یادداشت

نـــــــــکــتــــــه‌هـــــــــایی چـــنــــــد در بــــــــــــابِ پــیــــــــــــــــــــــداییِ عنــوان/ اصــــــطلاحِ ادبیات پایداری علیرضا عبدالرحمان ـ حسین الهی

مستند

در شمارۀ دومِ فصلنامۀ اندیشهنامۀ پایداری (تابستان 1400، صص 35 _ 51) آقای دکتر احمد امیری خراسانی، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان، در قالبِ یک گفتوگو، راجعبه گزینش اصطلاح/ عنوان ادبیات پایداری و راهاندازی گرایش/ رشتهای با این عنوان توضیحاتی دادهاند که از جهاتی چند شایستۀ اِمعان نظرست. در این مصاحبه دکتر خراسانی به چگونگی شکلگیری کنگرههای دوسالانۀ ادبیات پایداری (از سال 1384 و برگزاری هشت کنگره تاکنون) و تأسیسِ گرایش/ رشتۀ ادبیاتِ پایداری در دانشگاه شهید باهنر کرمان پرداختهاند و تأثیر این دو اقدام را در بُعد نظریهپردازی در نهادهای علمی و دانشگاهی و پینهاد و پیدایی اندیشکدۀ ادبیات پایداری فرایاد آوردهاند. ایشان که بهواقع از زمرۀ پیشگامانِ پدیدآور و جریانآفرینِ ادبیاتِ پایداری در گفتمانِ رسمی دانشگاهی محسوب میشوند، به نقشِ انجمنِ ادبی دفاع مقدس (بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس) و حضور خود در این انجمن (سال 1382) و همپویی آقایان دکتر محمدصادق بصیری، دکتر محمدرضا صرفی، دکتر عنایتالله شریفپور، دکتر عباسعلی رستمینسب، احمد یوسفزاده، محمدحسین طاهریزاده و اخیراً، دکتر بشیر ذوالعلی و دکتر عیسی مرادی، در انجام دو اهتمام مذکور اشاره کردهاند و در ادامه و تکملۀ سخنانشان موجب و محرک اولیۀ این اقدام را پیشتر به همکاری خود با ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمان در سالهای 1375 _ 1376 ارجاع دادهاند. دکتر خراسانی در این گفتوگو ضمن بیانِ تعلقِ خاطرشان به جبههگیان و مشاهدۀ نقشآفرینیِ ادبیات در جبهه(های جنگ) و بازگفتِ نقش متقابل تحولات تاریخی و ادبیات ایران در عرصۀ مواجهه و مقاومت _ و درنهایت، دفاع مقدس «گل سرسبد همۀ رشادتها و مقاومتهای مردم ایران در طول تاریخ»_ آوردهاند «طرح [ایجاد گرایش/ رشته] ادبیاتِ پایداری برای اولینبار در محفل کوچک ما در انجمن ادبی دفاع مقدس کرمان ریخته شد و ظهور و بروز پیدا کرد  لذا تصمیم گرفته شد که رشتهای با عنوان ادبیات پایداری در دانشگاهِ شهید باهنرِ کرمان ایجاد کنیم. آن زمان خودِ من جزو مسئولان دانشگاه بودم. وقتی ضرورت این امر مشخص شد، کارها بهخوبی پیش رفت و اولین دوره در سال 1387 دایر شد. زمانیکه این عنوان بین ما مطرح شد، هیچکدام این ترکیب یعنی ادبیات پایداری را نشنیده بودیم و اگر هم جایی کاربرد داشت از آن بیخبر بودیم. لذا در این مجموعه برای اولینبار ترکیب [عنوان/ اصطلاح] ادبیات پایداری شکل گرفت  و در وزارت علوم، تحقیقات و فنّاوری [...] به تصویب رسید [... اما] آنگونه که بعدها شنیدم بنابه پیشنهادِ استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر جلیل تجلیل عنوانِ ادبیات مقاومت بهجای پایداری [در کارگروه تخصصی وزارت مذکور] پذیرفته و بهعنوان یک گرایش از رشتۀ زبان و ادبیات فارسی محسوب و ابلاغ شد. اولین دورۀ پذیرش دانشجو در این رشته در دانشگاه شهید باهنر کرمان در سال 1387-1388 به بار نشست و دانشجو پذیرفته شد (صص 41-42)،  چون این گرایش نوظهور بود، طبیعتاً با دو مشکل مواجه بودیم: یکی مدرِّس و دیگری منابع درسی [...] بنابراین، برای اینکه بتوانیم پشتوانۀ علمی خوبی برای تغذیۀ علمی دانشجویان، حداقل بهعنوان کمکدرسی داشته باشیم، تصمیم گرفتیم که رو به افکار دانشگاهی بیاوریم که در این راستا طرح دو کار اساسی ریخته شد: راهاندازی یک نشریۀ ویژۀ تخصصی در زمینۀ ادبیات پایداری که ازطریق آن بتوانیم با چاپ و نشر مقالهها به اندوختههای درسی اضافه کنیم، [دگر] برگزاری کنگرۀ ادبیات پایداری که از این طریق هم با فراخوان مقاله و نقد و تحلیل ابعاد گوناگون ادبیات پایداری، خوراک و منابع مناسبی در این زمینه فراهم شود» (ص 43).1

در میانۀ این گفتوگو دکتر خراسانی اظهار کردهاند «لازم بود هر چندوقت عناوین درسها و سرفصلهای گرایش ادبیات پایداری مورد بازبینی مجدد قرار گیرد که  این امر چندبار انجام شد و آخرین بازبینیها نیز در آغاز سال 1400 تحت نظر بنده و با همکاری دانشگاههای مجری و اعضای هیئت علمی مجرب و دخیل در امر آموزش و دیگر انجمنها [...] مورد بررسی و تصویب قرار گرفت و برای ابلاغ به وزارتخانه ارسال شد. در بازبینی دوم [که تاریخ آن ذکر نشده است] دوباره درخواست شد که بهواسطۀ اینکه پایداری کلمۀ اصیل فارسی است و زیبا و گوشنواز، مجدداً بهجای واژۀ مقاومت قرار گیرد که این امر محقق شد و لذا این گرایش باز تحت عنوان ادبیات پایداری و نشریه نیز با عنوان ادبیات پایداری تصویب و تأکید شد که به لطف الهی این جریان ادامه دارد (ص 45).

با مرور بر آنچه فوقاً به نظر رسید، ضرورت دارد دربارۀ پیدایی و کاربرد اصطلاح/ عنوان ادبیات پایداری، معادلهای مفروض و مقدم این عنوان، فراتر از فرض هممعنا بودن مقاومت و پایداری تأمل و مداقۀ لازم صورت پذیرد. پیشتر از ورود به این موضوع بایسته است دانسته و (در تحقیقات مکمل) معلوم شود بهموازات (و بعضاً مقدم بر) تلاش مستمر آقای دکتر خراسانی و همپویان ایشان در گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان، پیدا و پنهان تکاپوهایی در مسیر شناسایی این قلمرو ادبی و غنا و قوّتبخشی به بنیۀ علمی و آموزشی این گرایش/ رشته انجام یافته که در نِگرِ جامع، همپوشان و دیرینهشناسانه به سیرِ تاریخیِ مطالعاتِ ادبی در این موضوع تأثیرگذار و جهتدهنده بوده است و سزا و بجاست این روند چونان پویهای تاریخی براساس بازشناخت شواهد و مدارک بازیابی و بازشناخته شود.

 

1. بدیهی و بینیاز از بیان است که آثار ادبی در پیوند با تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی پدید میآیند بلکه میتوان گفت تولد و تکوین، حیات و ممات آثار ادبی، چونان مابهازای دگرگونیهای اجتماعی و اندیشگانی رخ میدهند و آنها را بازتاب میدهند. این ویژگی ماهیت تاریخی و جامعهشناختی ادبیات را آشکار میسازد، ازاینرو مورخان، خصوصاً در رویکرد تاریخنگاری نوین، علاوهبر جستوجو در آثار و اسناد تاریخی، به آثار ادبی بهمثابه اسناد و شواهد مینگرند. در پویشهای معطوف به تاریخِ فرهنگی، بازجست و تحلیل در آثار ادبی بسانِ رخداد تاریخی محل توجه و مبنای شناخت واقع میشود.

