یا ادبیات کهن تمرکز دارند و با فضا و تولیدات ادبیات پس از پیروزی انقلاب اسلامی خاصه ادبیات تولید شده در ساحت گونهای ادبیات دفاع مقدس از سوی کنشگران متعهد به ارزشهای آن آشنا نیستند. پس طرد آنها نشأت گرفته از جهل آنها است. اما به نظر میرسد مسئله از این فراتر است. به تعبیری صرف مواجهه با ادبیات پایداری توسط اهالی مجامع علمی نمیتواند تضمین کنندۀ کشف مسائل و پاسخ گویی دقیق به آنها باشد. این شکاف، شکافی مبنایی – روشی است. چنانکه ورود مجامع دانشگاهی به حوزۀ ادبیات داستانی دفاع مقدس و پایان نامهها و مقالاتی که در این باره نوشته شده نوعاً مبتلای به دو عارضۀ همجنس است. نخست آنکه آثار مشخصی از گفتمان روشنفکری در حوزۀ ادبیات جنگ و دفاع مقدس انتخاب شده و دیگر آنکه رویکردهای تحلیلی انتقادی تولیدات دانشگاهی با مبانی و ارزشهای ادبیات متعهد و بطن و متن ادبیات انقلاب اسلامی ناسازگار و ناهمخوان است. در نتیجه، تقریب اگر از لایۀ ظاهری آشنایی با موضوعات و آثار فراتر نرود محتمل بلکه متوقع است تفوق نظری و تجهیز محافل دانشگاهی به روشها و مبانی نظری ترجمهای و خالی بودن دست کنشگران سنتی این عرصه در خارج از محافل دانشگاهی به این نقطه منجر شود که رویکردهای ترجمهای دانشگاهی با غلبه بر اندیشه کنشگران سنتی، عملاً به گفتمان غالب در این عرصه بدل شود. چنانکه میدانید و میدانیم اصطلاح ادبیات پایداری نیز اگر از سوی ادبیات علمی دانشگاهی مورد توجه نسبی واقع شده به این دلیل است که نسبتی با ادبیات کهن –یعنی موضوع مورد علاقه مجامع دانشگاهی_ برقرار کرده است. و اینکه این مجامع چندان اقبالی به ادبیات تولید شده در پی انقلاب اسلامی نداشته و عملاً ادبیات کهن را دستمایهای برای توقف خود قرار میدهند. طراحی و مدیریت این سیر نیازمند دقت نظر در چگونگی شکلگیری فرایندها و فهم دقیق و عمیق و به روز از دو ساحتی است که باید به یکدیگر نزدیک شوند و اینکه مخاطبان و کنشگران سوم یا مطلوب تولید شده از چه جنسی بوده و در کجا ظهور مییابند.
یکی از راهکارهای نیل به مقصود پیش گفته در بند قبل، توجه به گفتوگوهای واقعی و مبنایی میان منتخبان دو طیف کنشگر پیش گفته است. چرا که اندیشکده ادبیات پایداری و به صورت مشخص اندیشهنامه پایداری خط مقدمی است که در دو جبهه به صورت توأمان باید عمل کند. نخست آنکه ظرفیتهای دانشگاهی و نظری را وارد حوزه مورد علاقه خود کرده و دیگر آنکه در این توجهدهی و ظرفیت سازی و تجمیع و هدایت کنشگران، از آنچه تاکنون در نتیجه تلاشهای کنشگران عملی ادبیات پایداری و اندک کنشگران نظری آن که خارج از محافل دانشگاهی عمل کردهاند فراهم آمده محافظت و صیانت نماید. تقریب مجامع دانشگاهی به گفتوگوی واقعی به اندازۀ تقریب کنشگران سنتی عرصه ادبیات پایداری برای گفتوگو دشوار و سخت بوده و با معضلات و پیچیدگیهای متعددی همراه است. شاید در بادی امر به نظر آید عرصۀ "ادبیات پایداری" برای فتح باب این گفتوگو مناسب باشد. چرا که حداقل در چند دهۀ گذشته اصطلاح "ادبیات دفاع مقدس" نتوانسته است در محافل دانشگاهی پذیرفته شده و ضریب یافته و برایش تأسیس مبنا و نظریه شود. در نقطه مقابل، جاگیر شدن اصطلاح "ادبیات جنگ" و تثبیت و ارجاع مکرر به مبانی