ده نگاه

تعریف ادبیات، مستند و پایداری / دکتر محسن شاهرضایی

مستند

راویان مستند  گفت‌وگو با ده تن از فعالان عرصۀ مستندنگاری ادبیات پایداری  / فاطمه سنگری ، لیلا باقری


به‌عنوان آغاز بحث خوب است که یادآوری کنیم که ادبیات مستند یک ترکیب اضافی (مضاف و مضاف‌الیه) است. در بررسی نسبت این دو لازم است هریک را تعریف کنیم. ادبیات جمع ادبیه و ادبیه جمع ادب است. پس، ادبیات جمع‌الجمع است و استفاده از لفظ ادبیات‌ها، غلط مصطلحی است که ازنظر علمی و منطق ادبی اشتباه است. ادب از DUB، به معنای لوحه و خط گرفته شده و ریشۀ سومری دارد و این ریشه ظاهراً اول به فارسی و بعد به عربی راه یافته و اشتقاق پیدا کرده است. واژگانی چون دبیر و دبیرستان و دبستان که همه به معنای دانش و علم هستند، از همین ریشه‌ گرفته شده‌اند. برای ادبیات تعاریف متعددی وجود دارد، مثلاً «هر اثر مکتوب ادب یا ادبیات نامیده می‌شود»، «آثار ادبی نوشته‌شده را ادبیات می‌گویند»، «ادبیات یعنی چگونگی تعبیر و بیان احساسات و عواطف و افکار به‌وسیله کلمات در اشکال و صورت‌های مختلف». به‌نظر می‌رسد هیچ‌یک از این تعریف‌ها کامل و جامع نیست. مثلاً اگر این تعریف آخر را بپذیریم، بخش بسیاری از ادبیات مستند که به احساسات و عواطف و افکار ما برنمی‌گردد از بین می‌رود. در فرهنگ غرب، ادب مجموعه تظاهرات هنری است، یعنی نمایش‌هایی که در قالب کلام و توصیف‌ها ریخته شده، ادبیات هر قوم به‌شمار می‌آید. این تعریف هم، نه جامع است نه مانع. بنابراین، مانند بسیاری از مفاهیم در علوم، ادبیات هم تعریف نشده است. مثلاً بسیاری از مفاهیم اساسی در ریاضیات، به‌عنوان مادر علوم، تعریف نشده است که می‌توان به نقطه و تابع اشاره کرد. به‌نظر من نمی‌توان تعریف جامع و مانعی از ادبیات ارائه داد و شاید بهتر باشد در کنار تعاریف متداول ادبیات، به بیان ویژگی‌های آن بپردازیم و از این طریق به شناخت بهتری برسیم. این ویژگی‌ها می‌تواند عواطف، احساسات، افکار، تاریخ و تجربه باشد. وقتی نمی‌توان ادبیات را به این معنا تعریف کرد، وارد تقسیم‌بندی ادبیات می‌شوند. در یک تقسیم‌بندی ادبیات را در چهار دستۀ ادبیات حماسی، غنایی، نمایشی و تعلیمی قرار می‌دهند. به‌نظر من این تقسیم‌بندی هم چالش‌برانگیز است، چون مثلاً ادبیات اسطوره‌ای، ادبیات فولکلور و ادبیات روایی و حتی ادبیات پایداری، کجای این تقسیم‌بندی قرار می‌گیرند؟ ازطرفی برای ادبیات دو گونۀ اصلی نظم و نثر را درنظر می‌گیرند که البته در ادبیات یونان، شق سوم دراما (درام و هنرهای باستانی) هم وجود دارد. نکتۀ دیگر اینکه در زبان فارسی گاهی کلمۀ ادب، مترادف با مفاهیم دیگری است؛ مثلاً آن را با هنر یکی می‌گیرند.