 

2. تکانهها و خیزشها، نهضتهای قومی/ محلی و ملی، نیز ستیزههای هجومی و دفاعی/ جنگ، ازجمله رویدادهایی هستند که در تاریخ و ادبیات منعکس میشوند و ادبیات تاریخی را بهوجود میآورند. این ربط و نسبت با انضمام تدریجی تاریخ (در معنا و کاربرد سنتی و سپریشدۀ آن، یعنی روایت قدرت و حاکمیت سیاسی) به تاریخ اجتماعی، تاریخ مردمی، تاریخ از پایین و جایگزینی ادبیات مدرسی و حکمی (ادب خواص) به ادبیات اجتماعی/ توده/ عامه، نمود و نقش عینیتر یافته است. این ویژگی از شاخصههای مهم مفهوم معاصرت در ادبیات است. آشکار است این دگردیسی با تحول در زبان ادبی و کارکردهای آن و رویآوری به سادهنویسی، متأثر از زبان گفتارِ (شفاهیِ) رایج و اِعراض از نثر و نگارش مصنوع و منشیانه به ظهور رسیده است. ازاینرو، بهمرور استیلای شعر/ نظم با پیدایش داستان جای خود را به نثر وامیسپارد بلکه شعر نیز در ساختار و محتوا به گزارههای داستانی/ داستانوار شباهت مییابد و نزدیک میشود. آنگاه که تحولات تاریخی در تعدد آثار (و مآلاً پیدایی آرا) به دید میآیند و به تبرّز و تعیّن میرسند، ذیل عنوانهای نوپدید نامگذاری و شناسا میشوند. در ادبیات معاصر ایران «ادب جهادی» برآمدۀ دو جنگ تقریباً پیاپی ایران و روسیه (1218 و 1241) و «ادبیات مشروطه» حاصل خیزش مشروطهخواهی (1284) و پیامدهای آن است. مصداق و مفهومیافتگی «ادبیات سیاسی»، «ادبیات انقلابی»، «ادبیات متعهد/ مبارز»، «ادبیات بیداری» و اقران و اشباه اینگونه نامعنوانها دلیل بر تلاقی ادبیات و تاریخ، علیالخصوص تلقی جدید از این دو قلمرو، پس از وقوع جنگهای ِاول و دوم جهانی و خیزشهایِ رهاییبخش و آزادیخواهانه در مقابله با تجاوز و استعمار خارجی (عمدتاً روس و انگلیس) و استبداد داخلی در ایران است.3

شایستۀ درنگ است در عنوانشناسی و نامگذاریِ آثار این دوران براساس نظریۀ انواع ادبی دقت فراوان صورت گیرد و بهویژه جای/ مکانتِ هر نوع ادبی با سایر انواع (از حیث تقدم و تأخر، اعم و اخص/ صدر و ذیل) و آگاهی از سیر و سبب هر تعبیر و تبدلاتِ تدریجی آن به جدّ اهتمام شود. چراکه نظرداشت حساسیتهای ریشهشناختی (اتیمولوژی) و دیرینهپژوهی (آرکولوژِی) در پیدایشِ نامعنوانها، زدایندۀ برخی گمانههای نادقیق و زمینهساز اندیشیدن درست و یافتن ندیدهها و نایافتههاست. دانستنی است از نامها و عنوانها بلکه توسعاً میتوان گفت از کلمهها و ترکیبها دو معنا مستفاد میشود؛ یکی معنی کلی و اجمالی و قاموسی و دیگر معنای برآمده از متن/ زمینه و زمانه و بافتار گفتار و نوشتار. به دیدی ژرفتر، معنای واژه و ترکیب/ اصطلاح و عنوان و تعبیر متأثر از زمان و مکان برآمدن و کاربرد آن به ذهن و زبان متبادر بلکه بر آن بار میشود. ازاینرو، معنا و دلالت کلمات و ترکیبات در حوزۀ علوم انسانی در همهجا و همهوقت و نزد همگان یکسان نیست و بسا که حسب زمانها و مکانهای متعدد، دلالتهای متنوع و گاه متناقض از آنها مراد و منظور باشد.

3. «ادبیات پایداری» لفظاً ترکیبسازهای تقریباً جدید در زبان فارسی و پدیداری نو در گونهشناسی و نظریۀ انواع است که در گفتمان حاضر و غالب به موجب رابطۀ متقابل انقلاب اسلامی (ایران) و جنگ/ دفاع مقدس با ادبیات (اعماز آثار ادبی و نیمهادبی، نیز پژوهشهای ادبی) به ظهور رسیده است. درعینحال نزد شماری از کاربرانِ این عنوان، ادبیات پایداری محدود به آثار ادبی مرتبط با انقلاب اسلامی و جنگ/ دفاع مقدس نیست و شمول مصداقی آن دامنهای بس دیرینه و گسترده دارد.

پایداری برساختهای است از واژهی «پا/ پای» (اسم ذات) و پیوند صفتساز «دار» (مخفف و مرخم دارنــده) و «ی» (یای مصــدری)؛ پایداری حاصــل مصــدر است. پا/ پای، نگهدارنده و ستون تن است در ایستادن، برجا بودن و ماندن. برپا بودن دلیل بر حیات و توان روندگی است و پایدار کسی است که قائم/ با ثبات و استوار، پایا و پویا باشد. «پی» و «پایه»/ بُن، مترادف و همخانواده با پای/ پا، به بنیان و شالوده/ ستون بنا، که قرارگاه ایجاد و بقا و دوامِ سازه/ ساختمان است گفته میشود. پایداری، در تلقی صفت برای آدمی به معنای پایایی و پویایی/ تابآوری/ پایندگی، خصلت و خصوصیتی است متکی بر آرمان و کردار و توانایی، چنان که دارنده و فراگیرندهاش را در برابر/ مواجهه با غیر بر پای میدارد و صیانت میکند، موجودیت/ هویت، دوام و بقا و استمرار میبخشد. در این گشتاگشتِ معنایی از پا تا پایداری، تبدیل لفظ عینی به مفهوم ذهنی پدیدار میشود. واژۀ پایداری در ادبیات پایداری، بدونِ نظرداشت مصداقها، به خودیِ خود فاقد معنای مصرّح مقید (عینی و محدود)، مفهوم و مقولهای کلی و کلان، انتزاعی و تبعاً تفسیرپذیر و متأثر از نگر و انگاشت معرف (فاعل شناسا) و کاربرندۀ آن است. ازاینرو، ادبیات پایداری، فی نفسه، بهرغم تعریفها و غالباً توصیفهایی که از آن به گفت و نوشت آمده است، برساختهای است در معنی متشابه، فارغ از هر نوع تعیّن و تخصیص موضوعی و مصداقی و تحدید/ تهدیدِ اندیشگانی/ ایدئولوژیک و ارزشانگارانۀ خاص، فراتر از هر زمان و مکان، و به گستره و گونههایی از آثار ادبی اطلاق میشود که درونمایه (موضوع/ محتوا/ مضمـون) آنـــها برآمده و برانگـــیزانــنده و مبیّن خــودپایی/ ایستادگی آدمی/ آدمیان در برابر غیر (و بسا خودِ ناخود) دگری، دگران و دیگر چیزها باشد. معهذا چنانکه گذشت در قرائتِ غالب و گفتمانِ فعلی مراد از ادبیات پایداری، عرفاً معطوف و متمرکز بر ادبیات انقلاب اسلامی و ادبیات دفاع مقدس و پـــیاینـــدها و پیوســتارهــــای این دو گسترۀ ادبی است. آنچــه این نامگــذاری و تلقی را تقریباً موجّه مینمایاند، پیشینۀ معنایی این واژه در متون ادب فارسی در گذشته و بسامد بالا/ پُرشمار کاربرد این اصطلاح در حوزۀ مطالعات ادبی طی دو سه دهۀ اخیر در بین اهل نظرست: «انسباق در تبادر»/ «حجیّت اجماع». در این خوانشِ غالب و قبولِ تقریباً شایع، گفتونوشت پایکارانِ ادبیاتِ انقلاب اسلامی و جنگ/ دفاع مقدس، علیالخصوص تأسیس گرایش/ رشتۀ ادبیات پایداری در دانشگاه شهید باهنر کرمان و فعالیتهای انجامشده در این زمینه (برگزاری کنگرههای دوسالانه و نشر نشریۀ علمی تخصصی ادبیات پایداری) تأثیرگذار و هدایتگر بوده است. ناگفته نماند که وجود (بقا و دوام) آثار ادب پایداری بدواً منوط به مانایی و پایداریِ ادبیّت در آنهاست _ پایداریِ ادبیات. در غیر اینصورت آنچه ذیل این عنوان خوانده و نامیده میشود در زمرۀ تبلیغات ادبی و ادبیاتِ تبلیغی و تقویمی، در محدودۀ مخاطبان آشنا، تاریخ مصرف محدود و کم دوام خواهد یافت و در مرور ایام تدریجاً به دست فراموشی سپرده خواهد شد. به دیگر سخن، در کُنه معنای ادبیات (اثر ادبی) مانایی و پایایی مفروض و متوقع است، بدیهی است این ویژگی به آنگونه از متون/ آثار ادبی تعلق مییابد که در گذار زمان بر جای میمانند و پیوسته محل و معرضِ رجوع و خوانش قرار دارند.

