ده نگاه

تعریف مستندنگاری و انواع آن / جواد کلاته عربی

مستند

تجربۀ سالها فعالیت در حوزۀ دفاع مقدس، کمکم مرزها و اصول و فروعی را بر من آشکار کرد که بسیاری از آنها در کارهای مستندنگاری قابل تعمیم است. من چند تعریف دربارۀ «ادبیات مستند» دارم و اسم آن را هم مستندنگاری میگذارم. بهطورکلی، مستندنگاری عبارت است از هر نوشتهای که به استنادی در جهان خارج تکیه کند. جایی دیدم یکی از ناشران، آثار مستند را به دو دستۀ روایت امر واقع و روایت امر ذهنی تقسیم کرده بود که از این حسن سلیقه خوشم آمد. 


در مستندنگاری، دادهها یا باید نزد من باشد یا نزد من نباشد. اگر در نزد من باشد، من مشاهداتم را روایت میکنم. اگر دادهها در ذهن و نزد من نباشد، ناچارم با تحقیق و یا ازطریق مراجع دیگر آنها را کسب کنم. در این پژوهش و نگارش باید با نظرگاه کشفی به سراغ موضوع برویم. نقطۀ مقابل آن، رویکرد خلقی است یعنی اینکه ما چیزی را بسازیم. در مستندنگاری حتی اگر قرار است بهسمت روایت برویم، باید نگاه کشفی داشته باشیم. اگر میخواهیم روایتمان جذاب باشد، باید خلأها و جزئیات لازم در روایت را در تحقیقمان کسب و کشف کنیم نه اینکه دست به ساخت آنها بزنیم. مستندنگاری انواع و اقسامی دارد؛ مثلاً زندگینامهنویسی، خاطرۀ شفاهی، خاطرۀ خودنوشت و ژانرهای دیگری که در آنها استناد به جهان خارج مطرح است. برای مثال، اگر در مورد جنگ صحبت میکنیم، اسنادی مثل احکام، نامهها، بیسیمها، جلسات، اسناد صوتی، تصویری، خاطره وجود دارد. اگر کسی بخواهد خاطرات خود را تعریف کند، مشاهدات او سند است. البته ما به گفتههای راوی اعتماد میکنیم و در فرایند بازبینی است که صحت روایات سنجیده میشود. 


گونه های مستندنگاری براساس رویکرد نویسنده

در روش استفاده از سند، میتوان رویـــکردهـــای مـــختلـــفی داشت و بههمینسبب به طیفی از کارها برمیخــوریم کـــه در برخی استناد مستقیم خیلی موضوعیت دارد و رویکرد نویسنده استفادۀ مستقیم از سند و نقلقول است. طیف دیگر، کتابهایی هستند که میتوانیم نام روایت را بر آنها بگذاریم و کمی بهسمت داستان و قصه نزدیک شویم. در این طیف از آثار، نویسنده تمام اطلاعات و دیتاهای لازم را مطالعه و بررسی میکند و درنهایت فارغ از تعدد و تکثر منابع و اختلافهای شکلی آنها، یک روایت یکدست و احتمالاً جذاب را به مخاطب ارائه میدهد. در میان این دو طیف، انواع دیگری از آثار قرار میگیرند که بسته به ذائقه، راهبرد و مهندسی فکری یا توانایی نویسنده در استفاده از اسناد متفاوتاند. برهمیناساس، ما همیشه معتقدیم که پروژه، متن یا دیتای موجود، باید به ما بگوید که چه بکنیم. البته انتظار این است که نویسنده برای هر شکل از استناد دلیل داشته باشد. مثلاً برای استفادۀ کم یا زیاد از نقلقول در متن باید منطقی وجود داشته باشد. 


شاخص های مستندنگاری

در حوزۀ زندگینامهنویسی و تاریخ شفاهی یکی از شاخصهای بررسی کتاب، ارجاعات دقیق است. در اینجا مقدمۀ کتاب، زیرعنوان کتاب و گونههایی که ناشر بیان میکند (مثلاً روایت مستند زندگی، روایت مستند داستانی، روایت زندگی و ...) مشخص میکند که با چه اثری مواجهیم. اگر ما در مقدمه روش کار را منصفانه و دقیق توضیح بدهیم، میتوانیم مــخاطبــان، جامعــۀ ادبیــات، تیم داوری و ... را راهنمایی کنیم و روش و ژانر خودمان را نشان بدهیم. 