اما در تعریف مستند، واژگان‌ مختلفی چون اصیل، معتبر، متقن، معتمد، وثیق، دلیل، سند، واقعی، منصوب، متکی، درست، بایسته، پابرجا، پشتوانه‌دار به‌کار رفته است. اضافه کردن این لفظ به ادبیات، ادبیاتی می‌شود که اصیل، واقعی و به اصلی متکی است. اگر این‌گونه باشد، ما ادبیاتی داریم که به عواطف و احساسات جواب می‌دهد و یک مستندی داریم که قرار است متکی به واقع باشد. بنابراین، ادبیات مستند مجموعه نوشته‌هایی است که براساس واقعیت‌ها می‌خواهند عواطف، احساسات و افکار ما را ترقی بدهند یا دستخوش تغییر کنند. اما بحث دربارۀ شاخه‌ها و انواع ادبیات مستند، یک بحث متکی بر تجربه است. ادبیات مستند حوزه‌های خاطره و خاطره‌نگاری و زندگی‌نامه و گزارش و روزنوشت و یادداشت‌نوشت را شامل می‌شود. نکته‌ای که هست در تقسیم‌بندی نثرها می‌گویند نثرنامه‌ها و ترسلات؛ یعنی مکاتبات و نامه‌نگاری‌ها انواعی داشتند که یک قسم آن سلطانیات (نامه‌های اداری و دیوانی) و دیگری شخصی است. بعد خود اینها دوباره انواعی چون عهدنامه‌ها، پیمان‌نامه، منشورنامه‌ها، فتــــح‌نامــــه‌ها، شــــکســـت‌نــــامه‌هــــا، مشافهه‌نامه‌، سوگندنامه، گشادنامه (نامه‌های سرگشاده)، مواضعه‌نامه، امــــان‌نــــامــــه را شــــامــــل مــــی‌شــــد. به‌این‌ترتیب، در ادبیات دفاع مقدس تمام دستــــورالعمل‌هــــای نظــــامی ارتش، اطلاعیه‌های ارتش و سپاه، گزارش‌های خبرنگاران، شاخه‌هایی از ادبیات مستند پایداری محسوب می‌شوند.  

مــضاف بــعــــدی (در تــرکیب ادبیات مستند پایداری)، پایداری است. پایداری به معنای stability، یک مفهوم کاملاً ریاضی است. به این معنا که تغییر در ورودی‌ها به تغییرات بزرگ در خــروجی‌هــا نینجامد و تناسب و تنازل وجود داشته بــاشــد. اگــر ورودی‌هــا بــا خروجی‌ها تناسب نداشته باشند، مسئله ناپایدار است. درعین‌حال یک بحث اجتماعی است. وقتی تغییر ورودی‌ها منجر به خروجی‌های عجیب و غریب در فرد یا جامعه نشود. بنابراین، با این تعریف از پایداری، دامنۀ ادبیات مستند پایداری گسترده‌تر می‌شود و علومی مانند جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و تاریخ را هم دربر می‌گیرد. 


دخل و تصرف در مستندنگاری غیر قابل انکار است

نکتۀ مهم این است که در مستندنگاری نباید آگاهانه دخل و تصرف کرد، اما اینکه در مستندنگاری هیچ دخل و تصرفی توسط نویسنده صورت نگیرد، امکان‌پذیر نیست. اعتقاد من این است که ما حتی اگر تلاش کنیم و عقل‌هایمان را روی هم بریزیم، هرگز نخواهیم توانست زندگی‌نامه‌ای بنویسیم که صد در صد مستند باشد، چون زندگی انسان از پیچیدگی‌هایی برخوردار است که خواه ‌ناخواه برداشت‌های متفاوتی را ایجاد می‌کند. 