 

4. چنانکه گذشت، عنوان ادبیات پایداری (در تلقی غالب کاربران) عرفاً به آثار ادبی/ ادبیات انقلاب، بهویژه جنگ/ دفاع مقدس تعلق پیدا کرده است بلکه از یک نظر با توجه به کثرت نظرگیر و روزافزون آثار ادبی جنگ/ دفاع مقدس، ادبیات جنگ/ دفاع مــقـــدس، معرّف ادبیات انقـلاب اسلامی تلقی شده است. بنابراین، لازم است در تعامل میان ادبیات و جنگ، نامعنوانهای بهوجودآمده و سابقۀ کاربرد اصطلاح ادبیات پایداری بازشناسی شود. بدیهی است این بازجست بهسبب ناشناختگی و گُمبود اطلاعات، محدود به مقدورات فعلی و لامحاله نتایج برآمده از این بررسی نه قطعی، اما در محدودۀ منابع موجود ظنّی و اعتباری و درعینحال شایان اعتنا و توجه است. پیشتر از آنکه تعدد و تنوع و پیوستگیِ تولید انواع گزارههای ادبی (شعر، خاطره، داستان، گزارشنوشتهای ادبی یا شبهادبی از جبهه و ...) پیدایی عنوانِ «ادبیات جنگ» را به ذهنها و زبانها بیاورد، عنوانهایی نظیر «شعر برای جنگ»، «شعر جنگ تحمیلی»، «شعر جنگ»، «خاطرات جبهه» در معرفی و نامگذاری این آثار در روزنامهها و نشریات و ویژهنامهها (پیوست روزنامهها و نشریات به مناسبت سالگرد/ هفتۀ بزرگداشت جنگ تحمیلی) دیده میشوند. بدیهی است ادبیات جنگ/ دفاع مقدس بدواً خاستگاه مطبوعاتی و خصلت رسانهای و بالطبع تبلیغاتی داشته است. این ویژگی (ژورنالیزم ادبی/ ادبیات ژورنالیستی) حتی پس از گذر سه دهه از پایان جنگ و نشر انبوه آثار ادبی/ شبهادبی در کسوتِ کتاب، بهخصوص در یادگزارههای نقلی روایی ازجمله خاطرهنوشتهها و زندگینامهها تداوم یافته بلکه تقویت شده و پروبال یافته است. فیالواقع پدیدآورندگان و پیشگامان ادبیات جنگ/ دفاع مقدس، غالباً، کتابنویس/ نویسنده و کتـــابگر نبودهاند بلـــکه از عالم خبرنویسی و روزنامهنگاریِ تجربی و بعضاً داستانگرایی و داستانخوانی، تدریجاً به کتابکاری وارد شدهاند. در این سیر، عاطفه و احساس سرشار و تعهد و تعلق ایشان به آرمانهای انقلابی/ انقلاب و رهبری نهضت را نمیتوان نادیده انگاشت. در روزهای آغازین جنگ، شعر اولین چهرهنمایی از ادبیات رخداد را به ظهور میرساند و در سالهای اولیه با عنوان شعر جنگ/ شعر جنگ تحمیلی نامگذاری و شناسا میشود. در سالهای نخست و میانۀ جنگ و بزرگداشت هفتۀ جنگ تحمیلی، هنوز تعبیر ادبیات جنگ، که مبیّن تلقی پیدایی یک عرصۀ ادبی جدید تواند بود، پدید نیامده یا به ظهورِ کاربرد نرسیده است. در این سالها توجه به عنوان/ نامِ خطابهها، گزارشنوشتها، کتابهای معدودشمار، نمایشگاهها و جشنوارهها برای پی بردن به موضوع (نامها و عنوانها) اهمیت وافر دارد و این امر نیازمند استقرای تام در منابع و مآخذ است. در برگزاری «اولین کنگرۀ سراسری شعر جنگ» در اهواز (آذر 1365) یا اولین گفتوگوها «پیرامون شعر جنگ تحمیلی» (سال 1363)، حتی تأسیس «مجتمع هنر و ادبیات در خدمتِ جنگ» به مناسبت برپایی نمایشگاهی برای «برگزاری مراسم چهارمین سالگرد جنگ تحمیلی» و کتابچۀ چاپشده دربارۀ این مجتمع در سال 1363 (توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، به‌‌رَغم وجودِ تعبیر/ عنوان «مجموعۀ خاطرات رزمندگان»، «شعر جنگ»، «مقالات دربارۀ جنگ تحمیلی»، ردّ و نشانی از عنوان ادبیات جنگ دیده نمیشود. در ردهبندی موضوعی کتابشناسانۀ اواخر جنگ و پس از آن واژۀ جنگ و «جنگ ایران و عراق» پرکاربرد است و اندک اندک در این سالها عنوان/ اصطلاح «ادبیات جنگ» و ندرتاً «دفاع مقدس» در بین شماری از اهل قلم و پردازندگان این عرصۀ نوظهور ادبی به گفت و نوشت میآید و مهمتر آنکه تحتتأثیر آثار ترجمهشده (از زبان عربی به فارسی) علیه صهیونیزم ادبی، بهمرور اصطلاح «ادب مقاومت/ ادبیات مقاومت» بر ادبیات برآمده و مربوط به جنگ ایران و عراق اطلاق و درواقع بر آن بار میشود.4 بهنظر میرسد در این گرتهبرداری و گزینشِ اصطلاح، یا مصادرۀ به مطلوب، فلسطینگرایی و مبارزهدوستی ایام انقلاب و سالهای پس از آن تأثیرگذار بوده باشد. این نقشپذیری عاطفی/ انقلابی، بسا مانع از آن بوده که به خاستگاه اندیشگانی و زمینههای تاریخی پیدای «ادب مقاومت» به درنگ و دقت توجه شود. درعینحال، همانگونه که پیشتر اشاره شد، در سالهای پس از پایان جنگ با نظر به رویکرد دورهای تاریخی (و درواقع تعمیم و تغلیب خاص بر عام/ جزء بر کل- انقلاب، آنگاه جنگ) عنوان «ادبیات انقلاب/ ادبیات انقلاب اسلامی» بر مجموعۀ آثار ادبی انقلاب و جنگ نهاده شد و شیوع و قبول گسترده یافت. این نامگذاری را میتوان مشخصاً در «اولین سمینار ادبیات انقلاب اسلامی» در دانشگاه تهران به سال 1370، و مجموعههای منتشرشده، ازجمله نشریۀ «کیهان فرهنگی ویژۀ اندیشه و هنر انقلاب»، و حتی در سالهای اخیر، ازجمله مدخل مندرج در ذیل (پیوست) دانشنامۀ زبان و ادب فارسی ملاحظه کرد.5 در آن سالها کاربرد توأمان عنوان ادبیات انقلاب و جنگ، یا ادبیات انقلاب در جای ادبیاتِ جنگ/ دفاع مقدس، نیز استفاده از عنوان ادبیاتِ مقاومت، برای ادبیات انقلاب و جنگ تا رخنــمــود و رواج عنــوان «ادبــیات پایداری» مقتضی بازگفت نکاتی چند است که در ادامۀ این مقال بدان پرداخته خواهد شد. در اینجا لازم است یادآور شود بنابر قاعدۀ تطور و تحول در معنای واژهها در گذر زمان و مناسبات، واژۀ جنگ نزد کاربرندگانِ گفتمان نظام، حتی در عنوان سازمانها و مؤسسات، بهنحو شایع و رسمی به «دفاع مقدس» تغییر و تبدیل یافت و اکنون نام خاص/ اَشهَر و عَلَم برنهاده بر رخداد جنگ و ادبیات آن است. زینسبب چندی است کاربرد واژۀ جنگ بهجای دفاع مقدس، بهویژه در عنوان ادبیات جنگ (ورای مسامحه در گفتار و نوشتار یا عادت مألوف شماری از گویندگان و نویسندگان) کموبیش نوعی موضعنمایی علمی انتقادی/ سیاسی، حتی اعراض (از) و تعریض به قدسیانگاری و مقدس خواندن و تماماً دفاعی نامیدن این رخداد تلقی میشود. این موضعنمایی، البته، خصوصاً از ناحیۀ پرورشیافتگان انقلاب و جنگ/ دفاع مقدس، تماماً نه برخاسته از نِگر علمی شناختی به موضوع بلکه خالی از تظاهر و تشبّه نیست.