در ســنــجــــش آثـــار مســـتنـــد، شاخصههای شکلی و شاخصههای محتوایی و متنی وجود دارد. البته در زندگینامه و خاطرات شفاهی چون اطلاعات قائم به شخص است، نمیتوان آن را صحتسنجی کرد. بخشهای تاریخی را میتوان براساس منابع اطلاعاتی صحتسنجی کرد، اما مثلاً وقتی کسی میگوید که با فلان شهید چنین دیالوگی داشتهام، قابل صحتسنجی نیست. اساساً کتابهایی که در آنها وقایع جنگ، بعد از چهل سال با جزئیات بسیار روایت میشوند، در زمرۀ کارهای مستند و خاطره قرار نمیگیرند. ورود بسیار زیاد در جزئیات و انسجام داستانوار در خاطرات، کار مستند نیست. شما وقتی جواز تخیل، جواز پرداختهای خارج از عرف، جواز پر کردن خلأها، جواز داستانپردازی را صادر کردید، دیگر معلوم نیست چه اتفاقی سر متن خواهد آمد. اما وقتی آثاری از این دست پرفروش میشوند یا برای آنها تبلیغات وسیع میشود، این جواز صادر میشود و اینهاست که به مستندنگاری لطمه میزند.

مخاطبان آثار مستند ادبی، دو طیف را دربر میگیرند: طیف غالب و طیف مغلوب. برای مخاطبان طیف غالب، جذابیت و برای طیف مغلوب، اهمیت کارها مطرح است. (این تقسیمبندی مطلق نیست) یکی از مشکلات عمدۀ ما در مستندنگاری، ورود داستاننویسان به این حوزه است که مخصوصاً از سالهای 1392، 1393 به بعد، طیفی از رماننویسها به نگارش متنهای مستند با پرداختهای ادبی روی آوردند. این شکل از روایت هم بهدلیل جذابیت آن و هم برای پر کردن خلأهای پژوهشی رشد کرد. اساساً خیلی از مستندنگاریها در اصل خودشان جذابیت ندارند. البته در بعضی موارد شاید بهخاطر عدم دسترسی به پژوهش، نتوانیم اهمیت و جذابیت آن را احصا کنیم. یکی از دلایلی که این اتهام به این حوزه وارد میشود، انتشار بعضی از کتابهاست که اساساً حرفی برای گفتن ندارند و نباید منتشر شوند. 


اهمیت تحقیق و پژوهش پیش از نگارش 

در مستندنگاری معصومانه و با اصالت چیزی تحت عنوان پرداخت وجود دارد. ما نمیتوانیم متن مصاحبه را عیناً در کتاب بگذاریم و باید پرداخت ادبی بر آن صورت گیرد (با قید حفظ اصالت خاطره). برخی برای جذابیت خاطره، به مهندسی قصه دست میزنند و در بیان روایتها و جزئیات، دست خودشان را بازمیگذارند. راهکار این مسئله، به زمان تحقیق و پژوهش برمیگردد. اینجاست که غنای پژوهش و همچنین رویکرد پژوهشگر یا مصاحبهکننده تعیینکننده است. اینجا اول کار، آخر کار را مشخص میکند. یعنی اینکه پژوهشگر و مصاحبهکننده آنقدر با دقت و قاعدهمند مصاحبه کند که بتواند جزئیات جذابیتزا و اهمیتهای کار را با تحقیق استخراج کند. پژوهشگر باید، با استفاده از چند دوربین، صحنۀ مصاحبه را ضبط کند تا بیشترین جزئیات را بهدست بیاورد. دیالوگ و جزئیات وقایعی که اتفاق میافتند، دو عنصر اصلی هستند که میتوانند به جذابیت خاطرهنگاری و زندگینامهنویسی کمک کنند.

یک راهکار مناسب برای حفظ اصالت در مستندنگاری، تشکیل جلسات نقد و بررسی کتابها (البته نه با رویکرد تبلیغی) است. این نقد و بررسیها، به مخاطب، نویسنده، ناشر، رسانه و بدنۀ کارشناس آگاهی و رویکرد و جهت میدهد. رونق کرسیهای نقد و بررسی و همچنین کار آموزشی، واقعاً میتواند باعث ارتقا و آگاهی و مهارت در کار مستندنگاری شود. 

بهنظر من ادبیات مستند جنگ و خاطرهنگاری در ده سال آینده (1400 تا 1410) بهسمت موضوعی شدن حرکت خواهد کرد. ما در سالهای آینده، صاحبان خاطره جنگ را از دست میدهیم. کسانی که بتوانند جنگ را روایت کنند و بههمیندلیل، دیگر تمرکز برای روایت از بین میرود. این در حالی است که در حوزۀ جنگ، روایتهای نقلنشدۀ بسیاری داریم و ساحتهایی داریم که کاملاً با فقدان روایت روبهرو هستند. این فقدان در معنای موسع در حوزۀ دستاوردهای انقلاب اسلامی هم مثل حوزۀ ورزش، سینما، هنر و همچنین در حوزۀ پیشرفت علوم وجود دارد.