ده نگاه

تعریف ادبیات مستند / مرتضی قاضی

مستند

مرتضی قاضی

تعریف ادبیات مستند

در پاسخ به این سؤال که آیا ادبیات مستند وجود دارد و تعریف آن چیست باید گفت که قطعاً ادبیات مستند بهعنوان یک ژانر یا گونۀ ادبی وجود دارد و میتوان در مورد آن صحبت کرد. ادبیات مستند متن مکتوبی است که ازطریق استخدام کلمات و عبارات و از ترکیب و چینش آنها برای بازنمایی و بازروایی امری که در واقع افتاده است شکل میگیرد. اتفاق و واقعهای رخ داده و آن رخداد در ذهن افرادی که آن را درک کردهاند (بهشکل مستقیم یا غیرمستقیم) تبدیل به تصویری شده که آن تصویر را در قالب یک روایت که خاص خود آنهاست بیان میکنند. البته در آن خاص بودن، خیلی مسائل وجود دارد. کلمات، ترکببندی جملات و لحنی که او استفاده میکند، شخصیت، تحصیلات، بافت فرهنگی و اجتماعی که آن شخص در آن رشد کرده و تربیت شده، فضای زمانی که او در آن زیسته و زیست میکند، همۀ اینها در کلامی که از زبانش خارج میشود تأثیر دارد و بهنظر من اتفاقاً ادبیات آن فرد همینجا شکل میگیرد. این ادبیات فرد است که ابتدا در صوت ضبط شده و بعد بهشکل متن در میآید. بنابراین، منظور از ادبیات شخص، نوع خاص از بیان و زبان اوست. اساساً وقتی روایتی از یک واقعۀ تاریخی شکل میگیرد و راوی کلمات را در ذهن خود میچیند که چه بگوید، چه نگوید، از چه تعابیری یا کلماتی استفاده کند، بر چه مواردی متمرکز شود، هنگام گفتن از یک نوع تصور و تخیل استفاده میکند، یعنی آن واقعه را باز در ذهن تصور میکند. اینجا عنصر تخیل به معنای خیالانگیزی و اضافه کردن چیزی نیست.


مـــستـــند بـــه مـــعنـــای تـــکیه داشـــتن بـــه جـــایی است، یعـــنی سخن گفتهشده به کجا تکیه دارد. اولین استناد، استناد به گفتۀ خود فرد است که میتوان آن را با شاخصهای دیگری تقویت کرد، مثل دقیق کردن جزئیات زمان و مکان، فاعلان و تأثیرگذاران بر و تأثیرپذیران از حادثه، چرایی و چیستی ماجرا، بسترها و زمینههای شکلگیری آن اتفاق، دانشها، بینشها، باورهای شخص راوی، لحن، بافت زبانی، دایره کلمات و ... که من فهرستی (حدود 40 مورد) از موارد مؤثر بر استناد را احصا کردهام.

 

میزان دخل و تصرف نویسنده در مستندنگاری

ادبیات مستند متکی بر گفتههاست. هرکس سخنی میگوید که برداشت و سخن او، تکیهگاه قرار میگیرد. اما در مستندنگاری، میزان دخل و تصرف نویسنده و میزان دخل و تصرف و تغییر در گفتههای راوی از واقعیت مشخص نیست. بهطورکلی، برای ادبیات مستند، تعریف دقیق، درست، منطقی با مرزبندیهای مشخص وجود ندارد. همین مسئله، مشکل و ابهام ایجاد میکند. برداشت من[1] این است که در مستندنگاری با پنج گونۀ اصلی مواجهیم:

ساماندهی: یعنی متن مصاحبه بدون دخل و تصرف و بـــهشکل سؤال و جـــواب سامان مییابد بهطوریکه گویی خود متن مصاحبه را میخوانیم. تأکیدها، حتی خنده، گریه، سکوت و ... در آن ذکر میشود. گویاسازی متن هم در پاورقی شکل میگیرد.

بازساماندهی: یک پـــله جـــلوتـــر میرویم، سؤالات را برداشته، متن را به هم بچسبانیم و به آن نظم میدهیم.

بازنویسی: متن با زبان سنگین و فاخر دیگری بازنویسی میشود مانند آثار محسن کاظمی.