 

5. چنانکه آوازه یافته است عنوان «ادب المقاومه» _ ادبیات مقاومت را ابتدائاً غسّان کنفانی، روزنامهنگار، نویسنده و داستانپرداز فلسطینی، در مقالهای با عنوان «ادب المقاوم الفلسطینی تحت الاحتلال» در سال 1963 میلادی در مواجهه با صهیونیزم ادبی و جنگ در جبهۀ زبان مطرح کرد و این اصطلاح ازآنپس در قلمرو ادب معاصر عربی تداوم و شهرت و شیوع یافت. ادبیات مقاومت در این معنا و مفهوم برآمدۀ فضای فکری مسلط بر روشنفکران زمانه، وجههای وطنی/ قومی-زبانی، اجتماعی سیاسی دارد و سرشته از آموزههای مبارزاتی و مبارزان سوسیالیست و چپگراست. موضوعات و درونمایههای این قلمرو ادبی تمرکز بر مقابله و مقاومت در برابر اشغال سرزمین، آوارگی و تبعید از وطن و مُبشِّر و محرّک بازگشت به سرزمین غصبشده، افشای خوی تجاوزکارانه، کشتار و ترور فلسطینیان توسط رژیم غاصب صهیونیستی است. ادبیات در این جبهه در تداوم رویارویی با دشمن در سنگر مبارزه در لوای شعر و داستان حضور دارد. بهیاد باید آورد سهم و نقش اندیشگانی ادبیات چپ در انقلابها و خیزشهای قرن گذشته و مآلاً گسترش ادبیات سوسیالیستی/ مارکسیستی در این دوره انکارناشدنی است. معالوصف در کاربرد این اصطلاح _ ادب مقاومت _ در جا و بهجای ادبیات جنگ در ایران و بعدها توأمان شدن واژه با دفاع _ دفاع و مقاومت _ حتی وضع و کاربرد «مقاومت و پایداری» یا بالعکس (بدون نظرداشت به معنا و بستر اولیه و اصلی اصطلاح در جبهۀ فرهنگی عربی قومی زبانی) به معنا و مفهوم ثانوی انتقال مییابد.

در این خوانش نو، مقاومت و ادبیات آن، نزد پایکاران ادبیات جنگ/ دفاع مقدس در ایران، بر آرمانهـــای انقـــلابی دینـــی، شیعی و ایرانی استوار و معرفی میشود. ورای معنای اولیه (تاریخی فرهنگی) واژه و کاربرد ثانوی/ معنایی آن در ایران، مقاومت به خودیِ خود یک واژۀ مفهومی است که بدون تعلق و محدودیت افادۀ معنا میکند. گفتنی است در شناسایی ادبیات مقاومت (در معنای اولیه) و زمینهسازی برای انتقال آن به معنای دوم در ایران، شماری از پیشگامان متمایل و علاقهمند به ادبیات سیاسی، ادبیات اجتماعی و روشنگری ادبی، تأثیر و نقش فراوان داشتهاند که از این شمار میتوان به سیروس طاهباز، موسی اسوار، عبدالحسین فرزاد، غلامرضا امامی، موسی بیدج، صادق آیینهوند اشاره کرد. دراینمیان، چنانکه به شرح خواهد آمد، دکتر محمدحسین روحانی جایگاهی ویژه و شاید بیبدیل دارد، بهویژه آنکه به ظنّ متأخم، وی نخستین کسی است که ادبالمقاومه را به «ادب پایداری» گردانیده و رایج کرده است.

اما رونق و رواج عنوان ادبیات مقاومت _ در معنای ثانوی تعبیر در ایران _ مرهون تکاپوهایی است که بهنظر میرسد مهمترین آنها تأسیس «دفتر ادبیات و هنر مقاومت» حوزۀ هنری، در اواخر سال 1367 باشد. نه به فراخنای این عنوان _ ادبیات و هنر مقاومت _ در عمل، ادبیاتِ مقاومت در این دفتر تدریجاً محدود و معطوف و منتهی به نشر خاطرات جبههدیدگان و جنگزیستگان گردید و در این طریقت نام و آوازه یافت. علی ایحال، این نوع برداشت یا انتقال معنایی واژۀ مقاومت از شمول کلی و خاستگاه اولیۀ آن به معنای ثانوی، چندی بعد معرض نقد و تذکار واقع شد.8 شایستۀ تماشا و تأمل است که در سیر تولد و تکوین چهار دهه از نامگذاری و عنواندهی به قلمنوشتها و زبانگفتهایِ ادبی/ نیمهادبی این رخداد _ از شعر برای جنگ، خاطرات جبهه _ داستان جنگ، ... تا رسیدن به دو عنوان شایع کنونی، ادبیات دفاع مقدس، ادبیات پایداری _ واسپاری یک رخداد عینی/ نظامی سیاسی (جنگ تحمیلی) به یک رویداد روایی مفهومی (ذهنی/ زبانی) آشکار میشود. پیداست احاله و تبدیل عنوان عینی رخداد (محدود و مقید به زمان و مکان/ تاریخ) به یک یا چند عنوان مفهومی (فراتاریخی) دلیل بر توسع قلمرو ادبی موضوع از خاستگاه نخستین آن تواند بود. ازاینرو، جایگزینکردن/ شدن ادبیات دفاع مقدس بهجای ادبیات جنگ/ جنگ ایران و عراق، از این نِگر منطقاً و الزاماً محدودکنندۀ محتوای اثر به رخدادهای جنگ ایران و عراق نیست. بنابر آنچه گذشت، اصطلاح ادب/ ادبیات مقاومت، بدواً از یک کلان مفهوم قاموسی (مبتنیبر سیر تاریخی فرهنگی واژه در ادب عربی) در خوانش و کاربست غسّان کنفانی به یک عرصۀ ادبی مشخص تعین مییابد و تعبیر میشود. آنگاه این اصطلاح/ عنوان در ورود به فضای فرهنگی ایران، خصوصاً پس از وقوع انقلاب و جنگ، بهمرور معنا و کاربردی دیگر مییابد و در این تقریبِ تدریجی و تصرّفِ معنایی، همپوشان یا معادل ادبیات جنگ/ دفاع مقدس، و ادبیات پایداری جانمایی میشود.

 

6. گــذشــته از ســـابقۀ حضــور واژۀ پایداری در متون ادب فارسی، منجمله شاهنامۀ فردوسی و تاریخ بیهقی و کاربرد این کلمه در قوانین مصوّب نهادهای قانونگذار در ایران، به احتمال قریب به یقین، نـــخـــستبـــار دکتـــر محـــمـــدحسین روحانی، اصطلاح «ادب پایداری» را بــــهعنـــوان بـــرابرنـــهادۀ پـــارســـی «ادبالمقاومه» در مقدمۀ ترجمۀ کتاب بس گرانقدر ادب مقاومت، نوشتۀ دکتر غالی شکری، اظهار کرده است. بیان ماوقع دستیابی مترجم کتاب و چند و چون این ترجمه _ آنگونه که وی در «یک توضیح» و «سخن مترجم» ابتدای کتاب آورده رافع و کاشف دو نکته در اظهارات آقای دکتر خراسانی در گفتوگوی سابقالذکر و زمینهساز نکتۀ سوم و پایانی این مقال است. کتاب ادب مقاومت مشتملبر توضیح و سخن مترجم و درآمد مؤلف اثر است. در بخشهای سهگانۀ این کتاب، فزون بر مقدمه که حاوی بحث نظری دربارۀ ادبیات مقاومت است، جریان تاریخی ادبیات مقاومت با رویکردی تحلیلی در داستانسرایی، تئاتر/ نمایشنامه و شعر مقاومت عربی در مصر، فلسطین، الجزایر معرض واکاوی واقع شده و در انتهای کتاب تحت عنوان «شهادت شعر آمریکایی» اختصاراً ادبیات مقاومت در این سرزمین محل توجه قرار گرفته است. مترجم کتاب در یک توضیح آغازین کتاب (ص 7 و 8) به وجود انبوهی از واژههای انگلیسی و فرانسوی در متن اشاره میکند و تعلق خاطر خود را در گردانیدۀ فارسی به «واژههای اصیل و سرۀ فارسی یا مرکب از عربی و فارسی» آشکار مینماید و تصریح میکند که در فارسیگرایی و ترجمۀ اثر، تحتتأثیر تفسیر مقدس کشفالاسرار میبدی بوده است. درعینحال میافزاید «مترجم هرگز نکوشیده است در برابر واژگان عربی، واژهسازی و واژهپردازی کند ، زیرا نه مخالف واژگان عربی بلکه عاشق زبان و ادبیات عربی است» اما بلافاصله توجه و دلبستگی خود را به «واژههای اصیل و سرۀ فارسی» مینمایاند و با این بیت توضیح خود را به پایان میبرد:

بر این نبشته آفرین کند کسی

که پارسی شناسد و بهای او12

در «سـخن مــــترجــــم» دکتــــر مـــــحمدحســــین روحــــانی توضیح میدهد که در پی وقوع نبرد بین ارتش اردن و رزمندگان فلسطینی و اعزام زخمیان ارتش اردن به ایران برای مداوا (در بیمارستان شفا یحیاییان تهران)، دوست پیکارمند فلسطینیاش (دکتر محمداسماعیل خاروفی) کتاب ادبالمقاومه دکتر غالی شکری را با جاسازی در یکی از چمدانهای زخمیان جنگ به تهران و دست مترجم اثر میرساند.