و توجه به مصادیقی از این مفهوم که به ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس تقریب دارند، نشانهای است تا مشخص شود محافل دانشگاهی به حقیقت این مفهوم (دفاع مقدس) بی موضع نیستند و نسبت با آن مقاومتهایی وجود دارد. شاید انتخاب اصطلاح ادبیات پایداری به واسطه عمومیت معنایی و سعه مفهومی اصطلاحی باشد که مقاومتها و پیش فرضهای منفی کمتری را نسبت به خود در مجامع دانشگاهی ایجاد کند و به این واسطه بهانه یا مستمسک گفتوگو را فراهم نموده مخرج مشترکی برای مرابطه ایجاد نماید. اما این نیز تمام واقعیت نیست. انتخاب اصطلاح پایداری گرچه در مبنای خود از ارزشهای انسانی و دینی برآمده است اما در استراتژی تعاملی میان دو ساحت کنشگران پیش گفته نباید به معنای نوعی عقب نشینی مبنایی از اهم و اتم مصادیق پایداری در دوره معاصر چند ده ساله یعنی دفاع مقدس و ارزشهای اصیل و دینی آن تلقی شود. به تعبیری آیا با عقب نشینی از اصطلاح ادبیات دفاع مقدس به ادبیات پایداری، برنامه یا فرایندی برای آغاز از اصطلاح پایداری برای دستیابی به مفهوم دفاع مقدس و تثبیت حقایق آن در نظر گرفته شده است؟
از جمله معضلات در حوزۀ ادبیات مستند دفاع مقدس و پایداری فقر تولید نظر و انباشتگی تولیدات اندک، رسوخ مشهورات غیرعلمی و دور تکراری مسئلهمندی حداقلی و پاسخگرایی حداقلی است. علی القاعده نشریه اندیشهنامۀ پایداری قادر نخواهد بود در موضوعاتی چون ادبیات مستند یا مستند داستانی دست به تولید محتوا آن هم در حوزهای چون ادبیات دفاع مقدس بزند مگر آنکه کنشگران سنتی این عرصه را به میدان گفتوگو وارد کند. هم از این حیث که بخشی از تولیدات و تأملات نظری از سوی این طیف صورت گرفته است هم از سویی توجه دادن مخاطبان به ساحتهای مسائلی که این طیف به صورت مباشر با آنها مواجه هستند و هم در هدفگذاری نهایی، صیرورت و سیردهی این طیف از جایگاه کنشگران سنتی به کنشگران نظری و تئوری پردازد. نکتهای که به وضوح میتوان به آن اشاره کرد این است که نوعاً این طیف اساساً ادبیات "مکتوب" و "علمی_نظری" ندارند. لذا خروجیهایی که از این طیف دریافت میشود نوعاً از جنس مصاحبههای شفاهی یا حضور در میزگردها است. تولیدات مکتوب این طیف نیز –ولو اندک_ جنس مقالات علمی و مرسوم دانشگاهی را نداشته و بعضاً فاقد استدلال، مبنا گزینی نظری، حمایت شدگی توسط یک نظریه و مرجعیابی مناسب است. اما همین استفاده حداقلی از کسانی که مومنانه و مسئولانه دغدغه ادبیات دفاع مقدس خاصه در عرصه ادبیات مستندنگار را دارند نیز نمیتوان تنها به تریبون دادن به آنها بسنده کرد. این بیش از هر چیز به کاربست روشهای گفتگو محور عمیق، نقادانه و جهتمند وابسته است. این که "گفت" ها با "گفت" های دیگری همراه شود. روشی که فعلاً و خاصه در این شماره در چند نوبت تکرار شده میتواند ارزشمند باشد. گرچه کافی نیست. به این صورت که در شمارۀ اخیر تلاش شده متنهای تلخیص گونه روشمندی برای برخی مطالب از جمله جلسۀ آقای دکتر گودرزی، مصاحبه با برخی فعالان و اصحاب نظر حوزۀ مستندنگاری یا نشست نوشته مشارکتی در نظر گرفته شده و تلاش شده خروجی ها یا مبانی دسته بندی شده و به صورت ضابطه مندتر و گویاتری در اختیار مخاطب قرار گیرد.