بازروایی: در این مرحله تغییرات بیشتر است و روایت بهشکل خطی پیش نمیرود، مثلاً قسمت جذاب آن اول قرار میگیرد یا تعلیقی ایجاد میشود. در این گونه بهصورت رقیق دیالوگ و فضاسازی وجود دارد و ممکن است یک شخصیت اضافه شود. در این گونه، جذابیت مهم است و بههمیندلیل میتوان از عناصر داستانی استفاده کرد.

بازآفرینی: در بازآفرینی آفرینش جدید اتفاق میافتد و در مرز داستان حرکت میکند. حال مشکل و آسیب اصلی اینجاست که برخی بازآفرینی را جزو مستند نمیدانند.

بههمیندلیل لازم است در هر مجموعه، هم میزان مشخص و هم به مسئلۀ مهم مشاورههای تخصصی توجه شود. اگر سازمانها و مراکز تکلیف خودشان را با کارها مشخص کنند و از همان اول شیوهنامۀ مشخصی در اختیار محقق قرار دهند، بسیاری از مشکلات مرتفع میشود. رفع این ابهامها، به داوریهایمان (داوری جایزۀ ادبی جلال آل احمد، داوری کتاب سال دفاع مقدس و ...) که در جایگاه اعتباربخشی به کتابها و نقدها هستند نیز کمک میکند. با توجه به همین نکته، بهنظر میرسد در بخش مستندنگاری جایزۀ ادبی جلال، کتابهایی که نامزد میشوند از یک جنس نیستند. برخی از جنس تاریخی، برخی از کتابها از جنس خاطرهنگاری و برخی از جنس خاطرات خودنوشت و سفرنامه هستند. قواعد و اصول مترتب بر هر کدام از این کتابها با دیگری متفاوت است. در کتب تاریخی، اولویت بر رعایت استناد است و بعد، قلم و زبان روان و ساده و همهفهم. در کتب از جنس خاطرهنگاری، شاخص هم جذابیت و قلم است و هم استناد. در کتب از جنس خاطرات خودنوشت، اولویت بر قلم و واگویههای نویسنده از درونیات خود است. مسئلۀ مهم این است که در دو گونۀ اول، محدودیت بسیار مهمی وجود دارد و آن مستندات تاریخی و گفتههای راوی است و نویسنده نمیتواند از خودش چیزی به تاریخ یا روایت اضافه کند، زیرا دراینصورت از دایرۀ مستندنگاری خارج میشود. اما در خاطرات خودنوشت، نویسنده از خود میگوید و اساساً کتاب خاطرات اوست و موضوع در اولویت بعدی است؛ بنابراین، نویسنده ذهن خود را آزاد میگذارد. ازاینرو، کنار هم قرار دادن این کتابها که از گونههای مختلف هستند و مقایسۀ آنها با هم اشتباه است.

 

آسیبها در حوزۀ مستندنگاری

یکی از آسیبهای جدی در حوزۀ مستندنگاری، نبود کتابهای نقد قوی، اصولی و حرفهای است. از دیگر مسائلی که بر حوزۀ ادبیات مستند سایه انداخته، بلاتکلیفی سازمانهاست به این معنا که برخی هم در حوزۀ داستان و هم حوزۀ مستند وارد میشوند. آسیب دیگر، خطر تحریف است. تحریف فقط این نیست که چیزی را کلاً عوض کنید، تحریف ممکن است بسیار جزئی (در حد یک کلمه یا یک عدد) باشد، اما بعدها مشخص شدن این اشتباهات جزئی، سبب بیاعتباری متن و بیاعتمادی مخاطبان میشود. البته این به معنای مخالفت با داستان نیست ولی یکی از مشکلات ما در حوزۀ مستند، نداشتن جذابیت است. جمع بین جذابیت و واقعیت (تحریف نباشد)، مسئلۀ بسیار مهمی است که یکی از دغدغههای اصلی ماست.

 



[1]. این برداشت برآمده از جلسات متمادی مشورت با استاد علیرضا کمری است که در کتابی با عنوان «خاطرهنویسی در زیست بوم دفاع مقدس» به چاپ خواهد رسید.