ده نگاه

گلستان جعفریان تعریف مستند و مستندنگاری

مستند

گلستان جعفریان

تعریف مستند و مستندنگاری

مستند واقعیت محضی است که فرد شاهد و ناظر آن بوده است، در آن اتفاق حضور داشته و بازیگر آن اتفاق بوده است یا اینکه شاهد و ناظر اتفاقی بوده و آن را بازگو میکند. وقتی این اتفاق بهشکل مکتوب درمیآید تبدیل به اثر مستند میشود، مانند یادداشت روزانه، خاطره، فیلم مستند. اینها آثار مستند هستند. هر کسی نمیتواند اتفاقی را که شاهد آن بوده تبدیل به یک اثر هنری کند. این مواد خام را میتوان به همان گونه نوشت، اما دیگر اینجا با یک اثر هنری روبهرو نیستیم.

 

خاطره باید خط داستانی داشته باشد

کسی که میخواهد خاطره را به یک اثر هنری تبدیل کند، اولاً باید کتابخوان باشد و الا بهنظر من اثر او به اثر هنری ماندگار تبدیل نمیشود. دوم اینکه خاطره باید خط داستانی داشته باشد، یعنی خاطره باید از نقطهای شروع شود و فرازوفرودی داشته باشد. خاطره نباید در یک خط پیش برود. اینکه راوی شروع به تعریف کردن کند، یک نفر هم بنشیند و گوش کند. البته نباید در زبان راوی دست برده شود. نمیتوان کلمههایی را بهجای کلماتِ راوی، که با سادهترین کلمات منظورش را گفته، جایگزین کرد، حتی اگر فکر کنیم آن کلمات خیلی ساده هستند یا نمیتوانند منظور راوی را برسانند. این لحن راوی است و بهنظر من نباید در متن تغییر کند. اینها چیزهایی است که علیرغم دادن خط داستانی به روایت باید به آنها دقت کنیم. همینجاست که بحث ورود داستان به خاطرات مطرح میشود. اما در اینجا منظور از خط داستانی، یکجور طراحی و معماری این بناست. خاطره با همان زبان خاطرهگو بیان میشود، ولی در یک خط مستقیم و در دسترس خواننده نیست. خاطره نباید عریان در برابر مخاطب قرار بگیرد. باید با اندکی پیچیدگی او را به فکر فرو ببرد. گاهی برایش سؤال ایجاد کند. از یک روایت خطی نمیتوان سازهای زیبا ساخت. مصاحبهگر هم باید ذهن فعالی داشته باشد، باید مسئله داشته باشد و از خلال گفتوگوها، سؤالات تازه و خط داستانی آن را کشف کند. از خلال روایت شخصیتپردازی کند و بهجای تخیل حتی در جزئیات، ازطریق مصاحبۀ مکرر به جواب سؤالات برسد. محقق باید مسئلهمند باشد.

 

پژوهش دربارۀ طبیعیات اسرا

با توجه به فعالیت و تمرکز من بر ادبیات اسارت، این سؤال وجود دارد که رویکرد جدید ما نسبت به خاطرات اسارت چه مواردی میتواند باشد؟ بهنظر من، یکی از موضوعاتی که در آینده میتواند بیشتر مورد پژوهش قرار بگیرد، طبیعیات اسراست. ما تاکنون بهاندازۀ کافی دربارۀ نحوۀ اسارت و شکنجههای دوران اسارت گفته و نوشتهایم و تقریباً در تمام خاطرات مطالبی دربارۀ محل اسارت و اردوگاهها، سختیها و کتک خوردنها تکرار شده است. درحالحاضر، استنباط من این است که اگر قرار باشد در این حوزه کار کنم، دیگر سراغ اینها نمیروم و شاید در چند صفحۀ خیلی کوتاه به این موارد بپردازم. الان دغدغۀ من این است که اسیری که در دوران اسارت از کوچکترین مسائل مادی بیبهره بوده است و حتی برای صحبت کردن با یک نفر کتک میخورد، در شرایطی که اجتماع بیشتر از دو نفر قدغن است، این اسیر در طول سالها اسارت، چطور زندگیاش را اداره میکند و چطور زنده میماند. یا اینکه بسیاری از اسرا در طول مدت اسارت بارها و بارها از خودشان سؤال کردند چرا باید در اینجا اسیر شویم و این همه زجر بکشیم؟ اگر ما بتوانیم از این زاویه وارد شویم و طبیعیات اسرایمان را باز کنیم، میتوانیم روح مقاومشان را بشکافیم و بشناسیم.

 

اهمیت و ظرفیت خاطرهنگاری در دنیای امروز

درحالحاضر، ژانر خاطره در دنیا بسیار محبوب  است. اصلاً برای جهان امروز بحث خاطره و مستند بسیار اهمیت دارد. جهان امروز از شما نمیخواهد که تخیلپردازی کنید، دوست دارد اتفاقی را که شما شاهد آن بودهاید بشنود. بهنظر من، جبر جهانی بهسمت واقعگرایی حرکت میکند. انسانها دوست دارند آنچه را که واقعیت محض است در قالب یک اثر هنری بخوانند و بشنوند. من فکر میکنم اگر ما بتوانیم این ژانر را بین بچههای مذهبی و معتهدمان بهطور علمی جا بیندازیم، خیلی موفق میشویم. درعینحال بهروز بودن ادبیات پایداری هم خیلی اهمیت دارد. ادبیات پایداری این قابلیت را دارد که ما میتوانیم موضوعات بهروز را از درون آن بیرون بکشیم، اگر که آن ذهن خلاق را داشته باشیم.