سبب این پنهانکاری وجود حکومت طرفدار اسرائیل در ایران و مخالفت رژیم پهلوی با پیکارگران فلسطینی و علاقهمندان و مرتبطان مبارز و پنهانکار ایرانی با مبارزات و مبارزان مردم فلسطین و ادبیات مقاومت است. جای توجه و نکتهای است ناگفته و کمتر شناختهشده که مترجم اثر به گواهی زیّ شگفتآور خود و تعلق خاطر به مبارزۀ فرهنگی و گرایش به ایدئولوژی چپ/ مارکسیستی (بهرَغم سابقۀ حضور در حوزۀ علمیه و تحصیلات دینی تا مراتب بالا) و علاقهمندی به زبان و ادب فارسی؛ در راستای مبارزۀ فرهنگی سیاسی در ایران و گسترش اندیشۀ مقاومت/ پایداری، به ترجمۀ این اثر و مانند آن دست یازیده است. به گواهی مترجم، دکتر غـــالی شـــکری، پیکارمند انقلابی، تحلیلگر سیاسی و اجتماعی و از برجســـتهترین ارزیابان ادبی خاورمیانه، زادۀ سال 1945 در مصر است که «به روزگار عبدالناصر در پیکارهای سیاسی شرکت میجست و در زمان انورسادات چندینبار به زندان افتاد و به پاریس و بیروت و دیگر جاها تبعید گردید و سرانجام از کار دولتی پاکسازی شد». فهرستی که دکتر محمدحسین روحانی از کتابهای متعدد غالی شکری در سخن مترجـــم بهدســـت میدهد دلیل بر پیجویی مدام و کوشش خستگیناپذیر مؤلف در جهت نشر ادبیات سیاسی و مبـــارزهجـــویانۀ اوست. مترجمِ کتاب در شرحِ سوانحِ تألیف پس از نحوۀ دستیابی به آن آورده است که ترجمۀ کتاب از سال 1970 تا 1984م، به مدت پانزده سال زمان برده و به درازا کشیده و او برای احراز صحّت و دقت در ترجمه، متن کتاب را از آغاز تا پایان بهصورت درسی، نشسته بر سکوی سنگی مقابل دانشکده حقوق دانشگاه تهران، با دوست و همکار خود، دکتر محمد حمویه (دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی، اهل سوریه) همخوانی کرده و فزونبراین در بازخوانی دوم و سوم، نزد دکتر جعفر سامی الدبونی و دکتر قیس آل قیس و دیگران اشکالات خود را برطرف نموده است. در فرجام این مقدمهواره، مترجم چنین نوشته است؛ «میماند تقدیم و اهدای کتاب ادب پایداری: من این کتاب را به پیشگاه مردم ایران تقدیم میکنم که همواره در درازنای تاریخ، آوازۀ زیباترین پایداریهایشان در برابر زشتخوترین واپسگراییها، از مرز کهکشانها درگذشته است».13 بر این منوال و ترتیب، ترکیبساختۀ ادب پایداری/ ادبیات پایداری، در ابتدای اثر، (سخن مترجم و پیشدرآمد کتاب، صص 3، 6، 10، 12، 15) و زانپس جایجای متن بهکار رفته است. با توجه به بازۀ زمانی ترجمۀ اثر (از سال 1348 تا 1363 ش) و چاپ و انتشار آن در سال 1366، چنین نتیجه میتوان گرفت که وجودیافتگی اصطلاح ادبیات پایداری (بهعنوان معادل و گردانیدۀ پارسی ادب المقاومه) به سالها قبل از نشر کتاب و رخنمود آن به سال 1366 بازمیگردد. شاید به موجب این پشتوانه و پیشینه بوده است که عنوان ادب/ ادبیات پایداری (پیشتر از زمان طرح ایجاد گرایش/ رشته ادبیات پایداری در انجمن ادبی دفاع مقدس کرمان و جذب دانشجو در دانشگاه شهید باهنر کرمان به سال 1387) در تداول گفتهها و نوشتههای اهل قلم و نظر در این ساحت؛ بیش و کم به گفتونوشت آمده بود.14 باوجوداین، چنانکه زینپیش گذشت، آوازۀ عنوانِ ادبیات پایداری، خصوصاً در فضای نهادهای پژوهشی/ دانشگاهی، متأثر و مرهون تأسیس این گرایش/ رشته، و مساعی مستمر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان و سعی باورمندانۀ دکتر امیری خراسانی در برگزاری کنگرههای دوسالانه ادبیات پایداری (با مساعدت و پشتیبانی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس) و فراهمسازی و نشر فصلنامۀ وزین «نشریۀ ادبیات پایداری» است.

 

7. «ادبیات پایداری»، با نظرداشتِ ظرفیتِ پُرپیمانِ این نامعنوان، فراتر و رهاتر از آن است که گردانیده/ برابرنهادۀ ادب المقاومه _ ادبیات مقاومت خوانده و فراخنای آن در این کیل پیمایش و جای داده شود15، فارغ از اصالت فارسی واژه و زیبایی و گوشنوازی لفظ و ترکیب، ادبیات پایداری چونان رویکرد و نظریهای نو (گرچه نهچندان شناخته)، «فصل مُقوِّم ادبیات فارسی، بازگوکنندۀ جنبههایِ مختلف روح انسان ایرانی ...»16 برخوردار از جانمایههای «حکمت عملی»17/ فهلوی/ خسروانی، و گسترهای دیر زیّ در فرهنگ و ادبیات ایران، بایستۀ بازشناخت افقهای ناپیموده در ساحت نظر و آفرینشهای نوپدید ادبی است. ادبیات پایداری حتی فراگستردهتر و ژرفاتر از آن است که بهجای ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیات جنگ/ دفاع مقدس، یا انگاشت توأمان این دو عرصۀ ادبی بههمپیوسته تلقی و بدانها مقیّد و محدود شود. زبان اصلی و اصیل ادبیات پایداری و آثاری که بر پی آن نوشته میشود بیگمان فارسی است، خاستگاه جغرافیایی آن ایرانِ تاریخی فرهنگی و شالودۀ آن بر راستی و درستی و احقاق حق و برپایی عدل استوار است؛ زینسبب سرشته با آموزههای آیینی حیات و تداوم و بقا مییابد، لاجرم انسانی است. بر این پایه و پنداشت امکان مفاهمه/ وفاق اجتماعی و گفتوگو در ادبیات پایداری فراهم میآید. از این نظر ادبیات پایداری میبرازد و میتواند معیارهایی از نقد و نظر، خاصّه در ادبیات انقلاب و جنگ/ دفاع مقدس فراروی اهل نظر بگشاید و بهدست دهد. رسیدن به بوطیقای ادبیات پایداری فراتر از فروبستگی و تعلق به مصادیق خاص و محدود از خوانشِ این گسترۀ کلان، مستلزم خِردورزی، آزادگی و بردباری است.

 

پینوشت

1. تاکنون مجموع مقالههای کنگرههای دوسالانۀ ادبیات پایداری (از کنگرۀ اول، برگزارشده در تاریخ 17 و 18 اسفندماه 1384، تا کنگرۀ هشتم، برگزارشده در تاریخ 24 اسفندماه 1399- بهصورت مجازی) در یازده مجلّد چاپ و منتشر شده و مجلّد مقالات کنگرۀ هشتم در دست چاپ و انتشار است. نیز، مجلدات فصلنامۀ علمی-پژوهشی «نشریۀ ادبیات پایداری» از پاییز سال 1388 تاکنون در شانزده مجلّد بهصورت کاغذی و از شماره هفده تا بیستوپنج بهصورت الکترونیک و قابل دسترسی در فضای مجازی منتشر شده است. بیگمان مندرجات و محتوای این دو مجموعه- بهرغم تفاوت در مراتب اهمیت و اعتبار- ازجمله منابع مطالعاتی قابلاسناد و ارجاع بهشمار میآید و ازاینرو محل رجوع و استفادۀ فراوان پژوهندگان این حوزه واقع شده است.