مرز داستان‌نویسی و مستندنگاری

در مستندنگاری باید تطبیق رویدادها، راستی‌آزمایی‌ها، تطبیق گفتارها با اسناد تاریخی با دقت انجام شود تا سره از ناسره جدا شود. این کار بسیار سختی است که با ابزارهایی مثل مصاحبه، کارهای میدانی و کتابخانه‌ای صورت می‌گیرد. اینکه در مستندنگاری از مؤلفه‌های داستانی کمک بگیریم به معنای داستان‌نویسی نیست، چون داستان تخیل دارد ولی ویژگی‌ متن مستند دوری از پرداخت‌های ذهنی و تخیلی است. بنابراین، اگر این مؤلفه‌ را کنار بگذارید، ما می‌توانیم تقریباً از همۀ‌ مؤلفه‌‌های داستانی مانند تعلیق، فضاسازی، دیالــوگ، جــابه‌جایی دیالوگ‌ها و زمان‌ها و مکان‌ها، تاریخ‌ها و ... برای زیبا کردن متن استفاده کنیم، اما سعی بر آن است که از استناد کار کاسته نشود و در‌عین‌حال اذعان داریم که هرگز نمی‌توانیم یک زندگی‌نامه صد در صد مستند بنویسیم.


اهمیت پژوهش در مستندنگاری اصیل

افزایش قوت استناد، به پژوهش بستگی دارد. بخشی از پژوهش به‌صورت میدانی، به‌خصوص مصاحبۀ‌ حضوری صورت می‌گیرد. میزان پژوهش به نظر پژوهشگر و شورای حمایت‌کننده بستگی دارد. مثلاً در نگارش زندگی‌نامۀ نخبگان، معمولاً شاگردان، همکاران، خانواده‌، برخی از انجمن‌ها و تشکل‌هایی که با آنها کار کرده‌اند، به تکمیل اطلاعات کمک می‌کنند. البته مطالعات کتابخانه‌ای هم قطعاً لازم است که بخشی به مطالعه دربارۀ سازمان‌ها و انجمن‌ها و تشکل‌های تخصصی در حوزۀ آن فرد برمی‌گردد و بخشی‌ هم به مطالعات تاریخی، که حمایت‌کننده و پشتیبانی‌کنندۀ اطـــــلاعـــات شــــماســـت. پـــژوهـــش اصیل، کافی و ضروری، پشتوانۀ یک مستندنگاری واقعی است. 


آسیب‌ها و آفت‌ها

به‌نظر من، سفارشی کار کردن و درنظر گرفتن نفع و اهداف سازمانی می‌تواند یکی از مهم‌ترین آسیب‌ها باشد که رسالت ادبیات مستند را به مخاطره بیندازد. وقتی کتابی با اهداف سازمانی نوشته می‌شود، طبیعتاً به قسمت‌هایی از زندگی فرد پرداخته نمی‌شود. این فی‌نفسه بد نیست، اما به این شرط که بقیۀ زوایای فرد را نادیده نگیریم. به همین دلیل است که در حوزۀ جنگ، بسیاری از آثار مثل هم هستند، چون مراجعی که نویسنده باید اطلاعات را از آنها دریافت کند، معمولاً محدودیت‌ها و معذوریت‌هایی ایجاد می‌کنند؛ یعنی اطلاعات را کنترل‌شده و جهت‌دهی‌شده در اختیار نویسنده قرار می‌دهندکه سبب تولید آثاری می‌شود که اطلاعات جدیدی نمی‌دهد و به دنبال آن از جذابیت و تعداد مخاطبان آنها نیز کاسته می‌شود.

نکتۀ دیگر اینکه نویسندگان حوزۀ ادبیات دفاع مقدس باید از گنجینۀ ادبی انباشته‌شده طی قرون گذشته مطلع باشند و بزرگان ادبیات ما را بشناسند. بسیاری از جوانان، درس‌خوان و کتاب‌خوان‌اند، اما به‌نظر من کسانی که می‌خواهند وارد حوزۀ نوشتاری مستند بشوند باید حداقل دربارۀ ادبیات معاصر، ادبیات قـــدیم، جـــامعه‌شناسی و روان‌شناسی دوره‌هایی ببینند و بعد وارد کار شوند. مهارت‌افزایی، دانـــش‌افـــزایی، مـــعـــرفـــت‌انـــدوزی، استاد دیدن و کتاب خواندن خیلی اهمیت دارد.