اجازه بدهید از واژۀ «ادبیات» در تعبیرِ ترکیبی «ادبیات مستند» استفاده نکنم. بهخاطر ابهامهایی که در ترکیب آن با اصطلاحاتی نظیر «تاریخ» و «مستند» و از این دست به وجود میآورد و اینکه مفاهیم «ادبیات تاریخی» و «ادبیات مستند» چندان دقیق و دلالتهای آن روشن نیست. در این ترکیب، تا حد زیادی اصطلاح انگلیسی ناظر بر این مفهوم را مدنظر داریم. مثلاً در کاربرد «ادبیات تاریخی» درواقع ترجمه Historical literature را بهکار بردهایم؛ حال آنکه منظور ما اغلب، نوشتارهایی ادبی است که وجه تاریخی آنها هم قابل اعتناست. این غفلت از آنجاست که در انگلیسی، مفهوم Literature همیشه به مفهوم فارسی اصطلاح «ادبیات» نیست بلکه اساساً یکی از معانی آن، «صورت مکتوب» و «نوشتار» است که اتفاقاً در این ترکیب هم به همان معنا بهکار رفته است.
نکتۀ دیگر اینکه عنصر اصلی در نوشتارهای موسوم
به «ادبیات مستند»، «ادعا»ست. وجه برجسته و مشترک همۀ این نوشتارها، وجود ادعای تطابق
و تناظر بین روایتهای موجود و واقعیت خارجی است تا جایی که در مواجهه
با بسیاری از زندگینوشتها (خاطرهسرشت، روزنوشت و ...)، اگر ادعای تطابق
وجود نداشته باشد، یک متن ادبی (تخیلی و ساختگی) محسوب میشود؛ چون زندگینوشتها از وجوه متعدد، به بسیاری از داستانهای امروزی
شباهت دارند و اساساً تشخیص مرز بین داستان و زندگینوشت کـــار آســـانی نیــســت. ایــن نکـــته زمانی پُررنگ میشود که شما با
نویسندهای حرفهای سروکار داشته باشید و موضوع یا بخشی جذاب از زندگی برای روایت
انتخاب شده باشد. اینجاست که اهمیت عنصر ادعا معلوم میشود. تأکید بر
واژۀ «ادعا» ازاینروست که هر نویسنده در مقام و مرحلۀ نوشتن و ایجاد
اثر مستند یا هر متنی، صرفاً میتواند «ادعا» داشته باشد و قضاوت دربارۀ صدق و کذب
آن مرحلۀ بعدی است. بهعبارتدیگر، ادعا درونمتنی و اثبات
و رد ادعا برونمتنی است.
در مرحلۀ بعد این نکته مطرح میشود که آیا این
نوشتارِ مستند، مؤکد است به عناصری که وجه استنادی اثر را در پذیرش ادعا تقویت کند
یا خیر؟ این یعنی اینکه در برابرِ مفهوم «ادعا»، مفهوم دیگری به نام «باور» قرار میگیرد. ادعا وجه
درونی است و به راوی روایتها مربوط میشود و باور وجه
بیرونی است که باید در مخاطبِ روایت ایجاد شود. همیشه انتظار راوی یا کسیکه نوشتار مستند
را به تولید میرساند این است که متنش باور شود. چیزی که امروزه در
«ادبیات داستانی» وجود ندارد. یعنی اصلاً از کسی که حتی با استفادۀ هنرمندانه از عنصر
حقیقتنمایی داستان مینویسد، توقع ندارید نوشتهاش بهمنزلۀ یک روایت
مطابق با واقعیت خارجی باور شود. اگر چنین شد، دیگر اینجا ما با نوشتار مستند مواجهیم.
بنابراین، در مفهوم استناد در نوشتارها به
دو وجه باید عنایت داشت:
وجـه
درونی اسـتنـاد که با ادعای تطابق ازسوی راوی ایجاد میشود.
وجه بیرونی آن که ناظر است به دنیای خـــارج از راوی کـــه او
نـــاچـــار است بـــرای بـــاورپـــذیر کـــردن و تـــأیید صـــدق ادعایش، دلالتهایی
بیاورد.
این دالها میتواند در شکلها و به شیوههای مختلف ارائه
شود که همین مسئله، موجب بروز بحثهایی در میان پایبندان به ارائۀ روایتهای مطابق با
عینیت بیرونی شده است. همین امر سبب ورود برخی افراد و نهادها به عرصۀ «توصیه» و «تجویز»
میشود با این هدف که راویان و تهیهکنندگان آثار، ادعای تناظر میان واقعیتهای ذهنی با واقعیتهای عینی را با
عناصر مختلفی تقویت و درواقع باورپذیر کنند. ذکر جزئیات ماجرا ازجمله زمان و مکان،
نام بردن از برخی افراد و ماجراها که امکان راستیآزمایی آنها وجود دارد، اخذ برخی
روایتهای تکمیلی و مؤید از دیگران و همچنین افزودن مدارک اعماز اسناد نوشتاری
و تصاویر، ازجملۀ آنهاست.
چالشهای پیش رو و
راهکارهای ارتقای کمّی و کیفی
در ارتقــای کیفی و
رفــع این آسیب، بــه تــعیین چارچوبهای ازپیشتعیینشده و الزام به حفظ آنها معتقد نیستم و برخلاف برخی که به لزوم
ارائۀ آئیننامه و شیوهنامه جهت تعیین دقیق خطمشی توصیه دارند، بر آنم که این عرصه، بنا به ماهیت آن، تجویزهای
دقیق را برنمیتابد و تقید آن نیز به این الزامات، افراد را دچار زحمتی میکند که معلوم نیست نتیجۀ آن مطلوب باشد. اساساً
ماهیت این نوشتهها بهدلیل تنوع بسیار زیاد (برخلاف نـــوشتـــارهای عــلمــی)،
میتـواند در ساختهای مختلف و با کمترین دخالت بیرونی شکل گیرد و
اساساً زندگینوشتها (ازجمله در موضوع دفاع مقدس) در یک بستر آموزشی
واحد شکل نگرفته است. اما در سیاستها و اصول کلی، قضیه
متفاوت است.
بنابراین، به نویسنده
نگوییم چه بنویس و چه ننویس، چطور بنویس و چطور ننویس، اما از او بخواهیم که برای هرچه
که هر طور نوشته توضیحی داشته باشد که ماندگار و برای مخاطب فهمپذیر باشد. اینکه مخاطب اصلاً نداند که نویسنده
چه کرده (متأسفانه درحالحاضر مصادیق آن کم نیست)
سطح اثر را از نوشتارهای مستند به نوشتههای غیرقابل اعتنا تنزل میدهد.
کاربرد ادبیات مستند بهویژه
در حوزۀ مطالعات بینارشتهای