 

2. از این شمار، کوشش و کارنمای گروه زبان و ادبیات پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس به ریاست عالی شهید احمد سوداگر، در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بایستۀ بازگفت و یادآوری است. نخستین تلاشها برای تدوین و تألیف درسنامههای ادبیات پایداری (متمرکز بر ادبیات جنگ/ دفاع مقدس در این نهاد و گروه به ثمر نشست و کتابهایی چند در این موضوع برای استفادۀ دانشجویان به مؤلفان سفارش داده و نوشته شد، در این اقدام نیز دکتر خراسانی (بهعنوان عضو گروه) دورادور و نزدیک همکاری داشته است. برگزاری دو نشست مشترک با اعضای هیئتعلمی دانشگاهها (در دانشگاه الزهرا (س) و دانشگاه یزد) بهمنظور شناسایی مسئلهها و موضوعات در ادبیات پایداری و فراهمآوری درسنامهها و کتابهای پژوهشی در دانشگاهها، از دیگر فعالیتهای این گروه بود. پس از درگذشت رئیس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس (شادروان احمد سوداگر) و دگرگشتهای مدیریتی در این نهاد، فعالیت این گروه معرض تردید و تعویق واقع شد و سرانجام و بیسرانجام پایان پذیرفت.

 

3. دربارۀ ادبیات سیاسی، ادبیات مشروطه کتابها و مقالات متعددی نوشته شده است، از این شمار ر.ک به:

_ استعلامی، محمد (1354). ادبیات دورۀ بیداری معاصر نمونهها با تحلیل، تهران: انتشارات دانشگاه سپاهیان انقلاب ایران.

_ امینی، علیاکبر (1390). گفتمان ادبیات سیاسی ایران در آستانه دو انقلاب، ویراست دوم، تهران: اطلاعات.

_ طاهری خسروشاهی، محمد (1388). فصلهای تاریکی، جنگهای روس با ایران در شعر فارسی، تهران: تمدن ایرانی.

_ ذاکر حسین، عبدالرحیم (1379). ادبیات ایران پیرامون استعمار و نهضتهای آزادیبخش، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ.

_ تلطف، کامران (1394). سیاست نوشتار: پژوهشی در شعر و داستان معاصر، ترجمه: مهرک کمالی، تهران: نامک.

_ ادبیات نوین ایران (1396). ترجمه: یعقوب آژند، ویراستار زبانی-ادبی: اسدالله معظمی گودرزی، ویراستار فنی و نمایهساز: پروانه خادمی، تهران: کلک سیمین.

_ آجودانی، ماشاءالله (1400). یا مرگ یا تجدد. تهران: نشر اختران.

_ آرینپور، یحیی [بیتا]. از صبا تا نیما: تاریخ 150 سال ادب فارسی، (سه جلد). تهران: [بینا].

_ حائری، عبدالهادی (1367). نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، تهران: امیرکبیر.

در این کتاب از مجموعه استفتائات و رهنمودهای عالمان وقت درباب ضرورت مقابله با روس تحت عنوان «ادب جهادی» یاد شده است، از این نوع کتابها نیز بهعنوان «جهادیه/ رسالههای جهادیه» نام بردهاند.

دربارۀ آمیختگی ادبیات با ایدئولوژی و جهتگیری اجتماعی و تأثیرپذیری ادبیات انقلاب، ادبیات مقاومت، ادبیات جنگ، ادبیات پایداری، ادبیات دفاع مقدس ر.ک به: ادبیات و موج نو (مجموعه مقالات) فرزان سجودی، بهاهتمام شاهرخ تندروصالح، تهران: 1382، فرهنگ پایداری. مقاله (شعر رسمی جنگ: یک بررسی تطبیقی). ص 78.

4. دربارۀ کاربرد تعابیر متعدد دربارۀ جنگ و ادبیات آن، بهعنوان نمونه، ر.ک به عنوان مندرجات:

_ «فهرست مقالات جنگ تحمیلی در مطبوعات جمهوری اسلامی ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. این فهرستواره (پنج مجلد) حاوی نام و نشان محتوای مطبوعات _ غالباً مقالهها/ گزارشها/ اخبار از ابتدا تا پایان جنگ _ است.

نیز ر.ک به:

_ «مجتمع هنر و ادبیات در خدمت جنگ». سروش، سال ششم (شماره 256) شهریور 63.

علاوهبراین بازبینی عنوان کتابها در سالهای جنگ تا سال 1370 نیز از این نگر سودمند است، ر.ک به:

_ برومند، فیروزه (1384). کتابشناسی دفاع مقدس (1381 _ 1359)، دو مجلد، تهران: مؤسسه انتشاراتی قدیانی و نشر صریر.

در تبدیل تدریجی عنوان شعر جنگ، داستان جنگ و ... به ادبیات جنگ، ادبیات مقاومت، ادبیات دفاع مقدس، ادبیات پایداری یا کاربرد دوگانۀ این عنوانها، منجمله «مقاومت و پایداری» «جنگ و دفاع مقدس» چنانکه گفته آمد، ملاحظۀ زمانمند پیدایی و کاربرد این نامعنوانها در مقالات، کتابها، همایشها و ... کاشف نکتههای قابلاعتنا در این موضوع است. در نشریه نامه کانون نویسندگان ایران (شماره 4/ سال 1359) که جُنگوارهای ادبی، مشتملبر گزارش و شعر، طراحی و نقاشی دربارۀ جنگ است نشانی از «ادبیات جنگ» و کاربرد این اصطلاح دیده نمیشود. نیز در ویژهنامۀ کتاب کودکان و نوجوانان، شماره 11، «جنگ به روایت بچهها» گردآوردۀ علیاشرف درویشیان، مجموعهای از قصهها، شعرها، مقاله و نقد و بررسی به دید میآید، اما سخنی از ادبیات جنگ در این مجموعه مشهود نیست.

در سومین شماره نشریۀ بیداران (شهریور 1360) از «وظیفۀ ادبیات و هنر در برابر چشماندازی از جنگ و چشمانداز صلحی که باید گشوده شود» و «مردمی که قلبهایشان برای صلح میتپد، [و] سالگرد مقاومت خود را در جنگ برگزار میکنند» یاد شده است. این سه نشریه متعلق (به) یا متأثر از جریان فکری چپ در ایران پساانقلاب است.

_ در شمارۀ 70 (12 مهر 59) نشریۀ سروش عنوان «شعر در بحبوحۀ جنگ ایران و عراق» شمارۀ 71 (19 مهرماه 59) در ص 34 شعر جنگ (سروده به تاریخ 5/7/59) درج شده است.

_ نیز ر.ک به:

_ خاطرات جنگ: مجموعهای از نوشتههای کودکان و نوجوانان (1363). تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.

_ شعر جنگ: مجموعه اشعار منتخب به مناسبت بزرگداشت هفته جنگ (1364). تهران:

_ فتاحی، حسین (1363). قصههای جنگ، تهران: مؤسسۀ انجام کتاب.

فزونبر لزوم توجه به سیر تدریجی پیدایی و شیوع اصطلاحات و عنوانها، کاربرد توأمان آنها با یکدیگر، یا استفاده از اصطلاح در غیر معنیِ ماوضعله و نظرداشتِ معنای عام، در عنوانها شایستۀ توجه است، از این نِگر، بهعنوان شاهدمثال موارد ذیل قابل درنگ است.

_ بیدج، موسی (1389). مقاومت و پایداری در شعر عرب از آغاز تا امروز، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس.

_ روشنفکر، اکرم و ناهید جمشیدی (1393). نمادهای پایداری در شعر معاصر لبنان، رشت: کتیبه گیل.

_ ترابی، ضیاءالدین (1389). آشنایی با ادبیات مقاومت جهان، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس.

در این کتاب از عنوان ادبیات مقاومت، معنای موسع اصطلاح مدنظر بوده و به این سبب از هومر و فردوسی و شاعران حماسیگوی عرب بهعنوان شاعرانِ شعر مقاومت یاد شده است.

_ «هشت یادداشت کوتاه دربارۀ ادبیات مقاومت و پایداری» در مجله شعر، زمستان 1383، صص 78_83.

_ «ادبیات پایداری (مقاومت)» در نامهپژوهش، سال نهم، تابستان 1377.