پیرو مطلب بند گذشته، مروری اجمالی بر گفتوگوهای صورت گرفته (سه گفتوگو: گفتوگو با آقای بهبودی، گفتوگو با ده تن از فعالان عرصۀ نویسندگی و گفتوگو با مدیر انتشارات روایت فتح) میتواند روشنگر باشد.
انتخاب طرف مصاحبه حائز اهمیت است. گرچه به لحاظ سنخ لازم بود تنوع بیشتری در گفتوگوها لحاظ شود. آقای بهبودی فعال عرصه مستند نگاری هستند گرچه در مقایسه با استاد کمری کمتر اهل مباحث نظری و بیشتر درگیر امر اجرا و تولید و به این سبب صاحب تجربه هستند. ده نفری که با آنها مصاحبه شده است از کنشگران نوعاً عملی حوزۀ ادبیات مستند –و در مواردی کنشگر نظری و علمی_ هستند که به نظر انتخاب درستی دربارۀ آنها صورت گرفته است. انتخاب مدیر انتشارات روایت فتح نیز با احتساب مسائل عملی و نه نظری میتواند مفید باشد. آنچه روشن است این است که اولاً جای کنشگران نظری در مصاحبه ها خالی است و گفتگوها بیشتر به سمت طیف عملیاتی و اجرایی و با غلظت کم نظری رفته است. حضور کنشگران نظری در این عرصه خالی است. دیگر آنکه جای کنشگران عملی طیفهای فکری مقابل از گفتمان مقابل خالی است.
نکته دیگر حائز اهمیت این است که گرچه ظاهر این گفتوگوها و صورت آن "گفتوگو" است اما در واقع با گفتوگو مواجه نیستیم. بلکه با سؤالاتی مواجه هستیم که از پیش طراحی شده و توسط "پرسشگر" بیان میشود. این خاصه در گفتوگو با ده تن از نویسندگان کاملاً آشکار است. البته لزوماً و در هر گفتوگویی نیاز نیست گفتوگوکنندگان هم رتبه باشند یا گفتوگوکننده کنشگری فعال باشد، اما خلأها و اغراضی که بر گفتوگو مترتب است و فرصتی که نشریه ایجاد کرده اقتضا میکرد گفتوگوها از حالت شاگرد_ استادی خارج شود و به چالشهای جدیتری بدل شود. همانطور که عرض کردم، طیف مسئلهمند سنتی عملی سالها است که در حوزۀ ادبیات مستند تجربه میکنند و بعضاً ادبیات نظری متناسب با محتوای خود را در اختیار ندارند. هدف گفتوگو میتواند تدقیق در مبانی و نقد نظرها باشد و این امکان ندارد مگر آنکه گفتوگو کننده نیز با مسائل بیان شده توسط گفتوگو شونده آشنا بوده و قدرت تحلیل و چالش آنها را داشته باشد. این همان چیزی است که نشریه را خواندنی کرده و گرههای موجود را میگشاید. در غیر این صورت آقای بهبودی و بزرگواران دیگر سالها است که دربارۀ این موضوعات سخن میگویند و نوعاً حرفها تازه نیست.