ازجمله نخستین درنگها در استفادۀ تقریباً دقیق و متمایز از نامعنوانها و اصطلاحات، مقدمۀ کتاب «ادبیات دفاع مقدس» نوشتۀ محمدرضا سنگری (پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، 1389، تهران) شایان ذکرست. تطور نظر و رسش مؤلف به لزوم بازشناخت عناوین و اصطلاحات در این حوزه را میتوان در مقایسۀ این مقدمه با مقالهای از همین قلم با عنوان «ادبیات پایداری» در مجلۀ شعر (شمارۀ 39 دیماه 1383) مشاهده کرد.

فراتر از عنوانها و اصطلاحات رایج، برای نامگذاری ادبیات دوران انقلاب و جنگ از عنوانهایی دیگر، ازجمله «ادبیات قیام» یاد شده است، در اینباره ر.ک به: «تأملی در مفهوم ادبیات انقلاب گفتوگو با احمد خاتمی» در کتاب ماه ادبیات، بهمنماه 1387، شماره 22.

 

5. ر.ک به:

_ مجموعه مقالههای سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی؛ 3-5 دی 1370 (1373). تهران: انتشارات سمت.

_ بیات، حسین و سید محسن حسینی (1384). گفتارهایی درباره رسالت ادبیات و چشمانداز ادبیات انقلاب اسلامی، مجموعۀ گفتوگو با شاعران و داستاننویسان، مرکز تحقیقات صداوسیمای جمهوری اسلامی، تهران: صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران و مرکز تحقیقات و سنجش برنامهای.

_ کیهان فرهنگی نشریه ویژه اندیشه، ادبیات و هنر انقلاب، بهمنماه 1375.

_ دانشنامۀ زبان و ادب فارسی (ذیل [مجلد هفتم]) فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به سرپرستی اسماعیل سعادت مدخل «ادبیات انقلاب اسلامی» صص 20_40، چاپ اول 1397، تهران.

_ ادبیات انقلاب اسلامی (1395)، زیرنظر: محمدرضا ترکی، شورای علمی: یعقوب آژند و [دیگران]، تهران:  انتشارات سمت، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

_ «ادبیات انقلاب اسلامی»، فصلنامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی به سردبیری دکتر محمدرضا ترکی، شماره 1-5.

_ خاتمی، احمد (1390). گزیدۀ مقالات و گفتوگوهای کتاب ماه ادبیات دربارۀ ادبیات انقلاب اسلامی، تهران: خانۀ کتاب.

در همۀ این کتابها و مجموعهها (بهعنوان نمونه) عنوان ادبیات انقلاب اسلامی دربرگیرندۀ ادبیات انقلاب اسلامی و جنگ/ دفاع مقدس بهشمار آمده است. دایرهالمعارف دفاع مقدس (جلد اول/ بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس) فاقد مدخل ادبیات پایداری است و ذیل عنوان «ادبیات دفاع مقدس» آمده است: «این گونۀ ادبی با عنوان ادبیات پایداری (مقاومت) و ادبیات جنگ نیز معرفی میشود.» در این عبارت نویسندۀ مدخل مقاومت را هممعنا و معادل پایداری خوانده است.

 

6. ازجمله تغییر در نامِ نهادها، تبدیل عنوان «مرکز اسناد و مطالعات جنگ سپاه» به «مرکز اسناد دفاع مقدس» شایان توجه است. «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس» نهادی است برآمده از «ستاد تبلیغات جنگ» که در سالهای جنگ در شورایعالی دفاع بدین نام خوانده میشد. حسن حسینی در کتابچۀ «گزیدۀ شعر جنگ و دفاع مقدس» شعر جنگ را با تفکیک از شعر دفاع مقدس به دو دوره تقسیم میکند. وی بر آن است شعر جنگ حدفاصل بین شروع تجاوز دشمن تا روز پذیرش قطعنامه را دربر میگیرد و آنگاه که سرشت سیاسی جنگ پس از قبول قطعنامه آشکار میشود، به دورۀ سیاسی جنگ یعنی دورۀ دفاع مقدس تعلق دارد. ر.ک به: حسینی، حسن (1381). گزیدۀ شعر جنگ و دفاع مقدس، تهران: دفتر ادبیات و هنر مقاومت، حوزه هنری، ص 13.

 

7. استفاده از اصطلاح «ادبیات جنگ» برپایۀ رویکرد دور از «هرگونه نگاه ارزشی مثبت یا منفی» را میتوان در مقالۀ «درآمدی بر جامعهشناسی ادبیات جنگ» نوشته مسعود کوثری ملاحظه کرد. ر.ک به: نامۀ پژوهش (فصلنامۀ تحقیقاتی فرهنگی)، سال سوم شمارۀ 9، تابستان 1377. ویژۀ دفاع مقدس، ص 109، 125. نیز ر.ک به: «ادبیات جنگ شامل ادبیات ستایشگر و ضدجنگ میشود»، ندا حسون؛ استاد زبان فارسی دانشگاه دمشق، در نخستین همایش ملی ایرانشناسی 27-30 خرداد (تهران) مأخوذ از خلاصۀ مقالات.

 

8. ر.ک به: آیینهوند، صادق (1372). پژوهشهایی در تاریخ و ادب، مقالۀ «ادب مقاومت و توسع معنایی آن»، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول، ص 141-142.

 

9. کاربرد واژۀ پایداری در قانون به تصویب «قانون تشکیل نیروی پایداری» (30/10/47)، بهمنظور آمادگی افراد کشور برای دفاع از خانه، شهر و روستا و همکاری با قوای نظامی وقت بازمیگردد. در تأسیس سازمان نیروی مقاومت ملی در سال 1336 نیز این واژه دیده میشود و تمبری که به مناسبت «هفتۀ نیروی پایداری» (11 تا 18 خردادماه) در سال 1355 منتشر شده این عبارت نقش بسته است. در تقویم ایام و بزرگداشت روزهای بهخصوص پس از انقلاب، سال 1365، چهارم خردادماه بهسبب ایستادگی و تحمل مردم دزفول در برابر حملات پیاپی موشکی عراق «روز مقاومت و پایداری» نامگذاری شده است. معالوصف بازجست کاربرد این واژه و فراوانی آن، خصوصاً دربارۀ نوشتههایی که دربارۀ خیزشها و مقابلههای سدۀ اخیر به قلم آمده است نیازمند وارسی جدّی و جداگانه است.

 

10. شکری، غالی (1366). ادب مقاومت، ترجمه: محمدحسین روحانی، تهران: نشر نو.

 

11. در تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار میبدی (که از تفاسیر بس گرانبهای قرآن به زبان پارسی (اوایل قرن ششم) است، واژۀ استقامت در کلمۀ استقاموا و فاستقم، به «پایداری» گردانیده/ ترجمه شده است. ر.ک به: تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید به فارسی (1362). تلخیص: حبیبالله آموزگار، تهران: انتشارات اقبال. در ترجمههای کهن غالباً این واژه به «استوار ایستادن»، «راست ایستادن» ترجمه شده است. ر.ک به: یاحقی، محمدجعفر (1377). فرهنگنامۀ قرآنی (فرهنگ برابرهای فارسی قرآن براساس 142 نسخه خطی محفوظ در کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی)، مشهد: انتشارات پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، جلد اول، چاپ دوم، صص 135 و 136.

 

12. این تک بیت، برگرفته از بیت ماقبل آخر قصیدۀ مشهور مُرغوای جنگ ملکالشعرا بهار است. مترجم کتاب در این بیت، کلمۀ «چکامه» را با واژۀ نبشته جابهجا کرده است.

 

13. دکتر محمدحسین روحانی شهری متولد اول فروردین 1315 در دهک شهر، از روستاهای جویمند در جنوب خراسان و درگذشته 24 آذر 1378 در مشهد است. سیر و سرگذشت وی شگفتآور و از شهرتنیافتگان و ناشناختهماندههای علمی فرهنگی سیاسی این روزگار است. وی پس از گذراندن آموزشهای مقدماتی، تحصیلات حوزوی را تا سال 1338 در مشهد پی میگیرد و- آنگونه که برخی گفتهاند- به سال 1340 به اجتهاد میرسد و پس از آن احساس میکند که باید با دانش روز و غیرحوزوی نیز آشنا شود. از استادان و مدرسانی که وی نزد آنان تلمذ و تحصیل کرده است؛ ادیب نیشابوری، حاج میرزااحمد مدرس، آقامیرزا جواد تهرانی، آیتالله شیخ محمدکاظم دامغانی، آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی، آیتالله سید محمدهادی میلانی، و در قم مرجع بزرگ شیعه آیتالله محمدحسین بروجردی را نام بردهاند. در سال 1343 با اخذ مدرک دیپلم ریاضی بهعنوان شاگرد ممتاز شناخته میشود. سال 44 در رشتۀ فلسفه دانشکدۀ الهیات دانشگاه تهران پذیرفته و سال 48 لیسانس، سال 1352 در رشتۀ زبان و ادبیات عرب فوقلیسانس و در سال 1363 به اخذ مدرک دکترای فرهنگ عربی و علوم قرآنی نایل میشود. نیز از سال 1970 م تا 1975 موفق به اخذ فوقلیسانس بهداشت و تنظیم خانواده از دانشگاه شیکاگو گردید و به مدت 15 سال در اروپای غربی و آمریکا تدریس کرد. از سال 1345 تا 1354 در بخش تنظیم خانواده وزارت بهداری مشغول بهکار بود و مقالاتی دربارۀ بهداشت خانواده نوشت و منتشر کرد. نیز به مدت پانزده سال (1349 _ 1364) عضو فرهنگستان زبان فارسی بود و در کنار سایر اعضا به کار واژهگزینی فارسی میپرداخت.

مقالات متعددی از وی در مطبوعات و پس از انقلاب، دایرهالمعارف تشیع چاپ و منتشر شده است. از کتابهای منتشرشدۀ اوست: آشنایی با ادبیات نوین عرب/ آشنایی با علوم اسلامی/ ادب سیاسی/ ادب متعهد/ ادب نوین الجزایر/ ادبیات عربی از آغاز تا فروپاشی بغداد/ باطنیان/ اعلال تفصیلی (دورۀ کامل صرف و نحو عربی)/ درآمدی بر عرفان و تصوف/ تاریخ معاصر کشورهای عربی (2 جلد)/ ترجمه تاریخ کامل ابن اثیر (مجلداتی از آن منتشر شده است)/ تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام/ حکم غیابی/ علم حدیث/ منطق اسلامی. از آثار منتشرنشدۀ او ترجمۀ پارسی قرآن و تفسیر کلامی قرآن مجید است. بخش قابلتوجهی از ترجمهها و تألیفات دکتر روحانی به مسائل سیاسی اجتماعی ادبی جهان عرب تعلق دارد؛ این گرایش متأثر از منش و بینش وی در استفاده از سلاح ادبیات برای مبارزه بوده است. دکتر آیینهوند در کتاب پژوهشهایی در تاریخ و ادب، مقالۀ ادب مقاومت و توسع آن، از وی بهعنوان «نویسندۀ توانا با خامهای شیوا» در ترجمۀ کتاب دکتر غالی شکری یاد کرده است. در اینباره ر.ک به: «دانشنامۀ قرآن»، بهاءالدین خرمشاهی، ماهنامۀ چیستا، دی و بهمن 1378/ نشریه دانش و مردم تابستان 97/ نامۀ مردم شمارۀ 4، 5 آبان 1399.

روزنامه همشهری، 2 دی 1378، ص 5.

نیز دربارۀ نقش ایدئولوژی چپ مارکسیستی و فارسیگرایی در ادبیاتِ انقلابی معاصر ایران ر.ک به:

_ تلطف، کامران (1394). سیاست نوشتار: پژوهشی در شعر و داستان معاصر، ترجمه: مهرک کمالی، تهران: نامک، صص 18-44.

 

14. ازجمله ر.ک به: «جلوهها و ارزشها/ میزگردی با اعضای دفتر ادبیات و هنر مقاومت» در کیهان فرهنگی (ویژه اندیشه، ادبیات و هنر انقلاب)، بهمنماه 1371. در این گفتوگو تصریح شده است «... از مجموعۀ آنچه ادبیات مقاومت را در زبان فارسی تشکیل میدهد میتوانیم با عنوان _ ادب پایداری» یاد کنیم. «ادبیات دفاع مقدس، ادبیات مقاومت/ پایداری» در درّ مانا (ویژهنامه)، شهریورماه 1381. «بررسی تطبیقی ادب پایداری در ایران و جهان»، عبدالجبار کاکایی، در نامۀ پژوهش (نشریه)، ش 9، سال سوم، ص 61، 1377. در فهرست موضوعات و مندرجات کتاب سهجلدی نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس، تألیف دکتر محمدرضا سنگری، عنوان «ادبیات پایداری»، بهطور مکرر ملاحظه میشود. نامیافتگی پایداری بهجای مقاومت علاوهبر کتابها و مقالهها، در عنوان فرعی یا توضیحی نشریات و همایشها شایان نظر است، از باب نمونه: دوهفتهنامۀ «کمان» سال 1، شمارۀ اول (مرداد 1375) با عنوان «دوهفتهنامۀ ادب و هنر پایداری» قابل توجه است. مقاله «رمان، تطهیر و فرهنگ پایداری و حریت» در مجموعه مقالات سمینار بررسی رمان جنگ در ایران و عراق، تیرماه 1373.

 

15. دکتر خراسانی و فاطمه هدایتی در مقالۀ «ادبیات پایداری، تعاریف و حدود» در نشریۀ ادبیات پایداری، سال ششم، شمارۀ دهم، بهار و تابستان 93، ص 27 اشارتی مبهم به دوبودگی ادبیات مقاومت و ادبیات پایداری دارند و چنین نوشتهاند: «چنین بهنظر میرسد که ادبیات مقاومت معنایی مترادف با ادبیات پایداری داشته باشد. در فرهنگ معین ذیل واژۀ مقاومت آمده است ایستادگی و ذیل واژۀ پایداری آمده است مقاومت، ایستادگی، دوام و توان. اما نکتهای که درباب معنیکردن این دو واژه وجود دارد این است که مقاومت واژهای عربی است و جایگاه استفاده از آن در ادب عربی است و پایداری واژهای فارسی است و جایگه استفاده از آن در ادب فارسی است. درواقع، این دو واژه دو مصداق از معنایی بزرگ در دو زبان متفاوت اما نزدیک به هم هستند که حوزۀ کاربرد زبانی و فرهنگی مشابه، باعث ورود و نفوذ یکی در دیگری شده است».

در این مقاله نیز ضمن توجه به تکثر عناوین (ادبیات پایداری _ ادبیات مقاومت _ ادبیات متعهد و ملتزم _ ادبیات دفاع مقدس) کاربرد این عنوانها به‌‌جای یکدیگر بدون ارتباط منطقی و علمی، مورد توجه و تذکار قرار گرفته است (ص 25)، معالوصف در همین مقاله رأی نویسندگان دربارۀ نسبت و رابطۀ عنوانهای مذکور محلِّ ایراد است و بایسته مینماید در آن تجدیدنظر شود، ازجمله اینکه آوردهاند: ادبیات پایداری زیرشاخۀ ادبیات جنگ است و به حوزۀ دفاع و ایستادگی متهاجم در مقابل مهاجم شکل میگیرد (ص 33)، «ادبیات پایداری رود خروشانی است که از دل ادبیات جنگ بیرون میآید و به عنصر تعهد و التزام آراسته میشود (ص 36) شایان توجه است که دکتر خراسانی در مقدمه بر مجموعه مقالات اولین کنگرۀ ادبیات پایداری (اسفندماه 1384) شکلگیری ادبیات پایداری را مشتملبر سه مرحله معرفی کرده است: ادبیات پایداری قبل از انقلاب اسلامی _ ادبیات پایداری در دوران انقلاب اسلامی _ ادبیات پایداری در هشتسال دفاع مقدس، ص 11 (مقدمه).

 

16. ر.ک به:

_ «گستره ادبیات پایداری»، دکتر محمدرضا صرفی در نشریۀ ادبیات پایداری، سال ششم، شمارۀ 10، بهار و تابستان 1393، صص 208_237، این مقاله از معدود مقالهها و جستارگشاییهای دقیق در تعریف گستره و بیان خصوصیات ادبیات پایداری است. دربارۀ توسع معنایی و مصداقی _ قلمرو _ ادبیات پایداری، جامعیّت/ شمول/ بایستگی و برازندگی این اصطلاح و مصادیق موضوعه و ماهیّت آثار این گستره ادبی نیز ر.ک به: پینوشت 34 مقالۀ «درآمدی بر نقد معرفتشناختی ادبیات جنگ ...»، در پویه پایداری (چهل کوتهنوشت، گفتوگو، خطابه و مقاله درباب ادبیات پایداری _ ادبیات مقاومت _ ادبیات انقلاب اسلامی _ ادبیات جنگ _ ادبیات دفاع مقدس)، بهاهتمام علیرضا کمری، ص 463، تهران: سوره مهر، 1397.

 

17. «حکمت عملی بنمایۀ ادبیات پایداری»، محمدصادق بصیری در نشریۀ ادبیات پایداری، سال ششم، بهار و تابستان 1393، صص 43_64.