نکته دیگری که در گفتوگو با ده تن از نویسندگان به چشم میآید، این است که پاسخ دهندگان با یازده پرسش مواجه هستند و البته به اقتضای حجم و زمانی که ظاهراً در اختیار آنها بوده برخی به سلیقۀ خود به برخی پرسشها اساساً پاسخ ندادهاند. بنابراین نمیتوان وجه جامعی بین این گفتهها پیدا کرد که کاملاً با هم قابل مقایسه و ارزیابی باشد. در صورتی که با محدود شدن پرسشها این مقایسه امکان پذیرتر بود. تجربه و البته دلایل علمی نشان داده است این گونه اقتراحها چندان محصول علمی برجستهای نخواهد داشت. زیرا اولاً مسائل خرد و جزئی نمی شود ثانیاً دلایل کافی بر اثبات گزاره هایی که بیان می شود ارائه نشده و به کلیگویی پرداخته خواهد شد.
گرچه جمع بندی از گفتوگوها _ همانطور که پیش از این نیز آمد در قالب متنی مستقل_ میتواند ارزشمند باشد، اما بعضاً این جمعبندیها تبدیل به تکرار مطالب گذشته شده است. در صورتی که گفتوگوها به صورت جذابی هدایت و تولید شود، نیاز به جمعبندیهای مستقلی از سنخی که گذشت در برخی موارد نیست.
بخش "اخبار و رویدادها" جزو روشها و بخشهای منسوخی است که حداقل در دو دهۀ پیش کارکرد داشته است. در شرایطی که با توجه به گسترش شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال اخبار با خروجیهای مکتوب، صوتی و تصویری به صورت بر خط و در کمترین مدت در اختیار مخاطبان قرار میگیرد اختصاص چنین بخشی در فصلنامهای که قرار است دو فصل از سال را پوشش دهد عملاً خطا است. به عنوان مثال اعلام نتایج دومین جایزۀ کتاب تاریخ انقلاب اسلامی که "فروردین 1401" برگزار شده است در نشریهای که در دی ماه این سال منتشر میشود چه معنی دارد؟! با فاصلۀ حداقل ده ماهه آیا خبری سوخته محسوب نمیشود؟ حتی در صورت ضرورت اطلاع رسانی در اینباره یا باید راهکاری از جنس تأسیس کانال مخصوص نشریه و انتشار این اخبار در آن تدارک دیده شود یا حداقل اخبار با تحلیل ارائه شود.
"تکرار" از جمله آسیب های نشریه است. به عنوان مثال هم از سویی گزارش نشست نوشتار مشارکتی با محوریت سخنرانی خانم دکتر محمد اسماعیل زاده آمده و هم یادداشتی از سوی ایشان در همین زمینه بیان شده است. هم اقتراح نظرات ده تن از کنشگران ادبیات مستند آمده است و هم یادداشت جمع بندی آن آمده است. هم گزارش نشست آقای دکتر دیباج آمده است و هم جمع بندی و مسئلهکاوی این نشست ارائه شده است.
به نظر میرسد، توجه موضوعی این شماره از نشریه به "ادبیات مستند" و "ادبیات مستند داستانی" بوده است. این محوریت موضوعی و پرونده مشخص موضوعی امری لازم و مبارک است که میدانید در اینباره مطالب بسیار و مسائل فراوانی قابل طرح است. در این صورت مطالب حاشیهای از جمله: "مؤلفههای پایداری کتاب زیتون سرخ" یا "نشانهشناسی ویژگیهای شخصیتی رزمندگان دفاع مقدس" خروج موضوعی از محوریت موضوعی نشریه محسوب میشود.
مقاله "نکتههایی چند در باب پیدایی عنوان اصطلاح ادبیات پایداری" که نویسندگان آن آقایان علیرضا عبدالرحمن و حسین الهی ذکر شده اند از حیث محتوا و پیشینه شناسی اصطلاحات می تواند موضوع با اهمیتی باشد. اما در نهایت نویسندگان مشخص نکرده اند که با پذیرش دامنه موسع پایداری چه بر سر اصطلاح ادبیات دفاع مقدس و مختصات هویتی آن خواهد آمد. با آرزوی توفیق